الدخان - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره دخان

سوره دخان (مکّى)

تعداد آیات آن:

بنا بر قرائت اهل کوفه پنجاه و نه آیه، بنا بر قرائت اهل بصره پنجاه و هفت آیه، بنا بر قرائت دیگر قراء پنجاه و شش آیه است.

 

اختلاف آیات:

در آیات این سوره چهار جاى آن مورد اختلاف است:

۱- حم از نظر اهالى کوفه.

۲- و ان هؤلاء یقولون از نظر کوفى.

۳- شجره الزّقوم از نظر عراقى، شامى و مدنى اوّل.

۴- فى البطون از نظر عراقى، مکّى و مدنى اخیر.

 

فضیلت سوره:

۱- ابى بن کعب از پیامبر خدا (ص) روایت میکند که فرمودند:

(هر کس شب جمعه سوره دخان را بخواند آمرزیده خواهد شد).

۲- ابو هریره از پیامبر خدا (ص) روایت میکند که فرمودند:

(هر کس شبانه سوره دخان را بخواند، صبح میکند در حالى که هفتاد هزار فرشته برایش استغفار مى‏کنند).

۳- و نیز ابو هریره از حضرت رسول (ص) روایت کرده است که فرمود:

(هر کس سوره دخان را شب جمعه بخواند وارد صبح خواهد شد در حالى که آمرزیده شده است).

۴- ابو امامه از پیامبر خدا (ص) روایت میکند که فرمودند:

(هر کس سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند در بهشت خانه‏اى برایش بنا خواهد نمود).

۵- ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر (ع) روایت میکند که فرمود:

(هر کس سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله خود بخواند خداوند او را روز قیامت جزء امان یافتگان مبعوث خواهد فرمود، و او را زیر سایه عرش خود جا داده، حسابى آسان از او میکند، و نامه عملش را بدست راستش میدهد)[۱].

ارتباط سوره با سوره قبلى:

خداوند سوره زخرف را به وعده‏هاى عذاب و تهدیدهایى ختم کرد و اینک این سوره را نیز با وعده‏هاى عذاب و هشدارهایى، شروع کرده میفرماید:

 

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۱ تا ۱۱]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

حم (۱) وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ (۲) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (۳) فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (۴)

أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ (۵) رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۶) رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ (۷) لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (۸) بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ (۹)

فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ (۱۰) یَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ (۱۱)

 

ترجمه آیات:

بنام خداى رحمان و رحیم ۱- حاء، میم.

۲- سوگند به کتاب روشن.

۳- ما قرآن را در شبى مبارک نازل کردیم، ما شما را میترسانیم.

۴- در این شب هر کار محکمى تعیین خواهد شد.

۵- و این با امرى است از سوى ما، و ما رسول میفرستیم.

۶- رحمتى است از جانب پروردگارت، که او است شنوا و دانا.

۷- پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنها است، اگر یقین دارید.

۸- خدایى جز او نیست، زنده میسازد و میمیراند، پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شما است.

۹- بلکه آنان در شکّند و بازى میکنند.

۱۰- اى محمّد! در روزى که آسمان دودى آشکار آورد دقّت کن.

۱۱- دودى که همگان را فرا گیرد، اینست عذابى دردناک.

(یازده آیه بنظر کوفى، ده آیه بنظر دیگران)

 

قرائت آیات:

اهل کوفه «رب السماوات» را بجر خوانده‏اند و دیگران برفع.

 

دلیل قرائت:

رفع «ربّ» بنا بر یکى از دو ترکیب است.

۱- یا آنکه خبر باشد براى مبتداى محذوف یعنى: «هو ربّ السّماوات» ۲- یا آنکه «رب السماوات» مبتداء باشد و خبرش جمله‏اى که در آن دوباره از این ربّ یاد میشود که «لا اله الا هو» باشد.

مؤیّد ترکیب دوّم این آیه است: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»[۲] و هر کس «ربّ» بجرّ خوانده آن را بدل از «ربّک» در آیه قبل گرفته است.

ابو الحسن گفته است: رفع بهتر است، و برفع خوانده میشود.

 

اعراب آیات:

«إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ» جواب قسم است، نه‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ»[۳] زیرا انسان‏ بوسیله چیزى بر خودش قسم نمیخورد، زیرا قسم عبارتست از تأکید خبرى به وسیله خبر دیگر، بنا بر این‏ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» جمله معترضه‏اى است بین قسم و جواب قسم.

«أَمْراً مِنْ عِنْدِنا» نصب امرا بیکى از دو جهت است:

۱- آنکه بنا بر حالیت منصوب باشد و تقدیرش اینست: «انّا انزلناه آمرین امرا» همانگونه که گفته میشود: «جاء فلان مشیا و رکضا اى ماشیا و راکضا» و بنا بر این ترکیب امرا مصدرى است که بجاى حال گذاشته شده است این ترکیب مختار اخفش است.

و نیز جایز است آن را بتقدیر «ذا امر» بگیریم که مضاف آن حذف شده است، همانطور که گفته است و لکن البرّ بمعنى «ذا البر».

۲- آنکه بنا بر مصدریت منصوب باشد، زیرا «فِیها یُفْرَقُ» به معنى «فیها یؤثر» است که یفرق بر یؤمر دلالت میکند.

«رحمه» منصوب است بنا بر آنکه مفعول له باشد یعنى: «انزلناه للرحمه» اخفش گفته است «رحمه» منصوب است بنا بر آنکه حال باشد یعنى: «راحمین رحمه».

 

معنى آیات:

(حم) بیانش گذشت.

(وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ) خداوند بقرآن سوگند یاد میکند که دلالت دارد بر صحّت نبوّت پیامبر ما (ص) و در آن احکام و حلال و حرام دین بیان شده است‏ (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ) که جواب قسم است یعنى ما قرآن را در شبى مبارک نازل ساختیم، و منظور از شب مبارک شب قدر است، که ابن‏ عبّاس‏[۴] و قتاده و ابن زید چنین تفسیر نموده‏اند، و نیز بهمین سبک از حضرت باقر و حضرت صادق (ع) روایت شده است.

از عکرمه نقل شده است که شب قدر شب نیمه شعبان است.[۵] امّا قول اوّل صحیح است زیرا «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» و «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» دلالت میکند- که شب قدر از ماه رمضان خارج نیست-

در کیفیت نزول قرآن اختلاف شده است:

۱- آنکه تمام قرآن یکباره در شب قدر بآسمان دنیا نازل شده و سپس، تکّه تکّه بر پیامبر (ص) نازل شده است.

۲- آنکه هر سال از قرآن باندازه احتیاج همان سال در این شب نازل میشد، و سپس جبرئیل آن را در وقت لزوم کم‏کم بر حضرت نازل میکرد.

۳- بعضى هم گفته‏اند: ابتداى شروع به انزال قرآن شب قدر بوده است (بقول شعبى).

۴- از ابن عبّاس نقل شده است که خداوند در یک شب که شب قدر باشد قرآن را براى جبرئیل بیان فرمود، و جبرئیل آن را شنیده و حفظ کرده، و آن را بآسمان دنیا آورده، و تحویل نویسندگان این آسمان داده، و سپس در طول بیست و سه سال، و بعضى گفته‏اند: بیست سال بر حضرت محمّد (ص) نازل شده است‏[۶].

و علّت اینکه خداوند این شب را «لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ» نامیده است براى آنکه خداوند نعمتهاى خود را از این سال بآن سال در این شب بر بندگانش تقسیم میفرماید، و لذا برکات این شب ادامه دارد.

و برکت رشد خوبى است، و ضدّ آن شوم است که عبارت است از رشد شرّ بنا بر این شبى که در آن قرآن نازل شده است شبى است مبارک و به علّت عظمتى که خدا بآنشب داده و دعاء در آن مستجاب میشود خیر و نیکى در این شب رشد دارد (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ) یعنى: ما با عذابهایى که براى گناهکاران فرستادیم مردم را میترسانیم، انذار عبارتست از اعلام موارد خوف بمردم تا خویشتن- دارى کنند، و نشان دادن موارد امن تا انتخاب کنند و خداوند بندگانش را از طریق عقل و نقل بطور کامل انذار فرموده است.

(فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)[۷] ابن عبّاس و حسن و قتاده گفته‏اند:

یعنى: در شب قدر هر کار محکمى که دیگر کم و زیاد ندارد بیان شده تفصیل داده میشود، که عبارت است از تعیین اجل‏ها و تقسیم روزیها و کارهاى دیگر تا شب قدر سال آینده.

و از سعید بن جبیر از ابن عبّاس نقل شده است که تو میبینى که شخصى در بازارها راه میرود در حالى که نامش جزء مرده‏ها ثبت شده است.

