الزلزله - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الزلزله ۱ الی ۸

سوره اذا زلزلت‏

از نظر ابن عبّاس و قتاده مدنى و از نظر ضحاک و عطاء مکّیست.

عدد آیات:

هشت آیه کوفى و مدنى اوّل و نه آیه است از نظر دیگران.

اختلاف آن:

در آیه، اشتاتا، از نظر غیر کوفى و مدنى اوّل یک آیه است.

فضیلت آن:

ابى بن کعب از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله روایت نموده که فرمود هر کس آن را قرائت کند مانند آنست که بقره را قرائت کرده و داده میشود از اجر مثل آنکه یک چهارم قرآن را خوانده است.

انس بن مالک گوید: پیغمبر (ص) از مردى از اصحاب خود پرسید که اى فلانى آیا ازدواج کرده‏اى گفت نه و من چیزى ندارم که ازدواج کنم و عیال بگیرم، فرمود: آیا سوره قل هو اللَّه احد با تو نیست، گفت چرا فرمود آن ربع القرآن، یک چهارم قرآنست، فرمود، آیا با تو قل یا ایها الکافرون نیست؟ گفت چرا هست، فرمود، ربع قرآنست، فرمود، آیا با تو سوره اذا زلزلت الارض نیست گفت چرا میدانم، فرمود ربع قرآنست، سپس سه بار فرمود ازدواج کن، ازدواج کن، ازدواج کن، زن بگیر، زن بگیر، زن بگیر.

و از حضرت ابى عبد اللَّه صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:

خسته و ملول نشوید از قرائت اذا زلزلت الارض، پس البتّه کسى که در نوافل خود آن را قرائت کند خدا او را هرگز بزلزله مبتلا نکند و بسبب زلزله و زمین لرزه و یا صاعقه و یا آفتى از آفتهاى دنیا نمیرود، و هر گاه بمیرد خدا او را به بهشت امر فرماید، پس خداوند سبحان میفرماید بنده من بهشتم را براى تو مباح کردم هر کجاى آن را خواستى ساکن شو، هیچ مانع و دافعى براى تو نیست.

توضیح، و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:

چون خداوند سبحان سوره قبل را بحال مؤمن و کافر پایان داد این سوره را شروع نمود به بیان وقت آن و فرمود:

[سوره الزلزله (۹۹): آیات ۱ تا ۸]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (۱)

وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (۲)

وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (۳)

یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (۴)

بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها (۵)

یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ (۶)

فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ (۷)

وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ (۸)

ترجمه:

بنام خداوند بخشاینده مهربان

(۱) آن گاه که زمین بلرزاند و جنبانیده شود جنبیدنش (که نزدیک نفخه صور مقرّر است)

(۲) و زمین بارهاى گران خود را بیرون آرد

(۳) و انسان (از روى تعجّب) گوید زمین را چیست (که پوشیده ‏هاى خود را آشکار کند)

(۴) آن روز زمین داستانهایش را بگوید

(۵) براى اینکه پروردگارت بآن رخصت داده

(۶) آن روز مردم پراکندگانند (گروه گروه از گورها بموقف حساب) بازگرداند تا بدیشان کردارشان را بنمایانند

(۷) پس هر که بقدر وزن ذرّه ‏اى عمل نیکو کند آن را (و پاداشش را) به بیند

(۸) و هر که باندازه وزن ذرّه ‏اى بد کند آن را (و مکافات آن را) به بیند.

قرائت:

در بعضى از روایات از کسایى خیرا یره و شرّا یره بضم یاء در هر دو و آن روایت ابان است از عاصم نیز، و آن قرائت حضرت على بن ابى طالب علیه السلام است، و دیگران از قاریان یره بفتح یاء در هر دو موضع خوانده ‏اند و لیکن ابا جعفر و روح و رویس بضم هاء ضمّه مختلفه بدون اشباع خوانده ‏اند.

