التکاثر - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره تکاثر ۱ الی ۸

سوره تکاثر

مدنى و بعضى گفته‏اند مکّى و آیاتش باتّفاق هشت آیه است.

فضیلت آن:

در حدیث ابى بن کعب است که هر کس آن را قرائت کند. خدا نعمتهایى را که بر او انعام فرموده در دار دنیا، محاسبه‏اش نکند و باو عطا فرماید اجر هزار آیه را.

شعیب عقرقوقى از حضرت ابى عبد اللَّه صادق علیه السلام روایت کرده که هر کس سوره، الهیکم التکاثر را در نماز واجبش بخواند نوشته شود براى او ثواب و اجر صد شهید و کسى که در نافله‏اش بخواند براى او ثواب پنجاه شهید است و کسى که در نماز فریضه‏اش بخواند چهل صف از فرشتگان باو اقتدا کرده و با او نماز بخوانند.

از درست از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که گفت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود کسى که الهیکم التکاثر را در موقع خوابش بخواند از فتنه و فشار قبر مصون بماند.

توضیح و وجه ارتباط آن با سوره قبل:

خداوند سبحان در آن سوره از صفت قیامت خبر داد و در این سوره هم یاد نمود که تکاثر غفلت از قیامت میآورد: پس فرمود:

[سوره التکاثر (۱۰۲): آیات ۱ تا ۸]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ (۱)

حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (۲)

کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۳)

ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۴)

کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ (۵)

لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ (۶)

ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ (۷)

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ (۸)

ترجمه:

بنام خداوند بخشاینده مهربان

(۱) فزونى جستن یا خود نمایى (باموال و اولاد بسیار) شما را (از یاد خداى تعالى) سرگرم ساخت

(۲) تا وقتى که در گورستان رسیدید

(۳) نه چنین است (که همّت شما مصروف جمع مال شود) بزودى (بوقت مرگ عاقبت این افتخار را) خواهید دانست

(۴) پس نه چنین است (باید از این کار باز ایستید) بزودى خواهید دانست.

(۵) نه چنین است اگر بدانستن یقین بدانید (که چه در پیش دارید خود نمایى نمیکنید)

(۶) بخدا سوگند بطور مسلّم دوزخ را خواهید دید

(۷) سپس دوزخ را به چشم به بینید دیدنى که آن نفس یقین است

(۸) سپس در آن روز از نعمتهایى که بدان مشغول شدید پرسش شوید.

قرائت:

ابن عامر و کسایى لترونّ بضم تاء قرائت کرده و از على علیه السلام‏ همین روایت شده است ولى دیگران لترون بفتح خوانده‏اند.

دلیل:

ابو على گوید: کسى که لترونّ بضم تاء گفته، پس رأى فعل متعدى بیک مفعول است مى‏گویى رأیت الهلال چنانچه مى ‏گویى لبست ثوبک پس هر گاه فعل را با همزه نقل کردى مفعول دیگرى زیاد شود مى ‏گویى أ رأیت زیدا الهلال، پس چون این فعل را براى مفعول بنا کردى مى‏گویى ارى زیدا الهلال و همچنین‏ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ‏.

لغات:

الالهاء: رفتن بسوى لهو و غفلت گریست.

و اللهو: منصرف شدن بطرف تمایلات و هواهاى نفسانى، گفته میشود لها یلهو لهوا و لهى عن الشی‏ء یلهى، و از آنست قول ایشان، پس هر گاه چیزى بخدا اختیار شود از خدا غافل شده است.

التکاثر: تفاخر بزیادى مناقب است میگویند: تکاثر القوم آن گه که مالشان را از راه مناقب و مفاخر خوانى بدست آورند.

