ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره المرسلات ۱ الی ۱۵
المرسلات مکّى است
و آن بدون اختلاف (۵۰) پنجاه آیه است.
فضیلت آن:
ابى بن کعب از پیامبر (ص) روایت نموده که هر که سوره (و المرسلات) را قرائت کند نوشته شود براى او که از مشرکین نیست. از امام جعفر صادق (ع) روایت شده که فرمود هر کس آن را قرائت کند خداوند آشنایى و شناسایى و معرفت بین او و حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله قرار دهد.
توضیح: و وجه ارتباط آن با سوره قبل.
چون خداوند سبحان پایان داد سوره دهر را بذکر قیامت و آنچه براى ستمکاران در آن آماده نموده این سوره را بمثل آن افتتاح نمود و گفت:
[سوره المرسلات (۷۷): آیات ۱ تا ۱۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً (۱)
فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً (۲)
وَ النَّاشِراتِ نَشْراً (۳)
فَالْفارِقاتِ فَرْقاً (۴)
فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً (۵)
عُذْراً أَوْ نُذْراً (۶)
إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ (۷)
فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ (۸)
وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ (۹)
وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ (۱۰)
وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ (۱۱)
لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ (۱۲)
لِیَوْمِ الْفَصْلِ (۱۳)
وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ (۱۴)
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (۱۵)
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان:
۱- سوگند بفرستادگان پى در پى.
۲- سوگند ببادهاى سخت و زنده.
۳- سوگند ببادهایى که پراکنده کنان ابرند پراکندنى.
۴- سوگند بفرشتگانى (یا بآیه هاى قرآن) که جدا کننده محقّ از باطلند جدا کردنى.
۵- سوگند بفرشتگان که وحى را به پیغمبران القاء میکنند.
۶- براى عذر آوردن (اهل حق بوسیله توبه) یا براى بیم دادن (اهل باطل).
۷- بى گفتگو آنچه بشما وعده میدهند واقع میشود.
۸- پس آن گاه که ستارگان ناپدید شوند.
۹- و آن گاه که آسمان شکافته گردد.
۱۰- و آن گاه که کوهها، از جاى خود کنده شوند.
۱۱- و آن گاه که پیامبران گرد آورده (یا در اوقات مختلفه بر انگیخته) شوند.
۱۲- (در این وقت گفته میشود) پاداش و کیفر براى کدام روز تأخیر شده است.
۱۳- (پس جواب آید که) براى روز جدا کردن (مؤمن از کافر).
۱۴- و تو چه دانى که روز جدا کردن چیست.
۱۵- در آن روز واى بر تکذیبکنان.
قرائت:
اهل حجاز و شام و ابو بکر و یعقوب و سهل (عذرا) را بسکون ذال قرائت کرده و (او نذرا) را بضمّ ذال و محمّد بن حبیب از اعشى و برجمى از ابى بکر به ضمّ هر دو خواندهاند.
محمّد بن خالد از اعشى عذرا را بسکون ذال و نذرا بضمّ ذال مثل روایت حماد و یحیى از ابى بکر قرائت نمودهاند و دیگران از قاریان بسکون ذال در هر دو عذرا او نذرا.
ابو جعفر (وقتت) بواو و تخفیف خوانده و اهل بصره غیر از دویس بواو و تشدید و دیگران از قاریان (اقتت) بالف و تشدید قاف خوانده اند.
دلیل:
ابو على گوید: النّذر به تثقیل و نذیر مثل نکر و نکیر و هر دوى آنها دو مصدرند و جایز است در نذیر دو قسم ۱- اینکه مصدر باشد مثل نکیر و عذیر الحىّ ۲- اینکه فعیل باشد اراده شود باو منذر اسم فاعل چنانچه الیم بمعنى مولم است. و جایز است تخفیف نذر بنا بر حدّ تخفیف در عنق و عنق و اذن و اذن.
ابو الحسن گوید: عُذْراً أَوْ نُذْراً یعنى اعذار یا انذار و گاهى هر دو مخفّف خوانده میشود و آنها دو لغت اند. و امّا منصوب بودن عذرا پس بر سه جهت است ۱- اینکه بدل از ذکر در قول خدا (فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً) (۲) اینکه مفعول ذکرا یعنى پس سوگند بفرشتگان که ذکر عذر یا نذر میکنند. (۳) اینکه منصوب باشد بنا بر اینکه مفعول له است و جایز است در قول کسى که عذرا یا نذرا ضمّ داده اینکه جمع عاذر یا عذور و النّذر جمع نذیر باشد.
