الصافات - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الصافّات‏ ۲۱ الی ۳۰

[سوره الصافات (۳۷): آیات ۲۱ تا ۳۰]

هذا یَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۲۱)

احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ (۲۲)

مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ (۲۳)

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (۲۴)

ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ (۲۵)

بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ (۲۶)

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ (۲۷)

قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ (۲۸)

قالُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (۲۹)

وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ (۳۰)

ترجمه:

۲۱-” فرشتگان گویند” این روز جدا شدن” نیکان از بدان” است که شما آن را دروغ مى‏شمرید.

۲۲- آنهایى را که بخود ستم کردند و امثالشان را و آنچه را که میپرستیدند جمع کنید.

۲۳- جز از خداى یکتا پس ایشان را براه دوزخ راهنمایى کنید.

۲۴- و بازداشتشان کنید زیرا که ایشان پرسش شدگان خواهند بود.

۲۵- شما را چه شود که یکدیگر را یارى نمیکنید.

۲۶- بلکه ایشان امروز از عجز گردن نهادگانند.

۲۷- برخى از ایشان به برخى دیگر روى آوردند در حالى که از یک دیگر سؤال میکنند.

۲۸- گویند شما بودید که از روى نصیحت بسوى ما مى‏ آمدید.

۲۹- گویند بلکه شما مؤمن نبودید.

۳۰- و ما را بر شما هیچ تسلّطى نبود بلکه شما گروهى گردنکش بودید.

تفسیر:

سپس خداوند سبحان خبر داد از حال ایشان و فرمود:

هذا یَوْمُ الْفَصْلِ‏ این روز جدایى بین خلایق و روز حکومت و داورى و جدا کردن از حق از باطل است بطورى که در آن روز براى تمامشان حال افراد ظاهر و معلوم شد و این چنین است که مطیع داخل بهشت شود بر روش بزرگوارى و احترام، و گناهکار داخل آتش شود بطریق اهانت و خوارى.

الَّذِی کُنْتُمْ‏ آن روزى که شما اى گروه کفّار بِهِ تُکَذِّبُونَ‏ آن را دروغ مى پنداشتید، و این سخن بعضى بر برخى دیگر است، و بعضى گفته ‏اند: بلکه این کلام ملائکه است، سپس خداوند سبحان حکایت نمود که بملائکه و فرشتگان چه میگویند بآنکه گفت:

احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا یعنى جمع کنید کسانى را که بخود ستم کردند در ارتکاب گناهان از هر طرف. و بعضى گفته ‏اند: آنهایى که ستم کردند بر خودشان بمخالفت در امر خداى سبحان و تکذیبشان پیامبران را، و بعضى گفتند: بمردم ستم کردند.

وَ أَزْواجَهُمْ‏ ابن عباس و مجاهد گویند: یعنى و امثال خودشان را و مانند آنست آیه کریمه‏ وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً یعنى امثال و شکلهاى سه گانه پس معنا چنین است، که زناکار با زناکار محشور میشود و شراب خوار با میگساران جمع میشوند و همچنین 

قتاده گوید: و پیروان ایشان از کفّار، و حسن گوید: و همسران مشرکان ایشان مثل آنکه فرموده مردان مشرک با زنان مشرک محشور و در یک جا جمع شوند.

و بعضى گفته‏ اند: و پیروان ایشان بر کفر و امثال و اقسام ایشان‏ وَ ما کانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ‏ و آنچه را که میپرستیدند از غیر خدا را پس آنها را بسوى راه جهنّم هدایت کنید البتّه تعبیر از این بهدایت کرد از جهتى که آن بدل از هدایت بسوى بهشت است، مثل قول او:

فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ‏ از جهتى که این بشارت براى ایشان بدل و عوض بشارت به بهشت و نعمتهاى آن است. (وَ قِفُوهُمْ‏) یعنى این کفّار را- بازداشت کنید و نگه دارید از داخل شدن به آتش‏ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ که ایشان پرسش شدگانند، انس بن مالک، روایت کرده که ایشان پرسش میشوند از بدعتهایى که گذارده اند.

و ضحاک گوید: مسئول از اعمال و کردار و گناهانشانند. ابن عباس گوید: مسئول از قول لا اله الّا اللَّه هستند، ابى سعید خدرى گوید: مسئول از ولایت على بن ابى طالب علیه الصلاه و السلام هستند[۱].

و از سعید بن جبیر از ابن عباس در حدیث مرفوع از حاکم حسکانى به اسنادش روایت نموده است که از ولایت على علیه السلام پرسیده میشود چنانچه در ذیل چند روایتى از او و دیگران نقل نمودم. گفته میشود وقفت انا و وقفت غیرى من ایستادم و دیگرى را هم نگاه داشتم و بعضى از بنى تمیم میگویند اوقفت الدابه و الدار، خانه و مرکب را نگاه داشتم.

