ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»سوره النحل۱-۳۵
سورهى نحل
این سوره داراى یکصد و بیست و هشت آیه است که همه آنها در مکّه نازل شده است، بعضى گفته اند: از اوّل سوره تا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مکّى است و بقیّه مدنى، و بعضى قایلند بر این که غیر از سه آیه از «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ … آخر سوره» همه مکّى است.
آیات ۱۳- ۱
[سوره النحل (۱۶): آیات ۱ تا ۱۳]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ (۱) یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ (۲) خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ (۳) خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (۴)
وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ (۵) وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ (۶) وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (۷) وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَهً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (۸) وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ (۹)
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ (۱۰) یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۱۱) وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۱۲) وَ ما ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ (۱۳)
ترجمه:
(۱۶/ ۱۳- ۱)
به نام خداوند بخشندهى مهربان
فرمان الهى بر عذاب کافران یا ظهور قیامت فرارسید، پس (اى کافران) درخواست تعجیل آن را نکنید، خداى یکتا پاک و منزّه است از شرک مشرکان،
خدا فرشتگان و روح را به امر خود بر هر که از بندگان خواهد مىفرستد تا خلق را اندرز داده و از عقوبت شرک به خدا بترساند و به شما بندگان بفهماند که خدایى جز من نیست تا تنها از من بترسید،خدا آسمان و زمین را براى غرضى محقّق و حکمتى بزرگ آفرید، و از آنچه که مشرکان شرک آورند متعالى و منزّه است.
خدا انسان را از آب نطفه آفرید آنگاه او با خالق خود به خصومت شدید آشکار برخاست
و چهارپایان را براى بهره ورى نوع شما (بشر) آفرید،
که با موى و پشم آنها دفع سرما نموده و از شیر و گوشتشان مى خورید،
و آن هنگام که شبانگاه بر مىگردند، یا صبحگاه که براى چرا بیرون مىروند زیب و افتخار شما مىباشند، یا از کرک و پشم آنها تجمّل و لباسهاى فاخر سازید،
و نیز بارهاى سنگین شما را که جز با مشقّت بسیار نمىتوانید ببرید از شهرى به شهر دیگر مىبرند، به راستى که خداى شما رئوف و مهربان است
و اسبان، استران و خران را براى سوارى و تجمّل مسخّر شما گردانید و مىآفریند از آنچه که نمىدانید،
و بر خداست راهنمایى به راه راستى و عدل که از آنست جور و ناراستى و اگر خدا مىخواست همه شما را به اجبار بر راه هدایت مىکشاند،
اوست خدایى که آب را از آسمانها فروفرستاد که از آن بیاشامید، و از آنست درختى که در آن مىچرانید،
و مىرویاند براى شما بدان کشت و زیتون، نخل خرما، انگورها و هرگونه از میوهها را، به راستى که در این کار آیت قدرت الهى براى اهل فکر پدیدار است،
و رام کرد براى شما شب و روز، خورشید و ماه، و ستارگانى را براى زندگانى شما در گردون به امر خویش مسخّر کرد، و همانا در این کار آیت و نشانه هاى قدرت خدا براى اهل خرد هویدا و آشکار است،
و در زمین آنچه را که براى شما آفرید به انواع گوناگون و اشکال رنگارنگ درآورد، همانا در این کار آیت و نشانه خداوندىاش براى مردم هوشیارى که به خرد بیابند پدیدار است.
تفسیر
أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ کفّار نسبت به آنچه که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وعده داده بود عجله مىکردند، مانند عذاب، نابودى، روز قیامت، حساب، و عقاب، که این تعجیل از ناحیه آنها براى استهزاى رسالت پیامبر و وعدههاى او بود، که در این مورد خداى تعالى فرمود: فرمان خدا آمد (براى هلاک شدن و …).
آن را با لفظ ماضى آورد تا اشارهاى بوده باشد بر پدران آنان، یا براى اشاره بر نزدیک بودن حصول وعده.
کفّار از باب تمسخر و استهزا مىگفتند: اگر وعدهى پیامبر تحقّق یابد، بتهاى ما براى ما شفاعت خواهند کرد، که خداى تعالى فرمود:
سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ پس چیزى نمىتواند براى آنان شفاعت کند، و این که بتها نمى توانند چیزى از عذاب خدا را دفع کنند.
یُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ بدان که انسان از ابتداى استقرار نطفه اش در رحم تحت تدبیر ملایکه واقع مى شود، که او را تربیت کرده و آنچه را که محتاج آنست جلب مى نماید و آنچه را که ضرر مى زند دفع مى کنند.
و این که خداى تعالى از محض فضل و لطف خودش براى انسان فرشتگانى را مى فرستد که عددشان روز به روز و آن به آن زیاد مى شود تا به اوایل رشد و بلوغ برسد، و در این هنگام اگر توفیق او را یارى کرد که از روى اختیار از خدا کمک خواست همانطور که تکوینا قبل از آن از خدا کمک خواسته بود امداد خداوند بعد از این نیز ادامه یافته و همان فرشتگان موکّلش که زمینى و از نوع ملایکه اى بودند که مأمور بر سجده حضرت آدم علیه السّلام شده بودند، به خدمتگزارى او مى پردازند.
