تفسیربیان السعادة-الجاثية

ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره الجاثیه

سوره‏ى الجاثیه

همه‏ى این سوره مکّى است، بعضى گفته‏اند: تنها آیه‏ى‏ قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا مکّى نیست و این سوره مشتمل بر سى و هفت آیه است.

آیات ۱- ۱۱

[سوره الجاثیه (۴۵): آیات ۱ تا ۱۱]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

حم (۱) تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۲) إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ (۳) وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّهٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (۴)

وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۵) تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ (۶) وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (۷) یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۸) وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ (۹)

مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (۱۰) هذا هُدىً وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ (۱۱)

ترجمه:

(۴۵/ ۱۱- ۱)

حم [حا. میم‏].

کتابى است فروفرستاده از سوى خداوند پیروزمند فرزانه.

بى‏ گمان در آسمانها و زمین مایه‏ هاى عبرتى براى مؤمنان هست.

و نیز در آفرینشتان و جانورانى که [در زمین‏] مى‏پراکند، براى اهل یقین مایه ‏هاى عبرت است.

و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، هر روزى این [باران‏] که خداوند از آسمان فروفرستاده است، زمین را پس از پژمردنش بدان زنده داشته است و در گرداندن بادهاى مایه ‏هاى عبرتى براى خردمندان هست.

این آیات الهى است که به حقّ بر تو مى ‏خوانیمش. پس به کدامین سخن بعد از [توحید] خداوند و آیات او ایمان مى ‏آورند؟

واى بر هر دروغزن گناهکارى.

که آیات الهى را که بر او خوانده مى‏ شود، مى‏ شنود، سپس متکبّرانه در شیوه‏ى خود سماجت مى‏ورزد، گویى آنها را نشنیده است، پس او را از عذاب دردناک خبر ده.

و چون از چیزى از آیات ما آگاه شود، آن را به ریشخند مى ‏گیرد، اینانند که عذابى خفّت بار [در پیش‏] دارند.

دوزخ پیشاپیش ایشان است و آنچه به دست آورده‏اند هیچ به کار ایشان نیاید، همچنین دوستانى که به جاى خداوند گرفته‏اند و عذابى سهمگین [در پیش‏] دارند.

این رهنمودى است و کسانى که به آیات پروردگارشان انکار ورزیده‏اند، عذابى دردناک دارند.

 

تفسیر

حم تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ‏ بارها این مطلب گذشت که در آفرینش هر یک از آسمانها و زمین نشانه و آیات متعدّدى است، از قبیل ستارگان آسمان و چگونگى حرکات هماهنگ آنها، مزاج و تأثیر عجیب و غریب آنها، بسیط و ساکن‏نما بودن زمین به نحوى که پا در آن فرونمى‏رود، آن‏چنان هم سفت و محکم نیست که تصرّف در آن با کشت‏ و زرع و عمارت‏ها، جارى کردن قنات‏ها و غیر آنها ممکن نباشد.

و نیز در ازدواج آسمانها و زمین تأثیر آسمانها و آنچه که در آنها در زمین است، تحت تأثیر قرار گرفتن زمین و آنچه که در آن است نشانه‏ها و آیات متعدّدى است.

و در آفرینش هر یک از موالید از زمین به نحوى که کمال نوعش را طلب کند، از هر چیزى که به ذات و کمال او ضرر مى‏رساند فرار کند به نحوى که آماده و مهیّا براى رسیدن به کمال شده هر کمالى را که ندارد اسباب تحصیل آن در او جمع شود و کمال موجود را حفظ و نگهدارى کند.

همه‏ى این‏ها آیات و نشانه‏هایى است براى مؤمنین که با بیعت عامّ یا خاصّ بیعت مى‏کنند، یا براى کسانى که یقین پیدا کرد و تسلیم و مطیع هستند و گوشى شنوا دارند، نه براى غافلین که از آیات خدا روى گردان مى‏باشند.

وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّهٍ و در آفرینش شما و هر جنبنده و صاحب روحى که داراى حرکت باشد.

آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ‏ در این جمله روش و اسلوب را تغییر داد تا اشعار به این داشته باشد که هر کس که داراى یقین شده، یقینش همیشه رو به ازدیاد و کمال تدریجى است؛ چه صاحب یقین کسى است که داراى قلب است و او نیست مگر کسى که با بیعت خاصّ بیعت کرده، با نفسش مشغول باشد و آثار عملى خویش را با وجدانش بیابد و هر کس چنین شود یقین علمى و وجدانى‏اش رو به ازدیاد مى‏ گذارد تا آنجا که یقین مشهودى و تحقّقى براى او حاصل مى‏ شود.

و چون آیات و نشانه ‏هاى خلقت انسان و سایر جنبنده‏ ها نسبت به آیات آسمانها و زمین خفى‏تر و پنهان‏تر است؛ لذا حتما باید مؤمن به آثار ایمانش یقین داشته باشد تا آیات خلقت انسان و به خصوص آیات انفس را درک کند.

چه ادراک این آیات و نشانه‏ ها محقّق نمى‏ شود مگر بعد از اشتغال به نفس و یافتن و وجدان صفات آن اعم از رذایل و صفات بد و صفات خوب مگر بعد از یقین به آثار اعمال و ضرر رذائل و نفع خصایل و مگر بعد از یقین به آثار صفات خدا و یافتن آن در وجود خودش.

وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ و اختلاف شب و روز به سبب تعاقب و دنبال هم بودن آن دو و به سبب سردى و گرمى، زیادى و کمى، تاریکى و روشنى و همچنین اختلاف عالم طبع و عالم مثال، سقم و صحّت، غم و شادى و غیر از این‏ها که از مصادیق شب و روز است.

وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ‏ از اسباب و وسایل روزى از قبیل باران‏ها، اشعّه‏ى ستارگان، سردى هوا، سردى شب و گرماى روز یا اسباب روزى انسانى از قبیل کمالات نفسانى که از آسمان عقول و نفوس نازل مى‏ شود.

و لفظ «رزق» را نکرده آورد تا نسبت به روزى جسمانى تحقیر و نسبت به روزى انسانى تفخیم و بزرگداشت گردد.

فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ‏ و به سبب آن وسایل روزى جسمانى یا با خود روزى انسانى؛ زمین را زنده نمود.

یعنى هم زمین طبیعى را با تغذیه، حرکت، توانها و ریشه ‏هایى که در آن زمین وجود دارد، هم زمین انسانى را زنده نمود به سبب حیات‏ بخشیدن به علم، دین و ایمان.

بَعْدَ مَوْتِها پس از آنکه زمین مرده بود.

وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ‏ به کار گماشتن بادها، بقاى موالید، حرکات ابر، گستردگى باران‏ها در شهرها، از بین بردن عفونت‏ها از هوا و در همه‏ى این موارد نشانه‏ ها و آیاتى است.

لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ‏ براى گروهى که بعد از یقین با عقل‏هایشان ادراک نمایند یا از عقلا باشند، یا بعد از آنکه یقین پیدا کردند و صاحب مقام قلب شد صاحب مقام عقل نیز باشند، چون دلالت این آیات (نشانه‏ها) بر پدیدآورنده‏اى مدبّر، حکیم، دانا، مهربان و خفى است واضح نیست مگر بر خردمندان.

تِلْکَ‏ آیاتى که ذکر شد.

آیاتُ اللَّهِ‏ نشانه‏ هایى است که بر خداوند دلالت مى‏کند، یا از او ناشى شده است‏ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِ‏ که آن را به حقّ که همان ولایت مطلقه است، بر تو بر مى‏ خوانیم.

فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ‏ بعد از انکار خدا به کدام سخن و نشانه‏هاى او ایمان مى‏آورید؟! وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ‏ واى بر هر کس که دروغ بگوید أَثِیمٍ‏ آن کسى که زیاد گناه کند و گناه را به نهایت برساند.

یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً آیات خدا بر او خوانده مى‏ شود امّا او از سر برترى‏جویى بر کفر یا بر انکار ولایت على علیه السّلام اصرار مى‏ ورزد.

کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ وَ إِذا عَلِمَ مِنْ‏ آیاتِنا شَیْئاً که گویا شنیده است.

پس عذاب دردناک را به آنان مژده ده زیرا آنگاه که از آیات و نشانه‏هاى بزرگ ما که مظاهر ولایت هستند اطّلاع پیدا کنند.

اتَّخَذَها هُزُواً آن (آیات را) و یا چیزى را که مى بینند به مسخره مى‏ گیرند و مؤنّث بودن ضمیر به اعتبار معناست.

أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ‏ پیامد عذاب خوارکننده‏ى آنان جهنّم است، یا لفظ «من ورائهم جهنّم» بیان عذاب خوارکننده است.

پیامد عذاب خوارکننده‏ى آنان جهنّم است، یا لفظ «من ورائهم جهنّم» بیان عذاب خوارکننده است.

وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا آنچه که کسب کرده‏ اند آنان را بى‏نیاز نمى‏ کند، از قبیل اموال، اولاد یا اعمالى که در اسلام به‏جا آورده ‏اند؛ که شرط قبول آن و بى‏ نیازى کردنشان از عذاب خدا این است که ولایت را ردّ نکنند اگر مرگ ایشان در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالى که ولایت را پذیرفته ‏اند اتّفاق بیفتد یا مرگشان بعد از زمان رسول صلّى اللّه علیه و آله با قبول ولایت واقع شده باشد.

شَیْئاً چیزى (از عذاب خدا بى‏نیاز نمى‏کنند).

وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ و آنچه را که از غیر اللّه، یا مظاهر و جانشینان او ولىّ خویش قرار داده‏اند، اولیا در عبادت مانند بت‏ها و ستارگان، یا اولیا در طاعت، مانند رؤیا و پیشوایان گمراهى، هیچ‏کدام به آنان کمکى نمى ‏کند.

وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ‏ این جمله تأکید روى تأکید است که‏ البتّه و صد البتّه که عذاب بزرگ بر ایشان فراهم است.

هذا آنچه که از آیات ذکر شد، یا قرآن (اعم از قرآن ناطق و قرآن صامت) علىّ علیه السّلام قرآن ولایت علىّ علیه السّلام، یا از ولایت علىّ علىّ علیه السّلام یا اسلام و گرویدن بر آن و احکامش.

هُدىً‏ این نشانه ‏ها هدایت‏کننده و رهبر ایمان است.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ‏ آنان که به آیات تکوینى (آفاقى و انفسى) به ویژه آیات بزرگ که جانشینان خدا در روى زمین هستند و آیات تدوینى، کافر شدند.

لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ‏ براى آنها «رجز» یعنى شدیدترین عذاب است.

 

آیات ۱۲- ۲۲

[سوره الجاثیه (۴۵): آیات ۱۲ تا ۲۲]

اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۲) وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۱۳) قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (۱۴) مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (۱۵) وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ (۱۶)

وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (۱۷) ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى‏ شَرِیعَهٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (۱۸) إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (۱۹) هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (۲۰) أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ (۲۱)

وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (۲۲)

ترجمه:

(۴۵/ ۲۲- ۱۲)

خداوند کسى است که دریا را براى شما رام کرد تا کشتیها در آن به فرمان او [براى شما] روان شود، تا از فضل او در طلب روزى خود برآیید، باشد که سپاس بگزارید.

