**حکایات بيان السعادة

سبب خلقت آدم ـ ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»

إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً

از حضرت باقر- علیه السلام- به نقل از پدرانش از على (ع) روایت شده است: وقتى خداى تعالى اراده کرد که آفریده‏ اى را به دست خویش بیافریند؛ هفت هزار سال از خلقت جن و نسناس در زمین گذشته بود؛ پس خداى تعالى پرده آسمان‏ها را کنار زد و به فرشتگان فرمان داد که به اهل زمین از جنّ و نسناس بنگرید، پس چون عمل آنها را از گناه و خون‏ریزى و فساد ناحق در زمین دیدند. این معنى بر آنان گران آمده، بر خدا خشمگین شدند و بر حالت زمین و زمینیان تأسف خوردند و نتوانستند بر خشم خود مالک و چیره گردند. گفتند: بار پروردگارا تو خود بزرگ و توانا و والایى، در حالى که این آفریده خوار و زبونت غرق در نعمت تو و بهره‏مند از عافیتت و در قبضه اختیار تو است نافرمانى کرده به گناه دست مى‏زند و در زمین فساد مى‏کند ولى تو به خاطر خودت بر او خشم نگرفته و انتقام روا نمى‏دارى. در حالى که تو مى‏شنوى و مى‏بینى این بر ما بس گران است و آن را بر تو نیز گران مى‏شماریم.

پس خداى تعالى گفت: إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً من در روى زمین جانشین قرار مى‏دهم تا حجت من بر خلقم در روى زمین من باشد.

فرشتگان گفتند: آیا در زمین کسى را قرار مى‏دهى که چون اینان (جن و نسناس) در زمین فساد کند؟ چنانکه این‏ها خونریزى کردند؟! و نسبت به هم حسد و کینه ورزند؟! پس از ما خلیفه ‏اى بگمار؛ زیرا؛ ما نه به‏ هم رشک بریم و نه کینه ورزیم و نه خونریزى نماییم ما به تسبیح و ستایش و تقدّس تو مشغولیم.

خداى تبارک و تعالى فرمود: «من مى‏دانم آنچه را شما نمى‏دانید» مى‏خواهم آفریده ‏اى با دست خویش بیافرینم که در ذرّیّت وى پیامبران و فرستادگان و بندگان شایسته و ائمه هدى قرار دهم؛ تا آنان را در زمین بر آفریده‏ هایم خلیفه خود قرار دهم و دیگران را به فرمانبردارى من رهنمون شوند و از نافرمانى من بازشان دارند؛ و آنها را حجت خود قرار دهم تا عذر از دیگران برداشته شود و انذار و بیم دادن نیز محقّق مى‏ گردد و نسناس را از زمین بر مى‏اندازم و زمین را از وجودشان پاک کنم و جنّیان سرکش نافرمان را برداشته و به هوا منتقل کنم، یا در صحراهاى خشک جاى دهم که به آفریده من نزدیک نباشند. و میان جن و این آفریده ‏ام یعنى آدم پرده قرار مى‏دهم، هر که از نسل این آفریده ‏اى که برگزیده ‏ام؛ نافرمانى و سرکشى ورزد در جایگاه سرکشان قرارش داده؛ او را به سر منزل آنان (جنیان …) مى ‏فرستم. پس فرشتگان گفتند: «سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا» بار پروردگارا! جز آنچه را که تو به ما آموختى چیزى نمى‏دانیم.

سپس امام على (ع) فرمود: پس خداى تعالى به ‏اندازه پانصد سال از عرش دورشان کرد آنگاه آنها به عرش الهى پناه جسته؛ با انگشتانشان اشاره کردند از خدا طلب مغفرت نمودند پس پروردگار عالمیان نظر افکند و بر آنان رحمت فروفرستاد؛ و ایشان را در بیت المعمور جاى داد؛ گفت: بر این خانه طواف کنید و عرش را ترک نمایید که من بدان خوشنودم. پس آنها به طواف خانه پرداختند و آن خانه‏ اى است که هر روز هفتاد هزار فرشته بدانجا وارد شده؛ دیگر به سوى عرش الهى باز نمى‏ گردند.

و خداى تعالى بیت المعمور را توبه اهل آسمان و کعبه را توبه اهل‏ زمین قرار داد؛ پس خداى تعالى فرمود: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ‏ من آفریننده بشر از گل هستم. و این سخن حضرت حق قبل از آفرینش آدم و مقدّمه آن بوده است و نیز در واقع احتجاجى از جانب خدا بر ملائکه بوده است.