علاوه بر این امداد با فرشتگان آسمانى نیز محقّق مى شود، و عددشان روز به روز زیادتر مى گردد تا این که انسان به مقام عبودیّت و اوّل ظهور ربوبیّت برسد، که در این هنگام فرشتگان بزرگى مانند: جبرئیل و میکائیل هم بر یارى اش شتافته و به او یارى مى کنند و نیز روح که بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است به او کمک مى نمایند هم چنان که در اخبار وارد شده است، و شاید روح در اینجا اشاره بر ملکى باشد که تربیت نوع انسان را بر عهده دارد و اشراقیّون او را ربّ النّوع مى نامند.
آن فرشته بنا بر اخبار وارده به عدد هر انسانى صورتى دارد و علاوه بر همهى افراد انسان به جمیع موجودات عالم نیز احاطه دارد.
چون جمیع انواع پایین تر از نوع انسان قرار دارد، همه موجودات تحت شمول و احاطه ربّ النّوع هاى خود مى باشد و جمیع ربّ النّوعها تحت سیطره ربّ النّوع انسانى است، پس جمیع موجودات تحت شمول و احاطه ربّ النّوع انسانى قرار مى گیرد.
بنابراین معناى آیه شریفه این است که خدا فرشتگان را با روح نازل مى کند، یا این که ملایکه به سبب روح و توسط او نازل مى شوند، بر اساس معناى اوّل آن کسانى که ملایکه بر آنان نازل مى شوند از پیامبران خاصّند و بر طبق معناى دوّم همه پیامبران.
و ممکن است که مقصود از روح چیزى باشد که دلها به وسیله آن زنده مى شوند یا این که تشبیه شده باشد بر روحى که بدنها به وسیله آن زنده مى شوند، یا وجه دیگر این که مقصود از روح نبوّت باشد، که حیات هر چیزى بر آن بستگى دارد، بنابراین معناى آیه چنین مى شود: فرشتگان از عالم امر خدا روح را بر هر کسى که خدا بخواهد نازل مىکند.
معانى دیگر روح
روح معانى دیگرى هم دارد که در اخبار آمده است؛ بین ارباب صنایع و علوم مصطلح است که روح بزرگتر از جبرئیل بوده و با بزرگان از انبیا و اولیاى الهى مانند حضرت خاتم النّبیین صلّى اللّه علیه و آله و جانشینان معصوم آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله همراه است.
و این که فرموده است: مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ از عالم امر او چه با ملایکه اى که نازل مى شوند و چه از این جهت که خود روح از عالم امر است نه عالم خلق.
أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ لفظ أَنْ از نوع مصدریّه یا تفسیریّه است، چه نازل کردن مستلزم معناى قول است و أَنْذِرُوا به معناى (اعلموا) بدانید یا به معناى (احذروا) بترسید.
أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ این که توحید مورد انذار (ترس و هشدار) واقع شده بدان جهت است که مستلزم استقلال در حکومت و تصرّف است، و از مخالفت با کسى که مستقلّ در حکومت است، باید ترسید و نسبت به او پرهیزگارى پیشه ساخت.
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ این جمله در مقام تعلیل بر توحید است، تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ کلمه مِنْ نُطْفَهٍ نوعى بدل بعض است از الْإِنْسانَ.
فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ انسان در حالى که چنین آفرینشى از دهر و … ساخته نبوده و نیست دشمن آشکار خالق و آفریدگار گردید، منظور این است که: اینان مى پندارند که آفریدهى طبیعتند و اعتقاد بر خدا تحمیلى است لذا با او دشمنى مى ورزند.
وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ از پشم، مو و پوست چهار پایان شما خود را گرم نگه مى دارید وَ مَنافِعُ و شما از گوشت، بارکشى و شخم زدن حیوانات بهره مند مى شوید وَ مِنْها تَأْکُلُونَ و از پیه، گوشت و شیر آنها مى خورید.
وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ براى شما در آنها زینت و افتخار است حِینَ تُرِیحُونَ در آن هنگام که شبانگاه از چراگاهشان مىآیند، وَ حِینَ تَسْرَحُونَ و در آن هنگام که صبحگاه براى چرا بیرون مى برید،چه آستانهى خانه در هر دو هنگام به وسیلهى آنها زینت پیدا مى کند.
و صاحبان آنها و اهل خانه در دید ناظرین بزرگ و با عظمت جلوه گر مى شوند، و مقدّم داشتن برگشت چهار پایان از چراگاه به خانه براى این است که آنها رو به سوى خانه دارند، و در حال آمدن به خانه هستند، روى آوردن با شکم پر زیباتر از پشت کردن است، و این که به آغل هایشان مى آیند (که برایشان مهیّا شده است)، و در طرف صبح مطلب کاملا بر عکس است.
وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ بارهاى شما را به شهرى مى برند که خودتان نمى توانستید بدان برسید مگر با زحمت فراوان، تا چه رسد بر این که بارها را بر پشت خودتان حمل بکنید.
إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ پروردگارتان به شما مهربان است، چرا که او براى شما چیزى مى آفریند که از آن سود مى برید و بر آن نیاز دارید.
وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَهً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ همهى این آفریدهها براى این است که از موجودات عالم طبع و از آنچه که در آسمان و زمین است و از موجودات عالم ارواح بهره ببرید.
وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ اینها براى این است که بر خداوند متعال راه اعتدال و میانه روى ضرورت دارد و هم چنین معرّفى و بیان آن کما این که اسباب و لوازم آن را نیز براى بندگان آفریده است، چون هر چه را که انسان در معاش و رسیدن به خیرات، خوبیها و منافعش محتاج است مهیّا نموده و در خلقت انسان ذکر کرد.
از سوى دیگر راه میانه که به دور از هر گونه افراط و تفریط باشد، بدین منوال است که اسباب رسیدن انسان به خیرات اوّلى ذاتى و خیرات ثانوى به مقدار حاجت موجود مىباشد و سیر و سلوک به سوى خیرات اوّلى ذاتى و خیرات ثانوى به قدر نیاز (متناسب با حال اختیار و امکانات) محقّق بوده و پیمودن راه به سوى خیرات مشکل نبود … لذا فرمود: راه میانه و اعتدال اختصاصى به انسان ندارد بلکه بر خداست که براى هر چیزى راه میانه و اعتدال را برگزیند.
وَ مِنْها جائِرٌ بعضى از راهها از اعتدال برگشته و به سوى دیگر مایل است، یا مقصود این است که آفرینش و خلقت شما و تمامى آنچه که نیاز دارید مبتنى بر تأمین خیرات بدنى و کمالات دنیوى تکوینى غیر اختیارى شماست.
و امّا براى خیرات روحى و کمالات انسانى اختیارى شما بر خداست که راه میانه را برایتان پیش آورد، بدین گونه که به شما دانش و معرفت عطا نموده و پیامبرانى بفرستد، کتابهاى آسمانى نازل کند و علاوه بر اینها جمیع آنچه را که در تحصیل این امور نیاز دارید آماده سازد. پس اگر حیف و میل یا نقص و ستمى واقع شود از جانب خودتان است و ارتباطى بر خداى متعال ندارد؛ هر کسى که از راه میانه و اعتدال خارج شده و به راه ستم روى آورد به استعداد و کسب خودش مربوط است.
وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ خداوند متعال اگر مى خواست همهى شما را هدایت مىکرد، بدین گونه که بر راه میانه و پیمودن آن رهنمون مىشد.
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ او همان خدایى است که برایتان آبى از آسمان فروفرستاد (آب باران و برف) که هم از آن بنوشید و هم رستنیها و جانداران بهره یابند، چه شجر اعمّ از نبات است، فِیهِ تُسِیمُونَ در آن مواشى و گوسفندانتان را مى چرانید.
یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ چون فرستادن آب و رویاندن نبات و درختان نشانههایى است که احتیاج به تأمّل و ترتیب مقدّمات دارد فرمود: این گونه نگرش ویژهى اندیشمندان است، و طریق نگرش براى اندیشمندان پدیدار است.
وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ لفظهاى (الشّمس)، (القمر) و (النّجوم مسخّرات) همه با رفع خوانده شده است و نیز بعضى همهى آنها را با نصب خواندهاند که در آن صورت حال مؤکّد خواهد بود یعنى تأکید تسخیر و بیان واسطهى آنست و آن عالم امر است.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ اینها آیت و نشانهى الهى بودنشان فقط با عقل و درایت خردورز آن دریافته مىشود و نیاز بر فکر و تأمّل ندارد، چرا که دلالت این امور بر وجود خدا نسبت به فرود آوردن آب و رویانیدن نبات ظاهر و روشن است و آوردن لفظ آیات به صورت جمع براى این است که هر کدام از آنچه که بیان فرموده آیت و نشانهى مستقلّى است.
وَ ما ذَرَأَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ خداوند آنچه را که براى شما مسخر نمود تا تحت فرمان شما باشد در زمین از موالید مانند: معادن، انواع نباتات، گونههاى حیوانات، عناصر و آنچه که در روى زمین از کوهها، گودالها و تپّههاى طبیعى است که مقصود از تسخیر، تحت فرمان قرار دادن آنهاست در همان جهتى که براى آن خلق شده اند.
بایستى توجّه داشت که تحت فرمان قرار داده شدن این موارد همانند حیوانات نیست و غرض از تسخیرشان براى انسان به این معناى است پذیراى فرامین انسان مىباشند، لیکن به وجه خاصّى که براى انتفاع و بهرهگیرىشان نهاده شده است، بنابراین تحت شرائط ویژهاى که از وجه مزبور تبعیّت مىنماید عمل مىکنند اگر چه وجه انتفاع در بعضى از آنها مخفى است، ممکن است که ما ذَرَأَ مبتدا و لَکُمْ خبر آن باشد یا فِی الْأَرْضِ خبرش بوده باشد، و جملهى حال، یا عطف بر جملهى هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ یا بر جملهى سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ باشد.
مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ بر بیان اختلاف رنگ اکتفا کرده و اختلاف نوع و جهات انتفاع را ذکر نکرد براى این که همان اختلاف رنگ بر دیدهها ظاهر است، و غالبا بر این منوال انواعى که در ذات گوناگونند رنگشان نیز متفاوت است.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ تنها عقل کافى نبوده و احتیاج بر تفکر صرف هم ندارد بلکه یادآورى عقلانى کافى است.
آیات ۲۹- ۱۴
[سوره النحل (۱۶): آیات ۱۴ تا ۲۹]
وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ مَواخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۴) وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵) وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ (۱۶) أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (۱۷) وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۸)
وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ (۱۹) وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ (۲۰) أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ (۲۱) إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ (۲۲) لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ (۲۳)
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ (۲۴) لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ (۲۵) قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ (۲۶) ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِیهِمْ قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ (۲۷) الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۸)
فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ (۲۹)
ترجمه:
(۱۶/ ۲۹- ۱۴)
«و هم او خدایى است که براى شما دریا را مسخّر کرد، تا از گوشت (ماهىهاى حلال) تغذیه کنید و از زیورهاى آن استخراج کرده تن را بیارایید، و کشتیها در آن برانید و از فضل خدا رزق و روزى بطلبید، باشد که شکر خدا به جاى آورید،و کوههاى بزرگ را در روى زمین نهاده تا از سرگردانى و پریشانى برهید و نهرها (در زمین و چشمهها از کوهها) جارى ساخت و راهها را پدیدار کرد تا به واسطهى آنها هدایت شوید،
و نشانه هاى زمین مانند کوهها و جنگلها و دریاها و ستارگان آسمان را مقرّر داشت تا (در روز و شب) به واسطهى آنها هدایت یابید،
آیا خدایى که (این همه نعمت را براى شما بندگان) خلق کرده مانند آن کس است که هیچ چیز در عالم نیافریده است؟! آیا متذکّر و هوشیار نمىشوید؟!،
اگر بخواهید که نعمتهاى بىحدّ و حصر خدا را بشمارید هرگز نمىتوانید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است،
و خدا داناست بر هر چه که آشکار و نهانست از کردارتان،
و کسانى که بر غیر خدا که چیزى نیافریده و خود مخلوق (آفریده شده است) فرامى خوانند،
مردههاى از حیات بىبهرهاى هستند که حس و شعورشان بر این که کى برانگیخته مى شوند؟ نمى رسد،
خداى شما خداى یکتاست بنابراین آنان که گرایشى بر روز واپسین ندارند دلهایشان انکارگرست و خودشان مستکبر (از اطاعت حکم خدا تکبّر و سرپیچى مىکنند)،
لا جرم خدا هر آنچه را که در نهان و آشکار مىکنند مىداند به راستى که او (خدا) مستکبران را دوست ندارد،
و هرگاه که برایشان گفته شود خداى شما چه (آیاتى را) نازل کرده است مىگویند افسانهى پیشینیان است،
تا وزر و وبال سنگین گناه خودشان را با بار گناه کسانى که با جهل گمراهشان مىکنند براى روز قیامت تکمیل کنند آگاه باشید که وزر بدى را براى خود بار مى کنند،
کسانى که پیش از اینان مکر و نیرنگ به کار بستند خدا سقف بناى شان را بر سرشان فروریخت و از جایى که نمىدانستند دچار عذابشان کرد،
سپس در روز قیامت خوارشان نموده و مىپرسد: کجایند شریکان من؟! آنانى که براى جانبداریشان با مؤمنان ستیزه مىکردید، در آن هنگام اهل دانش اظهار کنند که امروز مختصّ خوارى و عذاب کافران است،
فرشتگان جانشان را مىگیرند در حالى که بر خود ستم کردهاند، و آنجا به ناچار سر تسلیم فرود آورده و مىگویند: ما بد نکردیم البتّه که بد کردهاند همانا خدا بر هر چه که مىکنید آگاه است،
پس از درهاى دوزخ داخل شوید که در آن جاودانهاید و همیشه معذّب، پس جایگاه بسیار بدى است منزلگاه متکبّرین.
تفسیر
وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَهً تَلْبَسُونَها زیورهاى دریا انواع اشیاى قیمتى زینتى است که از دریا خارج مىشود، وَ تَرَى الْفُلْکَ مَواخِرَ فِیهِ و کشتىها را مىبینى در آن آبهاى بسیار در حرکتند، لفظ مَواخِرَ در اصل از (مخر) به معناى شکافتن آب یا صداى شکافتن آب است.
وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ تا از راه تجارت روزى طلب کنید، وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ غایت و هدف از همهى نعمتها با دیدن آنها از منعم و بجاى آوردن سپاس شایسته جامهى عمل مىپوشد و از این که حقّ آنها را ادا کنید، وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ و در زمین کوههاى بزرگ را قرار داد تا با اضطراب شما را به چپ و راست نلغزاند.