و آنچه در آسمانها و زمین است همه از اوست و آنها را براى شما رام کرد، بى ‏گمان در این مایه ‏هاى عبرتى براى اندیشه ‏وران هست.

به کسانى که ایمان آورده‏اند بگو تا کسانى که از ایّام اللّه بیمى ندارند درگذرند، تا خداوند هر قومى را به حسب کار و کردارشان جزا دهد.

هر کس که کارى شایسته پیشه کند به سود خود اوست و هر کس کارى بد در پیش گیرد، به زیان خود اوست؛ سپس به سوى پروردگارتان باز گردانده شوید.

و به راستى که بنى اسرائیل کتاب آسمانى و فرمانروایى و پیامبرى بخشیدیم و از پاکیزه‏ها روزیشان داده و ایشان را بر جهانیان [هم‏زمانشان‏] برترى بخشیدیم.

و از کار [دین‏] روشنگریها به ایشان دادیم، اختلاف پیشه نکردند؛ مگر پس از آنکه علم [وحى‏] بر ایشان نازل شد، آن هم از روى رشک و رقابتى که در میان خود داشتند؛ بى‏ گمان پروردگارت در روز قیامت در آنچه اختلاف ورزیده ‏اند در میان آنان داورى خواهد کرد.

سپس تو را برخوردار از آبشخورى از امر [دین‏] ساختیم، پس از آن پیروى کن و از هوا و هوس نادانان پیروى مکن.

که ایشان در برابر [عذاب‏] خداوند چیزى را از تو باز نخواهند داشت و بى‏ گمان ستمکاران [مشرک‏] دوستان یکدیگرند و خداوند سرور پرهیزگاران است.

این دیده‏وریهاى براى مردم است و براى اهل یقین رهنمود و رحمت است.

با کسانى که مرتکب گناهان شده‏اند گمان مى‏دارند که ایشان را همانند کسانى که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند قرار مى‏دهیم، که زندگانى و مرگشان یکسان باشد؛ بد است داورى ایشان.

و خداوند آسمانها و زمین را به حقّ آفریده است، تا هر کسى را بر حسب آنچه کرده است، جزا دهد و بر ایشان ستم نرود.

 

تفسیر

اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ این جمله منقطع از ما قبلش مى‏باشد و شمارش نعمت‏هاى خداست و اشاره‏ى ضمنى دارد بر اینکه بر آنان آیات قدرت الهى هستند، همان‏طورى‏ که آنچه گذشت حالى که شمارش آیات قدرت بود و اشاره‏ى ضمنى به نعمت بودن آن‏ها نیز داشت.

لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ‏ تا با جارى شدن و حرکت کشتى‏ها به تجارت‏هاى سودآور، رسید.

وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‏ باشد که شکر نعمت تسخیر دریا و حرکت کشتى و بادها را به جاى آورید.

وَ سَخَّرَ لَکُمْ‏ آنها را براى بهره‏مند شدن شما تسخیر کرد، یا تحت تسخیر شما قرار داد آنچه را که در آسمانها و زمین است.

ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً چه آسمانها و آسمانى‏ها همه مورد تسخیر خداوند هستند تا جمیع کائنات بهره‏مند شوند، در تسخیر بعضى از نفوس انسانى نیز مى ‏باشند.

و زمین و زمینى‏ها تحت تسخیر الهى است تا انسان از آن بهره‏مند شود و بعضى از زمینى‏ها تحت تسخیر انسان نیز مى‏ باشد.

مِنْهُ‏ لفظ «منه» با لفظ «من» جارّه و مضاف خوانده شده و معناى آن این است که تسخیر آنچه که در آسمانها و زمین است از جانب او است، نه از جانب شما و اسباب طبیعیتان، یا معناى آن این است که این تسخیر رحمتى است از جانب خدا و لفظ «منه» به صورت «منّه» با تشدید نون و تا با رفع و نصب خوانده شده است.

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏ همه‏ى این‏ها نشانه‏هایى است براى قومى که به تفکّر مى‏پردازند بدین گونه که مبادى مشهود و معقول را استعمال مى‏کنند و به نتیجه مى‏رسند، اعمّ از آنکه استعمال‏کننده مؤمن باشد یا موقن و دارنده یقین، یا عاقل.

قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا مکرّر این مطلب گذشت که خداى تعالى براى اشاره به این معنا که توجّه محمّد صلّى اللّه علیه و آله در آنها مؤثّر است به نحوى که آنان را بر اوصاف روحانیّین قرار مى‏دهد مقول قول نمى‏آورد و در جزم مضارع- که مى‏آید- بر لفظ «قل» اکتفا مى‏کند.

گویا که گفته باشد: بگو آنچه را که خواستى و به سوى آنان توجّه نما، اگر گفتارى را بگویى مى‏بخشد بدون آنکه تو مرا امر به بخشیدن بکنى.

لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ‏ بیان ایّام اللّه در سوره‏ى ابراهیم در طىّ آیه‏ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ‏ گذشت.

و مقصود کسانى مى‏باشند که امید به ایّام اللّه ندارند و از دینشان به دنیا مشغول شده‏اند و از آن انتظارى جز اصطلاح امور دنیوى ندارند،کسانى هستند که مبدأ و معادى اعتقاد ندارند، چه ایّام اللّه عبارت از مقامات آخرت و درجات نیست و هر کس که امید درجات آخرت و مقامات آن را داشته باشد نظر به سوى آن نموده و در اعمال و احوالش به آن جهت توجّه پیدا مى‏ کند و کسى که معتقد به آخرت نباشد، یا عمل او در آن جهت نباشد امیدى به آخرت ندارد.

