ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الزمر ۱ الی ۵
سوره زمر
محل نزول:
این سوره را (غرَف) نیز گفته اند و همه آیات آن طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مکى مى باشد.
و برخى گفته اند: سه آیه این سوره در مدینه نازل شده که درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آیه (قُلْ یا عِبادِیَ) تا آخر آیه سوم مى باشد.
عدد آیات:
«شامیان» این سوره را هفتاد و پنج، «کوفیان» هفتاد و سه و دیگران هفتاد و دو آیه شماره کرده اند.
فضیلت سوره
۱- «ابى بن کعب» از پیامبر خدا (ص) نقل کرده که فرمود: هر که بخواند سوره «زمر» را خداوند امید او را قطع نکرده و ثواب ترسندگان را که از خداوند مى ترسند به او مى بخشد.
۲- «هارون بن خارجه» از «امام صادق» (ع) نقل کرده که فرمود: هر که بخواند سوره زمر را خدا شرافت دنیا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فامیل عزیز مى گرداند تا هر که او را ببیند شکوهش به وى نموده شده و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود که در هر شهرى هزار کاخ بوده و در هر کاخى صد حوریه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرّم و حوریان پرده نشین در خیمه ها مى باشد.
[سوره الزمر (۳۹): آیات ۱ تا ۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۱)
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۲)
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (۳)
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لاصْطَفى مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۴)
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (۵)
ترجمه:
فرو فرستادن آن کتاب است از خداوند عزیز حکیم. همانا ما نازل کردیم به تو آن کتاب را به حق، پس عبادت کن خداوند را خالص کننده باشى دین را براى او. آگاه باش، براى خداوند است دین خالص، و آنان که گرفتند بغیر از او اولیائى را که عبادت نمىکنیم ایشان را مگر که نزدیک کنند ما را به خداوند نزدیک کردنى، بدرستى که خداوند حکم مىکند میان ایشان در آنچه که بودند اختلاف مى کردند، همانا خداوند هدایت نمىکند آن را که دروغگوى ناسپاس باشد. اگر خدا بخواهد فرزندى بگیرد بر میگزیند از آن چه مىآفریند آن چه بخواهد، منزه است او که اوست خداوند یکتاى قهار. آفرید آسمانها و زمین را به حق، مىگرداند شب را به روز و مىگرداند روز را به شب، و مسخر کرد خورشید و ماه را هر یک مى روند به اجل معینى، آگاه باش اوست عزیز و بسیار آمرزنده.
شرح لغات:
تکویر- افکندن چیزى به روى چیزى را گویند، گفته مىشود (کور المتاع) یعنى قسمتى از کالا را به قسمت دیگرى انداخت و از این باب است که مىگویند (کور العمامه) یعنى عمامه را پیچیده و بعضى را روى بعضى چرخاند و قرار داد.
اعراب:
تنزیل- تنزیل مبتداء بوده و خبر آن (من اللَّه) مىباشد، یعنى تنزیل کتاب از خداوند است نه غیر او، چنان که گفته مىشود استقامت مردم از پیامبران است، و جایز است (تنزیل الکتاب) خبر براى مبتداء محذوف بوده و تقدیر چنین باشد: (این است نازل کردن کتاب) در این صورت جایز است که (من اللَّه) خبر بعد از خبر باشد و جایز است که موضعاً منصوب بوده که متعلق به تنزیل باشد.
بالحق- این کلمه مفعول انزلنا مىباشد و جایز است که محلًا حال بوده و تقدیر چنین باشد (انزلنا الکتاب محقا) پس ذو الحال (نا) در انزلنا یا الکتاب مىباشد.
زلفى- بناء به مصدریت در موضع نصب است و تقدیر چنین بوده که (لیقربونا قربى) پس مقصود این است که (ما نعبدهم الا لیقربونا)
تفسیر:
خداوند سبحان شأن قرآن را بزرگ شمرده و مکلفان و مردم را به بر پا داشتن معارف آن و پیروى از دستورات و نواحى آن تشویق و تحریص کرده و مىفرماید:
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ (فرو فرستادن این کتاب است از خداوند عزیز) که متعالى و برتر از شبیه و مثال است.
الْحَکِیمِ (حکیم) در کردار و گفتار است، خداوند خود را به عزت ستوده است تا از مخالفت کتابش هشدار دهد و به حکمت ستوده است تا اعلان کند که کتابش را حفظ کرده تا بدون تغییر به دست مکلفان برسد.
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِ (ما نازل کردیم بر تو کتاب را به حق) یعنى آن را بدون غرض و باطل فرو نفرستادهایم، و یا آن را به امر حق یعنى به دین درست نازل کردهایم.
فَاعْبُدِ اللَّهَ (پس پرستش کن خداوند را) یعنى با عبادت خود تنها متوجه خدا شو.
مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (خالص کننده براى او دین را) از شریک گرداندن بتها و صنمها. اخلاص، قرار دادن بنده است عمل خود را براى آفریدگارش که این کار را براى دنیا انجام نمىدهد.
