الصافات - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الصافّات‏ ۴۱ الی ۵۰

[سوره الصافات (۳۷): آیات ۴۱ تا ۵۰]

 

أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ (۴۱)

فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ (۴۲)

فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (۴۳)

عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ (۴۴)

یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ (۴۵)

بَیْضاءَ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ (۴۶)

لا فِیها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ (۴۷)

وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ (۴۸)

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ (۴۹)

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ (۵۰)

 

 

ترجمه:

۴۱- و براى آن بندگان خالص است روزى دانسته شده و معیّن.

۴۲- (آن روزى معلوم) میوه  ‏هاست و ایشان گرامى و بزرگوارند.

۴۳- در بهشت‏هاى پر نعمت.

۴۴- بر تختها روبروى یکدیگر نشسته ‏اند.

۴۵- جامى از شراب جارى دور ایشان میگردانند.

۴۶- شرابى سفید لذّتى براى آشامندگانست.

۴۷- در آن شراب آفتى نیست و نه بهشتیان از آن مست شوند.

۴۸- و نزد ایشان حوریان فرو داشته چشم فراخ چشمانند.

۴۹- گویا ایشان تخمهاى شتر مرغ پوشیده ‏اند.

۵۰- پس برخى از ایشان به برخى دیگر روى آورند در حالى که میپرسند

 

 

 

قرائت:

اهل کوفه غیر عاصم” ینزفون” بکسره زاء خوانده و باقى قاریان بفتحه زاء قرائت کرده‏اند و همچنین در سوره واقعه مگر عاصم که در اینجا بفتحه و در سوره واقعه بکسره زاء خوانده است.

دلیل:

ابو على گوید:” انزف” بدو معنى آمده ۱- بمعناى سکر و مستى گوید:

لعمرى لئن انزفتم او صحوتم‏ لبئس الندامى کنتم آل ابجر

سوگند بجان خودم که شما خاندان ابجر بد مردمى و رفقایى هستید خواه مست و مخمور باشید و خواه هشیار و بیدار، پس مقابله داشتن، صحوتم دلالت میکند بر اینکه از انزفتم اراده کرده سکرتم را یعنى مست بودن را.

۲- بمعناى تمام شدن شراب، پس معناى انزف یعنى شرابش تمام گردید چنانچه معناى اوّل نابود شدن عقل است، پس هر که ینزفون بکسره- قرائت کرده جایز میداند که اراده شود بآن عدم مستى از نوشیدن آن را، و جایز میداند که اراده شود بآن تمام نشدن شراب را نزد ایشان چنانچه شراب اهل دنیا تمام میشود و هر که” ینزفون” بفتحه زاء خوانده پس او از باب نزف الرجل گرفته، پس او منزوف است یعنى مردى که عقلش بسبب مستى رفت پس او بى عقل شده.

 

 

شرح لغات:

اخفش گوید: هر کلمه” کاس” که در قرآنست مقصود از آن شراب گواراست معین: احتمال دارد که فعیل بوده باشد از باب امعن، دقت کردن در کار هر گاه سخت شود دخول او در آن، و آن آبیست که جریانش تند و سریع باشد، و احتمال میرود که مفعول باشد از عین الماء یعنى چشمه آب براى‏

آنکه ظاهرى از چشمه جارى میشود.

و اللذه: لذیذ، خوش مزه و گوارا گفته میشود شراب لذ و لذیذ شرابى که گوارا و با لذّت است.

الغول: یعنى فسادى که آهسته و یواشکى ملحق بچیزى میشود، گفته میشود اغتاله اغتیالا او را فریفت فریفتنى، و غاله غولا گول زد او را گول زدنى و از آنست غیله و آن کشتن ناگهانى و ترور ناجوانمردانه است‏[۱] شاعر گوید:

و ما زالت الکاس تغتالتا و تذهب بالاوّل الاوّل‏

و همواره شراب ما را ناگهانى فریب میداد و بسبب جام اوّل عقل و خرد را از ما مى‏ربود.

و القاصرات: جمع قاصره و آنها همسران و حوران بهشتى هستند که چشمان خود را بشوهرانشان دوخته و بدیگران نگاه نمیکنند، و قصر بمعناى حبس است.

و العین: چشمان زیبا را گویند.

و المکنون: یعنى محفوظ از هر آفت، و بلیتى، شاعر گوید:

و هى زهراء مثل لؤلؤ الغوا ص نثرت من جوهر مکنون‏

و آن درخشان و روشن است مانند لؤلؤ و مرواریدى که غوّاص از صدف محفوظ و مصون جدا شده است.

 

تفسیر:

سپس خداوند سبحان بیان فرمود آنچه را که به بندگان پاکش وعده داده از اقسام نعمتها پس گفت:

أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ‏ براى آن جماعت پاکانست روزى معیّن که قرار داده براى آنها تصرّف در آن را و فرمان داد براى ایشان بسبب آن در اوقات آینده در هر وقتى روزى معلوم مقدّرى سپس آن روزى را تفسیر کرد بآنکه گفت:

(فَواکِهُ) و آن جمع فاکهه که بتمام میوه‏هاى تر و خشک گفته میشود که بسبب تصرّف آن متنعّم و مسرور میشوند. وَ هُمْ مُکْرَمُونَ‏ و ایشان با این نعمتها محترم و بزرگوار هستند، و ضد اکرام اهانت است.

فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ‏ یعنى و ایشان با این مقام در باغهاى بهشت که در آن انواع نعمتهاست بهره‏مند بآن میشوند. (عَلى‏ سُرُرٍ) و آن جمع سریر یعنى تخت است (مُتَقابِلِینَ‏) روبروى هم نشسته و بنگاه کردن برخى از ایشان بصورت برخى دیگر کامیاب میشوند و نمى ‏بینند بعضى از ایشان‏ پشت بعضى دیگر را، یُطافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ‏ دور زده میشود بر ایشان به کاسه‏اى و آن ظرف و جامیست که در آن شراب پاک است.

(مِنْ مَعِینٍ) حسن و قتاده و ضحاک و سدى گویند: یعنى از شرابى که در نهرهایى که سرچشمه آن ظاهر و جاریست.

و بعضى گفته‏ اند: یعنى جریان آن تند است، سپس تعریف آن شراب را نموده و گفت:

(بَیْضاءَ) شرابى که سفید است رنگش براى آنکه در نهایت رقت و روانى است با صفا و لطافت نورانیت که براى آنست، حسن گوید: شراب بهشت- سفیدتر از شیر است، و یاد نمود که در قرائت ابن مسعود” صفراء” آمده پس محتمل است که جامش سفید و رنگش زرد باشد.

(لَذَّهٍ) یعنى لذیذ و خوشمزه‏ (لِلشَّارِبِینَ) براى نوشندگان است، که در آن نیست تلخى و بدمزگى که در مشروبات دنیویست‏ (لا فِیها غَوْلٌ) یعنى در آن نیست مستى و بیهوشى، که عقلشان برده و بآنها دردى از آن در دل و سرشان نمیرسد، و بدرد سر و درد دل، غول گفته میشود براى آنکه منجر بهلاکت و نابودى میشود.

لا هُمْ عَنْها یُنْزَفُونَ‏ یعنى مست میشوند ولى شرابشان تمام نمیشود و حمل میشود این قرائت بر این بزیادتى فایده و بنا بر قرائت اوّل پس غول حمل میشود بر درد سر و در شکم و اذیّت و خمار و میگسار.

ابن عباس گوید: یعنى ایشان بول نمیکنند گوید و در شراب چهار خصلت است (۱) مستى (۲) درد سر (۳) قى کردن (۴) بول نمودن پس خداوند سبحان شراب بهشت را از این خصلتها پاک و منزّه نمود.

وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ‏ و نزد ایشان است همسرانى که فقط چشم خود را به شوهرانشان دوخته و براى محبّتشان بایشان دیگرى را نمى‏ بینند و بعضى گفته ‏اند: یعنى چشمانشان را از روى ناز و عشوه‏گرى باز نمى کنند.

(عِینٌ) یعنى چشمان گشاده و مفرد آن عیناء. حسن گوید: یعنى سفیدى چشمشان سخت سفید است و سیاهى آن نیز بسیار سیاه است.

کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ‏ حسن گوید: تشبیه نمود آنها را بتخم شتر مرغ که در زیر پوشش پر از غبار و گرد باد صحرا محفوظ است، و در معناى آن شعر امر القیس است که میگوید:

کبکر المغاناه البیاض بصفرته‏ غذاها نمیر الماء غیر محلّل‏

مثل تخم بکرى که رنگ سفیدش بزردى مخلوط شده غذاى آن آب گوارایى است که مردم بر آن آب داخل نشده است.

و بعضى گفته ‏اند: که تشبیه نمود آنها را بشکم تخم پیش از آنکه شکسته شود و قبل از آنکه دستهایى آن را لمس کند،” و المکنون” یعنى محفوظ سپس فرمود:

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ‏ یعنى اهل بهشت برخى از برخى دیگر سؤال میکنند از احوالشان از موقعى که زنده و برانگیخته شدند تا هنگامى که داخل بهشت گشتند، پس هر یک رفیقش را خبر میدهد بانعام و تفضّل خدا بر او 

 

____________________________________________________________________

 

[۱] – مانند ترورهاى ناگهانى و ناجوانمردانه در انقلاب جمهورى اسلامى ایران چون ترور استاد” شهید” مرتضى مطهّرى، و ترور حاج شیخ قاسم اسلامى شهید که در شب نیمه ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ قمرى شب ولادت سبط بزرگوار رسول خدا( ص) حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام درب- منزلش با زبان روزه هنگام مغرب بجرم دفاع از حریم تشیّع به دست( بى منطقان کشته شد، و بموالیان خود پیوست و از بعضى از بزرگان و ثقات شنیدم که او را پس از شهادتش در خواب دیدند و از وضع او پرسیدند گفت بسیار خوبم، وقتى مرا درب منزلم ترور کردند من براى آنکه بزمین نیفتم پرده درب منزل را گرفتم که دیدم دو دست مرا از عقب نگه داشته و میگوید پرده را ول کن من تو را دارم برگشتم به بینم کیست دیدم آقایم امیر المؤمنین على علیه السلام است، و فرمودند امشب افطار میهمان من هستى مرا از همانجا براى افطار با خود برد و در خدمت آن حضرت افطار کردم.” مترجم”

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۰،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=