بدانکه زمین به شکل کروى است که جاى جاى آن حول مرکز عالم است به طورى که اگر هر جزئى از اجزاى آن به حالت طبیعىاش رها شود با همهى اجزا موافقت دارد و جز در حیّز مرکز استقرار پیدا نمىکند، چنانچه مشهود است، و اگر اجزا طالب کلّ و سنخ خودش بود هم چنان که بعضى گفتهاند لازمهاش این بود که آنچه که به قلّههاى کوه متّصل است تا پایین جدا نشود، و زمین در جاى آن کوهها کاملا ساکن بوده و حرکت نکند.
اگر چه حرکت آن را با قوّهى حس حدس زدهاند، و کرهى زمین همانند آن کرهاى که بر روى آب در حالت شناور مىچرخد نیست، تا نیازمند چیزى باشد که آن را از حرکت و دگرگونى یا فروپاشى نگه بدارد، و کوهها هم این چنین نیستند که موجب سکون زمین یا بیشتر شدن آن بشوند، زیرا ارتفاع بلندترین قلّه هاى آنها هم خیلى در مقایسه با زمین زیاد نیست بلکه ارتفاعشان نسبت به قطر کرهى زمین جز به مقدار یک جو یا کمتر از آن نیست.
در حالى که ظاهر آیه دلالت مىکند بر این که اگر کوهها نبود این کره اضطراب و انقلاب در حرکت داشت و بر این که زندگى بر روى زمین جز با استوارى کوهها ممکن نیست! بنابراین مىگوییم کوهها اگر چه سبب سکون کرهى زمین نیستند همان طور که دانستى لیکن گاهى با اسباب آسمانى و زمینى زمینلرزهى شدید واقع مىشود اگر کوهها نباشند بر زمینهاى مجاور نیز سرایت کرده و حتّى مسافتهاى دور را هم در بر مىگرفت و کوهها از این گونه سرایتها جلوگیرى مىکنند و همین مقدار در صدق ظاهر آیه کافى است مضاف بر این مقصود بطون آیه است نه ظاهر آن.
ما این مطلب را پیشتر نیز متذکّر شدیم که عالم با تمام اجزایش مظاهر اسماى الهى است و این که خلفاى خدا اسماى بزرگ او هستند، کوهها با تمام اوصافى که دارند از سکون، ارتفاع، سنگینى، صلابت و جارى شدن آب از زیرشان مظاهر اسمائند، و گاهى احکام ظاهر بر مظاهر جارى مىشود همان طورى که ذیل اطلاق احکام قلب و سینه بر بیت اللّه و مکّه جارى مىشود.
در اخبار وارد شده: اگر امام علیه السّلام نبود زمین اهلش را فرومىبرد و اخبارى هم به همین مضمون غیر از این خبر، در اخبار و احادیث بیان شده است، پس در واقع به سبب وجود خلفاى خدا زمین وجود پیدا کرده و آرامش و قرار مىیابد، چرا که کوهها مظاهر خلفاى الهى هستند و این حکم بر حسب تنزیل جارى نمودن حکم ظاهر بر مظهر است.
امّا تفسیر آیه بر حسب تأویل بر مواردى به شرح زیر اطلاق شده است:
۱. تأویل بر عقول کلّى شده است که از آنها به عنوان ایستادگانى که بر هیچ طرفى نگاه نمىکنند یاد شده است.
۲. مقرّبین بنا بر وجهى کوههاى زمین هستند.
۳. عقول عرضى که از آنها تعبیر به صف بستگان شده است کوههاى زمین هستند.
۴. نفوس کلّى که از آنها به تدبیرکنندگان امر تعبیر مىشود.
۵. نفوس جزئى که از ایشان به رکوع کنندگان بسیار تعبیر مىشود.
۶. اقدار مثالى که از آنها به عنوان «ذوى الاجنحه» صاحبان بالها تعبیر شده است.
همهى موردهاى ششگانهى بالا کوههاى زمیناند که جانشینان خدا بزرگترین آنان مى باشد، این معنا در عالم کبیر است و هر آنچه که در عالم کبیر است عین آن در عالم صغیر جریان دارد.
وَ أَنْهاراً و به واسطهى کوهها رودهایى جارى ساخت وَ سُبُلًا و راههایى پدید آورد.
لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ باشد که شما بر مقاصد خویش نایل شوید در واسطهى بهرهمندى از آن راهها هدایت شده و راه یابید.
یا مقصود آیهى شریفه این است که شما به مقصود حقیقى که توجّه به خدا و سیر بر راه اوست هدایت شوید، بر راهى که خدا براى شما قرار داده است (راه انبیا و اولیا علیه السّلام) مى باشد.
وَ عَلاماتٍ مقصود از علامات چیزى است که کاروانها به وسیلهى آن بر استقامت و ادامهى سیرشان به سوى مقاصدشان پى مى برند، وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ در اینجا مقصود جنس ستاره است که به وسیلهى آن راه را در شب مى یابند، همانطورىکه کاروانها چنین مى کنند.