مقصود تأدیب مؤمنانى مى‏ باشد که با بیعت خاصّ بیعت کرده ‏اند، بدین گونه که به ظاهر افعال و احوال کسانى که امّید آخرت ندارند نظر ننموده و ترک معاشرت با آنان هم ننمایند و پیوسته تلاش بر پند، اندرز و راهنمایى بر خیر و صلاح آنان بنمایند.

زیرا که خود مؤمنین نیز قبل از ایمان چنین بودند و خداوند بر آنان به وسیله‏ى ایمان منّت گذاشت و شکر این نعمت، این است که بندگان خدا بر دیگران رحم آرند و آنان را بر این راه دلالت کنند، که خداوند وقتى بر عبدى نعمت داد دوست دارد این نعمت را در او ببیند و هر کس آن نعمت را ظاهر نسازد نسبت به آن نعمت کافر مى‏شود.

از امام صادق علیه السّلام آمده است که فرمود: به آن کسانى که با معرفت و شناخت بر آنان منّت گذاشتیم بگو که آنان را که عمل نمى‏کنند بشناسند، پس آنگاه که آنان را شناختند مورد بخشش قرار داده و از ایشان درگذرند.

لِیَجْزِیَ قَوْماً لفظ «لیجزى» به صورت معلوم و غایب خوانده شده است که فاعل آن خداى تعالى است، به صورت مجهول خوانده شده که ضمیر مصدر، نایب فاعل باشد و با نون نیز خوانده شده است.

بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏ بعضى گفته ‏اند: خداى تعالى به امامان حقّ مى‏ گوید: بر امامان جور نفرین نکنید تا خداوند خودش آنان را عقاب نماید.

مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها جواب سؤال مقدّر در مقام تعلیل آمرزش آنانست، یعنى، هر که عمل نیکى کند براى خود کرده و کسى که بد کند به زیان خویش کرده است پس بدکار احتیاج به عقوبت دیگرى از جانب شما ندارد (یعنى به شما مربوط نیست که درباره مردم و لو بدکار قضاوت کنید)، بدان که مقتضاى انسانیّت انسان احسان و عمل شایسته است، پس وقتى انسان احسان عمل مى‏کند عملش از جهت انسانیّت سازگار و ملایم با اوست و هر کس به آنچه که سازگار با اوست برسد از آن لذّت مى‏برد.

پس اگر هیچ اجر و پاداش دیگرى هم نداشته باشد همین رسیدن به سازگاریها براى او کافى است.

در حالى که احسان در آخرت به بهترین صورت براى او تجسّم پیدا مى‏کند و به دنبال آن صورت دیگرى مناسب با آن پدید مى‏ آید.

بنابراین محسن و نیکوکار سه مرتبه از احسان خودش بهره‏مند مى ‏شود.

و آنگاه که انسان بد مى‏کند، این اسائه و بدى با انسانیّت او منافات دارد و هر چیز ناسازگار انسان را آزار مى‏ دهد اگر چه آن بدى و اسائه با یک قوّه‏ى دیگر حیوانى یا سبعى یا شیطانى سازگار بوده باشد.

پس اگر براى گنه کار (به کار) هیچ عقوبت و کیفرى فرض نشود خود همین بدکارى در عقوبت کافى است در حالى که همین بدى در آخرت به صورت قبیح و آزاردهنده ‏اى تجسّم پیدا مى‏ کند، به دنبال آن، صورت قبیح و آزاردهنده‏ى دیگرى پیدا مى‏ آید.

پس گنهکار (بدکار) به سبب کار بدى که انجام داده سه مرتبه مورد عقاب قرار مى‏ گیرد.

و براى اشاره به نفع و ضررى که در حین احسان و اسائه حاصل مى‏ شود فرمود: مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها یعنى نفع و ضرر کار خودش در حین عمل به خود بر مى‏گردد و براى اشاره به اجر و عقوبت اخروى فرمود:

ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ‏ این جمله عطف بر «تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ» یا عطف بر «اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ» مى‏باشد و وجه مناسبت پنهان نیست.

مکرّر این مطلب، گذشت که لفظ «کتاب» بر ولایت و آثارش، نبوّت و احکامش و رسالت و احکامش اطلاق مى‏شود و کتاب تدوینى صورت همه است.

پس ممکن است مقصود از کتاب در اینجا تورات، رسالت و ولایت باشد و بهتر این است که تورات یا رسالت اراده شود.

وَ الْحُکْمَ‏ اگر مقصود از کتاب، تورات باشد باید مقصود از حکم، حکومت بین مردم باشد که لازمه‏ى رسالت بوده و در این صورت کنایه از آن مى‏باشد است.

و اگر مقصود از کتاب، رسالت بوده باشد باید مقصود از حکم، حکمت است که آن عبارت از لطف در علم و عمل مى‏باشد که از آثار ولایت است.

وَ النُّبُوَّهَ به بنى اسرائیل حکم و نبوّت دادیم چنانکه طبق گفته‏ى برخى هزار پیامبر از بین آنان بوده است.

وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ‏ بر حسب مقام حیوانى‏شان به آنان مأکول، مشروب، لباس، مسکن و مرکب روزى نمودیم، بر حسب مقام انسانى چیزهایى دادیم که از غیب بر آنان وارد مى‏شود از قبیل علوم، یافته‏ها و مشاهدات.

وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ‏ و بنى اسرائیل را بر جهانیان برترى دادیم و این بدان جهت بود که حکم، نبوّت و طیّبات را به آنان دادیم.

و مراد از عالمین اهل زمان خودشان است وگرنه امّت محمّد صل اللّه علیه و آله از آنان برترند.

وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ مقصود از بیّنات معجزه‏ها، یا احکام رسالت، یا احکام نبوّت، یا دلایل امر رسالت، یا نبوّت، یا ولایت است و مقصود از «امر» همین امورى است که ذکر شد، یا مقصود عالم امر یا امر خداست.

لفظ «من» براى ابتدا یا تبعیض یا تعلیل است که کنایه از امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله است، گویا که فرموده باشد: اى امّت محمد صلّى اللّه علیه و آله بیدار شوید که ما به شما کتاب، حکم و نبوّت داریم و از طیّبات و پاکیزه‏ها روزى دادیم، بر جهانیان برترى بخشیده و بیّنات عطا نمودیم.

پس در حال حیات محمّد صلّى اللّه علیه و آله و بعد از مرگ او اختلاف نکنید، همان‏طور که بنى اسرائیل اختلاف کردند تا مثل آنان مستحقّ عقوبت باشید.

فَمَا اخْتَلَفُوا (در ردّ و قبول) اختلاف نکردند.

إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ‏ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ‏ مگر پس از آنکه بدان علم یافتند، از روزى ظلم یا استکبار به مخالفت پرداختند.

إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ‏ خداوندت در روز رستاخیز در آنچه اختلاف کردند حکم مى‏کند که اختلاف در امر ولایت و خلافت، یا مقصود مطلق امور دینى است.

ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى‏ شَرِیعَهٍ مِنَ الْأَمْرِ سپس براى تو شریعتى قرار دادیم از امر رسالت، نبوّت و ولایت، یعنى به بنى اسرائیل رسالت و نبوّت و ولایت دادیم، بعد از آنان تو را بر راه هموار و راست قرار دادیم بر آنان برترى داده باشیم، بدین گونه که بر تو شریعتى داریم که شریعت همه‏ى امّت‏ها و راههاست.

فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ‏ در خصوص ولایت یا در مطلق آنچه که از امر دین بر تو دادیم از آن پیروى کن نه از خواسته‏ هاى نادانان.

إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً که آنان تو را از عذاب خدا بى‏نیاز و دور نمى‏ دارند.

وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ‏ و این ستمکارانند که بعضى بر بعضى دوستى و ولایت مى‏کنند پس تو از میان ستمگران براى خودت ولىّ و دوست نگیر که تو خود ظالم گردى، همه‏ى این سخنان کنایه از امّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و اشاره به اختلاف آنان در امر ولایت است.

وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ‏ خداوند دوست و یاور کسانى است که‏ از رأى یا پیروى نفس پرهیز مى‏کنند.

مکرّر این مطلب را در گذشته نیز گفته‏ایم که پرهیزکار و متّقى جز شیعه‏ى على بن ابى طالب علیه السّلام نیست.

هذا آنچه که از اوّل سوره ذکر شد، یا این قرآن، یا قرآن ولایت علىّ علیه السّلام یا علىّ علیه السّلام.

بَصائِرُ لِلنَّاسِ‏ و این چیزى است که با آن براى مردم بصیرت و بینایى حاصل مى‏شود چون بدون ولایت براى کسى بصیرت حاصل نمى‏شود حتما باید مقصود ولایت بوده باشد.

وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ‏ که همان براى یقین‏ یافتگان هدایت و رحمت است.

أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ آیا آن کسانى که بزهکارى پیشه ساختند در منزلت و مقام همانند ایمان‏ یافتگان شایسته ‏کردارند؟؛ مقصود از ایمان در اینجا بیعت خاصّ یا حالتى است که از بیعت خاصّ یا بیعت عام حاصل مى‏شود.

که در این صورت مقصود از عمل صالح بیعت خاصّ مى ‏باشد.

سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏ این بدکاران زندگى و مرگشان یکسان است (بودن و نبودنشان یکى است) دو ضمیر «محیاهم» و «مماتهم» به کسانى بر مى‏ گردد که سیّئات انجام داده و مرتکب گناهان شده‏ اند.

هر دو ضمیر «محیاهم» و «مماتهم» به کسانى بر مى‏ گردد که مرتکب گناهان و بدکارى شده‏اند، یعنى آنها گمان کردند در حالتى هستند که ما به آنها و اعمال و مجازات آنها نظر نمى‏ کنیم نه هرگز چنین نیست، ممکن است ضمیر به هر دو گروه برگردد و معناى آیه واضح است.

وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ‏ این جمله حالیّه است، یعنى در حالى که خداوند آسمانها و زمین را به حقّ آفرید و لازمه‏ى آفرینش به حقّ آسمانها و زمین این است که هیچ چیزى در آن دو لغو بیهوده نباشد.

وَ لِتُجْزى‏ آسمانها و زمین آفریده شده تا هر کسى در مقابل آنچه که کسب و عمل کرده جزا داده شود.

کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ‏ هر کسى بر آنچه که کسب نموده است.

وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ‏ و بر آنان ستم نمى‏شود، چون جزا و نتیجه‏ى عمل خودشان را پیش رو دارند.

پس وقتى مطلب بر این منوال و از این قرار است چگونه خداوند آنان را مهمل گذاشته و در آخرت زنده نمى‏کند؟!

 

آیات ۲۳- ۲۹

[سوره الجاثیه (۴۵): آیات ۲۳ تا ۲۹]

أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (۲۳) وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۲۴) وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۵) قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (۲۶) وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ (۲۷)

وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّهٍ جاثِیَهً کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۸) هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۹)

ترجمه:

(۴۵/ ۲۹- ۲۳)

آیا دیده‏اى آن کس را که هواى نفسش را [همچون‏] خداى خود گرفت و خداوند او را با وجود آگاهى ‏اش، بیراه گذارد، بر گوش و دل او مهر نهاد و بر چشمش پرده کشید، پس چه کسى پس از خداوند او را هدایت مى‏کند؟! آیا پند نمى ‏گیرید؟

و گویند حیاتى جز زندگى دنیوى ما در کار نیست، که زنده مى‏ شویم و مى‏ میریم! و چیزى جز روزگار ما را نابود نمى ‏کند، آنان را به این علم نیست؛ چیزى جز پنداربافى نمى‏ کنند.