عکرمه گوید: این شب عبارتست از شب نیمه شعبان که در آن شب کار سال قطعى میگردد، و زنده‏ها از مرده‏ها مشخّص مى‏گردند، و حاجیان نوشته میشوند، بطورى که نه یک نفر بآنان اضافه میشود، و نه یک نفر از آنان کم خواهد شد.

(أَمْراً مِنْ عِنْدِنا) یعنى: ما دستور میدهیم که آن را از لوح محفوظ بیان کنند.

(إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ) همانگونه که قبلا رسولانى فرستادیم محمّد را نیز به‏ سوى بندگانمان فرستادیم.

(رَحْمَهً مِنْ رَبِّکَ) از ابن عبّاس نقل شده یعنى: از راه محبّت نسبت به بندگانمان و نعمت بر آنان است که پیامبران را بسوى آنان فرستادیم‏[۸] (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) یعنى: خدا دعاى بندگانش را میشنود، و نسبت به مصالح آنان آگاه است.

(رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ) یعنى آفریدگار و مدبّر آسمانها و زمین و مخلوقات ما بین آنها است اگر باین مطلب، ایمان دارید که: (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ) خدایى سزاوار پرستش جز او نیست.

(یُحْیِی وَ یُمِیتُ) یعنى بندگان را پس از مردن زنده میکند، و دوباره پس از زنده کردن آنان را مى‏میراند.

(رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ) یعنى: پروردگار شما است که شما و پدرانتان را که پیش از شما بوده‏اند آفریده و تدبیر نموده است.

آن گاه خداوند بوضعیت اعتقادى کفّار اشاره کرده میفرماید: این کفّار نسبت بآنچه که گفته‏ایم اعتقاد ندارند.

(بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ) یعنى: بلکه آنان در مورد آنچه که براى تو خبر داده‏ایم شک دارند و با این وصف نسبت بتو و قرآنى که بر آنان خوانده میشود مسخره میکنند، و این معنى از جبائى نقل شده است.

بعضى هم گفته‏اند یعنى: بازى میکنند و سرگرم دنیا میشوند، و بوضع خود رسیدگى میکنند.

سپس خداوند به پیامبرش خطاب کرده میفرماید:

(فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ) یعنى: اى رسول ما منتظر باش روزى را که آسمان دودى آشکار میآورد.

بنقل ابن مسعود و ضحّاک این آیه در مورد دعاى پیامبر اکرم (ص) است پس از آنکه قومش او را تکذیب نمودند، نسبت بآنان دعا کرده فرمود:

«خداوند آنان را گرفتار سالهایى قحطى همچون سالهاى یوسف ساز» بدنبال این دعا در زمین خشکسالى شد، و قریش گرفتار قحطى و گرسنگى شدند، و مردم در اثر گرسنگى جلوى چشمانشان تار شده بود و آسمان را دود آلود مى‏دیدند، و بخوردن گوشت حیوانات مردار و استخوانها افتادند و خدمت پیامبر آمدند و گفتند:

اى محمد! تو آمده‏اى و مردم را به صله رحم دستور میدهى، قومت هلاک شدند، از خدا بخواه که خشکسالى برطرف شود و گشایشى در کارشان پیش آید.

حضرت نیز دعا کرد و بلاء بر طرف شد، مردم دوباره بکفر و ناسپاسى گرائیدند.

و ابن عبّاس و ابن عمر و حسن و جبائى گفته‏اند: دخان و دود نشانه‏اى است از نشانه‏هاى قیامت که وارد گوشهاى کفّار و منافقین میگردد، و هنوز این نشانه نیامده است، و پیش از بر پا شدن قیامت خواهد آمد، و وارد گوشهاى آنان خواهد شد، بطورى که سرهاى آنان مانند گوشت سرخ شده میگردد، و مؤمن در اثر این دود مبتلا بدردى چون زکام خواهد شد و زمین همه‏اش مانند اطاقى در بسته میماند که در آن آتش افروخته شده باشد، و هیچ نوع منفذى نداشته باشد، و این دود تا چهل روز هست.

(یَغْشَى النَّاسَ) یعنى این دود تمام مردم را فرا خواهد گرفت، و بنا بر قول اوّل منظور از مردم اهالى مکّه است، و آنان همان کسانى هستند که میگویند:

(هذا عَذابٌ أَلِیمٌ) یعنى: اینست عذابى دردناک.

 

سوره دخان- آیات ۱۲- ۲۱

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۱۲ تا ۲۱]

رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (۱۲) أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ (۱۳) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ (۱۴) إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ (۱۵) یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ (۱۶)

وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ (۱۷) أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (۱۸) وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۱۹) وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ (۲۰) وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ (۲۱)

 

ترجمه آیات:

۱۲- پروردگارا: عذاب را از ما بر طرف کن که ما ایمان آوردیم.

۱۳- کجا یاد آورى میشوند، با آنکه رسولى آشکارا سوى ایشان آمد.

۱۴- و سپس از او رویگرداند، و گفتند که او دیوانه‏اى است تعلیم یافته.

۱۵- ما عذاب را براى مدّتى کوتاه از شما برمیداریم، ولى شما دوباره بکفرتان باز میگردید.

۱۶- آن روز که سخت شما را بگیریم، ما انتقام خواهیم گرفت.

۱۷- ما پیش از آنان قوم فرعون را دچار فتنه امتحان کردیم، و رسولى بزرگوار براى آنان آمد.

۱۸- که بندگان خدا را بمن بسپارید، من فرستاده‏اى امین هستم براى شما.

۱۹- و بر خدا برترى خواهى نکنید که من برهانى روشن، برایتان آورده‏ام.

۲۰- و من از اینکه سنگسارم کنید به پروردگارم و پروردگار شما پناه میبرم ۲۱- و اگر مرا تصدیق نمیکنید پس با من کار نداشته باشید.

 

اعراب آیات:

یَوْمَ نَبْطِشُ‏- منصوب است به‏ «إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا» و نیز جایز است که منصوب شود بضمیرى که «منتقمون» بآن دلالت دارد، و نمیتوان آن را منصوب به «منتقمون» گرفت، زیرا ما بعد انّ در ما قبلش عمل نمیکند.

 

معنى آیات:

آن گاه خداوند بزرگ پس از آنکه خبر داد که دود بمنزله عذابى براى مردم همگان را فرا میگیرد، و آنان گفته‏اند یا میگویند: این دود عذابى است دردناک سپس دوباره از قول آنان بیان فرمود که:

(رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ) یعنى: خداوند اما به محمّد (ص) و قرآن ایمان آورده‏ایم، عذاب را از ما بر طرف فرما، خداوند در پاسخ آنان میفرماید:

(أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‏) یعنى: اینان چگونه یاد آورى میشوند، و پند میگیرند.

(وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ)[۹] با اینکه براى آنان پیامبرى که راستگوییش آشکار بود آمد.

(ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ) ولى آنان از این پیامبر روگردان شدند، و سخنش را نپذیرفتند.

(وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ) یعنى: او تعلیم داده شده است، و بشرى که با ادّعاى نبوت دیوانه است او را تعلیم میدهد[۱۰] سپس میفرماید:

(إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ) یعنى: ما عذاب گرسنگى و دود را اندک مدتى از شما بر میداریم، و از مقاتل نقل شده است که منظور از این مدّت تا جنگ بدر بوده است- ولى باز شما بکفر و تکذیب خود باز میگردید.

زیرا پس از آنکه خداوند بوسیله دعاى پیامبر و خواندن نماز استسقاء عذاب قحطى و خشکسالى را از آنان برطرف ساخت، دوباره بتکذیب پیامبر پرداختند، و این معنى بنا بر قول کسى است که گفته است دود در زمان حضرت بوده است.

امّا بنا بر قول کسى که میگوید: این دخان از علائم قیامت است معنایش آنست که شما دوباره گرفتار عذابى سخت‏تر خواهى شد، و آن عذاب عبارتست از عذاب جهنّم، و قلیل مدّت ما بین ایندو عذاب است‏[۱۱].

(یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَهَ الْکُبْرى‏) بنا بر قول اوّل یعنى: براى آنان عذاب‏ سخت جنگ بدر را یاد آورى کن.

میگویند: پس از آنکه خداوند عذاب قحطى و گرسنگى را از میان‏شان برداشت دوباره بتکذیب پرداختند، و لذا خداوند در جنگ بدر از آنان انتقام کشید.

و بنا بر قول دیگر این عذاب بزرگ عبارتست از عذاب قیامت.

و بطش عبارتست از سخت گرفتن، که کنایه از دردناک بودن آن عذاب است.

(إِنَّا مُنْتَقِمُونَ) یعنى در آن روزگار از آنان انتقام خواهیم گرفت، سپس میفرماید:

(لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ) و خداوند سوگند میخورد که پیش از کفّار قوم پیامبر (ص) ملّت فرعون را امتحان نمودیم، و براى آنان تکلیف سخت قرار دادیم، زیرا فتنه عبارتست از سختى عبادت و اصل لغت فتنه بمعنى دمیدن آتش است در طلا تا آن را از غش خالص سازند.