یا مقصود ستارهى خاصّ است که همان ستارهى جدى است بنا به آنچه که ظاهر آن در خبر آمده، و باطن آن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و ائمّه علیه السّلام و اصحاب و جانشینان ایشان هستند مىباشد، چنانچه در خبر نیز به این مطلب اشاره شده است.
أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ آیا کسى که بتها، ستارهها و غیر آنها را خلق مىکند همانند کسى است که هیچ نمى آفریند؟
آیا باز هم متذکّر نمىشوید که مخلوق را شریک خالق قرار ندهید؟! وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ خداوند بخشنده است و شما را از ناحیهى کوتاهى در شکر مؤاخذه نمىکند رَحِیمٌ و به خاطر کوتاهى و تقصیر نعمتها را از شما قطع نمىکند، بلکه روز به روز آن را زیاد مىکند.
وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ خداوند بر اعمال و احوال پنهانى، نیات، خطورات ذهنى، خیالات، عقاید، اخلاق و چیزهاى پنهانى که حتّى هنوز بر خود شما نیز آشکار نشده است آگاه است و نیز بر آنچه که آشکار مىکنید آگاه است و اعلان و آشکار کردن هر چیزى بر حسب حال همان چیز است.
وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کسانى که به سوى غیر خدا دعوت مىکنند از قبیل: ملایکه، ستارگان، بتها، شیاطین و پیشوایان گمراهى و ضلالت.
لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ نمىتوانند چیزى بیافرینند، پس استحقاق دعوت و پرستش را ندارد، آنها خود آفریده شدهاند، و امتیازى بر شما ندارند که شما آنها را پرستش کنید یا براى دعوت برگزینید.
أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ آنها مردگانند و زنده نیستند، بنابراین از شما پستترند و پایینتر، پس شما بر پرستیده شدن از آنها سزاوارترید، آنها هیچ شعور و آگاهى به برانگیخته شدن خودشان هم ندارند تا چه رسد به (هنگام برانگیخته شدن) غیر خودشان، و این که خدایان باطل به آنها پاداش بدهند یا برایشان شفاعت کنند به هیچ یک آگاهى ندارند.
إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ این جمله به منزلهى نتیجهى سخنان قبلى است، و مانند آن قبلا نیز گذشت.
مقصود این است که خداى شما آفرینندهى حقیقى است و استحقاق پرستش و عبادت را دارد، و او یکى است و متعدّد نیست بر خلاف آنچه که عدّهاى براى خود خدا قرار داده اند.
فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ کسانى که ایمان به جهان آخرت ندارند، نه خدا را مىشناسند و نه از آخرت چیزى مىدانند، وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ آنان مستکبرند چه استکبار خروج از حکم خدا و جانشینانش مىباشد و آنها از حکم خدا و جانشینانش خارج شده اند، چون اعتقاد به خدا و جانشینانش ندارند.
لا جَرَمَ لفظ جَرَمَ است گناه کرد و معناى لا جَرَمَ در اصل این است که گناهى در این مطلب نیست، و لیکن به معناى حقّا و حتما استعمال مىشود.
بنابراین معناى اصلى لا جَرَمَ این است که جرم و گناهى در این مطلب یا چنین اعتقادى نیست، زیرا که این مطلب کاملا محقّق و مسلّم است که خداوند آشکار و نهان را مىداند.
أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ این جمله تعلیل مؤاخذه بر افعال آنها است که از تهدید مقصود است.
و در خبر است که ایمان به آخرت نمىآورند، یعنى به رجعت و بازگشت ایمان نمىآورند.
قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَهٌ دلهایشان کافر است و آنها نسبت به ولایت على علیه السّلام استکبار ورزیدند و خداوند کسانى را که نسبت به ولایت آن حضرت استکبار بورزند دوست ندارد.
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ این سخن را جهت گمراه ساختن مردم و جلوگیرى از راه حقّ گفتند،و نتیجه این شد که گناه و سنگینى این گفتار و جلوگیرى از راه حقّ، و بعضى از گناهان کسانى را که گمراه کردهاند حمل کنند لفظ بِغَیْرِ عِلْمٍ ظرف مستقرّ و حال است از مفعول یا فاعل یُضِلُّونَهُمْ یا فاعل لِیَحْمِلُوا، یا ظرف لغو است متعلّق به لِیَحْمِلُوا یا به یُضِلُّونَهُمْ است.
و در خبر است: این که جاهل معذور نیست بدان جهت که وظیفهاش بحث و گفتگو بوده و این که: جاهل بایستى با عقل خود نظر بر امور مىکرد تا بین حقّ و باطل را تمیز دهد و فرق بگذارد.
از حضرت امام باقر علیه السّلام روایت شده است که پرسیده شد که پروردگارتان در مورد على علیه السّلام چه چیزى نازل فرموده است؟
پاسخ دادند: افسانهى پیشینیان! و از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: به خدا سوگند به اندازهى شیشهى حجامت هم خون ریخته نشد، عصایى به عصا کوبیده نشد، و فرج حرامى غصب نگردید، و مالى از غیر حلال گرفته نشد مگر این که گناه و وزر آن بر گردن آن دو غاصب خلافت (اوّل و دوّم) است، بدون این که از گناهان عالمیان چیزى کاسته شود.
قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ تمثیل و تنبیه حال آنها در مکر و حیله به حال کسى که سقفى را روى پایههایى محکم بنا نموده است تا زیر آن به راحتى و رفاه دست یابد، ولى به وسیلهى همان ستونهاى محکم ریشه کن گشته و بانیانش را به درماندگى و حیرت واداشته است، سقفها از ناحیهى همان ستونها که بایستى موجب استحکام مىشد خراب شدند و مقصود از آمدن و اتیان الهى همان آمدن امر او بر هلاکت و نابودى است.
وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ عذاب خرابى سقف بر آنان فرود آمد، عذاب خدا از آن جایى که آگاهى ندارند، بلکه از همان ناحیهى که گمان بقایش را دارند، یا عذابى مىرسد غیر از خرابى سقف.
ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یُخْزِیهِمْ وَ یَقُولُ أَیْنَ شُرَکائِیَ خداوند در روز قیامت آنان را خوار ساخته و مىگوید: شریکان من از قبیل:
بتها، ستارگان، هواهاى نفسانى و غیر آنها کجایند؟ یا کجایند شریکان مظاهر من؟ که اولیا علیه السّلام هستند، و اصل آنان على علیه السّلام است.
قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْیَ الْیَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْکافِرِینَ کسانى که علم به آنان داده شده است: انبیا، اوصیاى ایشان یا مؤمنین و پیشوایانشان مىگویند: همانا امروز وقت عذاب و خوارى کافرین است.
الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ خبر مبتداى محذوف، یا مفعول فعل محذوف یا صفت کافرین است به این معنا: کسانى (کافران) که فرشتگان جانشان را مىگیرند.
ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ که در حقّ خودشان یا در حقّ امامشان ستم کردهاند چون امامشان هم به منزله خود آنها مىباشد، بلکه بر آنان از خودشان نیز سزاوارتر است.
فَأَلْقَوُا السَّلَمَ آنان از در تسلیم و فرمانبردارى یا از راه استسلام و انقیاد در آمده و مىگویند:
ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ ما هیچ بدى نکردیم این جمله تفسیر السَّلَمَ است در مورد کسانى که جحد، انکار و استهزایى را در دنیا انجام داده بودند همه را انکار کرده و خود را تبرئه مىکنند، که کار بدى نکرده اند.
بَلى ردّ از جانب ملایکه یا از جانب خدا نسبت بر ادّعاى انکارى ایشان است یعنى ملایکه گویند: بلى (یا خدا مىفرماید بلى ما مىدانیم)، در رابطه با انکار و شانه تهى کردن کافران گفته مىشود: البتّه که چنین بودهاید و مىدانیم.
إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ خداوند بر عمل شما آگاه است و انکار فعلى شما سودى ندارد.
فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ پس در ازاى اعمالتان و به عنوان کیفر و مجازات از درهاى جهنّم داخل شوید و بر این مضمون که هر یک از در مخصوص خود وارد شود.
(زیرا جهنّم هر کسى تجسّم و یا نتیجهى همان اعمال زشت خود گنه کار است) و در آن (جهنّم) جاودانه مىمانند، چه منزلگاه بدى است جایگاه متکبّرین!
آیات ۳۵- ۳۰
[سوره النحل (۱۶): آیات ۳۰ تا ۳۵]
وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ (۳۰) جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ (۳۱) الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۲) هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَهُ أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۳۳) فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۳۴)
وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۳۵)
ترجمه:
(۱۶/ ۳۵- ۳۰)
«و چون به اهل تقوى گفته مىشود که خدا چه آیاتى فرستاد؟ گویند:
نیکو آیاتى فرستاد (بهترین هدایت و سعادت، خیر دنیا و آخرت را) در آیات قرآن؛ بر خلاف منکران (که گفتند قرآن همان افسانه هاى پیشینیان است). آنان که نیکوکارند هم در زندگى دنیوى با نیکى و خوشى قرینند و هم در آخرت آنها را بهترین منزل است و البتّه خانهى اهل تقوى بسیار مجلل و نیکو خواهد بود،
که داخل مىشوند (اهل تقوى) بر باغهاى بهشت عدن که در زیر درختانشان رودها جارى است و برایشان در آنجا هر چه که بخواهند مهیّاست، خدا اینگونه اهل تقوى را اجر و پاداش مى دهد،
آنان که چون فرشتگان رحمت به طورى پاکیزه قبض روحشان مىکنند مىگویند: درود بر شما به موجب اعمال نیکویى که در دنیا کردید اکنون به بهشت ابدى درآیید.
