التین - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره التین‏ ۱ الی ۸

سوره التین‏

مکّى است معدل از ابن عبّاس نقل کرده که مدنى است و باتفاق آیات آن هشت است.

فضیلت آن:

ابى بن کعب از پیغمبر (ص) روایت کرده که هر که آن را قرائت کند خداوند او را دو خصلت عطا فرماید: ۱- عافیت ۲- یقین مادامى که در دار دنیاست و هر گاه که از دنیا رفت خداوند او را عطا فرماید از اجر بعدد کسى که این سوره را تلاوت کند ثواب یک روز روزه بودن.

براء بن عازب گوید: شنیدم پیغمبر (ص) در نماز مغرب قرائت مى فرمود سوره و التین و الزیتون را و ندیدم انسانى را که قرائتش بهتر از او باشد، مسلم بن حجّاج قشیرى نیز در صحیح خود روایت نموده و شعیب عقرقوفى از حضرت ابى عبد اللَّه صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود کسى که در نمازهاى واجب و نوافل خود سوره و التین را بخواند خداوند هر کجا که دوست دارد از بهشت باو عطا فرماید.

توضیح و وجه ارتباط این سوره بسوره قبل:

خداوند سبحان امر فرمود در پایان آن سوره برغبت کردن بسوى او به ذکر اینکه او خالق است و شایسته و مستحق عبادت در این سوره هم نیز بعد از آنکه قسم یاد نمود ترغیب و تأکید نمود بخالقیّت او، و فرمود:

[سوره التین (۹۵): آیات ۱ تا ۸]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ (۱)

وَ طُورِ سِینِینَ (۲)

وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ (۳)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (۴)

ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ (۵)

إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (۶)

فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ (۷)

أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ (۸)

ترجمه:

بنام خداوند بخشاینده مهربان

(۱) سوگند بانجیر و سوگند بزیتون

(۲) سوگند بطور سینین

(۳) و سوگند باین شهر امان دهنده (یعنى مکّه معظّمه)

(۴) بعزتم سوگند که آفریدیم آدمى را در نیکوتر صورت و شکلى

(۵) پس برگردانیدیم او را فروتر از همه فروتران

(۶) مگر آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند پس براى ایشان است پاداشى تمام نشدنى (یا بدون منّت)

(۷) پس (اى آدمى) چه چیز تو را بر آن داشت که تکذیب میکنى بعد از این پاداش و حساب را

(۸) آیا نیست خدا حکم کننده‏ترین حکم کننده ‏گان.

 

لغت:

التقویم: گردانیدن چیز است بر آنچه شایسته است اینکه بوده باشد بر آن از تألیف و تعدیل.

تقال، قومه فاستقام و تقوم، ارزیابى نمود آن را پس راست شد و و محکم کرد.

 

 

تفسیر:

(وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ) ابن عبّاس و حسن و مجاهد و عکرمه و قتاده و عطا گویند: خداوند سبحان یاد کرده بانجیرى که خورده میشود و به زیتونى که از آن روغن زیتون گرفته میشود، و این ظاهر آیه است، و البتّه قسم خورده به انجیر که آن میوه ‏اى است پاک شده و خالص از عیب کم شدن و نیست شدن است براى اینکه تمام آن جذب به بدن میشود و در آن بزرگترین عبرت زیرا خداوندى که نام او عزیز است قرار داده آن را بمقدار و اندازه لقمه و آن را بر این صفت قرار داده جهت نعمت دادن بر بندگانش بسبب آن.

ابو ذر غفارى از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله روایت نموده که در باره انجیر فرمود، اگر گفته بودم که میوه ‏اى از بهشت نازل شده هر آینه میگفتم که این انجیر است براى اینکه میوه بهشت بدون دانه است، پس آن را بخورید که بواسیر را قطع میکند و براى درد نقرس (سیاتیک) سودمند است.

و امّا زیتون پس البته گرفته میشود از آن روغن زیتون که در بیشتر غذاها مصرف میشود، و آن خورشت است و انجیر طعام است و غذائیت دارد و در آن منافع بسیار است.