بعضى هم گفته‏اند فتنه عبارتست از امتحانى که خداوند انجام میدهد تا افراد را طبق اعمالى که از آنان ظاهر میشود مجازات دهد، نه آنکه بر طبق علم خود بى‏آنکه عملى از آنان سر زده باشد مجازات کند.

(وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ) یعنى: براى قوم فرعون پیامبرى که داراى اخلاق و رفتارى عالى بود آمد که از بدیهاى مردم میگذشت، و مردم را به نیکى و رشد دعوت میفرمود، بعضى هم گفته‏اند یعنى پیامبرى که در پیشگاه خداوند بزرگوار است، و بوسیله اطاعت از او شایسته احترام و بزرگداشت میباشد.

بعضى هم گفته‏اند: یعنى پیامبرى که در میان قومش بنى اسرائیل محترم و شریف بوده است.

(أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ) این قسمت جزء گفتار موسى است که بفرعون گفته است، یعنى: اى فرعونیان: بنى اسرائیل را از عذاب و بردگى آزاد سازید زیرا خداوند آنان را آزاد آفریده است مثل آیه دیگر که میفرماید: «فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ» بنا بر این عباد اللَّه مفعول ادّوا است.

فرّاء گفته است یعنى: اى بندگان خدا آنچه را که خداوند بشما دستور داده است نسبت بمن اداء کنید[۱۲].

(إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ) یعنى: من نسبت بآنچه که شما را بدان دعوت میکنم امین هستم.

(وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ) حسن گفته است یعنى: با ترک طاعت خداوند نسبت باو تکبّر نکنید.

بعضى گفته‏اند یعنى: با ستم نمودن نسبت به اولیاء خدا بر آنان ستم روا مدارید.

و از ابن عباس‏[۱۳] و قتاده نقل شده است یعنى: با کفران نعمتهاى الهى و نسبت دروغ باو دادن بر او ستم روا مدارید.

(إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ) یعنى: من براى شما برهانى روشن که‏ حقّ با آن ظاهر خواهد شد آورده‏ام.

و بعضى گفته ‏اند یعنى من معجزه آشکارى براى شما آورده‏ام که صحّت نبوّتم را ظاهر میسازد، و راستگویى مرا ثابت مینماید، پس از آنکه حضرت این سخن را گفت او را تهدید به کشتن و سنگسار کردن نمودند و لذا در جواب آنان فرمود:

(وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ) قتاده گفته است یعنى: من به خداوندى که مالک من و شما است از اینکه سنگسارم کنید پناهنده میشوم.

و از ابن عبّاس و ابى صالح نقل شده است این «رجم» و سنگسار شدنى که حضرت موسى از آن بخدا پناه برده است دشنام است، مثل آنکه میگفتند موسى جادوگر و دروغگو است و از این قبیل سخنان …

(وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ) یعنى: اگر تصدیقم نمیکنید مرا بحال خود گذارید، نه طرفدارم باشید، نه بر زیانم ..

و از ابن عبّاس نقل شده است یعنى: دست از آزارم بکشید[۱۴].

سوره دخان- آیات ۲۲- ۲۹

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۲۲ تا ۲۹]

فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (۲۲) فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (۲۳) وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (۲۴) کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۲۵) وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ (۲۶)

وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ (۲۷) کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ (۲۸) فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ (۲۹)

 

ترجمه آیات:

۲۲- بدرگاه پروردگارش دعا کرد که اینان ملّتى جنایتکارند.

۲۳- بندگان مرا شبانه براه انداز که شما را تعقیب خواهند نمود.

۲۴- بآرامى از دریا عبور کن که آنان لشگرى هستند غرق شده.

۲۵- چه بسیار باغها و چشمه سارها که از خود بر جاى نهادند؟

۲۶- و چه مزرعه‏ها و جایگاههاى خوبى؟

۲۷- و چه نعمتى که در آن غوطه‏ور بودند؟

۲۸- بدین ترتیب آنها را بملّت دیگرى ارث دادیم.

۲۹- نه آسمانى بر آنان گریست، نه زمین، و مهلتشان ندادیم.

 

لغات آیات:

الرّهو- عبارتست از آسان و آرام، گفته میشود «عیش راه» یعنى:

زندگى آرام و ساده شاعر عرب گفته:

«یمشین رهوا أ فلا الاعجاز خاذله‏ و لا الصّدور على الاعجاز تتّکل»[۱۵]

. یعنى: «این زنان آرام و ساده راه میروند، بطورى که نه قسمتهاى پشت سرشان از سایر اعضاء بدن جا مى‏ماند، و نه سینه‏هایشان عقب میرود که بر پشتشان تکیه کند».

بعضى گفته‏اند: رهو عبارتست از زمینى نرم که نه شنزار است، و نه سنگلاخ.

ابن اعرابى گفته است: رهو از پرندگان و اسبان آنها را گویند که تند و تیز هستند.

ازهرى گفته است: میگویند: «جاءت الخیل رهوا» یعنى: اسبان در حال مسابقه آمدند، شاعر عرب گفته است:

«طیرا رأت بازیا نضخ الدّماء به‏ و امّه خرجت رهوا الى عید»[۱۶]

یعنى: «پرنده‏اى که بازى شکارى را آلوده بخون دید، و مادرش بسرعت رفت که باز گردد».

 

اعراب آیات:

رهوا- منصوب است بنا بر آنکه حال باشد از «البحر» بنا بر این حال‏ بعد از فراغ از فعل است، مثل آنکه میگویند: «قطعت الثّوب قباء» یعنى «آن لباس را قباء بریدم» و این دلالت میکند بر اینکه دریا پیش از آنکه آن را ترک کنند، و بعد از ترکش آرام بوده است.

و کم در جمله «کم ترکوا» در موضع نصب است بنا بر این که صفت باشد براى موصوفى محذوف که مفعول ترکوا است، و تقدیرش چنین است: «شیئا کثیرا ترکوا».

کذلک خبر مبتدایى است محذوف یعنى: «الا مر کذلک».

 

معنى آیات:

سپس خداوند یاد آور شده است که در پایان کار موسى دعا کرد و گفت:

(فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ) بنقل کلبى و مقاتل یعنى: پس از آنکه حضرت موسى از قومش ناامید شد که باو ایمان بیاورند گفت: اینان قومى گنهکار و مشرکند و بمن ایمان نمى‏آورند. مثل آنکه گفته است خداوندا آن عذابى را که با کفرشان استحقاق آن را دارند زودتر بفرست، عذابى که بوسیله آن موجب عبرت براى آیندگان شوند، البته موسى (ع) نسبت بقوم فرعون نفرین نکرد مگر پس از آنکه باو در این مورد اجازه داده شد.

(فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا) فاء در موقعیّت جواب قرار گرفته است، و تقدیر اینست: «فاجیب بان قیل له اسر بعبادى» و علّت اینکه خداوند دستور داد که شبانه بیرون بروند براى آن بود که اگر روز حرکت میکردند فرعون آنان را بر میگردانید، و به موسى خبر داده بود که بزودى فرعون با لشگریانش آنان را تعقیب خواهد کرد.

(إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً) بقول ابن عبّاس و مجاهد یعنى:

هنگامى که از دریا عبور کردى دریا را پس از خود ساکن و آرام پشت سربگذار زیرا موسى با عصاى خود بدریا زده بود و دریا بامر خدا براى بنى اسرائیل شکافته شده بود، خداوند هم باو دستور میدهد که دریا را بهمان حال خود پشت سر خود رها کند تا فرعون و لشگریانش نیز وارد دریا شوند و غرق شوند.

و از ابى مسلم نقل شده است که رهوا یعنى دریا را هم چنان باز و شکافته باقى بگذار تا فرعون بطمع افتد و وارد شود.

قتاده گوید: پس از آنکه موسى از دریا عبور کرد خواست دوباره با عصا بر آبها بزند تا دریا بحالت اوّل باز گردد تا مبادا فرعون و لشگرش از همین راه دریایى بتعقیب آنان بیایند، ولى از خداوند باو گفته شد که دریا را هم چنان به حال خود که راهى خشک در آن بود باقى بگذار.

(إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ) که خداوند میخواهد این لشگر را غرق کند آن گاه خداوند از حال فرعونیان خبر میدهد که پس از هلاکت چه وضعى داشتند.

(کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ) یعنى: فرعونیان پس از خود چه باغهاى زیبا و چشمه‏هاى جارى و کشتزارهاى فراوان و مجالس و منازل اعیانى پشت سر گذاشتند؟

از مجاهد نقل شده که مقام کریم عبارت بود از منظره‏هاى زیبا و مجالس پادشاهان.

از ابن عبّاس نقل شده است که مقام کریم منبرهاى وعّاظ و خطبا بوده است.