فراء گوید:

ترى الناس ما سرنا یسیرون خلفنا و ان نحن او مانا الى الناس اوقفوا

مردم را مى ‏بینى مادامى که ما حرکت کنیم پشت سر ما حرکت میکنند و اگر ما اشاره کنیم بمردم مرکبهاى خود را نگه میدارند.

ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ‏ شما را چه شده که یکدیگر را یارى نمیکنید و این بر طریق ملامت و سرزنش است، یعنى چیست شما را که بعضى برخى دیگر را در دفع عذاب یارى نمیکنید، و تقدیرش اینست چیست براى شما که یارى‏ کننده نیستید، سپس خداوند سبحان بیان فرمود که ایشان قدرت بر یارى کردن هم را ندارند، پس فرمود:

بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ‏ بلکه ایشان در این روز مطیع و فرمان بردارانند، و معناى استسلام اینست که بدون نزاع و کشمکش آنچه در دست دارد بیاندازد. وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ‏ و این اخبار- از خداى سبحان است که هر یک از ایشان بر رفیقش که او را فریفته و گول زده رو نموده و بر روش خشونت و تندى میگوید چرا مرا فریب دادى، و او در پاسخ میگوید، تو چرا پذیرفتى از من.

و بعضى گفته‏ اند پیروها رو به متبوع و پیروى شده ‏ها و آنها رو باینها نموده یکدیگر را ملامت و سرزنش نموده و با هم خصومت و نزاع میکنند.

قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمِینِ‏ جبائى گوید: کفّار باغوا کنندگان خود میگویند شما بودید که از در نصیحت و خیرخواهى و سمت راست و برکت میآمدید نزد ما و براى این ما اقرار کردیم براى شما، و عرب به کسى که از سمت راست آید تفأّل خیره زده و بآن تبرّک میجویند.

و زجاج گوید: یعنى شما بودید که پیش تر از در دین میآمدید و بما نشان میدادید که حق و دین چیزى است که ما را بدان گمراه نمودید و یمین عبارت از حق است.

و فراء گوید: یعنى شما بودید که نزد ما از راه قوّت و توانایى آمده و ما را از قوى ‏ترین صورتها فریب میدادید، و از آنست آیه شریفه‏ فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ‏[۲] پس حمله کرد برایشان با زدن و شکستن آنها را با دستش.

(قالُوا) در پاسخ گفتند چنین نیست که شما مى ‏گویید بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‏ بلکه شما ایمان بخدا نداشتید وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ‏ و براى ما هیچگونه تسلّطى یعنى قدرت و توانایى نبود که شما را مجبور بر کفر نمائیم، پس ملامت را از خودتان شروع کنید، که آن لازم خود شماست، و لاحق بخود شماست.

بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ‏ بلکه شما مردم سرکش بودید یعنى بیرون رفتگان از حق و ستمکارانید که تجاوز از حد و مرز خود به بدترین ستمها و بزرگترین گناه‏ها را نمودید.

______________________________

[۱] ( مردم از ولایت على بن ابى طالب علیه السلام پرسیده میشوند ۱- مترجم گوید: اهم مسائل اعتقادى و مکتبى از نظر قرآن و عترت پیغمبر( ص) ولایت مولایمان امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام است، و در این مقام هیچ کس شریک و قرین ایشان نیست، و ولایتى را که امروز براى فقیه گفته میشود غیر از آن ولایت است که خداوند سبحان بدوازده امام معصوم علیهم السلام داده است زیرا آن ولایت بصریح آیه کریمه لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ بمردمى که در دوران زندگى خود مرتکب گناه شده ‏اند خواه شرک بخدا، شرک جلى و یا شرک، خفى( ریاء) و خواه گناهان شهوى و یا غضبى و حتى گناهان صغیره نمیرسد، آن ولایت مخصوص بآن دوازده نفر است که از اوّل تا آخر عمر حتّى خیال گناه نکرده‏اند، و هر کس بگوید: ولایت فقیه همان ولایت پیغمبر( ص) و ولایت امام معصوم علیه السلام است غلط کرده نه یک بار بلکه هزاران هزار بار، و روز قیامت که در بازداشتگاه بحکم” وقفوهم” توقیف نمائید و حبسشان کنید مردم را از رفتن منع نموده و نگاه داشتند از ولایت مطلقه و مختصه به ایشان سؤال میکنند چنانچه حاکم ابو القاسم حسکانى در جلد دوّم شواهد التنزیل ص ۱۰۶ باسنادش از پیغمبر( ص) روایت نموده که در تفسیر قول خدا” و قفوهم انه مسئولون” فرمود از ولایت على علیه السلام.