دلیل:

ابو على گوید، کسى که یره خوانده فعل منقول از رأیت زیدا دیدم زید را قرار داده وقتى که آن را بدیده‏ات ادراک نمودى و ارئیته عمر او فعل مبنى شد براى مفعول است و کسى که یره خوانده، پس تقدیرش بر جزاؤه است یعنى میبیند پاداش آن را و اثبات و او در یرهو بعد هاء آن دلیل خوبى است چنانچه مى‏گویى اگر مو براى اینکه این هاء را پیروى مى‏کند

حرف لین واو و یاء هر گاه قبل از آنها کسره یا یاء باشد مثل بهى و علیهى و قطعا در شعر هم مثل قول شاعر آمده،

(و نضواى مشتاقان له ارقان)

و دو شتر لاغر من اشتیاق بآن داشتند در حالى که هر دو رقیق و لاغر نبودند و بیت اوّلش اینست،

فظلّت لدى البیت العتیق اخیله‏

، پس رفتم بسوى بیت عتیق و مسجد الحرام که بآن نگاه کنم.

لغات:

الزلزله: شدت اضطراب است و زلزال بکسر زاء مصدر و بفتح زاء اسم مصدر است و زلزلت و رجفت و رحبت بیک معنى است.

الاثقال: جمع ثقل و خداوند سبحان مردگان را اثقال نامیده براى تشبیه کردن به حملى که در شکم است براى آنکه حمل را ثقل مینامند چنانچه خداوند سبحان فرموده، فَلَمَّا أَثْقَلَتْ‏، پس زمانى که سنگین شد و قول عرب که براى سید شجاع ثقلى بر زمین است، پس هر گاه بمیرد ساقط شود از زمین بمرگ از ثقلى خنساء براى مرثیه برادرش گوید:

أبعد ابن عمرو من آل اشرید حلت به الارض اثقالها

آیا بعد از مرگ فرزند عمرو از خاندان شرید وزنه‏ها و ثقل‏هاى زمین بآن ساکن خواهد بود، قصد کرده باین مطلب که از زمین برداشته شده ثقل و وزنه‏ى بمرگ او بجهت عظمت و عزّت او و بعضى گفته‏اند یعنى مردگان بآن زینت داده‏اند از حلیه که بمعناى زینت است گرفته، شمر دل یربوعى گوید:

و حلت به اثقالها الارض و انتهى‏ لمثواه منها و هو عفّ شمائله‏

یعنى ساکن شد در قبر خودش از زمین در حالى که او داراى قلبى پاک از افعال ذمیمه بود.

و ابن سائب یاد کرده که زهیر بن ابى سلمى بیتى گفت آن گاه از گفتن بیت دیگرش عاجز ماند پس نابغه ذبیانى باو گذشت، پس باو گفت اى ابا امامه اجز، بخوان گفت، ما ذا، چى را، گفت‏

تزال الارض إمّا مت خفّا و تحیا ما حییت به ثقیلا
نزلت بمستقرّ العز منها

زمین از بین میرود و تو یا سبک بار مرده‏اى و یا زنده میشوى آن وقت که زنده شدى ثقیل و سنگین بار و وزین هستى و منزل کرده‏اى بمکان عزّت از آن زمین گفت، پس چى گفت بخدا قسم که نابغه ذبیانى هم عاجز ماند که بگوید و آمد کعب بن زهیر در حالى که او جوان نورسى بود، پس، پدرش باو گفت انشاد کن و بخوان پسر من گفت چى را پس اشعار مذکور را خواند، پس کعب گفت،

فتمنع جانبیها ان تزولا

، پس باز میدارد دو طرف او از اینکه از بین برود، (خلاصه تشبیه کرده عزّت را که ثقل و وزنه معنوى است به ثقل و وزنه جسمانى، یعنى هر گاه تو در زمینى فرود آیى و منزل کنى دو طرف زمین منع میکند تو را از اینکه از بین بروى مانند چیز سنگین که روى لباس گذارده میشود که باد آن را نبرد) پس زهیر به کعب گفت قسم بخدا که تو پسر من هستى.