از على بن عیسى نقل شده که مقام کریم موقعیّتى لذّت بخش را گویند همانگونه که مردان با گذشت جایزه‏ها میدهند.

(وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ) یعنى: نعمتها و زندگى وسیعى که با آن متنعّم بودند همانگونه که استفاده کننده از میوه‏هاى گوناگون از انواع میوه‏ها استفاده مى‏نماید.

(کَذلِکَ) کلبى گفته است کذلک یعنى: با هر کس که نافرمانى میکند این چنین رفتار خواهم نمود.

(وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ) بارث دادن نعمت آنست که پس از اوّلى، به دوّمى برسد، بدون آنکه دوّمى زحمتى کشیده باشد، همانگونه که میراث به همین شکل باهلش میرسد، و چون ثروت و نعمت قوم فرعون پس از هلاکتشان بدیگران رسید مثل آنست که از طرف خدا به آنان ارث داده شده است، و منظور از «قوم آخرین» بنى اسرائیل است، زیرا بنى اسرائیل پس از هلاکت فرعون دوباره بمصر بازگشتند.

(فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ) در معناى این آیه بر چند وجه اختلاف شده است:

۱- از حسن است آنکه اهل آسمان و اهل زمین بر آنان نگریستند، زیرا اینان مورد خشم پروردگار متعال بودند، بنا بر این مثل «تضع الحرب اوزارها» میشود که بمعنى تضع الحرب است و مثل شعر شاعر عرب حیطئه که میگوید:

«و شرّ المنایا میّت وسط اهله‏ کهلک الفتى قد اسلم الحیّ حاضره‏[۱۷]

یعنى: «بدترین مرگها مردن مرده‏اى است که در میان اهلش بمیرد

مانند هلاک شدن جوانى که تسلیم کند در حالى که جمعیتش اطرافش باشند» که تقدیرش اینطور بوده است: «و شرّ المنایا میتته میّت».

و ذو الرّمه شاعر میگوید:

«لهم مجلس صهب السبال اذلّه سواسیه احرارها و عبیدها

یعنى: «رومیان ذلیل مجلسى دارند که در آن بردگان و آزادگان برابرند» که تقدیرش اینطور است: «لهم اهل مجلس».

۲- خداوند خواسته است در کوچک کردن قوم فرعون سخت مبالغه کند، زیرا عرب هر گاه بخواهد از عظمت مصیبت زده سخن بگوید، میگوید:

آسمان و زمین در مرگ او گریستند، و یا ماه و خورشید در مرگش تاریک شدند.

جریر شاعر در مرثیه عمر بن عبد العزیز میگوید:

«الشّمس طالعه لیست بکاسفه‏ تبکى علیک نجوم اللّیل و القمر

یعنى: «خورشید سر از افق بیرون آورده است امّا در عین حال، ستارگان شب هم چنان پیدا است، زیرا که بخاطر عظمت این مصیبت خورشید نور خود را از دست داده است».

نابغه شاعر دیگر عرب میگوید:

«تبدوا کواکبه و الشّمس طالعه لا النّور نور و لا الأظلام اظلام»

یعنى: «با اینکه خورشید طلوع کرده است ستارگان آسمان پیدا است نه دیگر نور نور است، و نه ظلمت ظلمت است».

۳- کنایه از این است که اینان در زمین عمل صالحى نداشتند که به آسمان بالا برده شود، زیرا از ابن عبّاس روایت شده که از او درباره این آیه پرسیده گفتند: آیا آسمان و زمین بر کسى میگریند؟ در پاسخ گفت: آرى جایگاه‏ نمازش در زمین، و قسمتى از آسمان که عملش از آنجا بالا میرود بر او میگریند[۱۸] انس از پیامبر خدا (ص) روایت میکند که فرمودند:

«هیچ مؤمنى نیست مگر آنکه یک در بالا رفتن عملش و یک در براى پائین آمدن روزیش در آسمان وجود دارد، و هر گاه مرد بر او گریه میکنند».

بنا بر این معنى گریستن این مواضع آنست که با نبودن مؤمن این مواضع از او خالى خواهد ماند، همانگونه که مزاحم عقیلى گوید:

(بکت دراهم من اجلهم فهلّلت‏ دموعى فاىّ الجازعین الوم‏
أ مستعبرا یبکى من الهون و البلى‏ ام آخرا یبکى شجوه و یهیم)[۱۹]

یعنى: (خانه آنان بخاطر آنان بگریه افتاد، و اشک چشمانم سرازیر شد، کدامیک از دو زارى کننده را سرزنش کنم، آیا آن کس را که از خارى، و مصیبت‏هاى هاى گریه میکند، یا آن کس را که از غم و اندوهش میگرید و واله و سرگردان است؟).

سدى گفته است: «هنگامى که حسین بن على بن ابى طالب (ع) کشته شد آسمان بر او گریست، و گریه‏اش باین بود که افق آن سرخ رنگ بود».

زراره بن اعین از حضرت صادق (ع) روایت میکند که فرمودند: «آسمان چهل روز بر یحیى بن زکریا و حسین بن على علیها السّلام گریست، و بر هیچکس جز این دو نفر نگریست.

گفتم: گریه آسمان بچه طریق بود؟

فرمودند: هنگامى که طلوع میکرد سرخ بود، و بهنگام غروب هم سرخ بود».

(وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ) یعنى: در عقوبتشان شتاب شده و مهلت داده نشدند.

 

سوره دخان- آیات ۳۰- ۴۰

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۳۰ تا ۴۰]

وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ (۳۰) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ (۳۱) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ (۳۲) وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ (۳۳) إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ (۳۴)

إِنْ هِیَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (۳۵) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۳۶) أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ (۳۷) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ (۳۸) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۳۹)

إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ (۴۰)

 

ترجمه آیات:

۳۰- بنى اسرائیل را از عذابى سخت نجات دادیم.

۳۱- آنان را از دست فرعون که از سرکشان تبهکار بود نجات دادیم.

۳۲- ما آنان را از روى دانشى از جهانیان انتخاب نمودیم.

۳۳- و از معجزات چیزهایى بآنان دادیم که موجب امتحانى آشکار بود

۳۴- اینان میگویند.

۳۵- جز همین مرگ اوّل ما چیزى در کار نیست و دیگر ما زنده نخواهیم شد.

۳۶- اگر راست مى‏گویید پدران ما را بیاورید.

۳۷- آیا آنان بهترند یا قوم تبّع، و کسانى که پیش از آنان بودند؟

آنان را هلاک ساختیم، زیرا مردمى گنهکار بودند.

۳۸- آسمانها و زمین و آنچه میان آنها است بیهوده نیافریده‏ایم.

۳۹- اینها را جز بر حقّ نیافریده‏ایم، ولى بیشتر آنان نمیدانند.

۴۰- روز قیامت وعده‏گاه آنان همگى است.(یازده آیه است)

 

اعراب آیات:

مِنْ فِرْعَوْنَ‏- یعنى: «من عذاب فرعون» که مضاف از جمله حذف شده است، و نیز جایز است «من فرعون» حال باشد از «عذاب مهین»- یعنى: عذابى مهین که از طرف فرعون بود، بنا بر این ترکیب از جمله مضاف حذف نشده است.

أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏- جایز است الذّین من قبلهم مبتداء باشد، و اهلکناهم خبر آن باشد، و نیز جایز است که منصوب باشد به فعلى در تقدیر که اهلکناهم بر آن دلالت دارد، و نیز جایز است مرفوع باشد بنا بر آنکه عطف شده باشد بر قوم تبع، و بنا بر این ترکیب باید بر «قبلهم» وقف نمود، و اهلکناهم در تقدیر «اهلکناهم» است که بمعنى: «و المهلکون من قبلهم» میباشد.

 

معنى آیات:

سپس خداوند سوگند یاد کرده میفرماید:

(وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ) یعنى: کسانى را که بموسى ایمان آورده بودند نجات دادیم.

(مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ) از عذابهایى سخت که فرزندان آنان را میکشتند و زنان آنان را بکار میگرفتند، و کارهاى سخت و طاقت فرسا به آنان میدادند.

(مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ) یعنى: فرعون متکبّر برترى طلب و از متجاوزین بود که در طغیان و سرکشى کارش از حدّ گذشته بود.

اینکه خداوند فرعون را به کلمه «عالیا» توصیف نموده است، با اینکه عالى ممکن است مدح باشد چون بعدا آن را مقیّد به اسراف کرده است مدح نمیشود، زیرا خداوند فرموده است فرعون در زیاده روى و اسرافگرى عالى بوده است، و کلمه عالى اگر در صفات خوب باشد موجب مدح و اگر همراه صفات بد باشد موجب مذمت خواهد شد.

(وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ) یعنى: موسى و قومش بنى اسرائیل را انتخاب کردیم و آنان را بوسیله تورات و پیامبرانى که از میانشان برانگیختیم برترى بخشیدیم.

