الدخان - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الدخان ۲۲ الی ۲۹

سوره دخان- آیات ۲۲- ۲۹

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۲۲ تا ۲۹]

فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (۲۲)

فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (۲۳)

وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (۲۴)

کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۲۵)

وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ (۲۶)

وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ (۲۷)

کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ (۲۸)

فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ (۲۹)

ترجمه آیات:

۲۲- بدرگاه پروردگارش دعا کرد که اینان ملّتى جنایتکارند.

۲۳- بندگان مرا شبانه براه انداز که شما را تعقیب خواهند نمود.

۲۴- بآرامى از دریا عبور کن که آنان لشگرى هستند غرق شده.

۲۵- چه بسیار باغها و چشمه سارها که از خود بر جاى نهادند؟

۲۶- و چه مزرعه ‏ها و جایگاههاى خوبى؟

۲۷- و چه نعمتى که در آن غوطه ‏ور بودند؟

۲۸- بدین ترتیب آنها را بملّت دیگرى ارث دادیم.

۲۹- نه آسمانى بر آنان گریست، نه زمین، و مهلتشان ندادیم.

لغات آیات:

الرّهو- عبارتست از آسان و آرام، گفته میشود «عیش راه» یعنى:

زندگى آرام و ساده شاعر عرب گفته:

«یمشین رهوا أ فلا الاعجاز خاذله‏ و لا الصّدور على الاعجاز تتّکل»[۱]

. یعنى: «این زنان آرام و ساده راه میروند، بطورى که نه قسمتهاى پشت سرشان از سایر اعضاء بدن جا مى‏ماند، و نه سینه‏هایشان عقب میرود که بر پشتشان تکیه کند».

بعضى گفته‏اند: رهو عبارتست از زمینى نرم که نه شنزار است، و نه سنگلاخ.

ابن اعرابى گفته است: رهو از پرندگان و اسبان آنها را گویند که تند و تیز هستند.

ازهرى گفته است: میگویند: «جاءت الخیل رهوا» یعنى: اسبان در حال مسابقه آمدند، شاعر عرب گفته است:

«طیرا رأت بازیا نضخ الدّماء به‏ و امّه خرجت رهوا الى عید»[۲]

یعنى: «پرنده ‏اى که بازى شکارى را آلوده بخون دید، و مادرش بسرعت رفت که باز گردد».

اعراب آیات:

رهوا- منصوب است بنا بر آنکه حال باشد از «البحر» بنا بر این حال‏ بعد از فراغ از فعل است، مثل آنکه میگویند: «قطعت الثّوب قباء» یعنى «آن لباس را قباء بریدم» و این دلالت میکند بر اینکه دریا پیش از آنکه آن را ترک کنند، و بعد از ترکش آرام بوده است.

و کم در جمله «کم ترکوا» در موضع نصب است بنا بر این که صفت باشد براى موصوفى محذوف که مفعول ترکوا است، و تقدیرش چنین است: «شیئا کثیرا ترکوا».

کذلک خبر مبتدایى است محذوف یعنى: «الا مر کذلک».

معنى آیات:

سپس خداوند یاد آور شده است که در پایان کار موسى دعا کرد و گفت:

(فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ) بنقل کلبى و مقاتل یعنى: پس از آنکه حضرت موسى از قومش ناامید شد که باو ایمان بیاورند گفت: اینان قومى گنهکار و مشرکند و بمن ایمان نمى‏آورند. مثل آنکه گفته است خداوندا آن عذابى را که با کفرشان استحقاق آن را دارند زودتر بفرست، عذابى که بوسیله آن موجب عبرت براى آیندگان شوند، البته موسى (ع) نسبت بقوم فرعون نفرین نکرد مگر پس از آنکه باو در این مورد اجازه داده شد.

(فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا) فاء در موقعیّت جواب قرار گرفته است، و تقدیر اینست: «فاجیب بان قیل له اسر بعبادى» و علّت اینکه خداوند دستور داد که شبانه بیرون بروند براى آن بود که اگر روز حرکت میکردند فرعون آنان را بر میگردانید، و به موسى خبر داده بود که بزودى فرعون با لشگریانش آنان را تعقیب خواهد کرد.

(إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً) بقول ابن عبّاس و مجاهد یعنى:

هنگامى که از دریا عبور کردى دریا را پس از خود ساکن و آرام پشت سربگذار زیرا موسى با عصاى خود بدریا زده بود و دریا بامر خدا براى بنى اسرائیل شکافته شده بود، خداوند هم باو دستور میدهد که دریا را بهمان حال خود پشت سر خود رها کند تا فرعون و لشگریانش نیز وارد دریا شوند و غرق شوند.

و از ابى مسلم نقل شده است که رهوا یعنى دریا را هم چنان باز و شکافته باقى بگذار تا فرعون بطمع افتد و وارد شود.

قتاده گوید: پس از آنکه موسى از دریا عبور کرد خواست دوباره با عصا بر آبها بزند تا دریا بحالت اوّل باز گردد تا مبادا فرعون و لشگرش از همین راه دریایى بتعقیب آنان بیایند، ولى از خداوند باو گفته شد که دریا را هم چنان به حال خود که راهى خشک در آن بود باقى بگذار.

(إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ) که خداوند میخواهد این لشگر را غرق کند آن گاه خداوند از حال فرعونیان خبر میدهد که پس از هلاکت چه وضعى داشتند.

(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ) یعنى: فرعونیان پس از خود چه باغهاى زیبا و چشمه‏هاى جارى و کشتزارهاى فراوان و مجالس و منازل اعیانى پشت سر گذاشتند؟

از مجاهد نقل شده که مقام کریم عبارت بود از منظره‏هاى زیبا و مجالس پادشاهان.

از ابن عبّاس نقل شده است که مقام کریم منبرهاى وعّاظ و خطبا بوده است.

از على بن عیسى نقل شده که مقام کریم موقعیّتى لذّت بخش را گویند همانگونه که مردان با گذشت جایزه‏ها میدهند.

(وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ) یعنى: نعمتها و زندگى وسیعى که با آن متنعّم بودند همانگونه که استفاده کننده از میوه‏هاى گوناگون از انواع میوه‏ها استفاده مى‏نماید.

(کَذلِکَ) کلبى گفته است کذلک یعنى: با هر کس که نافرمانى میکند این چنین رفتار خواهم نمود.

(وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ) بارث دادن نعمت آنست که پس از اوّلى، به دوّمى برسد، بدون آنکه دوّمى زحمتى کشیده باشد، همانگونه که میراث به همین شکل باهلش میرسد، و چون ثروت و نعمت قوم فرعون پس از هلاکتشان بدیگران رسید مثل آنست که از طرف خدا به آنان ارث داده شده است، و منظور از «قوم آخرین» بنى اسرائیل است، زیرا بنى اسرائیل پس از هلاکت فرعون دوباره بمصر بازگشتند.

(فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ) در معناى این آیه بر چند وجه اختلاف شده است:

۱- از حسن است آنکه اهل آسمان و اهل زمین بر آنان نگریستند، زیرا اینان مورد خشم پروردگار متعال بودند، بنا بر این مثل «تضع الحرب اوزارها» میشود که بمعنى تضع الحرب است و مثل شعر شاعر عرب حیطئه که میگوید:

«و شرّ المنایا میّت وسط اهله‏ کهلک الفتى قد اسلم الحیّ حاضره‏[۳]

یعنى: «بدترین مرگها مردن مرده‏اى است که در میان اهلش بمیرد

مانند هلاک شدن جوانى که تسلیم کند در حالى که جمعیتش اطرافش باشند» که تقدیرش اینطور بوده است: «و شرّ المنایا میتته میّت».

و ذو الرّمه شاعر میگوید:

«لهم مجلس صهب السبال اذلّه سواسیه احرارها و عبیدها

یعنى: «رومیان ذلیل مجلسى دارند که در آن بردگان و آزادگان برابرند» که تقدیرش اینطور است: «لهم اهل مجلس».

۲- خداوند خواسته است در کوچک کردن قوم فرعون سخت مبالغه کند، زیرا عرب هر گاه بخواهد از عظمت مصیبت زده سخن بگوید، میگوید:

آسمان و زمین در مرگ او گریستند، و یا ماه و خورشید در مرگش تاریک شدند.