آیا کافران جز با آمدن فرشتگان یا امر پروردگارت (مبنى بر هلاکشان) مىنگرند؟! منکران پیشین نیز چنین بودند و کردند و خدا برایشان هیچ ستمى نکرد بلکه خودشان بر خویش ستم کردند،
تا این که بر کیفر اعمال زشت خود رسیدند و آن عذابى که تمسخرش مىکردند بر آنان احاطه نمود،
و مشرکان گفتند: اگر خدا مىخواست (ما و پدرانمان نیز غیر او چیزى را نمىپرستیدیم) و بدون (امر) او چیزى را تحریم نمىکردیم، مشرکان پیش از اینها نیز کردار و گفتارشان همین بود (که براى توجیه جبرى شده و از این در وارد مىشوند) پس با این وصف آیا براى پیامبران جز تبلیغ رسالت و اتمام حجّت تکلیفى هست؟ (بر پیامبران جز تبلیغ و اعلان رسالت نیست).
تفسیر
وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ و به تقواپیشگان (بیان این نکته به کرات گشت که تقواى حقیقى جز با ولایت و بیعت خاصّ ولوى حاصل نمىشود) گفته شود، خدایتان چه چیزى فروفرستاد؟ گفتند: نیکویى! در این جمله اقرار بر فروفرستاده شدن از جانب پروردگارست و نیز گواهى دادن بر نزول آنچه که از جانب او به عنوان خیر بوده است و این تصدیق از باب تسلیم و استسلام مى باشد.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا خیریّت آنچه که نازل شده است کسانى راست که احسان و نیکى نمایند و این احسان و خوبى به صورت مطلق حضرت على علیه السّلام است، و هر اندازه که از طریق ولایت اتّصال بر آن حضرت پیدا شود به همان اندازه اتصاف بر احسان و نیکویى محقّق است، یا مقصود از آن کسانى است که به خودشان یا بر غیر خودشان نیکى کنند.
فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ مقصود از نیکویى در این دنیا پاکیزه بودن خوردنىها، نوشیدنىها، زناشویىها و مرکبهاست وَ لَدارُ الْآخِرَهِ خَیْرٌ و خانهى آخرت بهتر است، چون پاکیزگى از آلودگىهاى مادى و رنجهاى آن خالص است.
لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا تفسیر خیر و مقول قول آنها است، یا استیناف از جانب خدا، وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ جَنَّاتُ عَدْنٍ و چه نیکوست سراى پرهیزگاران، که بهشت عدن است.
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها لفظ جَنَّاتُ عَدْنٍ مخصوص «نعم» یا مبتدا است و خبر آن «یدخلونها» مىباشد، یا این که یدخلونها صفت است و تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خبر مبتدا است، یا این جمله نیز صفت دوّم یا صفت بعد از صفت است و لَهُمْ فِیها ما یَشاؤُنَ خبر است، و محتمل است همهى این جملهها حالهاى مترادفى را متداخل باشند، و این احتمال نیز وجود دارد که بعضى از آنها حال و بعضى صفت و بعضى خبر باشند، در سورهى آل عمران توضیح نظیر این آیهى شریفه با جریان نهرها از زیر باغها گذشت.
کَذلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ این چنین پاداش مىدهد خدا بر پرهیزگاران. در خبر است: و چه خوب است سراى کسانى که در دنیا پرهیزگار بودند یعنى نسبت به دنیا تقوى داشتند.
الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ این جمله صفت متّقین یا خبر مبتداى محذوف یا مفعول فعل محذوف است، یا مبتدا است که خبر آن یَقُولُونَ یا ادْخُلُوا به تقدیر قول مىباشد، طَیِّبِینَ از گناهان یا از شرک پاکیزهاند.
یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ از باب تحیّت به آنها گفته مىشود:
درود بر شما، یا بر این معنا که شما از هر بدى سالم هستید ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ به خاطر این که کارها را بر طریق ولایت انجام مىدادید داخل بهشت شوید.
هَلْ یَنْظُرُونَ لفظ یَنْظُرُونَ به معناى ینتظرون:
آیا جز این انتظارى دارند که إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَهُ در حین مرگ ملایکه بیایند، أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ یا این که امر پروردگارت بر عذاب یا بر ظهور و قیام جهانى قائم (عجل اللّه فرجه) بیاید.
کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ نیز این چنین بود حال کسانى که قبل از ایشان بودند و با در هم کوبیدن، نابودى و عذاب آنها، خداوند ستمى بر ایشان نکرده است، وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ بلکه خودشان بر نفس خویش ستم کرده و گرفتار بدیهاى کردارشان گشتهاند به طورى که استحقاق استهزاى پیشین خود را یافتهاند.
فَأَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ استهزاى آنها دربارهى عذاب گناهکاران، معاد و رجعت بوده یا مطلق آنچه که رسولانشان گفته اند.
وَ قالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ این سخن آنان در جواب کسانى است که آنها را بر شرک و تحریمشان ملامت و سرزنش کردند، و آیه با تفسیر مربوطه به طور مفصّل گذشت، فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ این که آنان کار بدشان را به خدا نسبت مىدهند همانند این است که زن بدکارهاى کار بدش را بر دیگرى نسبت دهد، و این نسبت هیچ وجه صحیحى ندارد، زیرا آنچه که بر خداست فرستادن رسل جهت هدایت و ارشاد است و فرستادگان خدا نیز جز رساندن پیام الهى وظیفهاى ندارند.
ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج۸، ص: ۱۱۴