(عَلى‏ عِلْمٍ)[۲۰] یعنى: و این برترى که بآنان دادیم و اینکه آنان را بدین منظور برگزیدیم از روى بینش و آگاهى قبلى بود که آنان را شایسته‏ این نعمتها مى‏دیدیم.

(عَلَى الْعالَمِینَ) قتاده و حسن و مجاهد گویند: آنان را، بر جهانیان عصر خودشان برترى بخشیدیم‏[۲۱] و دلیل بر آن فرموده الهى است درباره پیامبر ما (ص): «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[۲۲].

بعضى هم گفته‏اند معنى آیه اینست که آنان را بر تمام جهانیان برترى دادیم در این جهت که اختصاص بآنان داشت و پیامبران بسیارى از آنان مبعوث گردید.

(وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ) یعنى: و معجزات بسیارى مانند شکافتن دریا، و سایه‏بان شدن ابر، و فرود آمدن خوراکیهاى من و سلوى به آنان عطا کردیم.

(ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ) بقول حسن یعنى: معجزاتى که در آن نعمتهایى آشکار بود.

و از ابن زید نقل شده است یعنى: معجزاتى فرستادیم که در آن شدّت و آزمایش بود مانند عصا و ید بیضاء زیرا بلاء هم سختى دارد، هم آسایش.

بنا بر این معجزات پیامبران براى خودشان و قومشان نعمت است، و براى کفّار که آنان را تکذیب میکنند شدّت و سختى است.

آن گاه خداوند از کفّار قوم پیامبر ما که قبلا در اوّل سوره از آنان یاد شده بود خبر میدهد و میفرماید:

(إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى‏) یعنى: جز همین یک بار که در دنیا مى‏میریم چیز دیگرى در کار نیست، و دیگر پس از این مردن زنده نخواهیم شد.

(وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ) و دیگر، بازگشت و برانگیختن در کار نیست.

(فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) یعنى: اگر راست مى‏گویید که خداوند میتواند مرده‏ها را زنده کند پدران ما را که قبلا مرده‏اند زنده کنید.

بعضى گفته‏اند که این سخن از ابو جهل بن هشام است که به پیامبر میگوید: اگر راست مى‏گویى قصىّ ابن کلاب جدّت را زنده کن، او مردى راستگو است تا وضعیّت پس از مرگ را از او بپرسیم.

و این سخن را ابو جهل بدو جهت از روى نادانى گفته است:

۱- زنده کردن مردگان بمنظور پاداش دادن است نه به جهت تکلیف، و دنیا جاى پاداش نیست، و محلّ تکلیف است، بنا بر این مثل این مى‏ماند که گفته باشد اگر راست مى‏گویى که مردگان براى پاداش دو باره زنده خواهند شد، پس آنان را براى تکلیف بدنیا باز گردان.

۲- زنده کردن مردگان در دنیا بخاطر مصالحى انجام میگیرد، و با پیشنهاد مردم نیست، زیرا گاهى ممکن است پیشنهاد مردم موجب مفاسدى باشد.

و چون مشرکین راه برهان را رها کرده، و راه شبهه و نادانى در پیش گرفتند، خداوند هم بمنظور اندرز دادن آنان تهدیدشان نموده فرمود:

(أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ) یعنى: آیا مشرکین قریش داراى نعمت بیشترى بودند و مال و ثروت بیشترى داشتند، و از نظر قدرت و نیرو مهمتر بودند یا قوم تبع حمیرى که با لشگر خود راه افتادند تا آمدند و حیره را گرفته سمرقند را ویران ساخته آن را از نو ساختند، و رئیس آنان وقتى نامه مینگاشت در اوّل آن مینوشت بنام آنکه مالک خشکى و دریا و خورشید و بادها است، و این معنى از قتاده نقل شده است.

و اینکه نام این شخص را «تبع» نامیده‏اند، براى آنست که، مردم بسیارى پیروش بودند، و بعضى گفته‏اند علّت آنکه او را تبع نامیده‏اند، آن است که او «تبعى» بوده است از تبعهایى که پادشاه یمن بوده‏اند، و بنا بر این گفتار تبع لقبى است مانند «خاقان» که لقب پادشاه ترک است، و «قیصر» که لقب پادشاهان روم است، و نام این تبع «اسعد ابو کرب» بوده است.

سهل بن سعد از پیامبر اکرم (ص) روایت میکند که فرمودند: تبع را نفرین نکنید، زیرا تبع اسلام آورده است.

و کعب میگوید: تبع مردى صالح بوده است، خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه خداوند قوم حضرت را مذمّت کرده است.

ولید بن صبیح از حضرت صادق (ع) روایت میکند که فرمودند: تبع به دو قبیله اوس و خزرج گفت اینجا سکونت کنید تا پیامبر آخر الزّمان ظهور کند و اگر من او را درک کنم باو ایمان خواهم آورد، و در خدمت او خواهم بود.

(وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ) یعنى کسانى که قبل از قوم تبع بوده‏اند مانند قوم نوح و عاد و ثمود.

(أَهْلَکْناهُمْ) یعنى ما آنان را هلاک کردیم، اینان که از آنان مهمتر نیستند، ما آن اقوام را بخاطر کفرشان هلاک ساختیم، اینان هم مانند آنان هستند، بلکه آنان از نظر قدرت و جمعیّت مهمتر و بیشتر بودند، بنا بر این هلاک نمودن اینان آسانتر است.

(إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ) آن اقوام گناهکار بودند که هلاک شدند، پس اینان هم بترسند از اینکه مانند آنان بسرشان آید.

(وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ) یعنى: ما این آسمان و زمین را بدون حکمت نیافریده‏ایم، بلکه آفرینش آنها داراى خاصیّت، و حکمتى است، و آن عبارتست از آنکه مکلّفین را از آن بهره‏مند سازیم و آنان را در معرض ثواب قرار دهیم، و نیز بوسیله آسمان و زمین سایر حیوانات را به انواع و اقسام لذّتها بهره‏مند سازیم.

(ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ) یعنى آسمان و زمین جز از روى دانشى که موجب خلقت آنها بود نیافریدیم، زیرا علم جز براستى و حقیقت دعوت نمیکند بعضى گفته‏اند یعنى: آسمان و زمین را نیافریدیم مگر براى حقّ یعنى امتحان نمودن بوسیله امر و نهى و تمیز دادن بین نیکو کار و بد کار بدلیل این آیه که میفرماید: «لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا» یعنى: تا آنان که اعمال زشتى انجام داده‏اند بپاداش خود برسند و آنان که کارهاى نیک انجام داده‏اند نیز بپاداش عمل نیک خود برسند.

بعضى هم گفته‏اند یعنى: ما آنها را جز بر حقّ که مستوجب حمد و ثنا است نیافریدیم، و ما آنها را بر باطل نیافریدیم که مستوجب مذمت باشد.

(وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ) یعنى: و لکن بیشتر مردم صحّت آنچه را که ما گفته‏ایم نمیدانند، زیرا در گفتار ما و استدلالهایى که بر صحّت آن اقامه شده است دقّت نمیکنند.

(إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ)[۲۳] یعنى روزى که میان اهل حق‏ و اهل باطل جدایى مى‏افتد.

بعضى گفته‏اند یعنى: روز دادگرى وعده‏گاه قوم فرعون و قوم تبع و اقوام پیش از آنان و مشرکین قریش است.

سوره دخان- آیات ۴۱- ۵۰

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۴۱ تا ۵۰]

یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (۴۱) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۴۲) إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ (۴۳) طَعامُ الْأَثِیمِ (۴۴) کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (۴۵)

کَغَلْیِ الْحَمِیمِ (۴۶) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ (۴۷) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ (۴۸) ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (۴۹) إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰)

 

ترجمه آیات:

۴۱- روزى که هیچ دوستى دوست خود را بى‏نیاز نخواهد ساخت، و هیچکس یارى نخواهد شد.

۴۲- مگر کسانى که خداوند بآنان رحم کند، که او عزیز و رحیم است.

۴۳- که براستى درخت زقّوم.

۴۴- خوراک افراد بسیار گنهکار است.

۴۵- که همانند فلزّ گداخته در دلها میجوشد.

۴۶- آن گونه که آب داغ میجوشد.

۴۷- او را بگیرید و در وسط آتش جهنّم افکنید.

۴۸- و سپس از آب فوق العاده جوشان روى سرش ریزید.

۴۹- عذاب را بچش که تو عزیز و حکیم هستى.

۵۰- این همان جهنّمى است که در آن شک داشتید.(ده آیه است)

 

قرائت آیات:

یغلى- اهل مکّه و حفص و رویس یغلى با یاء خوانده‏اند، و دیگران تغلى با تاء قرائت کرده‏اند.