و در همان صفحه حدیث ۷۸۶ باسنادش از ابى سعید خدرى درباره همان آیه گفت یعنى از امامت على بن ابى طالب( ع). و در صفحه، ۱۷- حدیث ۷۸۸ باسنادش از سعید بن جبیر از ابن عباس گفت پیغمبر( ص) فرمود هر گاه روز قیامت شود من و على در کنار صراط مى‏ایستیم پس هیچکس از ما عبور نمیکند مگر آنکه از ولایت على علیه السلام سؤال میکنیم پس هر کس با اعتقاد بولایت( و مکتب خاندان رسالت) باشد عبور کند بسوى بهشت و گرنه او را برو در آتش افکنیم، و نیز چندین روایت دیگر بطرق مختلف بهمین مضمون وارد شده است.

ابن بابویه در کتاب شریف مجالس خود باسنادش از حضرت عبد العظیم حسنى علیه السلام روایت نموده( و ما آن را در کتاب زندگانى عبد العظیم حسنى علیه السلام خود در سال ۱۳۶۵ قمرى نقل و منتشر نمودیم) گوید مرا حدیث نمود آقایم على بن محمد بن على الرضا از پدرش از پدرانش از حسین بن على علیهم السلام که گفت پیغمبر( ص) فرمود ابو بکر از من بمنزله گوش و عمر بمنزله چشم و عثمان بمنزله قلب است، پس گفت چون صبح روز بعد داخل بر آن حضرت شدم و دیدم که در خدمت او امیر المؤمنین علیه السلام و ابو بکر و عمر و عثمان میباشد، پس گفتم اى پدر شنیدم که درباره این اصحابت چنین میفرمائید، فرمود بلى و اشاره بایشان کرد و گفت ایشان گوش و چشم و قلب میباشند و باین زودى از ولایت این وصى من و اشاره کرد بعلى بن ابى طالب( ع) سؤال میشوند، آن گاه گفت خداوند عزّ و جل میفرماید:

” إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا” البتّه گوش و چشم و دل هر یک از آن سؤال کرده میشوند سپس فرمود قسم بعزّت و جلال پروردگارم که تمام امّت من روز قیامت توقیف شده و از ولایت على پرسیده میشوند و این قول خداى عزّ و جلّ است‏ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏.

در تفسیر برهان جلد ۴ صفحه ۱۷ باسنادش از ابى سعید خدرى روایت نموده که گفت شنیدم رسول خدا( ص) میفرمود هر گاه روز قیامت شود خداوند امر فرماید که دو فرشته بر صراط مى ‏نشینند و عبور نمیکند بر صراط احدى مگر به برات و جواز عبور از امیر المؤمنین علیه السلام و کسى که داراى برات از امیر المؤمنین نباشد او را با صورتش خدا بآتش دوزخ افکند و این قول خداى تعالى است، وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ گوید: گفتم پدر و مادرم قربان شما معناى برات امیر المؤمنین چیست فرمود نوشته‏ایست که بر آن نوشته شده: لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه و امیر المؤمنین على بن ابى طالب وصى رسول اللَّه( ص).

ابن شهر آشوب از شیرازى در کتابش باسنادش از ابن عباس روایت نموده که گفت هر گاه روز قیامت شود خدا مالک دوزخ را امر فرماید که آتش هفت جهنّم را برافروزد و فرمان دهد رضوان کلیددار بهشت را که بهشت هشتگانه را آرایش و تزیین نماید، و به میکائیل گوید: صراط بر روى دوزخ قرار دهد، و میفرماید اى جبرئیل میزان و ترازوى عدل را در زیر- عرش استوار کن، و ندا فرماید اى محمد امتت را براى حساب نزدیک آور سپس خداى تعالى امر فرماید که بر صراط پلهایى به بندند که طول هر پل هفده هزار فرسخ و بر هر پلى هفتاد هزار فرشته ایستاده، پس زنان و مردان این امت را بر پل اوّل نگاه داشته و از ولایت على بن ابى طالب امیر المؤمنین علیه السلام و محبّت و دوستى خاندان رسالت میپرسند، پس اگر کسى واجد باشد مانند برق جهنده از پل اوّل عبور کند و کسى که محبّت اهل بیت رسالت را نداشته باشد با فرق سرش در قعر دوزخ سقوط کند و اگر چه با او از کارهاى خیر عمل هفتاد صدیق باشد و بر پل دوم از نماز و بر پل سوّم از زکاه و بر چهارم از روزه و بر پنجم از حج و بر ششم از جهاد و بر هفتم از عدل میپرسند پس هر کس چیزى از اینها را بیاورد مانند برق جهنده از پل بگذرد و کسى که نیاورد عذاب شود و این قول خداى تعالى است:

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏، یعنى اى گروه فرشتگان بندگان را بر پل اوّل نگه داشته و از ولایت على و حب اهل البیت علیهم السلام سؤال کنید.