و اوحى و وحى بیک معنى است عجاج گوید:

وحى لها القرار فاستقرت‏

در این بیت اشاره بمگس عسل نموده که در قرآن فرموده‏ (وَ أَوْحى‏ رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ …) وحى کرد بآن آرام شدن و منزل نمودن را پس قرار گرفت و آرام شد. (مترجم)

اعراب:

عامل در (اذا) قول خدا فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ است و قول خدا خیرا منصوب است بنا بر تمییز بودن و بعضى گفته ‏اند: عامل در اذا قول خدا (تُحَدِّثُ أَخْبارَها) میباشد، و یومئذ تکرار است یعنى اذا زلزلت- الارض تحدّث اخبارها، و بعضى گفته‏اند: تقدیرش اینست: و قال- الانسان یومئذ مالها تحدث اخبارها، پس گفته شود ذلک بانّ ربّک اوحى لها، و تحدث ممکن است بنا بر خطاب باشد، یعنى تحدث انت و ممکن است بنا بر تحدث هى که اشاره بزمین است باشد.

تفسیر:

خداوند سبحان بندگانش را از وحشتها و منظره‏ هاى هولناک روز قیامت ترسانیده و فرمود:

(إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها) یعنى، آن گاه که حرکت دهد زمین را حرکت و تکان سختى براى بپا شدن روز قیامت چنان زلزله و تکانى که مقرّر شده براى آن، و ممکن است که اضافه زلزله بزمین براى این باشد که چون همه زمین را تکان میدهد بخلاف زلزله‏ هاى معهوده‏ى که بعضى از مناطق میآید (چون زلزله طبس و لار و قزوین و قوچان و گرگان و …) پس در قول خدا (زلزالها) تنبیه بر شدّت آن باشد.

(وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها) ابن عبّاس و مجاهد و جبائى گویند:

یعنى بیرون میفکند مردگان مدفون در آن را زنده بیرون میاندازد، براى پاداش و کیفر کردار.

و بعضى گفته ‏اند: یعنى خارج مینماید و ظاهر میکند گنج‏ها و معادنى که در درون آنست، پس بر پشت خود میاندازد تا اهل موقف و محشر آنها را ببینند، و فایده آن اینست که گناهکاران وقتى آنها را ببینند حسرت میخورند و افسوس زیرا ایشان معصیت کردند خدا را در آنها آن گاه آنها را گذاردند در حالى که آنها بینیاز نکند ایشان را از چیزى و نیز بآنها داغ کنند پیشانى و پهلو و پشت ایشان را.

(وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها) یعنى انسان از روى تعجّب میگوید چه شده که زمین میلرزد، ابى مسلم گوید: یعنى چیست براى زمین، اتفاق افتاده در آن چیزى که شناخته نشده است.

و بعضى گفته‏ اند: مقصود از این انسان کافر است براى اینکه مؤمن معترف و مقرّ است بآن سؤال از زمین نمیکند، یعنى کافرى که ایمان ببعث ندارد، میگوید چه چیز زمین را تکان داده و آن را باین حالت رسانیده است.

(یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها) در آن روز خبرهاى خود را میدهد، یعنى خبر میدهد بآنچه بر آن عمل شده است، و در حدیث آمده که پیغمبر (ص) فرمود، آیا میدانید که اخبار آن چیست؟ گفتند خدا و پیامبرش داناست فرمود اخبار آن اینست که شهادت میدهد بر هر بنده و کنیز و هر مرد و زنى بآنچه در پشت آن انجام داده میگوید فلانى فلان کار را در فلان روز از فلان ماه انجام داده، این است اخبار آن.

و بنا بر این ممکنست که خداى تعالى در زمین ایجاد کلام کند و البتّه نسبت کلام بزمین داده مجازا و ممکنست که آن را قلب بحیوانى کند که قادر بر نطق و کلام باشد[۱] و ممکنست که ظاهر شود در آن چیزى که قائم‏ مقام کلام باشد، پس از آن تعبیر بکلام نموده، چنانچه میگویند، چشمان تو گواهى به بیدارى شب تو میدهد، و مانند قول شاعر:

(و قالت له العینان سمعا و طاعه)

و چشمان او بوى گفت شنیدم و اطاعت میکنم، و گذشت امثال آن، و قول خدا:

(بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى‏ لَها) یعنى: زمین حدیث میکند و خبر مى ‏دهد پس میگوید بیگمان اى محمد پروردگار تو بزمین وحى کرده یعنى آن را خبر داده و معرّفى کرده آن را که اخبارش را بدهد.

