هود --ترجمه مجمع البيان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره هود ۱ الی ۸

سوره هود

بر طبق گفته بیشتر مفسرین: تمامى این سوره مکى است، ولى قتاده گفته:

تنها یک آیه آن یعنى آیه‏ «أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ …» در مدینه نازل شده است.

شماره آیات آن:

بگفته قراء کوفه: یکصد و بیست و سه آیه است، و بنا بر قول شامیان و پیشینیان از قراء مدینه (و باصطلاح مدنى اول) یکصد و بیست و دو آیه، و نزد دیگران یکصد و بیست و یک آیه است.

 

 

 

فضیلت این سوره:

أبى بن کعب از رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- روایت کرده که فرمود: هر کس این سوره را بخواند بشماره هر کس که بنوح و هود و صالح و شعیب و لوط و ابراهیم و موسى ایمان آورده و یا آنها را تکذیب کرده است ده حسنه باو عطا شود، و روز قیامت از سعیدان باشد.

و ثعلبى بسند خود از أبى جحیفه حدیث کرده که برسولخدا- صلى اللَّه علیه و آله- عرض شد:

اى رسول خدا! پیرى زود در شما اثر کرده؟ حضرت فرمود: (آرى) سوره هود و امثال آن پیرم کرد. و در روایت دیگرى است که ابو بکر این سخن را گفت، و حضرت در پاسخش فرمود: سوره هود و امثال آن: (یعنى) سوره حاقه و واقعه و «عم یتساءلون» و «هل اتاک حدیث الغاشیه» مرا پیر کرده.

و عیاشى از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس سوره هود را در هر جمعه بخواند خداوند در روز قیامت او را در زمره پیمبران محشور سازد، و حسابش آسان گردد، و در آن روز عمل خطایى براى او باقى نماند.

 

 

 

تفسیر این سوره:

چون خداى تعالى سوره یونس را با بحث از «وحى» بپایان رسانید، و فرمود:

«وَ اتَّبِعْ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ …» در این سوره با بیان وحى مزبور سخن خود را افتتاح فرموده چنین گوید:

[سوره هود (۱۱): آیات ۱ تا ۴]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (۱)

أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ (۲)

وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ (۳)

إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۴)

ترجمه:

بنام خداوند بخشاینده مهربان،

الف، لام، راء، (این) کتابى است که آیات آن استوار (و محکم) و سپس شرح و توصیف شده، و از جانب خداى فرزانه و خبیر آمده (۱)

تا شما جز خدا را نپرستید، براستى که من از جانب وى براى شما بیم دهنده و نوید بخشم (۲)

و (میگویم) که از پروردگارتان آمرزش بخواهید و بدرگاهش توبه کنید، تا از بهره‏اى نیکو در مدتى معین شما را بهره ‏ور سازد، و فضل هر صاحب فضیلتى را باو بدهد، و اگر روى بگردانید من از عذاب آن روز بزرگ بر شما بیمناکم (۳)

بازگشت شما بسوى خدا است، و او بر همه چیز توانا است. (۴).

شرح لغات:

احکام: جلوگیرى کردن از فساد و تباهى کار. و «حکمت» شناسایى چیزهایى است که جلوگیرى از تباهى و نقص کار میکند و شناختن آنچه زشت را از زیبا، و فساد را از صحیح جدا سازد.

حکیم: در مورد خداى تعالى بدو معنا آید:

۱- بمعناى اسم فاعل «محکم» و از صفات فعل باشد یعنى کارهاى او محکم است.

۲- آنکه بمعناى «علیم» (و دانا) و از صفات ذات باشد.

 

 

 

 

تفسیر:

«الر» در اول سوره بقره معناى این حروف و هم چنین قولهاى بسیارى را که در تفسیر آن گفته‏اند، بیان داشتیم، و تکرار آن در اینجا بى‏فائده است.

«کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ» این قرآن کتابى است که آیات آن محکم است و سپس شرح و توضیح شده است، و در معناى این جمله چند وجه گفته ‏اند:

۱- ابن عباس گفته: یعنى آیات آن- مانند کتابها و ادیان پیشین- نسخ نشود، و با بیان حلال و حرام و سایر احکام شرح و توضیح شود.

۲- حسن و ابى العالیه گفته ‏اند: معناى آیه این است که آیات قرآن بوسیله امر و نهى محکم شده و با ذکر وعده و تهدید و پاداش و کیفر توضیح شده است.

۳- از مجاهد نقل شده که گفته است- یعنى آیات قرآن یک جا محکم و استوار گردیده (و پى ریزى شده) و سپس در وقت نزول آیه آیه و تدریجاً نازل گردیده تا شخص مکلف براى تدبر و دقت در آنها فرصت و قدرت بیشترى داشته باشد.