شیخ در مصباح الانوار باسنادش از عبد اللَّه بن عباس روایت کرده گوید: که پیغمبر( ص) فرمود، هر گاه روز قیامت شود من و على بر کنار صراط ایستاده و بدست هر یک ما شمشیریست پس هیچکس از خلق خدا عبور نمیکند مگر آنکه از ولایت على بن ابى طالب علیه السلام از او میپرسیم پس اگر کسى واجد باشد نجات یابد و اگر داراى ولایت نباشد گردن او را زده و در آتش افکنیم، سپس تلاوت فرمود:

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ‏ روایت در این مورد بسیار و براى رعایت اختصار باین چند حدیث اکتفاء و براى تأسى دوستان چند بیتى از یکى از دوستان اهل بیت آورده و میگذریم پروانه بى امضاء

دل بغیر از شاه مردان با کسى سودا ندارد بى( ولاى مرتضى) دل داشتن معنى ندارد
خواست گر روزى رود از این سر باز اد و توشه‏ بهتر از” حب على” در دست خود کالا ندارد
روز رستاخیز مغزش از حرارت مى‏گدازد هر که در( ظل همایون على) مأوى ندارد
گر نباشد در کفش پروانه امضاء مولى‏ راه بر او بسته جا در عالم بالا ندارد
چون بخواهد با ریا خود را رساند هاتف غیب‏ بانک بر او میزند پروانه‏ات امضا ندارد
با” کلام اللَّه ناطق” هر که در افتد ور افتد نیست تردیدى در آن امروز یا فردا ندارد
ذات بى همتا پى تفسیر قرآن مجیدش‏ در همه کون مکان جز چارده دانا ندارد
واى بر آن کس که خرماى فدک را خورد و زان پس‏ با وقاحت گفت حقى حضرت زهرا ندارد
جاى مولى را گرفت و برد این حق مسلّم‏ در مقام باز پرسى فرصت حاشا ندارد

و نیز گوید:

اى خوش آن دل که نورانى ز نور حیدر است‏ چشم امیدش ز هر بسته و بر این در است‏
این در دانش بود بر روى هر کس باز نیست‏ باز بر آن کس بود کو یا دمى داور است‏
دست حق دست على باشد که فوق دستهاست‏ کى کجا دستى ز دست ذات حق بالاتر است‏
دست ما سوى” ید اللَّه فوق ایدیهم” دراز بوده از روز نخست و باز هم تا آخر است‏
نعمتى نبود نکوتر از ولاى مرتضى‏ این و لا ما را ذخیره از براى محشر است‏

در این ایّام که مشغول ترجمه این آیات بودم جزوه مطبوعى از بعضى از اهل علم( که درباره  ‏اش غلو شده و حق صدها نفر از اقران و بلکه افرادى که بمراتب از او در علم و تقوى بالاترند تضییع گردیده) دیدم چگونه حق ولایت را پامال و تلویحا حکومت غاصبانه دشمنان ولایت را امضاء و براى پیش برد اغراض سیاسى و مادى خود انکار ملکیت اراضى فدک را که بگفته ابن ابى الحدید سنّى و صدها نفر از دانشمندان تشیّع و تسنّن ملک طلق حضرت( زهراء سلام اللَّه علیها بوده نموده و با اعتراف خودش بآیه‏( وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏) فدک را پیامبر” ص” بآن حضرت داد … گوید بعنوان ملک نداده، چون بیت المال بوده است و ابو بکر که حاکم مسلمین بود آن را ضبط کرد و در آن نوشته مطالبى یاد آورد شده که هم بساحت مقدس پیغمبر( ص) اهانت شده و بحضرت صدیقه( ع) و هم بحضرت امیر المؤمنین( ع) اسائه ادب- نموده است، باید در اینجا مطلب را پایان و طالبین را حواله دهم که رجوع بکتب مبسوطه فدک و شروح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و خویى و ابن میثم و ملّا فتح اللَّه کنند. و در اینجا باز تکرار میکنم:

واى بر آن کس که خرماى فدک را خورد و زان پس‏ با وقاحت گفت حقى حضرت زهرا ندارد

[۲] – و الصافات آیه: ۹۳.

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=