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ (آگاه باش دین خالص براى خداوند است).
خالص چیزى باشد که آمیخته به ریا و شهرت و وجهى از وجوه دنیا نباشد و دین خالص عبارت از اسلام است. و این قول «حسن» است، و «قتاده» گفته: دین خالص عبارت از شهادت (ان لا اله الا اللَّه) است، و گفته شده که دین خالص عبارت است از: اعتقاد واجب در توحید و عدل و نبوت و شرایع و اقرار به آنها و عمل به موجبشان و برائت از هر دینى که غیر از آن باشد و این تفصیل قولِ «حسنْ» است که گفته مراد از دین خالص، اسلام است.
و برخى گفتهاند معنى آیه این است: اطاعت براى خداوند است در عبادت که به واسطه آن انسان مستحق جزاء مىشود، پس این چنین طاعتى مخصوص خدا بوده و بر غیر او جایز نیست.
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ (و آنان که گرفتند بغیر از او اولیائى را) و گمان کردند که غیر از خداوند مالک دیگرى است که مالک ایشان مىباشد مىگویند:
ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى (عبادت نمىکنیم ایشان را مگر که نزدیک کنند ما را به خداوند، نزدیک کردنى) یعنى شفاعت کنند از ما نزد خداوند. و (زلفى) به معنى (قربى) مى باشد و آن اسمى است که در اینجا، جاى مصدر را گرفته است.
إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ (بدرستى که خداوند حکم مى کند میان ایشان) روز قیامت.
فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (در آن چه که ایشان اختلاف مى کنند) در امور دین که هر یک از آنان به قدر استحقاق خود معاقب خواهند بود.
إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی (همانا خدا هدایت نمىکند) به راه بهشت و حکم نمیکند به هدایت او به حق.
مَنْ هُوَ کاذِبٌ (آن که او دروغگو بوده) بر خدا و رسول او، و.
کَفَّارٌ (ناسپاس) است به آن چه خداوند نعمت داده و منکر اخلاص عبادت خداوند است و نمىخواهد که خداوند او را هدایت کند مانند قوم «ثمود» که گمراهى را بر هدایت برگزیدند.
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً (اگر خدا بخواهد که بگیرد فرزندى را) طبق آن چه این کافران مىگویند که فرشتگان دختران خدا هستند و آن چه نصارى مىگویند که «مسیح» پسر خداست و آنچه یهود مىگویند «عزیز» پسر خداست لَاصْطَفى (بر مىگزید) و اختیار مى کرد.
مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ (از آن چه خلق مىکند آن را که مىخواست) یعنى فرزند گرفتن خداوند به اختیار ایشان نیست تا هر که را بخواهند براى خدا انتخاب کنند بلکه خدا اختصاص میدهد به این مقام از بندگان خود آن را که بخواهد مانند قول خداوند که مىفرماید: (لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا)، «اگر مىخواستیم که لهوى بگیریم هر آینه از نزد خودمان مىگرفتیم- انبیاء- ۱۸» سپس خبر مىدهد که منزه است خداوند از فرزند گرفتن به این که مى گوید:
سُبْحانَهُ (منزه است) از این نسبت.
هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ (اوست خداوند یکتا) که براى او شریکى و صاحبى و فرزندى نیست.
الْقَهَّارُ (قهار است) به مخلوقات خود، به آوردن مرگ در حالى که خود زندهایست که نمىمیرد، سپس خداوند از کمال قدرت خود خبر داده و میگوید:
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ (آفرید آسمانها و زمین را به حق) که آن دو را بدون غرض و باطل خلق نکرده بلکه از روى حکمت آفریده است.
یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ (مىگرداند شب را به روز و مىگرداند روز را به شب) یعنى داخل مىشود هر یکى از آن دو بر دیگرى با زیادت و نقصان، آن چه از یکى کم شود در دیگرى زیاد گردد و آن چه در یکى زیاد گردد در دیگرى کم گردد. و این سخن «حسن» و جماعتى از مفسران است و برخى گفته: یعنى مىپوشاند شب را به روز و روز را به شب، و این سخن «قتاده» است.
وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ (و مسخر کرد خورشید و ماه را) که هر کدام بر یک روش حرکت مىکنند.
کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى (هر کدام جارى مىشوند به اجل معیّنى) یعنى تا مدت معلومى که خدا مقدر کرده است. و برخى گفتهاند: جارى هستند تا قیام ساعت.
و نیز گفته شده: منظور از اجل مسمى یعنى بوقت معلومى در زمستان و تابستان که آن مطلع و مغرب است براى هر کدام از آن دو.
أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (آرى اوست عزیز بسیار آمرزنده) معنى این آیه در سابق گفته شده و فایده آیه این است: آن که توانایى بر خلق آسمانها و زمین و رام کردن خورشید و ماه و داخل کردن شب در روز را دارد پس او منزه است که فرزند و شریک براى خود بگیرد که این از صفت نیازمندان است
.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۱