فاعتلوه- اهل کوفه و ابو جعفر و ابو عمرو فاعتلوه بکسر تاء و بقیّه بضمّ تاء خوانده‏اند.

انّک- کسایى بتنهایى ذق انّک بفتح همزه و بقیّه بکسر آن قرائت نموده‏اند.

 

دلیل قرائت:

هر کس تغلى با تاء خوانده است ضمیر را به شجره برگردانده است که گویا درخت میجوشد، و هر کس یغلى با یاء خوانده است ضمیر آن را به طعام برگردانده است که در لفظ مذکّر است هر چند در معنى طعام همان شجره است و یَعتِل و یَعتُل مانند یعکف و یعکف و یفسق و یفسق است در اینکه دو لغت میباشند و فاعتلوه یعنى او را با زور و جبر بکشید.

و هر کس انّک بکسر قرائت کرده معنى آیه اینست: «بچش که تو به خیال خودت عزیز و حکیم هستى» و هر کس انّک بفتح خوانده است یعنى چون عزیز و حکیم هستى بچش.

 

معنى آیات:

پس از آنکه خداوند یادآورى کردند که روز قیامت وعده‏گاه بندگان‏ است، و آنان را در آن روز محشور میگرداند، در مقام بیان و توضیح این روز بر آمده میفرماید:

(یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً) مولى عبارتست از دوستى، که معمولا بیارى دوستش مى‏شتابد، و در این قسم پسر عمو، و یاور و هم سوگند انسان و دیگران که داراى چنین صفتى هستند وارد میشوند.

یعنى: این روز روزى است که هیچ دوستى دوست خود را بى‏نیاز نخواهد ساخت، و نمیتواند عذاب خدا را از او دور سازد.

(وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ) و هیچکس یارى نخواهد شد، و این قسمت از آیه با آنچه که بیشتر مسلمین در مورد شفاعت قائل هستند منافاتى ندارد، زیرا شفاعت که بوسیله پیامبر خدا (ص) و ائمّه اطهار (ع) و مؤمنین انجام میگیرد با اجازه خدا است، بنا بر این معنى آیه اینطور خواهد شد هیچکس حق ندارند که عذاب الهى را از آنان دور سازد، و آنان را یارى کند بدون آنکه از خدا اجازه داشته باشد.

و این قسمت را که ما بآن اشاره کردیم در آیه بعدى بعنوان استثناء کسانى را مورد رحمت دانسته میفرماید:

(إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ)[۲۴] یعنى غیر از کسانى از مؤمنین که خداوند به آنان رحم فرموده است، که اینگونه افراد یا از اوّل عذابشان ساقط میشود

یا آنکه خداوند اجازه میدهد تا افرادى که داراى درجه و منزلتى هستند در باره آنان شفاعت کنند، و بدینوسیله عذاب آنان ساقط گردد.

(إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) یعنى: خداوند در انتقام گرفتن از دشمنانش عزیز) پیروز و نسبت به مؤمنین (رحیم) مهربان است.

سپس خداوند فرق بین این دو دسته را بیان کرده میفرماید:

(إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ) تفسیر آن در سوره صافّات گذشت‏[۲۵].

(طَعامُ الْأَثِیمِ) اثیم یعنى: شخص گناهکار، و اینجا منظور از آن ابو جهل است، و روایت شده است براى ابو جهل خرما و کره آوردند آنها را با هم خورد و گفت: این همان زقّومى است که محمّد ما را از آن میترساند، و ما اینک دهان خود را از آن پر میکنیم، سپس خداوند فرمود:

(کَالْمُهْلِ) که عبارتست از مس گداخته یا سرب گداخته یا طلا و نقره گداخته.

و بعضى هم گفته‏اند مهل عبارتست از کثافات رسوب کرده روغن گداخته.

(یَغْلِی فِی الْبُطُونِ کَغَلْیِ الْحَمِیمِ) یعنى: هنگامى که زقّوم، وارد شکمهاى اهل جهنّم شد مانند آب جوش که با شدّت حرارت داده شده باشد در شکمشان میجوشد.

ابو على گوید: نمیشود این طور معنى کنیم که مهل در شکمها میجوشد زیرا مهل بعنوان تشبیه در ذوب شدن آن آمده است، بنا بر این مهل در شکم نمى‏جوشد بلکه آن خوراک زقّوم مانند مهل «مس گداخته» و مانند آب جوش در شکم میجوشد.

(خُذُوهُ) یعنى به مأمورین جهنّم گفته میشود این گناهکار را بگیرید.

(فَاعْتِلُوهُ) یعنى او را هل دهید، و با زور و جبر بطرف جهنّم گسیل دهید، و از این قبیل است گفته شاعر عرب.

(فیا ضیعه الفتیان اذ یعتلونه‏ ببطن الرّى مثل الفنیق المسدّم)[۲۶]

یعنى: (واى بر آن جوان از دست رفته‏اى که او را همچون شترهاى بد روى خاک کشان کشان میبرند).

و از مجاهد نقل کرده‏اند که «فاعتلوه» یعنى او را روى خاک انداخته کشان کشان ببرید طورى که صورتش بخاک مالیده شود.

(إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ) از قتاده است یعنى: او را بوسط جهنّم ببرید و اینکه وسط چیزى را «سواء» گویند بعلّت آنست که فاصله وسط با اطراف آن، مساوى است، و سواء بمعنى عدل است.

(ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ) مقاتل گوید: خزانه دار جهنّم آبى جوشان از روى سر آنان عبور میدهد که در اثر آن مغز سرشان میجوشد.

(مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ) حمیم آبى است که در منتها درجه حرارت است و خازن جهنّم بآن گنهکار میگوید:

(ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ) یعنى: این عذاب را بچش که تو با عزّت و بزرگوار هستى! زیرا این جهنّمى در دنیا میگفته است من عزیزترین فرد این وادى و بزرگوارترین آنان هستم، همین فرشته عذاب باو میگوید:

اى کسانى که خودت را عزیز و بزرگوار من پنداشتى اینک عذاب الهى را بچش! بعضى هم گفته‏اند این جمله در معناى نقیض است و مثل آنست که به او گفته باشند، اى ذلیل و پست بچش! ولى بعنوان مسخره و استخفاف باین طریق گفته شده است.

بعضى هم گفته‏اند یعنى: تو در میان قومت عزیز و بزرگوار بودى ولى این عزّت و بزرگوارى بدردت نخورد[۲۷].

(إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ) یعنى: سپس به آنان گفته میشود که:

این عذاب همان است که در دنیا نسبت به آن شک داشتید.

سوره دخان- آیات ۵۱- ۵۹

[سوره الدخان (۴۴): آیات ۵۱ تا ۵۹]

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ (۵۱) فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۵۲) یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ (۵۳) کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ (۵۴) یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ (۵۵)

لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَهَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (۵۶) فَضْلاً مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۵۷) فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۵۸) فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ (۵۹)

 

ترجمه آیات:

۵۱- تقوى پیشگان در جایگاهى امن و امان بسر میبرند.

۵۲- در بهشتها و چشمه سارها.

۵۳- از لباسهاى حریر و دیبا میپوشند، و روبروى یکدیگر قرار مى‏گیرند.

۵۴- این چنین است حال آنان و آنان را با حور العین تزویج میدهیم ۵۵- هر نوع میوه‏اى بخواهند در کمال آرامش- حاضر است-.

۵۶- و جز همان مرگ اوّل مرگى نخواهند چشید، و آنان را از عذاب جهنّم باز میدارد.

۵۷- فضلى است از طرف پروردگارت و اینست رستگارى بزرگ.

۵۸- قرآن را بر زبانت آسان ساختیم تا قومت یادآور شوند.

۵۹- و در انتظار باش که آنان هم در انتظارند.(نه آیه)

 

قرائت آیات:

مقام- اهل مدینه و ابن عامر فى مقام بضمّ میم، و بقیّه به فتح آن قرائت نموده‏اند.

 

دلیل قرائت:

کسى که میم را فتحه داده است منظورش از آن مجلس و محلّ حضور افراد است، همانگونه که در جاى دیگر فرموده است: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ» و مخصوصا اینکه مقام در اینجا موصوف شده است به امن تقویت میکند که منظور از آن مکان است.

و هر کس بضمّ خوانده است احتمال هست منظور از آن مکان باشد از اقام، که بنا بر این احتمال معنى دو قرائت یکى خواهد شد، و نیز جایز است که مقام را مصدر بگیریم، و مضاف را محذوف بدانیم که تقدیر اینطور باشد «فى موضع اقامه».

لغات آیات:

سندس- حریر است.

استبرق- عبارتست از دیباى ضخیم، زجاج گفته است اینکه به آن استبرق گفته‏اند بخاطر شدّت براقیت آن است.

حور- جمع حوراء است از حور که عبارتست از سفیدى شدید، و حوریان بهشتى داراى صورتهایى سفید و درخشان هستند.