و گفته شده، به اینکه میاندازد گنجها و مردگان را بر پشت خود، مى گویند اوحى له و الیه یعنى انداخت بسوى او از جهتى که مخفى بود، فراء گوید، خبر میدهد از حوادثى که بر آن واقع شده بوحى و اذن خدا.

ابن عبّاس گوید: اذن میدهد خدا بزمین که خبر دهد بآنچه بر آن شده است.

و واحدى باسنادش مرفوعا بر بیعه الحرشى روایت نموده که گفت پیغمبر (ص) فرمود، محافظت کنید بر وضو (یعنى دائما و همیشه با وضو باشید) و بهترین اعمالتان نماز، و حفظ کنید خودتان را از زمین براى آنکه آن مادر شماست و هیچکس از شما نیست که عمل خیر یا شرّى انجام دهد مگر اینکه زمین خبر دهنده است بآن.

ابو سعید خدرى گوید: هر گاه در صحرا بودى پس صدایت را باذان بلند کن که من از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله شنیدم که میفرمود نمى‏ شنود جنّى و نه انسى و نه سنگى مگر اینکه گواهى بنفع او میدهند.

(یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً) در این روز مردم پراکنده و متفرّق مبعوث و صادر میشوند، یعنى مردم از موقف حساب و دادگاه الهى بعد از عرض اعمال بر میگردند در حالى که متفرّق و پراکنده ‏اند، اهل ایمان جدا در یک طرف و اهل هر دین جدا بر حدّ و طرف دیگر، و این مانند قول اوست‏ وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ‏، و قول خدا، یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ‏، در این روز آزرده خاطر میشوند.

(لِیُرَوْا أَعْمالَهُمْ) ابن عبّاس گوید: تا اینکه پاداش اعمالشان را ببینند و مقصود اینست که ایشان از پاسگاه و دادگاه الهى بر مى‏ گردند بطور پراکنده و جدا جدا تا آنکه در منازل خود از بهشت و یا آتش منزل نمایند.

و بعضى گفته‏ اند: معناى رؤیت در اینجا معرفت و شناسایى بسبب اعمال است در این حالت و آن دیدن با چشم قلب است و ممکن است که تأویل آن بر رؤیت چشم باشد بمعناى اینکه تا ببینند پرونده ‏هاى اعمال‏ خودشان را، پس آنچه در آنست بخوانید که ترک نکرده و جا نگذارده هیچ صغیره و هیچ کبیره ‏اى را مگر آنکه آن را بحساب آورده است.

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ) یعنى: پس هر کس بوزن ذرّه ‏اى از خیر عمل کند میبیند ثواب و پاداش آن را.

(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ) یعنى، هر کس بوزن ذرّه ‏اى کار بد انجام دهد مى ‏بیند آنچه مستحق میشود بر آن عمل از عقاب و عذاب، و ممکن است که باین آیه استدلال شود بر بطلان احباط و نابودى اعمال براى اینکه ظاهر آیه دلالت میکند بر اینکه هیچ کس عملى از طاعت و معصیت را انجام نمیدهد مگر اینکه پاداش داده میشود بر آن و آن اعمالى که معدوم و نابود باشد مجازاتى بر آن نیست، و براى ایشان نیست که بگویند ظاهر بخلاف مبناى شما و چیزیست که شما بسوى آن رفته ‏اید در جواز عفو و بخشش از مرتکب کبیره، و این مطلب جهتش اینست که آیه مخصوص به اجماع است، پس تائب بدون خلاف آمرزیده و مورد عفو است، و نزد ایشان از شرایط معصیتى که مؤاخذه میشود، اینست که صغیره نباشد، پس بر ما نیز جایز است که شرط نمائیم در آن از آنهایى که مورد عفو میشود نباشد.

محمد بن کعب گوید: معناى آن اینست که، فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً در حالى که او کافر است مى ‏بیند ثواب عملش در دنیا در باره خودش و اهل و مال و فرزندانش تا اینکه از دنیا بیرون رود و نباشد براى او نزد خدا خیرى‏ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ‏ در حالى که او مؤمن است مى ‏بیند عقوبت آن را در دنیا در خودش و اهل و مال و فرزندانش تا اینکه از دنیا بیرون رود و نباشد براى او شرّى در نزد خدا.