الزیاره: آمدن مکانست مثل آمدن محل مألوف بدون اقامت، زاره یزوره زیاره و از آنست زور تزویر آن گه خطّى تشبیه شود به اینکه خیال شود که آن خط فلانى است و حال آنکه نباشد، و المزوره از این مادّه مشتق است، و فرق بین نعیم و نعمه اینست که نعمه مانند انعام است در متضمن بودن معناى منعم انعم انعاما و نعمه و هر دوى آنها موجب شکر است و نعیم چنین نیست، زیرا که آن از نعم نعیما است، پس اگر این را براى خودش کند هر آینه نعیمى است که موجب شکر نمیشود، و امّا نعمه بفتح‏ نون، پس از نعم بضم عین آن گه که نرم شود.

اعراب:

کلا، حرف است و اسم نیست و متضمّن بودن معناى ارتدع، خود دارى شد دلالت نمیکند بر اینکه آن مانند صه بمعناى اسکت و مه، بمعناى اکفف دست نگهدار است آیا نمى‏ بینى که امّا متضمّن معناى مهما یکن من شی‏ء است و آن حرف است، پس همین طور کلا شایسته است که حرف باشد، کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ‏ جواب (لو) محذوف است و تقدیرش لما الهاکم التکاثر و عِلْمَ الْیَقِینِ‏ مصدر و بعضى گفته ‏اند آن قسم است و تقدیرش، و علم الیقین لترون الجحیم، یعنى عذاب دوزخ و جحیم را پس عذاب حذف شده براى اینکه دیدن جحیم وعید و تهدید نیست بلکه وعید بدیدن عذاب جحیم است و تقدیرش در اعراب علم خبر یقین است، پس مضاف حذف شده و مانند آنست حب الحصید، و جایز نیست همزه در واو لترون و لترونها بنا بر قیاس أثوب در اثوب واعد در وعد براى اینکه ضمّه در اینجا عارضى است براى التقاء ساکنین و ضمّه لازمى نیست و امّا عَیْنَ الْیَقِینِ‏، پس انتصاب آن نیز انتصاب مصدر است چنانچه مى‏گویى رأیته حقا، حقیقه او را دیدم و تبینته یقینا و رؤیت در اینجا بمعناى مشاهده است چنانچه خداوند سبحان فرمود، وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها، و نیست هیچ یک از شما مگر اینکه وارد دوزخ شود.

شأن نزول:

قتاده گوید: این سوره در باره یهود نازل شده وقتى که گفتند ما از بنى فلان بیشتر و بنو فلان از فرزندان فلانى زیادترند، این تفاخر سرگرم کرد ایشان را تا اینکه گمراه مردند، و بگفته ابى بریده، نازل شده در طائفه‏اى از انصار که با یکدیگر تفاخر میکردند.

مقاتل و کلبى گویند: این سوره نازل شده در قبیله‏ اى از قریش اولاد عبد مناف بى قصى و فرزندان سهم بن عمرو مفاخرت کردند بکثرت، و اشراف خود را شمردند، پس اولاد عبد مناف بیش از آنها شدند، سپس آنها گفتند مردگانمان را میشماریم تا اینکه رفتند و قبور را دیدند و آنها را شمردند و گفتند این قبر فلان، پس بنو سهم بیشتر شدند از بنى عبد مناف، زیرا ایشان در جاهلیّت بیشتر از دیگران بودند.

تفسیر:

(أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ) یعنى مشغول کرد شما را از طاعت خدا و از ذکر آخرت تکاثر باموال و اولاد و مفاخرت بزیادى آنها.

(حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ) حسن و قتاده گویند: یعنى تا مرگ شما را بر این حالت دریابد.

جبائى گوید: تا اینکه بر این حالت بدون توبه بمیرید و از دنیا بیرون روید.