جریر شاعر در مرثیه عمر بن عبد العزیز میگوید:

«الشّمس طالعه لیست بکاسفه‏ تبکى علیک نجوم اللّیل و القمر

یعنى: «خورشید سر از افق بیرون آورده است امّا در عین حال، ستارگان شب هم چنان پیدا است، زیرا که بخاطر عظمت این مصیبت خورشید نور خود را از دست داده است».

نابغه شاعر دیگر عرب میگوید:

«تبدوا کواکبه و الشّمس طالعه لا النّور نور و لا الأظلام اظلام»

یعنى: «با اینکه خورشید طلوع کرده است ستارگان آسمان پیدا است نه دیگر نور نور است، و نه ظلمت ظلمت است».

۳- کنایه از این است که اینان در زمین عمل صالحى نداشتند که به آسمان بالا برده شود، زیرا از ابن عبّاس روایت شده که از او درباره این آیه پرسیده گفتند: آیا آسمان و زمین بر کسى میگریند؟ در پاسخ گفت: آرى جایگاه‏ نمازش در زمین، و قسمتى از آسمان که عملش از آنجا بالا میرود بر او میگریند[۴] انس از پیامبر خدا (ص) روایت میکند که فرمودند:

«هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه یک در بالا رفتن عملش و یک در براى پائین آمدن روزیش در آسمان وجود دارد، و هر گاه مرد بر او گریه میکنند».

بنا بر این معنى گریستن این مواضع آنست که با نبودن مؤمن این مواضع از او خالى خواهد ماند، همانگونه که مزاحم عقیلى گوید:

(بکت دراهم من اجلهم فهلّلت‏ دموعى فاىّ الجازعین الوم‏
أ مستعبرا یبکى من الهون و البلى‏ ام آخرا یبکى شجوه و یهیم)[۵]

یعنى: (خانه آنان بخاطر آنان بگریه افتاد، و اشک چشمانم سرازیر شد، کدامیک از دو زارى کننده را سرزنش کنم، آیا آن کس را که از خارى، و مصیبت‏هاى هاى گریه میکند، یا آن کس را که از غم و اندوهش میگرید و واله و سرگردان است؟).

سدى گفته است: «هنگامى که حسین بن على بن ابى طالب (ع) کشته شد آسمان بر او گریست، و گریه‏ اش باین بود که افق آن سرخ رنگ بود».

زراره بن اعین از حضرت صادق (ع) روایت میکند که فرمودند: «آسمان چهل روز بر یحیى بن زکریا و حسین بن على علیها السّلام گریست، و بر هیچکس جز این دو نفر نگریست.

گفتم: گریه آسمان بچه طریق بود؟

فرمودند: هنگامى که طلوع میکرد سرخ بود، و بهنگام غروب هم سرخ بود».

(وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ) یعنى: در عقوبتشان شتاب شده و مهلت داده نشدند.

 

___________________________________________________________________________

 

[۱] که در این شعر شاهد بر سر« رهوا» است که بمعنى آرام و ساده راه رفتن، آمده است.

[۲] و در این شاهد بر سر رهوا است که بمعنى بسرعت رفتن آمده است.

[۳] شاهد بر سر میّت است که بمعنى میتته میّت میباشد که میتته حذف شده است.

[۴] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸ در تفسیر این آیه میگوید:« نه در آسمان و نه محلّ نماز آنان در روى زمین بر آنان نگریست، زیرا مؤمن هر گاه بمیرد باب آسمان که عملش از آنجا بالا میرفته و روزیش پائین میآمده، و جایگاه نماز او در زمینى که روى آن نماز میخوانده است بر او گریه میکنند و این مواضع بر فرعون و قومش نگریستند، زیرا در آسمان درى نداشتند که عمل صالحشان از آنجا بالا رود، و جایگاهى براى نماز در روى زمین هم نداشتند.

[۵] شاهد در این شعر در جمله« بکت دراهم» است که گریه در اینجا بمعنى خالى ماندن خانه از ساکنانش گرفته شده است.

 

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=