قتاده گوید: تین کوهى است که شهر دمشق در دامنه آن قرار دارد و زیتون آن کوهیست که بیت المقدّس بر آن بنا شده است.

عکرمه گوید: تین و زیتون نام دو کوه است و آنها را تین و زیتون نامیده ‏اند براى اینکه در آنها درخت انجیر و زیتون فراوانست.

کعب الاحبار و عبد الرحمن بن غنم و ابن زید گویند: تین مسجد- دمشق است‏[۱] و زیتون بیت المقدّس است.

ابن عبّاس گوید: التین مسجد نوح است که بر جودى بنا شده و زیتون بیت المقدّس است.

ضحاک گوید: التین مسجد الحرام است و الزیتون مسجد الاقصى است.

 

(وَ طُورِ سِینِینَ) حسن گوید: یعنى سوگند به آن کوهى که خدا بر آن با موسى علیه السلام سخن گفت، و سینین و سیناء هر دو یکیست.

مجاهد و قتاده گویند: معناى سینین مبارک حسن است و مثل این است که گفته است کوه پر خیر براى اینکه آن اضافه تعریف است.

عکرمه گوید: یعنى کوه پر گیاه و درخت، مقاتل گوید، هر کوهى که در آن درخت میوه باشد، پس آن سینین است، و سیناء بلغت نبط است.

عمرو بن میمون گوید: شنیدم که عمر بن خطاب در مکّه در نماز مغرب میخواند، و التین و الزیتون و طور سیناء، گوید، پس پنداشتم که او قرائت میکند تا اعلام کند حرمت و احترام بلد را، و این از موسى بن جعفر (ع) هم نیز روایت شده.

(وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ) یعنى مکّه بلد و شهر حرام است و در آن خائف و ترسو در امانست، در جاهلیّت و در اسلام، پس امین یعنى مأمون از خطر، هر کس داخل آن شود در امانست.

و بعضى گفته ‏اند: بمعناى امن و امنیّت است و تأیید میکند آن را قول خدا، أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً، شاعر گوید:

الم تعلمى یا اسم ویحک انّنى‏ حلفت یمینا لا اخون امینى‏

اى اسماء آیا تو نمیدانى واى بر تو که البتّه من سوگند خورده ‏ام که بامان دهنده‏ام خیانت نمیکنم اراده کرده امان دهنده خود را.

(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ) ابراهیم و مجاهد و قتاده گویند: این جواب قسم است، و اراده کرده جنس انسان را که آن آدم و ذریّه او باشد خدا ایشان را در بهترین صورتها ایجاد کرد.

ابن عبّاس گوید: در زیباترین صورت یعنى مستوى القامه و مستقیم و سایر حیوانات سرافکنده و افتاده بر صورت هستند مگر آدمى.

و بعضى گفته ‏اند: اراده کرده از أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‏: اینکه ایشان را ایجاد کرد بر کمال در نفوس خودشان و اعتدال در جوارح و اعضایشان و آنها را از دیگران جدا کرد بسخن گفتن و تشخیص دادن و تدبیر امور نمودن و غیر اینها از آنچه انسانى بآن مشخّص و ممتاز میگردد، و در این نیز اشاره بحال جوانى و شباب است.

(ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ) ابن عبّاس و ابراهیم و قتاده گویند:

سپس برگردانیدیم فروتر فروترها یعنى بخرفتى و کودنى و پست‏ترین عمرها و پیریها و کم بود عقل، و سافلون ایشان ناتوانان و زمین‏گیرها و کودکان و کهنسال و پیر سالخورده فروترین تمام آن گروه است.

حسن و مجاهد و ابن زید و جبائى گویند: یعنى آن گاه او را بر میگردانیم بسوى آتش و مقصود بسوى اسفل السافلین است براى اینکه بعضى از درکات و طبقه ‏هاى جهنّم پائین‏تر از بعضى دیگر است، پس مراد بآن کفّار است یعنى ایشان را خلق کردیم در بهترین صورتها آزاد مردان و خردمندان تکلیف شدگان، پس آنها کفر ورزیدند، پس ما ایشان را برگردانیدیم بسوى آتش در زشت‏ترین صورتها، سپس استثناء کرده و فرمود:

(إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا) مگر آنهایى که ایمان آوردند، یعنى تصدیق کردند خدا را.

(وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) یعنى: عبادت را براى خدا خالص نمودند و باین اخلاص خود اعمال صالحه افزودند، پس این گروه بسوى آتش نمى روند، و کسى که قول اوّل را گفته گوید: مؤمن بخرفتى و کودنى بر نمیگردد گرچه عمر طولانى هم کند مشاعر خود را از دست نمیدهد، ابراهیم گوید:

وقتى مؤمن رسید بسنّ پیرى که عاجز از عمل شد، براى او نوشته میشود آنچه که در جوانى و قدرت عمل میکرده است و آن قول خداست.

(فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ) عکرمه گوید: کسى را برگردانید بسن پیرى و کهنسالى، نوشته میشود براى او مانند اعمال صالحى که در جوانى مینموده و این پاداش بى‏ منّت و اجر دائمى او است.

و از ابن عبّاس است که گوید: کسى که قرآن بخواند خدا او را به پست‏ترین عمر بر نمیگرداند و این قول خداست، ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ گوید مگر آن کسانى که قرآن خواندند، و در حدیث‏ از انس رسیده که گوید پیغمبر خدا (ص) فرمود، مولود تا برسد بسن بلوغ و تکلیف آنچه که از حسنات بجا مى ‏آورد براى پدر و مادرش نوشته میشود و اگر گناهى مرتکب شود چیزى بر او و بر پدر و مادرش نوشته نمیشود، و هر گاه بمقام بلوغ رسید و قلم تکلیف بر او جارى شد خداوند امر فرماید بدو فرشته ‏اى که با او هستند (رقیب و عتید) او را نگهدارى و حفظ نموده و ارشاد نمایند، پس هر گاه بچهل سالگى رسید در اسلام خدا او را از سه بلا، ۱ جنون، ۲ جذام، ۳ برص، مصون و در امان دارد، و چون به پنجاه رسید، خدا حساب او را سبک کشد و چون به شصت سالگى رسید باو انابه و توجه به حق روزى فرماید، در آنچه ایجاب میکند، و چون به هفتاد رسید اهل آسمان او را دوست میدارند، و چون به هشتاد رسید، خدا حسنات و ثوابهاى او را نوشته و از گناه‏هاى او صرف نظر نماید و درگذرد، و چون به نود سالگى رسید خدا گناه گذشته و آینده او را بخشیده و او را شفیع خاندانش قرار دهد و نام او اسیر خدا در زمین باشد، و چون به ارذل العمر پست‏ترین دوران عمر و زندگى (صد سالگى) رسید تا اینکه بعد از علم چیزى را نمیداند، خداوند براى او بنویسد از اعمال خیر مانند آنچه که در حال صحّت و بهبودى و جوانى میکرده و اگر گناهى مرتکب شود چیزى بر او نوشته نشود.

ابو على گوید: مى ‏گوییم اگر این خبر درست باشد پس گناه براى زوال عقل و نقصان و کمبود تمیز و تشخیص او نوشته نمیشود.

و قول خدا (غَیْرُ مَمْنُونٍ) یعنى بدون کمبود و نقصان، و به گفته ابو مسلم دائما و بگفته مجاهد بدون حساب، و به گفته جبائى بدون‏ کدورت بچیزى که او را اذیّت و مغموم نماید.

(فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ) حسن و عکرمه و ابو مسلم گویند: یعنى اى انسان چه چیزى موجب تکذیب تو شد بعد از این حجّتها و دلیلها بدین که آن پاداش و حساب است، و مقصود اینکه چى تو را بر آن داشت که اندیشه در چهره ‏ات و جوانیت و پیریت نکنى پس عبرت بگیرى و بگویى قطعا آنکه این کارها را نموده قادر و تواناست بر اینکه مرا بر انگیزد و محاسبه کند و بعلم پاداشم دهد، پس قول خدا، فَما یُکَذِّبُکَ‏، معنایش میباشد چیست آنچه تو را قرار داد که تکذیب کنى.