و چون آیات روشنگر ما بر ایشان خوانده شود، بهانه‏ شان جز این نیست که گویند: اگر راست مى‏گویید پدران ما را باز آورید.

بگو خداوندست که شما را زندگى مى ‏بخشد، سپس مى‏میراند، پس از آن در روز قیامت که شکّى در [فرا رسیدن‏] آن نیست گرد مى‏آورد ولى بیشترینه‏ى مردم نمى ‏دانند.

و فرمانروایى آسمانها و زمین از آن خداوندست، روزى که قیامت بر پا شود، در چنین روزى باطل‏ اندیشان زیان کنند.

و بینى هر امّتى را که [براى دادخواهى‏] به زانو در آمده هر امّتى با کتابش فرا خوانده شود؛ [گویند] امروز در برابر آنچه کرده‏اید جزا مى‏یابید

این کتاب ماست که به راستى بر شما گواهى مى‏دهد؛ ما آنچه شما انجام مى‏دادید ثبت مى‏کردیم.

 

تفسیر

أَ فَرَأَیْتَ‏ این جمله استفهام در معناى امر است و از آن بر انگیختن تعجّب نیز استفاده مى‏شود.

مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏ در تفسیر سوره‏ى فرقان ذیل قول خداى تعالى: أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ‏ بیان این آیه گذشت، خطاب عامّ است یا مخصوص به محمّد صلّى اللّه علیه و آله بعضى گفته‏اند: آیه درباره‏ى قریش نازل شده که هر چه را دوست مى‏داشتند آن را عبادت مى‏کردند.

و حقّ مطلب این است که آیه در مورد کسانى هم که بعد از محمّد صلّى اللّه علیه و آله در حقّ على علیه السّلام کردند و با خواهشهاى نفسانى و آراى خودشان امام و پیشوایى باطلى را برگزیدند جریان پیدا مى‏کند.

وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ‏ در حالى که خداوند علم به استعداد و استحقاق او براى گمراهى دارد یا در حالى که شخص گمراه علم به راه رشد و هدایت خویش دارد.

یا در حالى که او داراى نور علم بوده و خداوند او را پس از دارا بودن نور علم گمراه کرده، مانند کسى که خداوند آیات و نشانه‏هاى خویش را به او داده؛ ولى او از آن منسلخ شده و از گمراهان گشته است.

وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَهً در اوّل سوره‏ى بقره بیان مهر خوردن به گوش، قلب و بیان پرده چشم گذشت.

فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ‏ بعد از گمراه کردن خدا و هدایت نکردنش چه کسى هدایت مى‏کند؟! أَ فَلا تَذَکَّرُونَ‏ آیا متذکّر نمى‏شوید که جاهل مانند عالم، فاسق مانند متّقى نیست؟ و بعد از خدا و گمراه کردن او دیگر هدایت کننده‏اى وجود ندارد.

وَ قالُوا ما هِیَ‏ آن زندگانى و حیات ما نیست جز حیات و زندگانى دنیا.

إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا بعضى از ما مى‏میرد و بعضى از ما زنده مى‏شود، یا معنا بنا بر تقدیم و تأخیر است، یعنى زنده مى‏ شویم و میمیریم.

وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ دهرى‏ها و طبیعى‏ها مى‏گویند: مرور و گذشت زمان ما و هر موجودى را فانى ساخته و از بین مى‏برد و با تفاوتى که در انواع و اشخاص هست، البتّه فانى کردن زمان به صورت تدریجى در صورتى است که ناگهان قطع کننده‏اى بقاى طبیعى را قطع نکند.

وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ‏ مِنْ عِلْمٍ‏ این گفتار آنها اصلا باطل است، آنها از جهت بطلان گفتارشان سرزنش و ملامت مى‏شوند و نیز بر سخن گفتن به چیزى که به آن دانش ندارند، سرزنش مى‏شوند.

إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ‏ و گفتار از روى شکّ و ظنّ زشت است و صاحب آن قابل سرزنش و ملامت.

پس واى و سپس واى بر کسى که قائل به ظنّ و قیاس شد بدون آنکه از خداى تعالى اذن و اجازه داشته باشد و سپس به ظنّ و قیاس خود بگوید که این از جانب خداست، حکم خدا در حقّ من و پیروانم همین است.

و مکرّر این مطلب گذشته است که اذن و اجازه‏ى صحیح ظنّ را جانشین علم مى‏کند؛ بلکه آن را شریف‏تر از علم قرار مى‏دهد، چنانچه در اجازه‏هاى قلندرها این مطلب مشاهده شده است.

و تأثیر شعبده بازى‏ ها بعد از اجازه به صورت غلط و اشتباه و تأثیر صحیح آن بدون اجازه نیز مشهود است.

بعضى گفته‏ اند: این ظنّ شکّ است و این آیه درباره‏ى دهرى‏ ها نازل شده، در مورد کسانى جریان پیدا کرده که در حقّ امیر المؤمنین علیه السّلام و اهل بیت رسول خدا بعد از آن حضرت کردند آنچه را که کردند و ایمانشان اقرار بدون تصدیق قلبى بود که ناشى از ترس از شمشیر و رغبت به مال دنیا بود.

و از نبىّ صلّى اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: به دهر ناسزا نگویید که خداوند همان دهرست، که حوادث را به او نسبت مى‏دهند و ناسزا مى‏گویند، چون حوادثى را پدید مى‏آورد که سازگار نیست.

وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ‏ آیاتى که دلالت آنها واضح و روشن است، یا آیاتى که روشن کنند و واضح‏کننده صدق و راستى کسى است که آیات را آورده و واضح‏ کننده‏ى حالت آنانست که بر آن حالات قرار دارد.

ما کانَ حُجَّتَهُمْ‏ در معارضه‏ى با رسول و در انکار آیات حجّتى و دلیلى نداشتند.

إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ علامت صدق و راستى رسولان را تعلیق بر آوردن محال عادى کردند.

قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَهِ بگو: آوردن پدران شما کار خداست، چنانچه میراندن‏شان نیز کار خدا بود و این کار را خداوند در روز قیامت انجام داده و همه‏ى شما را حاضر مى ‏نماید.

لا رَیْبَ فِیهِ‏ بیان معناى شکّ نداشتن در کتاب و در قیامت در اوّل سوره‏ى بقره گذشت‏[۱].

وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ‏ و لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند، چون تفکّر و اندیشه‏ى آنان در امور غیبى نیست و نظرشان منحصر در محسوسات است وگرنه آنان نیز عالم آخرت را در خواب مشاهده مى‏کنند و عالم خواب نمونه‏ى مرگ است، سپس باید بدانند که خروج روح از بدن به وسیله‏ى مرگ نیست مگر مانند خروج آن از بدن به وسیله‏ى خواب، پس همان‏طور که بعد از خواب در عالمى دیگر روح باقى مى‏ ماند همچنین است بعد از مرگ.

وَ لِلَّهِ‏ و براى خداست، نه براى غیر خدا.

مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏[۲] ملک آسمانها، زمین و آنچه که در آن دو است براى خداست، پس هیچ کس غیر از خدا نمى‏تواند مردگان را زنده کند.

وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ این جمله عطف بر محذوف است، یعنى در دنیا و روزى که قیامت بر پا مى‏شود.

و ممکن است لفظ «یوم» ظرف براى «یخسر» باشد؛ در این صورت قول خدا یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ‏ تاکید آن مى‏شود یعنى در چنین‏ روزى به طور مسلّم باطل‏کاران زیان مى‏کنند.

وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّهٍ جاثِیَهً خطاب به صورت عامّ یا مخصوص به محمّد صلّى اللّه علیه و آله است و در صورت عموم رویت مقیّد به روز قیامت است و در صورت خصوص معناى آیه این است که تو اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حال حاضر مى ‏بینى، که او در دنیا مى‏بیند آنچه را که غیر او در قیامت مى‏بینند که در چه جایگاهى ایستاده ‏اند چه کلمه‏ى «جاثیه» از لفظ «جثى» مانند «دعا» و «رمى» به معناى نشستن بر دو زانو یا ایستادن به روى انگشتان است.

کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا هر امّتى به سوى نامه‏ى اعمالش خوانده مى‏شود.

الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ امروز بر آنچه که انجام داده‏اید جزاى مناسب مى‏یابید، کردارهایتان به صورت جزا تجسّم مى‏یابد.

هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ‏ در اینجا لفظ «قول» در تقدیر است و جمله حالیه مستأنفه مى‏باشد.

این کتاب ناطق به حقّ است، زیرا کتاب اخروى زنده و ناطق است، همان‏طور که در آخرت اعضاى بدن ناطق هستند.

یا مقصود این است که آنچه که از اعمال شما ثابت شده بر شما شهادت و گواهى مى‏دهند.

إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ درباره‏ى این آیه از امام صادق علیه السّلام سؤال شد: فرمود کتاب نطق نمى‏کند و هرگز نطق نخواهد کرد، و لکن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است که ناطق به کتاب است، خداى تعالى‏ فرمود: هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِ‏ به امام علیه السّلام عرض شد: ما آیه را این‏چنین نمى‏ خوانیم، فرمود: به خدا سوگند این آیه را جبرئیل این‏چنین بر محمّد صلّى اللّه علیه و آله نازل کرده است، لیکن این آیه از جاهایى است که در آن تحریف واقع شده است.

و شاید امام علیه السّلام «ینطق» را به صورت مجهول خوانده است.

و نیز از امام علیه السّلام درباره‏ «ن وَ الْقَلَمِ» سؤال شد فرمود: خداى تعالى قلم را از درختى در بهشت که به آن «خله» گفته مى‏شود آفرید، سپس به نهرى در بهشت فرمود: مداد شود، آن نهر منجمد شد، آن نهر از یخ سفیدتر و از عسل شیرین‏تر بود، سپس به قلم فرمود: بنویس، قلم گفت: پروردگارا چه بنویسم؟

فرمود: آنچه را که بوده و آنچه را که تا روز قیامت خواهد شد، پس قلم در ورقه‏اى سفیدتر از نقره و صاف‏تر از یاقوت نوشت، سپس آن را تا کرد و در رکن عرش گذاشت، سپس بر دهان قلم مهر نهاد، پس دیگر حرف نزد، تا آخر حرف نخواهد زد، پس آن کتاب مکنون است که نسخه‏ ها از آنست، آیا شما عرب نیستید؟

پس چگونه معناى کلام را نمى ‏فهمید؟! یکى از شما وقتى به دیگرى مى‏گوید: این کتاب را استنساخ کن (یعنى نسخه ‏بردارى کن) آیا این چنین نیست که او از کتاب دیگرى که اصل است نسخه‏بردارى مى‏کند و این است معناى قول خداى تعالى: إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏.

