ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الصافّات ۱۴۹ الی ۱۶۰
[سوره الصافات (۳۷): آیات ۱۴۹ تا ۱۶۰]
فَاسْتَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ (۱۴۹)
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَهَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُونَ (۱۵۰)
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ (۱۵۱)
وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (۱۵۲)
أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِینَ (۱۵۳)
ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (۱۵۴)
أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (۱۵۵)
أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ (۱۵۶)
فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۱۵۷)
وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَباً وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (۱۵۸)
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (۱۵۹)
إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۶۰)
[ترجمه]
پس بپرس ایشان را، آیا دختران براى پروردگار تو و پسرانى براى ایشان است؟
یا آفریدیم فرشتگان را مادهگانى و آنان شاهد بودند.
آگاه باش آنان از دروغشان مى گویند.
فرزند آورده خداوند، و بیگمان ایشان دروغگویانند.
آیا برگزید دختران را بر پسران.
چیست شما را چگونه حکم کنید.
آیا یاد آور نمى شوید.
یا براى شما دلیل آشکار است.
بیاورید کتاب خود را اگر راستگویان هستید.
و قرار دادند میان او و میان پریان نسبى و به حقیقت دانستند پریان که احضار شوندگانند.
منزه است خداوند از آنچه مى ستایند.
مگر بندگان خداوند خالص شدگان.
قرائت
اصطفى- «ابو جعفر» و «نافع» به روایت «اسماعیل» و «ورش» از از طریق «اصفهانى» کلمه (اصطفى) را به ما قبل خود متصل دانسته و چنین خواندهاند (.. لکاذبون اصطفى البنات …) و همزه (اصطفى) را به کسر خواندهداند.
«ورش» از طریق «بخارى» و دیگران به فتح همزه (اصطفى) قرائت کرده اند.
ابو على گوید: توجیه در قرائت اول این است که لفظ (اصطفى) خبر باشد، یعنى از دروغشان این است که مى گویند: (خداوند دختران را برگزیده است) پس در نظر آنان این چنین است، چنان که خداوند مى گوید: (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ)، «بچش که همانا تو عزیز و گرامى هستى- دخان- ۴۹» که در این آیه منظور این است که اى پیغمبر تو در نزد خودت عزیز و گرامى هستى. و جایز است که (اصطفى البنات) از (ولد اللَّه) بدل باشد زیرا ولادت و اتخاذ آنها مانند اصطفاء و برگزیدن آنها مى باشد پس جمله (اصطفى) بدل از مثال سابق مى باشد. و ممکن است که جمله (اصطفى البنات) تفسیر از (و انهم لکاذبون) باشد و ممکن است که جمله (اصطفى) متعلق به (یقولون) باشد که حرف عطف ساقط شده است مانند: (سَیَقُولُونَ ثَلاثَهٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ) «به زودى گویند سه تا بودند چهارمشان سگ آنان بود.
کهف- ۲۲».
و توجیه در قرائت دوم این است که کلمه (اصطفى) بر اساس نکوهش و توبیخ باشد چنان که خداوند گوید: (أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ) «یا بگرفت از آنچه آفرید دختران را- زخرف- ۱۶» که در چنین مواردى منظور از کلام، استفهام بر اساس نکوهش است.
تفسیر
خداوند دوباره سخن خود را متوجه رد مشرکان عرب کرده و فرمود:
فَاسْتَفْتِهِمْ (پس استفتاء کن از ایشان) یعنى بپرس و طلب کن از ایشان درباره این قصه.
أَ لِرَبِّکَ الْبَناتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ (آیا بر پروردگار تو است دختران و براى ایشان است پسران) یعنى چگونه دختران را به خدا نسبت داده و پسران را براى خود انتخاب کردید؟ چه اینکه مشرکان مى گفتند که فرشتگان دختران خداوند مىباشند البته عقیده نداشتند که خداوند آنها را زاده است بلکه آنان را به عنوان دختر براى خداوند انتخاب کرده بودند.