۴- ابو مسلم گفته: یعنى نظم آن بجهت فصاحتى که دارد محکم است تا بحدى که معجزه گردیده، و سپس با شرح و بیان توضیح شده.

۵- معناى پنجم آن است که آیات آن متقن و محکم است که خلل و تباهى در آن نیست، زیرا کار محکم آن کارى است که آن را با استحکام انجام دهند و خلل و نقصى در آن نباشد. و سپس آنها بدنبال یکدیگر قرار داده شده است.

«مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» و این قرآن از نزد آن خدایى براى شما آمده است که در کارهاى خود حکیم، و نسبت بأحوال خلق و مصالحشان دانا و خبیر است.

«أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِی لَکُمْ …» خداوند این کتاب را نازل کرده تا بشما دستور دهد که جز او را نپرستید، و من شما را از نافرمانى و عقاب الم انگیزش بیم دهم و بفرمانبردارى و پاداش نیکویش نوید بخشم.

«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» او را هدف آمال خود قرار داده و آمرزش از وى بخواهید و بوسیله توبه بدرگاهش توسل جویید. و جبائى گفته: یعنى نسبت به گناهانتان از وى آمرزش بخواهید، و در آینده نیز هر گاه گناهى از شما سر زد بدرگاهش توبه کنید. و فراء گفته است: «ثم» در اینجا بمعناى «واو» است، و توبه و استغفار هر دوى آنها یکى است و «توبه» براى تأکید آمده است.

«یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى» یعنى وقتى شما از او آمرزش خواستید و بدرگاهش توبه کردید شما را در دنیا از نعمت آسایش و خوشى و وسعت تا هنگامى که مرگتان مقدر شده بهره‏مند میکند. و زجاج گفته: یعنى شما را باقى میگذارد و مانند مردمان کافر گذشته بعذاب استیصال دچار نمى ‏سازد و از بین نمى ‏برد.

«وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ» برخى گفته ‏اند: فضل در اینجا بمعناى تفضیل و اعطاء است، و ضمیر در «فضله» بصاحب فضل بر میگردد و معناى آن چنین میشود که بهر کس مطابق برترى او از نظر مال و سخن و سایر اعمال دست و پا، پاداش آن را میدهد. و معناى دیگر آن است که بهر کس هر چه کار کند پاداش عمل او را باندازه عملش میدهد، زیرا هر کس اعمال نیک او در دنیا بیشتر باشد درجات او در بهشت بیشتر خواهد بود، و روى این معنى بهتر آن است که ضمیر در «فضله» را بخداى تعالى بازگردانیم.

«وَ إِنْ تَوَلَّوْا» و اگر آنان از دستورات خدا روى بگردانند. و یا اگر شما روى بگردانید.

«فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ‏ یَوْمٍ کَبِیرٍ» من از عذاب روز بزرگ یعنى روز قیامت بر شما بیمناکم، و معناى بیمناکى بمعناى شک و تردید نیست بلکه بمعناى یقین است‏

یعنى اى محمد باینها بگو در اینصورت من میدانم که عذاب بزرگى در پیش دارید، و اینکه آن روز را ببزرگى توصیف فرموده بخاطر شدائد و سختیهاى آن روز است.

«إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ» بازگشت شما در آن روز بسوى حکم و فرمان خدا است، زیرا دیگران را در آن روز حکم و فرمانى نیست.

«وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» و او بباز گرداندن شما و زنده کردن و کیفرتان قادر و توانا است، و با اینوضع از نافرمانى و مخالفت او بترسید.

 

 

 

[سوره هود (۱۱): آیه ۵]

أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۵)

ترجمه:

هان بدانید که آنها دلهاى خویش را (از استماع و فهم سخنان حق) بگردانند تا خود را از وى مخفى کنند، آگاه باشید که اینان وقتى خود را در جامه ‏ها به پیچانند خدا آنچه را نهان کنند و هر چه را آشکار سازند میداند که او بمکنونات دلها آگاه و دانا است (۵)

شرح لغات:

ثنى: بمعناى پیچیدن. و عطف و استثناء هم از همین معنى و همین باب است، زیرا عطف کردن چیزى بچیزى بمعناى پیچاندن و ارتباط چیزى بچیز دیگر است، و استثناء نیز عطف چیزى است به اخراج و بیرون بردن آن از چیز دیگر.