ابو عبیده گوید: حوراء بکسى گویند که سفیدى چشمش بسیار سفید و سیاهى آن بسیار سیاه باشد.

عین- جمع عیناء کسى را گویند که داراى چشمانى درشت باشد.

 

اعراب آیات:

کذلک- جار و مجرور است و در موضع رفع است بنا بر آنکه خبر مبتداء باشد، و تقدیر چنین است: «الا مر کذلک».

متقابلین منصوب است بنا بر اینکه حال باشد از یلبسون.

یلبسون جایز است که خبر بعد از خبر باشد، و جایز است که حال باشد از ظرفى که عبارتست از فى مقام، زیرا تقدیر چنین است متّقین در مقامى قرار دارند، و مفعول یلبسون محذوف است، و تقدیرش چنین است «یلبسون ثیابا من سندس».

و آمنین حال است از یدعون.

الْمَوْتَهَ الْأُولى‏ منصوب است بنا بر استثناء.

زجاج گوید: یعنى «سوى الموته الّتى ذاقوها فى الدّنیا» مثل آنجا که میفرماید: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» که به معنى «سوى ما قد سلف» است.

بنظر من سوى همیشه ظرف است، الّا هم حرف است، روى اینحساب چگونه میتوان گفت: الا بمعنى سوى است؟ پس بهتر آنست که بگوئیم الّا در اینجا با ما بعدش صفت است یا بدل بمعنى غیر و تقدیرش اینست: «لا یذوقون فیها الموت غیر الموته الاولى» و باید مستثنى منه موت باشد نه موته اولى زیرا موته اولى منقضى شده است، پس ممکن نیست از موتى که در بهشت آن را نمى‏چشند استثناء شود، زیرا داخل در آن نیست که از آن استثناء شود.

فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ‏ مفعول له است، و تقدیرش چنین است: «فعل اللَّه ذلک بهم فضلا منهم و تفضّلا منه» و نیز جایز است که منصوب باشد.

بفعل مقدّرى و تقدیرش اینطور باشد: «و اعطاهم فضلا» و جایز است نیز فضلا مصدر مؤکّد ما قبلش باشد، زیرا آنچه که قبلا آمده است تفضّل الهى است، مانند گفتار امرء القیس شاعر عرب که میگوید: «و رضت فذلّت صعبه اىّ اذلال»[۲۸] در صورتى که شعر را بمعنى «اذللته اىّ اذلال» بگیریم، در اینصورت اى اذلال مصدر مؤکّد است براى رضت و با بودن رضت از جمله اذللت بینیاز شده‏ایم.

 

معنى آیات:

سپس خداوند بدنبال وعده‏هاى عذاب که براى مشرکین داده است وعده‏هاى رحمت را براى مؤمنین یادآورى کرده میفرماید:

(إِنَّ الْمُتَّقِینَ) یعنى کسانى که از نافرمانى خدا اجتناب میکنند، و نافرمانى خدا را زشت میدانند، و همیشه فرمان خداوند را بجا میآورند.

(فِی مَقامٍ أَمِینٍ) یعنى: در جایگاهى هستند که در آنجا امنیت دارند و از حوادث تغییر و مرگ در امان هستند.

و قتاده گفته است در آنجا از شرّ شیطان و اندوهها در امان هستند.

(فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ) یعنى در بستانهایى هستند که چشمه سارهایى در آن جریان دارد.

(یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ) خطاب به عرب است، و لذا بآنان چیزهایى را وعده میدهد که در نظرشان بسیار مهمّ است، و همگى آرزوى آن را دارند.

و بعضى هم گفته‏اند سندس لباس است، و استبرق فرش میباشد.

(مُتَقابِلِینَ) یعنى: در مجالس روبروى یکدیگرند، نه آنکه پشت به هم کنند.

بعضى هم گفته‏اند یعنى: با دوستى و محبّت نسبت بیکدیگر، روى میآورند، نه آنکه از روى کینه و دشمنى پشت بیکدیگر کنند.

(کَذلِکَ) یعنى: این چنین است حالت اهل بهشت.

(وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ) اخفش گفته است: منظور از آن همان ازدواج معروف است که گفته میشود: «زوّجته بامرأه» یعنى: زنى براى او به زوجیّت گرفتم.

ولى دیگرى میگوید: در بهشت ازدواج باین معنى نیست، بلکه به این معنى که آنان را با حور العین قرین و همنشین ساختیم.

(یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَهٍ آمِنِینَ) یعنى: هر نوع میوه‏اى که بخواهند بى‏آنکه ترس از بین رفتن یا تمام شدن یا مضرّ بودن آن را داشته باشند از آن درخواست میکنند.

بعضى هم گفته‏اند: یعنى در حالى که از هر نوع گزندى مانند ترش کردن، یا بیمار شدن، و درد کشیدن در امان هستند.

(لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ) اینجا مرگ را به غذایى تشبیه کرده است که‏ چشیده میشود و در ذائقه انسان بد طعم جلوه میکند، و سپس نفى کرده است که این معنى در بهشت باشد.

و اینکه تنها به متّقین این بشارت را داده است که در آخرت مرگ را نخواهند چشید با اینکه منحصر بآنان نیست و تمام مردم در آخرت، مرگ نخواهند داشت؟

علّتش آنست که این خبر بصورت مژده‏اى است براى متّقین که یک زندگى سعادتمندانه‏اى در بهشت خواهند داشت.

ولى آنها که از نظر شکنجه در حالتى بدتر از مرگ بسر میبرند، چنین صفتى بر آنان اطلاق نخواهد شد زیرا آنان هر لحظه با آن عذابهایى که میکشند در حال چشیدن طعم ناگوار مرگ هستند.

(إِلَّا الْمَوْتَهَ الْأُولى‏) بعضى گفته‏اند یعنى: بعد از مرگ اوّل، دیگر مرگى نخواهند دید.

بعضى گفته‏اند یعنى: لکن مرگ اوّل را که چشیده‏ اند.

بعضى هم گفته‏اند: یعنى: بجز مرگ اوّل مرگى نخواهند داشت و ما نظر خودمان را در این باره گفتیم.

(وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ) یعنى: عذاب جهنّم را از آنان دور ساخته است.

معتزلیان که فرقه‏اى از اهل سنّت هستند با این آیه استدلال میکنند بر اینکه فاسق ملّى هیچگاه از آتش بیرون نخواهند آمد، زیرا اگر آنان هم جایز باشد که از آتش در آیند پس آنان نیز مانند متّقین از آتش جهنّم، دور شده ‏اند.

جواب این اشکال آنست که ممکن است این آیه مخصوص کسانى باشد که اصلا استحقاق وارد شدن به جهنّم را ندارند، و اصلا وارد جهنّم نمیشوند[۲۹] یا اینکه آیه مخصوص آنها است که استحقاق جهنّم را داشته‏اند ولى از باب تفضّل عفو شده‏اند، و اصلا داخل جهنّم نشده‏اند، و نیز جایز است که بگوئیم منظور از «وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ» یعنى: آنان را از اینکه همیشه در جهنّم بمانند حفظ کرده است، یا منظور آن باشد از اینکه آنان را بسبک کفّار عذاب کند حفظ نموده است.

(فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ) یعنى: خداوند این نعمتها را از راه تفضّل و زیاده بخشى بآنان عطا فرموده است، زیرا خداوند آنان را آفریده، و بر آنان نعمت فرموده، و عقل را بر آنان مسلّط ساخته، و آنان را مکلّف ساخته است و براى آنان آیاتى که دلالت بر وحدانیتش و نیکى عبادتها دارد بیان فرموده است و بدینوسیله استحقاق نعمتهاى عظیم یافته‏اند، زیرا سبب استحقاق نعمتها عبارتست از تکلیف و اطاعت و این نعمت بخششى از طرف پروردگار فضل است.

(ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) یعنى: این معنى دست یافتن بخواسته بزرگى است.

(فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ) یعنى: قرآن را بر زبانت آسان نمودیم، بنا بر این هاء در «یَسَّرْناهُ» کنایه از چیزى است که یاد نشده است، یعنى خواندن قرآن را بر زبانت آسان ساختیم.

بعضى گفته‏اند یعنى: قرآن را عربى قرار دادیم، تا بر تو و بر قومت فهمیدنش آسان باشد.

(لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ) یعنى: تا آنان بامر و نهى و وعده و وعیدى که در آنست توجّه کرده، در آن تفکّر نمایند.

(فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ) یعنى: اگر رویگردان شدند، و نپذیرفتند در انتظار آنچه که بتو وعده داده‏ایم باش، و آنان هم در انتظار هستند، زیرا آنان در حکم منتظر میباشند، چون نیکوکار در انتظار عاقبت کارهاى نیک خود و بدکار در انتظار عاقبت کارهاى زشت خویشتن است.