مجاهد و قتاده گویند: که این خطاب بپیغمبر (ص) است یعنى پس کیست که تو را بعد از این حجّتها تکذیب بدین که اسلام است کند یعنى چیزى نیست که موجب تکذیب تو شود.

(أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ) این تقریر براى انسانست بر اعتراف و اقرار به اینکه خداى تعالى محکم‏ترین حاکمان است در صنایع و افعالش و اینکه هیچ خلل و نقصانى در چیزى از آنها نیست و هیچ اضطراب و پریشانى در خلقت آنها نیست، پس چگونه این مخلوقات را واگذارده و آنها را مهمل و معطّل کند و پاداشى بایشان ندهد.

مقاتل گوید: یعنى آیا خدا بهترین داوران نیست تا حکم کند میان تو اى محمّد و میان تکذیب کنندگان تو.

قتاده گوید: هر گاه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله این سوره را ختم میکرد میگفت،

و انا على ذلک من الشاهدین‏

و من بر این مطلب از شاهدان و گواهان هستم.

 

 

ترتیب:

متّصل فرمود خدا قولش‏ (أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ) را بما قبلش از ذکر دین و پاداش بر طریق آگاهانیدن بر برگردانیدن و اعاده دادن مردگان، پس البتّه حکیم هر گاه تکلیف و امر و نهى نمود و میان ظالم و مظلوم جمع کرد، پس ناچار است از مجازات و پاداش دادن و داورى کردن و حق مظلوم را از ظالم گرفتن، پس چون این در دنیا نشده باید که روز بعث و انگیزش باشد، پس قطعا احکم الحاکمین جایز نیست بر او اخلال بآنچه ما یاد نمودیم‏[۲].

______________________________

[۱] – میگویم: خدا لعنت کند بازرگانان حدیث را که براى پر کردن جیب و شکم چرانى بامر دولتهاى غاصب و ستمکار مانند معاویه جعل حدیث مى کردند، و از آنان جوائز دریافت کرده و یا بآنها میفروختند، و کعب الاحبار یکى از آن جاعلین و بازرگانان حدیث است، و از بدیهیّات است که مسجد دمشق همان مسجدیست که معاویه بنا نموده و اموى‏ها آن را تکمیل و تزیین نمودند، و آن اگر از مساجد ملعونه نباشد از مساجد مذمومه است که هزار ماه و یا بیشتر در آن بمقام شامخ علوى جسارت و اسائه ادب نمودند پس چطور میشود که مقصود از تین آن باشد، فافهم.( مترجم)

[۲] – حاکم حسکانى در شواهد التنزیل در ص ۳۵۱ در تفسیر و تأویل سوره و التین، گوید: فرات ابن ابراهیم کوفى باسنادش از محمد بن فضیل ابن یسار حدیث نموده که گفتم سؤال کردم از موسى بن جعفر (ع) از قول خداى تعالى‏ وَ التِّینِ‏ فرمود، حسن (ع) سپس گفت‏ وَ الزَّیْتُونِ‏ حسین (ع) وَ طُورِ سِینِینَ‏ گوید آن طور سیناء و آن امیر المؤمنین (ع) است‏ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ‏ فرمود، این رسول خدا (ص) است‏ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا- الصَّالِحاتِ‏ فرمود، این امیر المؤمنین و تمام شیعیان ایشان است، و براى ایشان است پاداش دائمى بى ‏منّت.

و نیز چند روایت دیگر باسناد مختلف بهمان مضمون آورده که ما از ذکر آن خود دارى نمودیم، و در تفسیر برهان نیز ده( ۱۰) حدیث در تأویل و تفسیر سوره مذکوره موجود است که غالبا مضمون آنها با حدیث فوق الذکر یکسانست و ما براى رعایت اختصار از نقل آنها خود دارى کردیم.( مترجم)

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۷، 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=