آیات ۳۷- ۳۰

[سوره الجاثیه (۴۵): آیات ۳۰ تا ۳۷]

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (۳۰) وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ (۳۱) وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَهُ إِنْ نَظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ (۳۲) وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۳۳) وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ (۳۴)

ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ (۳۵) فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ (۳۶) وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۳۷)

ترجمه:

(۴۵/ ۳۷- ۳۰)

و امّا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده ‏اند، پروردگارشان ایشان را به جوار رحمت خویش [بهشت‏] در مى‏آورد؛ این همان رستگارى آشکارست.

و امّا کسانى که کفر ورزیده ‏اند [به آنان فرماید:] آیا آیات من بر شما خوانده نمى‏شد که استکبار ورزیده و قومى گناهکار شدید؟

و چون گفته مى‏شد که وعده‏ى الهى حقّ است و در قیامت شکّى نیست، مى‏گفتید نمى‏دانیم‏ قیامت دیگر چیست؟ [آن را] جز گمانى نمى‏ پنداریم! و ما [در حقّ آن‏] باورمند نیستیم.

و کیفر آنچه کرده بودند بر آنان آشکار شد [و کیفر] آنچه آن را به ریشخند گرفته بودند، فراگیرشان شد.

و گفته شود، امروز فراموشتان کرده ‏ایم، چرا که شما هم دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاه شما آتش [دوزخ‏] است و براى شما یاورى نیست.

این از آن است که آیات الهى را به ریشخند گرفتید و زندگانى دنیا شما را فریفت، پس امروز نه از آن بیرون برده شوند، نه عذرشان را بپذیرند.

سپاس خداوند راست، که پروردگار زمین [و] پروردگار جهانیان است.

و تنها او را در آسمانها و زمین بزرگى سزد، او پیروزمند فرزانه است.

 

تفسیر

فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا کسانى که ایمان آوردند با بیعت عام یا بیعت خاصّ.

وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ اصل عمل صالح بیعت خاصّ ولوى است.

فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ‏ خداوند اینان را در رحمت خویش داخل مى‏سازد و رحمت خدا همان ولایت است.

ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ‏ دخول در ولایت کامیابى روشن و آشکار است.

وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ‏ و چون به کافران گفته مى‏شود مگر آیات من بر شما خوانده نشد، که شما نسبت به پیروى از آنها استکبار ورزیدید! تا جایى که از آیت‏هاى بزرگ و ولایت کبرى استکبار نمودید.

وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ‏ و شما به سبب مخالفت با ولىّ خدا گروهى مجرم بودید.

وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَهُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ‏ و چون گفته شود وعده‏ى خدا به عذاب و ثواب حقّ است و ساعت قیامت بى‏شک خواهد آمد، شما گفتید ما آن ساعت و وعده‏گاه را نمى‏دانیم و جز گمان نداریم و به آن یقین نداریم.

وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا در این جمله التفات از خطاب به غیب است زشتى و سیّئات عمل‏هاى آنان بر ایشان ظاهر گشت چه مقام ولىّ امر حقیقى (ولىّ اللّه) خویش و پستى اولیاى ستمگر و ظلمه‏ى خویش را دیدند.

وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ‏ گفتار یا عذابى که آن را به مسخره و استهزا گرفته بودند.

وَ قِیلَ الْیَوْمَ نَنْساکُمْ کَما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ‏ گفته مى‏شود: ما شما را ترک مى‏کنیم (و به خودتان وامى‏گذاریم) همان‏طور که شما این روز (آمادگى براى چنین روزى) را فراموش کردید. اکنون جایگاهتان آتش است و یاورى ندارید.

ذلِکُمْ بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیاتِ اللَّهِ هُزُواً براى اینکه آیات تدوینى از قبیل کتابهاى آسمانى، احکام نبوى، آیات (آفاقى جزئى و انفسى)، آیات بزرگ که آسمان انبیا و اولیا مى‏باشند به مسخره گرفتید.

کلمه «هزو» چیزى که مورد استهزا قرار مى‏گیرد، بعضى گفته ‏اند:

منظور از آیات اللّه ائمّه علیهم السّلام هستند که آنان را تکذیب کرده و مورد استهزا قرار دادند.

وَ غَرَّتْکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا زندگى دنیا شما را فریب داده و مغرور کرده (به طورى که) گمان کردید در دنیا جاوید نه‏اید.

فَالْیَوْمَ لا یُخْرَجُونَ مِنْها پس امروز استهزا به آیات از آتش خارج نمى‏ شوید.

وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ‏ و رضایت آنها خواسته نمى‏ شود، بعضى گفته ‏اند: به آنان جواب داده نمى ‏شود و خداوند آنان را قبول نمى‏کند.

فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ پس حمد مخصوص پروردگار آسمانها، زمین جهانیان است لفظ «رَبِّ الْعالَمِینَ» بدل از «رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ» است و این بدل بودن پس از آن است که خداى تعالى به‏ وسیله دلالت التزامى اشاره به ربوبیّت خویش نسبت به آسمانها و زمین نموده است، همین ربوبیّت است که مستلزم محمودیّت و مورد حمد قرار گرفتن خداوند به صورت مطلق است.

و به طریق استنتاج و نتیجه‏ گیرى تصریح به آن دو نموده است.

وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ کبریا (بزرگى) در آسمانها و زمین از براى خداست زیرا ربوبیّت آن دو مستلزم کبریایى‏اش در آن دو است.

وَ هُوَ الْعَزِیزُ او غالب است که مغلوب واقع نمى‏شود.

الْحَکِیمُ‏ در علم و عملش حکیم است.


[۱] جهت کسب اطلاعات بیشتر به جلد ۱ همین تفسیر مراجعه فرمایید.

[۲]

خداى بلند و پستى تویى‏ ندانم که اى هر چه هستى‏

تویى شاهنامه فردوسى

ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج‏۱۳، ص: ۲۱۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=