و بعضى گفته‏اند یعنى: منتظر باش که عذاب الهى بر آنان وارد شود زیرا آنان منتظرند که مصیبتهایى بر تو وارد شود.

و بعضى گفته‏اند: منتظر باش که بر آنان پیروز گردى، که آنان به خیال باطل خود در انتظار پیروز گشتن بر تو هستند.


[۱] نور الثّقلین ج ۴ ص ۶۱۹ بنقل از ثواب الاعمال با فرق اینکه بجاى هر کس … بخواند« هر کس همیشه بخواند» آمده است.

[۲] – سوره مزمّل: ۷۳ آیه ۹: قبل از آیه: وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا، رَبُّ الْمَشْرِقِ …» این آیه نیز بجرّ خوانده شده است بنا بر آنکه بدل باشد از« ربّک» در« اسْمُ رَبِّکَ».

[۳] – در بخش معنى آیات« إِنَّا أَنْزَلْناهُ» را جواب قسم گرفته است( مترجم)

[۴] – تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸:« إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ« فیها الرّحمه و المغفره و البرکه و هى لیله القدر.

[۵] از اسحاق بن عمار روایت شد میگوید از حضرت شنیدم که در پاسخ کسانى که میگفتند: آیا ارزاق مردم در شب نیمه شعبان تقسیم میشود؟

فرمودند:( نه بخدا قسم تقسیم ارزاق بندگان جز در شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوّم ماه رمضان در شب دیگرى نخواهد بود، در شب نوزدهم دو دسته جمع میشود، و در شب بیست و یکم هر امر محکمى مجزّا میشود و در شب بیست و سوّم خداوند آنچه را که از این امور خواسته است امضاء میکند و این شب همان شب قدرى است که خداوند درباره آن فرموده است:« بهتر از هزار ماه است».

راوى گوید: گفتم: پس معنى اجتماع دو دسته چیست؟ فرمود:

یعنى خداوند در این شب میخواهد جلو اندازد تا عقب اندازد و اراده و قضایش را جمع میکند.

راوى گوید: گفتم: پس اینکه فرمودید در شب بیست و سوّم آنها را امضا میکند یعنى چه؟ فرمودند: خداوند امور را در شب بیست و یکم روشن میسازد( بدون امضاء ولى هنوز در آن امور بداء دارد وقتى شب بیست و سوّم رسید آن را امضاء میکند« یعنى ثابت میسازد» و دیگر این امور حتمى شده که در آن بداء هم راه ندارد

[۶] – تفسیر ابن عبّاس صفحه ۳۰۸ گفته است: و سپس در طول بیست و سه بر محمّد( ص) نازل شده است و نیز تفسیر علىّ بن ابراهیم قمّى همه نزول قرآن را در طول بیست و سه سال گفته.

[۷] علل الشّرائع ج ۲ ص ۴۲۰( از حضرت صادق( ع) روایت شده است که فرمودند: هر کس در شبى که هر کارى محکم میشود نامش جز حجاج نوشته نشود در آن سال حج نخواهد رفت، و آن شب عبارتست از شب بیست و سوّم ماه رمضان زیرا در این شب اسامى دسته‏هاى حجاج نوشته میشود، و در این شب روزیها و اجلها و هر حادثه‏اى از این سال تا آن سال اتّفاق افتد ثبت خواهد شد)

[۸] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸

[۹] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸( مبین یعنى: براى آنان بزبانى بیان کند که آن را میدانند). تفسیر علىّ بن ابراهیم قمّى ج ۲ ص ۲۹۱( مبین یعنى:

پیامبرى که بر ایشان ظاهر شده است.

[۱۰] تفسیر قمّى ج ۲ ص ۲۹۱:( این سخن را هنگامى گفتند که وحى بر پیامبر خدا( ص) نازل شده بحالت غشوه فرو میرفتند)

[۱۱] تفسیر قمّى ج ۲ ص ۲۹۱:( اگر منظور از« یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ» در قیامت باشد به دنبالش نمیفرمود« إِنَّکُمْ عائِدُونَ» زیرا پس از آخرت و قیامت حالتى نیست که بآن باز گردند)

[۱۲] تفسیر قمّى ج ۲ ص ۲۹۱ یعنى:« دستورات خدا را که عبارتست از نماز، زکات، روزه، حج و سنن و احکام انجام دهید».

[۱۳] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸.

[۱۴] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸ در این نسخه از تفسیر ابن عبّاس که نزد ما است ابن عبّاس« فاعتزلون» را چنین معنى کرده است:( مرا بحال خود واگذارید نه بسود من و نه بزیانم باشید)

[۱۵] که در این شعر شاهد بر سر« رهوا» است که بمعنى آرام و ساده راه رفتن، آمده است.

[۱۶] و در این شاهد بر سر رهوا است که بمعنى بسرعت رفتن آمده است.

[۱۷] شاهد بر سر میّت است که بمعنى میتته میّت میباشد که میتته حذف شده است.

[۱۸] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۸ در تفسیر این آیه میگوید:« نه در آسمان و نه محلّ نماز آنان در روى زمین بر آنان نگریست، زیرا مؤمن هر گاه بمیرد باب آسمان که عملش از آنجا بالا میرفته و روزیش پائین میآمده، و جایگاه نماز او در زمینى که روى آن نماز میخوانده است بر او گریه میکنند و این مواضع بر فرعون و قومش نگریستند، زیرا در آسمان درى نداشتند که عمل صالحشان از آنجا بالا رود، و جایگاهى براى نماز در روى زمین هم نداشتند.

[۱۹] شاهد در این شعر در جمله« بکت دراهم» است که گریه در اینجا بمعنى خالى ماندن خانه از ساکنانش گرفته شده است.

[۲۰] عیون اخبار الرّضا( ع) ج ۱ ص ۲۱۰ از حضرت امام حسن عسگرى علیه السّلام از پدرش از جدّش از حضرت رضا( ع) نقل میکند: که او نیز از پدرانش از حضرت على علیهم السّلام روایت کرده است که:

( رسول خدا« ص») فرمودند: خداوند ما آل محمّد را انتخاب فرموده است، و نیز پیامبران و فرشتگان مقرب را برگزیده، و انتخاب نفرموده است مگر با علم به اینکه کارى نخواهند کرد از زیر ولایتش خارج شوند و بر خلاف عصمت باشد، و موجب آن شود که استحقاق عذاب و نقمتش را پیدا کنند …)

[۲۱] تفسیر ابن عبّاس ص ۳۰۹ نیز همین معنى را گفته است.

[۲۲] سوره آل عمران: ۳ آیه ۱۱۰.

[۲۳] تفسیر نور الثّقلین ج ۴ ص ۶۲۹ ج ۳۹ از اصول کافى:( زید( شحّام گوید: شب جمعه در راه بودیم که حضرت صادق( ع) به من فرمود: قرآن بخوان که امشب شب جمعه است، من این آیه را خواندم:

« إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ …» حضرت صادق( ع) فرمودند:

« بخدا سوگند آن بندگان که استثناء شده‏اند ما هستیم، و مائیم که مؤمنان را بى‏نیاز میسازیم».

[۲۴] بروایتى که در پاورقى« إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ» آورده‏ایم رجوع کنید، طبق این روایت« إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ» استثناء از« لا یُغْنِی مَوْلًى» است یعنى:

کسى قدرت بى‏نیاز کردن ندارد مگر آنها که خدا حق شفاعت به ایشان داده باشد.

[۲۵] رجوع شود به جلد ۸ عربى ص ۴۴۵ تفسیر آیه ۶۲ سوره صافّات.

[۲۶] شاهد در این شعر بر سر جمله« یعتلونه» است که بمعنى به زور بردن و روى خاک کشیدن آمده است.

[۲۷] نور الثّقلین ج ۴ ص ۶۳۰ بنقل از جوامع الجامع روایت شده است که:( ابو جهل برسول خدا( ص) میگفت: میان این دو کوه از من عزیزتر، و بزرگوارتر وجود ندارد)

[۲۸] شاهد بر سراى اذلال است که مصدر مؤکّد است براى رضت که به معنى اذللته آمده است، ولى در ظاهر مصدر مؤکّد که ذلّت باشد، بنا بر این نمیتواند شاهد مثال مورد ما باشد.

[۲۹] بنظر مترجم جواب این اشکال آنست که اثبات شى‏ء نفى ما عدا نمیکند« وقیهم عذاب الحمیم» یعنى خداوند متّقین را از عذاب جهنّم حفظ مى‏کند منافات ندارد که بعضى گناهکاران هم پس از مدّتى از عذاب آتش نجات یابند، و نیز طبق صریح آیه شریفه( وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها) همگى وارد جهنم خواهند شد و سپس کسانى نجات خواهند یافت( ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ …) بنا بر این جواب مرحوم طبرسى خالى از اشکال نیست.

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۲، ص: ۳۲۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=