شأن نزول:

ابن عباس گفته: این آیه درباره اخنس بن شریق نازل گشته که مردى شیرین- زبان بود و در ظاهر رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- را با چرب زبانى دیدار میکرد ولى در دل دشمنى خود را با آن حضرت پنهان میداشت. و عیاشى بسند خود از امام باقر- علیه السلام- روایت کرده که فرمود: جابر بن عبد اللَّه بمن خبر داد که مشرکین هر وقت رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- را دیدار میکردند سر و گردن خود را با جامه مى‏پوشاندند که حضرت آنها را نبیند، و دنبال این جریان بود که آیه فوق نازل گردید.

تفسیر:

چون در آیات قبل سخن از قرآن بمیان آمد خداى سبحان در این آیه رفتار آنها را در وقت شنیدن قرآن بیان فرموده گوید:

«أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ» این کافران و منافقان کفر خویش را در دل مخفى کنند، و برخى گفته‏اند: یعنى دلهاى خود را بگردانند که سخن خدا را نشنوند، و فراء و زجاج گفته ‏اند: یعنى دلها را بر دشمنى پیغمبر- صلى اللَّه علیه و آله- بگردانند، و برخى گفته ‏اند: آنها وقتى مجلسى بر ضد پیغمبر اسلام تشکیل میدادند، و براى بهم زدن برنامه ‏هاى آن حضرت انجمنى میکردند بیکدیگر نزدیک شده و سینه ‏هاشان را بهم مى‏ چسباندند و بطور آهسته و نجوى سخن میگفتند.

«لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ» و روى معناى اخیر یعنى میخواستند بدینوسیله خود را از خداى تعالى مخفى سازند، و اینقدر نادان بودند که خیال میکردند اگر بهم نزدیک شده و سینه‏ ها را بیکدیگر بچسبانند خداوند از اسرار آنها آگاه نمى ‏شود، و روى معناهاى دیگر یعنى میخواستند بدینوسیله خود را از پیغمبر- صلى اللَّه علیه و آله- مخفى و پنهان کنند.

«أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ» ابن عباس گفته: یعنى اینان با جامه ‏ها خود را مى‏ پوشانند و در صدد ضدّیت با پیغمبر و مؤمنان بر میآیند، و بدینوسیله نیت قلبى خود را مکتوم و پنهان میدارند.

«یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ» بدنبال آیه بالا خداوند میفرماید: در آن وقتى که اینان بجامه ‏ها خود را مى ‏پوشانند، و آن را حائل و پرده ‏اى براى خود قرار میدهند (و خیال میکنند خداوند از اندیشه و فکر آنان بى‏خبر است، در همان حال غافلند که) خدا هر چه را پنهان دارند و هر چه را آشکار سازند همه را میداند، و از ازل بحال آنان آگاه بوده است.

«إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» که خدا بآنچه در دلها است و بمکنونات قلبها دانا است.

[سوره هود (۱۱): آیات ۶ تا ۸]

وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ (۶)

وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ (۷)

وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۸)

 

 

 

ترجمه:

هیچ جنبنده ‏اى در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خدا است، و خداوند قرارگاه و جایگاه او را میداند، و همه در مکتوب آشکار (و لوح محفوظ) ثبت است (۶)

و او است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش وى بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدامیک نیکو کارترید، و اگر بدانها بگویى که شما محققاً پس‏ از مرگ زنده خواهید شد همانا مردمانى که کافر شده ‏اند خواهند گفت: که این جز جادویى آشکار نیست (۷)

و اگر عذاب را از اینان تا مدت معینى بتأخیر اندازیم (از روى مسخره) گویند: چه چیز سبب تأخیر آن گشته؟ هان بدانید آن روزى که عذاب بر آنها فرا رسد از آنها بازگشتنى نیست، و آنچه را مسخره میکردند دچارش خواهند گردید (۸).

 

 

 

تفسیر:

«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ» و هیچ جنبنده ‏اى نیست که در زمین جنبش کند، و این جمله همه جنبندگان روى زمین از انسان و جن و پرنده و چرنده و حیوانات وحشى و دیگر جانوران را شامل میشود.

«إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» جز آنکه خداى سبحان متکفل روزى آنها شده و روى اقتضاء مصلحت و حکمت روزیشان را میرساند.

«وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها» مجاهد گفته: یعنى و قرارگاه آنها و نیز جایى که آنها را بودیعت گذارده یعنى صلب پدران و رحم مادرانشان را میداند. و ابن عباس و ربیع گفته‏اند: «مستقرّ» جایى است که در زمین بدان پناه برند، و «مستودع» قبر آنها است که پس از مرگ در آن قرار گرفته و از آن بیرون آیند. و دیگرى گفته: «مستقر» جایى است که عملشان بر آن استقرار گیرد، و «مستودع» جایى است که بدان باز گردند.

«کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» با این جمله خداوند خبر میدهد که همه آنها در کتابى آشکار که همان لوح محفوظ باشد ثبت و نوشته شده است.

«وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ» و با این جمله نیز خبر میدهد که خداى سبحان آنها را در این مدت از زمان آفریده و خلق فرمود، با اینکه قدرت داشت آنها را در فاصله چشم بر هم زدنى بیافریند، و این جریان بدانجهت بود که خداوند میخواهد بیان فرماید: مصلحت چنین اقتضا دارد که کارها روى حکمت جریان یابد و از روى ترتیب انجام پذیرد. و منظور از شش روز آن مقدار زمانى است که‏ باندازه شش روز باشد نه روزهاى معمولى ما که با طلوع و غروب خورشید امتداد دارد، زیرا در آن وقت روزى به این ترتیب وجود نداشته.

«وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» و عرش او بر آب بود، و این جمله دلالت دارد بر آنکه عرش و آب پیش از خلقت آسمانها و زمین وجود داشته، و آب بقدرت پروردگار متعال در جایگاه دیگرى بوده که خداوند بکمال قدرت خویش آن را در آن جایگاه نگاه میداشته، و این خود بزرگترین عبرت براى منکران است. و ابو مسلم گفته: منظور از عرش بنا و ساختمان آسمانها و زمین است که خدا آن را بر آب بنا کرد، زیرا عرش بمعناى بنا آمده در آنجا که فرماید: «وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ[۱]» یعنى آنچه بنا میکنند، و این جمله براى آن است که معلوم شود بناى بر روى آب عجیب‏تر و شگفت انگیزتر است.

«لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» یعنى آفریدگان را آفرید و تدبیر امورشان را فرمود تا نیکو کارى نیکوکاران را آشکار سازد زیرا هدف اصلى همین بود، یعنى رفتار او با شما مانند رفتار کسى است که شما را در بوته امتحان و آزمایش گذارده تا خیال نشود که خداوند بندگان را پیش از آنکه کارى بکنند روى علم خود پاداش و کیفر میدهد، و از جمله‏ «أَحْسَنُ عَمَلًا» نیز استفاده میشود که عملها، خوب و خوبتر دارند و گاهى عملى خوب است و نسبت بعملى دیگر خوبتر است.

«وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ …» اى محمد اگر باینها بگویى که شما پس از مرگ براى حساب و کیفر زنده میشوید آنان که کافر شده ‏اند در ظاهر گویند که این سخن جز جادویى آشکار نیست.

«وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى‏ أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» و اگر ما عذاب استیصال را از این مردمان کافر تا مدت معین و سر آمد معلوم آن تأخیر اندازیم … و «امت» در اینجا بگفته ابن عباس و مجاهد بمعناى زمان است چنانچه در آن آیه دیگر فرموده:

«وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ»[۲] که در آنجا «امه» بمعناى زمان است. و على بن عیسى گفته:

«امه» بمعناى جماعت است، یعنى اگر عذاب اینها را تا مردمى که پس از اینها بیایند و بر کفر خود اصرار ورزند و مؤمنى در آنها بهم نرسد بتأخیر اندازیم … چنانچه همین کار را نسبت بقوم نوح کردیم. و جبائى گفته: معناى آیه این است که اگر عذاب اینان را تا مردمى دیگر که پس از ایشان بیایند و آنها را تکلیف کنیم و نافرمانى کنند که در آن وقت حکمت اقتضاى نابودى آنها را بنماید، بتأخیر اندازیم …

و در حدیثى که از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده فرموده‏ اند:

منظور از «أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» در این آیه یاران حضرت مهدى علیه السلام هستند که بشماره اصحاب بدر بیش از سیصد و ده نفر هستند و مانند ابرهاى پائیزى گرد هم جمع شوند.

«لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ» از روى مسخره گویند: اگر این عذاب راست بود چه چیز آن را بتأخیر انداخت؟

«أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ» آگاه باشید که این عذابى که دیر آمدنش را مسخره میکنند هر گاه در وقت معینى خدا اراده کند و بر آنها فرود آید هیچکس نیروى بازگرداندنش را از آنها ندارد، و در آن موقعى که خدا بخواهد آن را بیاورد احدى قدرت بردنش را ندارد.

«وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ» و بهمان عذابى که مورد استهزاء و تمسخرشان بود دچار گردند.

 

____________________________________________________________________

[۱] – سوره نحل آیه ۶۸

[۲] – سوره یوسف آیه ۴۵.

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۱۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=