حاتم گوید:
ا ماوىّ قد طال التّجنّب و الهجر | و قد عذّرتنى فى طلابکم العذر[۱] | |
اى مآویه دورى و هجران تو طولانى شد و حال آنکه قطعا من کوتاهى نکردم
در طلبیدن تو و عذر خواستن بنا بر این شاهد این بیت کلمه عذر است که جمع عاذر است، پس عذرا و نذرا حال از القاء است گویا اینکه ایشان القاء ذکر میکنند در حال اعذار و انذار و کسى که (وقتت) بواو خواند براى اینست که اصل کلمه از وقت است و کسى که آن را تبدیل بهمزه نموده پس براى مضموم بودن واو است و واو اوّل وقتى در مثل وجوه و و عود و سوّم در مثل ادور مضموم شد بنا بر شایع تبدیل بهمزه میشود براى ثقیل دانستن ایشان (فیها) ضمّه را بر واو.
تفسیر و مقصود:
(وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً) ابن عبّاس و مجاهد و قتاده و ابى صالح گویند یعنى بادها را پى در پى فرستادم مانند دویدن اسب. پس بنا بر این عرفا منصوب است بر حالیت از قول ایشان جاءوا الیه عرفا واحدا یعنى پى در پى.
ابن مسعود و ابى حمزه ثمالى از اصحاب على (ع) از آن حضرت روایت کرده اند که آنها فرشتگانند که فرستاده بمعروف از امر و نهى خدایند و بنا بر این مفعول له است و بعضى گفته اند: مراد از مرسلات پیامبرانند که بدعوت معروف آمدهاند و ارسال نقیض امساک است.
(فَالْعاصِفاتِ عَصْفاً) یعنى بادهاى تند و سخت. هبوب و عصوف وزش باد است بسختى (وَ النَّاشِراتِ نَشْراً) آن بادهائیست که باران میآورد ابرها را براى باریدن پراکنده میکند پراکندنى چنانچه آبستن بارانست.
ابو حمزه ثمالى و ابو صالح گویند: آنها فرشتگانند که کتب سماوى را از خداى تعالى پراکنده میکنند.
در روایت دیگرى. ابو صالح گوید: آنها بارانهایى هستند که گیاه را میرویانند.
حسن گوید: بادهاى رحمت هستند که خداى تعالى آن را پراکنده میکند پراکنده کردنى.
جبائى گوید: بادهایى هستند که ابرها را در فضا پراکنده و متفرّق میکند.
(فَالْفارِقاتِ فَرْقاً) ابن عبّاس و ابى صالح گویند: یعنى فرشتگانى که میآورند چیزى که حقّ را از باطل و حلال را از حرام جدا میکند.
حسن و ابى حمزه و قتاده گفته اند: آن آیات قرآنیست که حق را از باطل و هدایت را از ضلالت و گمراهى تمیز میدهد.
مجاهد گوید: آن بادهائیست که ابرها را از هم جدا و دور میسازد.
(فَالْمُلْقِیاتِ ذِکْراً)[۲] ابن عبّاس و قتاده گویند: یعنى فرشتگانى که به پیامبران الهى القاء ذکر و وحى مینمایند و آنها هم بامّتهاى خود ابلاغ میکنند. مثل اینکه گوید حاملین ذکر که القاء کننده هستند ذکر را تا اینکه- مخاطبین فرا گیرند. و القاء انداختن چیزیست بر غیر و دیگرى (عُذْراً أَوْ نُذْراً)- یعنى براى عذر و حجّت داشتن و ترسانیدن و معناى آن حجّت داشتن از خدا و ترسانیدن مر خلق خداست.
حسن گوید: (عذرا حجّتى که خداوند میآورد آن را براى عقاب کردن بندهگانش که آنها را عقاب نمیکند مگر از روى حکمت و مصلحت (و نذرا) یعنى آگاهانیدن مورد ترس (که گناه و کیفر آن باشد) و این سوگندهاییست که خداى تعالى آن را یاد نموده.
جبائى گوید: خداوند سبحان به پروردگار این چیزها سوگند یاد نموده گوید جایز نیست سوگند و قسم مگر بخداى سبحان و غیر جبائى گفته خیر بلکه خداوند براى بزرگى موقعیّت و مأموریت آنها بخود آنها سوگند خورده است.
(إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ) این جواب سوگندهاست و معنایش اینست که آنچه بشما خداوند از بعث و نشور و ثواب و عقاب پاداش و کیفر اعمال وعده داد هر آینه واقع خواهد شد. و بعضى گفته اند فرق بین واقع و کائن اینست که واقع نمیشود مگر اینکه حادث باشد مثل دیوار که واقع میشود بین منزل و کوچه براى اینکه دیوار از روشنترین چیزهاست در حدوث و کائن اعمّ از آن است زیرا آن بمنزله موجود ثابت است که میشود حادث باشد و میشود قدیم باشد و حادث. سپس خداوند سبحان بیان کرد وقت وقوع آن را و فرمود:
(فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ) یعنى وقتى آثار ستارگان نابود و نورشان تمام و روشنایى آن از بین رفت (وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ) یعنى وقتى آسمان شکافته شد و در آن شکافها نمایان شد (وَ إِذَا الْجِبالُ نُسِفَتْ) یعنى هنگامى که کوهها از جاى خود کنده شد مثل قول او که گفته (یَنْسِفُها رَبِّی نَسْفاً) و برخى گفته اند:
نسفت یعنى بسرعت و شتاب میرود که در روى زمین اثر و نشانه اى باقى نمیماند (وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ) یعنى موقعى که پیامبران جمع میشوند براى آن وقت که روز قیامت باشد تا شهادت و گواهى بر امّتها دهند. و آن قول او است که میفرماید (لِأَیِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ) ابراهیم و مجاهد و ابن زید گویند. یعنى براى کدام روز تأخیر افتادند و بر ایشان اجل را مثل زده براى جمع ایشان، که بندگان خدا از این روز تعجّب میکنند.
و بعضى گفته اند: اقتت. یعنى شناخته شود وقت حساب و جزاء براى اینکه ایشان در دنیا نمیدانستند چه وقت ساعت و موقع آن خواهد بود.
و برخى گفته اند: شناخته شود ثواب و پاداش اعمالشان در این روز و امام صادق علیه السّلام فرمود اقّتت یعنى بر انگیخته شود در وقتهاى مختلف سپس این روز را خداى سبحان بیان فرمود و گفت (لِیَوْمِ الْفَصْلِ) یعنى روزى که خداوند میان مردم قضاوت و داورى کند آن گاه این روز را بزرگداشته و فرمود:
(وَ ما أَدْراکَ ما یَوْمُ الْفَصْلِ) نمیدانى چه روز بزرگیست روز فصل و داورى پس خبر داد حال کسى که تکذیب کند آن روز را و گفت (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ) در این روز واى بحال کسانى که تکذیب کننده گان باشند. این تهدید و بیم دادنست و البتّه بیم دادن و وعید را تخصیص داد بکسانى که روز قیامت را انکار نموده و بآن تکذیب نمودند. بجهت اینکه تکذیب بقیامت موجب تمام گناهها میشود گر چه با آن ذکر نشده و عامل در ظرف محذوف است و دلالت میکند بر آن قول خداوند. إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِعٌ. و تقدیرش اینست. پس وقتى ستارهها تاریک و آسمان شکافته و کوهها از جا کنده شد و پیامبران گرد آمدند قیامت واقع شود و روز رستاخیز آید.
______________________________________________________
[۱] ماوى مخفّف ماویه همسر حاتم طائى است. و عذر جمع عاذر است یعنى دورى کردى از ما و حال آنکه من کوتاهى در خواستن تو نکردم تا قبول نمود عذر را پذیرندگان عذر و حاتم طائى همان سخى و بخشنده معروف است و او را با ماویه همسرش قبل از آنکه او را ازدواج کند داستانیست که اینجا مجال ذکر آن نیست.
[۲] دور نیست که مقصود از همه اینها فرشتگان باشد. بجهت اینکه چیزى که ملّتها در آن شک ندارند اینست که قوا و نیروهاى طبیعى در افعال ایشان مستقلّ نیستند. پس باد و باران و آسمان و زمین مسخّر بامر خدایند مانند قلم در دست نویسنده و ارّه در دست نجّار. پس آنچه را که مینگرى از- مصلحتها و حکمتها که در کارهاى آنهاست دلالت میکند بر اینکه فاعل آن صاحب اراده و داناست. چنانچه دلالت کردن خط بر معانى و علوم میرساند به اینکه نویسنده تنها قلم نیست بلکه دانشمندیست که اندیشه میکند و مینویسد و حکماء الهى هم این را انکار ندارند مگر اینکه ایشان میگویند کفایت میکند بر این کار یک فرشته که آن را عقل فعّال مینامند. بامر خدا تدبیر میکند. ولى اهل شرع گویند فرشتگان بسیارى هستند که از طرف خدا بهر گروه کارى واگذار شده است و حکماء و فلاسفه دلیلى بر وحدت عقل ندارند.
( شعرایى)
ترجمه تفسیر مجمع ،البیان ج۲۶، ص: ۲۰۲