و بعضى گفته‏ اند: الهیکم، سرگرم کرد شما را مباهات به زیادى مال و عدد از تفکّر کردن امر خدا تا اینکه مردگان قبور را هم شمردید، و قتاده از مطرف بن عبد اللَّه شخیر از پدرش روایت کرده که گفت خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله رسیدم و آن حضرت سوره الهیکم التکاثر را مى خواند فرمود، فرزند آدم میگوید، مال من مال من، و حال اینکه نیست براى تو از مال تو مگر آنچه خوردى و نابود کردى یا پوشیدى، پس کهنه‏ کردى یا تصدّق دادى پس گذشتى، این روایت را مسلم در صحیح خود نقل کرده، سپس خداوند تعالى این مطلب را برایشان رد کرد، و فرمود:

(کَلَّا) یعنى امر آن چنان که شایسته و سزاوار است که بر آن تکاثر کنید نیست، سپس ایشان را بیم داده و فرمود:

(سَوْفَ تَعْلَمُونَ) بزودى میدانید، سپس این را تأکید نموده و تکرار فرمود، و گفت:

(ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ) حسن و مقاتل گویند آن وعید بعد وعید بیم بعد از بیم است، هر آینه معناى سوف تعلمون بزودى میدانید عاقبت مباهات و تکاثر شما چیست آن گاه که مرگ بشما فرود آمد.

زر بن حبیش از على علیه السلام روایت نموده که معناى آن سوف تعلمون فى الحشر است بزودى شما در حشر خواهید دانست، گوید، ما همیشه در عذاب قبر شک میکردیم تا اینکه‏ أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ تا قول خدا کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ نازل شد، اراده فرمود، در قبر، ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏ بعد البعث و روز قیامت.

و بعضى گفته ‏اند: مقصود اینکه کلا سوف تعلمون آن گه که دیدید بهشت و مکان ابرار و نیکان را ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ‏، آن گاه دیدید مأوى و جایگاه گنهکاران را، و عرب تأکید میکند بکلّا و حقا.

(کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ) نه چنانست اگر میدانستید بدانستن علم یقین، این کلام و سخن دیگر است میفرماید، اگر میدانستید امر را دانستن یقینى هر آینه مشغول میداشت شما را آنچه میدانستید از تفاخر و مباهات کردن بعزت و کثرت مال و اولاد و فامیل، و علم الیقین آن علمیست که‏ سینه و قلب انسانى بعد از اضطراب شک در آن بسبب آن خنک مى‏شود، و براى همین خداوند تعالى توصیف به اینکه او متیقن است نمیشود، سپس خداوند سبحان وعید دیگرى را شروع کرد و از سرگرفت، و فرمود:

(لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ) مقاتل گوید، بر قصد قسم، یعنى هنگامى که جهنّم ظاهر شود پیش از آنکه داخل آن گردند.

(ثُمَّ لَتَرَوُنَّها) یعنى بعد از آنکه داخل آن شدند آن را البته خواهند دید (عَیْنَ الْیَقِینِ) یعنى، به چشم و دیده یقین چنانچه میگویند حق الیقین و محض الیقین و معناى آن ثمّ لترونها بالمشاهده، یعنى سپس هر آینه البتّه آن را خواهید دید بمشاهده دیدگانتان آن گاه که داخل آتش شده و بآن عذاب شدید.

(ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) آن گاه از آن نعمتهایى که در دنیا داده شده بودند پرسیده میشود.

مقاتل گوید، یعنى، کفّار مکّه در دنیا در خیر و نعمت بودند، پس در روز قیامت سؤال میشوند از شکر آنچه در آن بودند، زیرا وقتى غیر خدا را پرستیدند و باو شرک ورزیدند شکر صاحب نعمت را که خدا باشد بجا نیاوردند، پس عذاب میشوند براى ترک شکر و این قول حسن است گوید:

سؤال از نعمت نمیشود مگر اهل آتش و بیشتر از مفسّرین گفتند که معنى اینست، سپس هر آینه سؤال میشوید اى گروه مکلّفین از نعمت، قتاده گوید: البتّه خدا پرسنده است هر صاحب نعمتى را از آنچه بر او نعمت داده است.

سعید بن جبیر گوید: مراد از نعیم که از آن پرسیده میشود مأکول و مشروب و غیر آنها از لذائذ است.

عکرمه گوید: مقصود از نعیم صحه و تندرستى و فراغت خاطر است و تأیید میکند آن را روایتى که ابن عبّاس از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله نموده که فرمودند: دو نعمت است که بسیارى از مردم از آن دو مغبون هستند:

۱- صحت ۲- فراغت.