پس آن حضرت (ع) فرمود: سپس خداى جلّ جلاله کف دستى آب گوارا و شیرین با دست راست خویش برگرفت در حالى که هر دو دست خدا دست راست است و آن را چون گل کوزه‏ گرى در آورد تا از هم نپاشد و آن را سخت و محکم ساخت‏[۳] و خداى جلّ جلاله گفت: اى گل! از تو پیامبران و فرستادگان و بندگان شایسته و امامان راهبر که خوانندگان بشر به سوى بهشتند و پیروان آنان را تا روز قیامت از تو مى‏ آفرینم و از آنچه کرده‏ ام باز خواست نمى‏ شوم و آنان مورد باز خواست قرار مى‏گیرند.

سپس آب شور و تلخ برگرفت و آن را به عمل آورد و سفت شد و گفت از تو فرعون‏ها و سرکشان و برادران شیاطین و ستمگران و داعیان به آتش و پیروانشان را تا روز رستاخیز مى‏ آفرینم‏[۴] از آنچه انجام مى‏دهم باز خواست نمى‏ شوم و در حالى که آنان باز خواست مى‏شوند

پس امام فرمود: با این آفریدگان شرط بداء نمود ولى با اصحاب یمین (آنهایى که خلقتشان از آب گوارا و شیرین در دست راست انجام یافته و به پیروان دست راست یا اهل میمنت و مبارکى معروفند) شرطى ننمود. آنگاه این دو، آب شیرین و شور را که در دست بر گرفته بود به هم آمیخت و آنها را در جلوى عرش ریخت در حالى که آن دو گزیده و چکیده گل بودند سپس به ملائکه شمال و جنوب و باد صبا و باد مغرب دستور داد؛ بر این گل بوزند و آن را پاک کرده؛ نشو و نما دهند. آنگاه آن را تجزیه و تقسیم نموده؛ سرشت‏هاى چهارگانه خون و بلغم و سودا و صفرا را در آن جاى دهند و ملائکه این کار را انجام دادند. پس خون از سوى باد صبا و بلغم از باد شمال و صفراى تلخ از باد جنوب و سوداى تلخ از طرف باد مغرب ظهور یافت. آنگاه، نفس استقلال پیدا کرد و بدن کامل شد. در اینجا دنباله سخنان امام را حذف کردیم. البته اخبار بسیارى به همین مضمون وارد شده است.

چون داستان آدم و آفرینش او و فرمان خدا به فرشتگان براى سجده به آدم و خود دارى ابلیس از سجده و هبوط آدم از بهشت و گریستن او به خاطر دورى از بهشت و دورى از حوّا و خلقت حوّاء از دنده چپ آدم و فریب خوردن وى از گفته شیطان و حوّا و زیاد شدن نسل آدم و حامله شدن حوّا در هر شکم به یک پسر و یک دختر و ازدواج دختر یک شکم با پسر شکم دیگر، از رمزهاى آغازین هستى است در کتابهاى گذشتگان مخصوصا در کتابها و تاریخ‏هاى یهود بسیار آمده؛ ولى اخبار ما دراین‏ باره متفاوت بوده اختلاف بسیارى دارد و همه آنها پوشیده؛ به راز و رمزهایى است که هر که بخواهد آنها را بر ظاهر حمل کند، متحیّر و سرگردان مى‏شود و هر که بخواهد با توانایى بشرى و مدرکات شیطانى، آنها را بفهمد از آنها طرد شده، و چیزى جز خلاف‏ مدلول نخواهد فهمید.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۳] على- علیه السلام- درباره خلقت انسان در نهج البلاغه مى‏فرماید از آن پس که خلّاق جهان آسمان و زمین و هر چه در آنهاست بیافرید، از هر یک از زمین‏هاى نرم و درشت و خوش گیاه و شوره‏زار مشتى خاک بر گرفت ابر رحمت را بفرمود تا چهل شبانه روز پى‏درپى بر آن خاک ببارید و خالص و پاکیزه شد. آن را به رطوبت و ترى مخلوط کرد تا اینکه چسبان گشت و عناصر چهارگانه با هم یکى شدند. از چنین خاکى صورتى که داراى اطراف و اعضاء پیوستگى‏ها و گسستگى‏ها بود بیافرید و آن را خشک ساخت، تا چنگ در زده، به هم چسبیده و محکم و نرمش قرار داد تا از هم نپاشیده آن را تا زمان معین و معدودى که قابل پذیرفتن روح باشد به حال خودش واگذاشت. پس خداوند آن صورت خاکى را آئینه انوار تجلى خویش قرار داده، از روح خود در آن دمید و انسانى ساخت داراى قواى فکریه که به نیروى آن در اشیاء تصرف کند( نهج البلاغه خطبه …)

[۴] مولوى در این مورد مى‏فرماید: ذره ذره آب شیرین و آب شور، تا قیامت مى‏رود تا نفخ صور.

ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج‏۲، بقره آیه ۳۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=