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَهَ إِناثاً (یا آفریدیم فرشتگان را مادگانى) مقصود این است که: بلکه آنها را مادهگانى آفریدیم.
وَ هُمْ شاهِدُونَ (و آنان بودند شاهدان) یعنى آیا آنان شاهد بودند که ما آنها را مادهگانى و زنانى قرار دادیم، پس اگر حاضر نبودند چگونه دانستند که فرشتگان زن مى باشند.
سپس خداوند از دروغ آنان خبر داده و مى گوید:
أَلا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ (آگاه باش که ایشان از دروغشان مىگویند خداوند زاده است) چون گمان مى کنند که فرشتگان دختران خدا هستند.
وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (و همانا ایشان دروغگویانند) در گفتارشان که أَصْطَفَى الْبَناتِ عَلَى الْبَنِینَ (برگزید پسران را بر دختران) در لفظ (اصطفى) همزه استفهام بر همزه وصل داخل شده و آن را ساقط کرده است مانند قول «ذى الرمه»:
استحدث الرکب من اشیائهم خبرا | ام راجع القلب من اطرابه طرب | |
مقصود این است چگونه خداوند چیز پست را بر چیز برتر بر مىگزیند در حالى که او مالک حکیم است.
سپس خداوند آنان را نکوهش کرده و مى فرماید:
ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (پس گفت چیست شما را چگونه حکم مىکنید که دختران را براى خدا و پسران را براى خود مى پسندید.
أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (آیا یاد آور نمى شوید) یعنى آیا پند نمى گیرید که از این سخن دست بکشید؟.
أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ (یا براى شما دلیل آشکارى است) یعنى حجت بیّنى بر آنچه که مىگوئید و ادعا مىکنید. و همه این سخنان استفهام انکارى مى باشد.
فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (پس بیاورید کتابتان را اگر راستگویان هستید) یعنى اگر راست مىگوئید آن چه را که ادعا دارید بیاورید کتابى را که حجتى براى شما در آن باشد و مراد این است که دلیلى از طریق عقل ارائه دهید نه از جهت سمع.
وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَباً (و قرار دادند میان او و میان پریان نسبى) در معنى این جمله اختلاف شده که اکنون توجه مى کنید:
۱- مراد از جمله فوق قول زنادقه و ملحدان است که خداوند و پریان با هم برادرند و خداوند خیر و حیوانات مفید را آفریده. و شیطان تاریکى و پلیدى و حیوانات مضر را آفریده است و این قول «کلبى» و «عطیه» است.
۲- مراد قول مشرکان است که فرشتگان دختران خداوند هستند و به (جن) و پرى نامیده شده اند چون از دیدهها مستور و ناپیدا مىب اشند.
و این قول «مجاهد» و «قتاده» و «جبائى» است.
۳- مراد این است که خداوند با پریان خویشى کرده و فرشتگان حادث شدهاند، منزه و دور است خداوند از این سخن!
۴- مراد این است که مشرکان شیطان را در عبادت خداوند شریک قرار دادهاند و این همان نسبى است که میان خداوند و پریان قرار داده اند.
و این قول «حسن» است.
وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّهُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (و به حقیقت دانستند پریان که همانا ایشان احضار شدگانند) یعنى فرشتگان دانستند آنان که این سخنان را مى- گویند روز قیامت براى عذاب احضار مى گردند. و این نظر «سدى» است.
برخى گفته اند مقصود این است که: جنّیان دانستند که روز قیامت احضار شوند براى عذاب آنان که ایشان را به عنوان نسبیّت با خداوند خواندند.
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (منزه است خداوند از آن چه وصف مىکنند) خداوند سبحان خود را منزه و دور کرده از آن چه او را وصف کرده و به او نسبت مى دهند.
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (مگر بندگان خداوند خالص شوندگان) خداوند بندگان خالص خود را و وصف کردن آنها را از میان کافران و آنچه سزاوار نیست و درباره خدا مىگویند جدا و مستثنى گردانده است
.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۱