عبد اللَّه بن مسعود و مجاهد گویند: نعیم امنیّت و سلامتى است و این معنى از حضرت باقر و حضرت صادق (ع) هم روایت شده است.

و بعضى گفته‏ اند: از هر نعمت سؤال میشود مگر آنچه را که حدیث تخصیص داده و آن قول آن حضرت است که فرمود سه چیز است که بنده از آن سؤال نمیشود ۱- پارچه ‏اى که عورت او را بپوشاند ۲- نانى که سدّ جوع و گرسنگى او نماید ۳- خانه ‏اى که او را از گرما و سرما حفظ نماید.

روایت شده که بعضى از اصحاب پیغمبر (ص) آن حضرت را با جماعتى از صحابه مهمان نمود، پس در نزد او خرما و آب خنکى یافتند، پس خوردند پس چون بیرون رفتند، فرمود این از آن نعمتهایى است که از آن سؤال نمیشوید.

و عیاشى باسناد خودش در حدیث طولانى روایت کرده که ابو حنیفه از حضرت ابى عبد اللَّه صادق علیه السلام از این آیه پرسید، پس امام باو فرمود، اى نعمان نعیم نزد تو چیست گفت، قوتى از طعام گندم و آب خنک پس آن حضرت فرمود: هر آینه اگر خدا تو را روز قیامت در برابر خود نگه دارد تا سؤال کند از هر خوراکى که خورده‏ اى و از هر آبى که آشامیده ‏اى هر آینه توقّف تو در پیش خدا بطول انجامد، گفت فدایت شوم، پس نعیم‏ چیست؟ فرمود ما اهل بیت نعیم چنانى هستیم که خدا بما بر بندگانش انعام فرموده و به برکت ما خدا ائتلاف و دوستى بین بندگانش انداخته بعد از آنکه همه با هم مختلف بودند و به برکت ما خدا میان دلهاى آنها الفت داده و ایشان را برادر هم گردانیده بعد از آنکه با هم دشمن بودند و بسبب ما خدا ایشان را باسلام هدایت نموده و آن نعمت چنانیست که منقطع نمیشود، و خدا پرسنده ایشانست از حق نعیم چنانى که خدا انعام فرمود بواسطه آن برایشان و آن پیغمبر (ص) و عترت او میباشد[۱].

______________________________

[۱] – محدث بحرینى در تفسیر برهانش بیست و یک مسند و مرسل از پیغمبر( ص) و خاندان رسالت ائمه معصومین علیهم السلام در تفسیر و بیان آیه شریفه:( ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) ذکر کرده که در اغلب آنها معصومین علیهم السلام فرموده ‏اند مراد از نعمتى که از آن البته- پرسیده میشود، ولایت على بن ابى طالب علیه السلام است.

پیروى شاعر معاصر گوید:

نعمتى نبود نکوتر از ولاى مرتضى‏ این و لا ما را ذخیره از براى محشر است‏

و نیز گوید:

دل بغیر از شاه مردان با کسى سودا ندارد بى( ولاى مرتضى) دل داشتن معنى ندارد
خواست گر روزى رود از این سرا با زاد و توشه‏ بهتر از حبّ على در دست خود کالا ندارد
روز رستاخیز مغزش از حرارت مى‏گدازد هر که در( ظل همایون على) مأوى ندارد
گر نباشد در کفش پروانه امضاء مولا راه بر او بسته جا در عالم بالا ندارد
چون بخواهد بار یا خود را رهاند هاتف غیب‏ بانگ بر او مى‏زند پروانه‏ات امضاء ندارد
با( کلام اللَّه ناطق) هر که در افتد ور افتد نیست تردیدى در آن امروز یا فردا ندارد
ذات بى همتایى تفسیر قرآن مجیدش‏ در همه کون و مکان جز چارده دانا ندارد

( مترجم)

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=