مقاتل گوید: فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره یوم القیمه فى کتابه هر کس باندازه وزن ذرّه کار خیر کند آن را در پرونده خود میبیند، پس به سبب آن خوشنود میشود، و هم چنین هر کس بقدر وزن ذرّه کار شرّ کند آن را در پرونده خود میبیند پس این پرونده او را ناراحت میکند، گوید و بوده است یکى از ایشان که عملش کم است اینکه ثواب بسیار داده شود و میگوید، ما پاداش داده میشویم بنا بر آنچه عطا میکنیم، و ما آن را دوست داریم، و یسیر از آنچه دوست دارد و مسامحه بگناهان صغیره مى‏ کند و میگوید: قطعا خداوند و عده آتش داده بر اهل کبائر، پس خدا نازل فرمود این آیه را که ایشان را ترغیب نماید در قلیل از خیر و تحذیر نماید ایشان را از گناه کم.

و از ابى عثمان مازنى از ابى عبیده روایت کرده که صعصعه بن ناجیه جد فرزدق (شاعر) وارد شد بر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در جمعى از واردین بنى تمیم، پس گفت پدرم فداى تو باد، اى رسول خدا، مرا وصیّت خوبى بفرما، فرمود، تو را سفارش میکنم در باره مادر و پدرت و خویشان نزدیکت، گفت زیادتر بفرمائید اى رسول خدا فرمود، حفظ فرما میان دو لب و دو پاى خود را (یعنى زبان و عورتت را از حرام حفظ کن) سپس فرمود رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله چیست آنچه که بمن رسیده که تو آن را نموده گفت، یا رسول اللَّه دیدم مردم را که در غیر راه هستند و ندانستم صواب و صحیح کدام است جز آنکه دانستم ایشان بر آن نیستند، پس دیدم ایشان را که دختران نوزاد خود را زنده بگور میکنند، پس دانستم که خداى ایشان چنین نفرموده، پس من نگذاشتم ایشان را که چنین کنند دختران نوزاد را زنده بگور نمایند و باندازه ‏اى که قدرت و توانایى داشتم فدا دادم از آنها.

و در روایت دیگر اینکه صعصعه شنید آیه‏ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ‏ گفت مرا کافى است، من باکى ندارم که نشنوم از قرآن جز این آیه را.

عبد اللَّه بن مسعود گوید: محکم‏ترین آیه در قرآن این آیه است‏ فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏ تا آخر سوره و پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آن را جامعه مینامید، و سعد بن ابى وقّاص دو خرما تصدّق داد و سائل دست خود را گرفت یعنى بست، پس سعد گفت واى بر تو خدا از ما باندازه وزن ذرّه و خردل مى‏ پذیرد و حال آنکه در آن مثقالهایى هست.

 

_______________________________________________________

[۱] – میگویم در عصر حاضر که عصر فضا و اکتشافات است نیازى( باین تأویلات نیست زیرا علوم امروز ثابت کرده که همه چیز داراى دستگاه گیرنده است مخصوصا زمین که کاملا تمام صداها و افعال را ضبط میکند و میبینى که نوار ضبط که یک چیز نازک و رقیق از جنس نایلون و نفط و یا غیره است بخوبى صداها را در خود ضبط میکند و بوسیله دستگاه ضبط صوت پس میدهد و هم چنین دستگاه تلویزیون چگونه همه حرکتها و افعال خوب و بد را ضبط و نشان همه مردمى که در مقابل آن نشسته‏اند میدهد پس زمینى که در باره‏اش فرمود، وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ چه مانعى دارد که مستقیما خود باذن خدا آنچه دیده و شنیده خبر دهد، مثنوى گوید:

جمله ذرّات روزان و شبان‏ با تو میگویند در سرّ و عیان‏
ما سمعیم و علیم و باهشیم‏ با شما نامحرمان ما خاموشیم‏

( مترجم)

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۷، 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=