مراتب کمال انسان ـ ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»
تحقیق مراتب کمال انسان
بدان که انسان قبل از هبوط آدم (ع) در عالم صغیر و برانگیختن رسول باطنى کافر محض بوده که نه مبداى مى شناخته و نه معادى و بعد از برانگیختن رسول باطنى، اقرار فطرى او ظاهر مىشود و در مىیابد که مبدئى بر او مسلّط است در حالى که پیش از آن به این اقرار اصلا احساسى نداشت و اکنون به آگاه کننده خارجى احتیاج پیدا کرد که او را بر مقتضاى فطرتش آگاه سازد، یا احساس ضعیفى به این اقرار داشت که مغلوب غفلتهایش بود، و این معنى در اندکى از مردم بود.
گاهى احساس او قوى مىشود که او را وادار به طلب مىکند، و او را رها نمىکند تا به مطلوبش برساند، مانند سنگ آتشگیرى که نزدیک به اشتعال و سوختن است اگر چه آتش به آن تماس نداشته باشد، و این معنى در غایت ندرت و قلّت است.
دو قسم اوّل یا در کفر خالصشان مى مانند و از آگاه کنندههاى خارجى و رسولان الهى متنبّه نمىشوند، و همّى جز گذراندن شهوات و برآوردن مقتضیات نفوسشان ندارند، اینان عامّه مردم هستند. أعمّ از اینکه رسول خارجى یا نوّاب او آنان را به سوى خدا بخواند یا نه و اعم از اینکه دعوت ظاهرى را قبول بکنند و بیعت به بیعت عامّه بکنند یا نه.
نهایت امر این است که کسى که دعوت ظاهرى را قبول مىکند و در اسلام داخل مىشود اگر در حال حیات رسول یا نایب او که با آن بیعت کرده بمیرد درجه اى از نجات براى او هست و همه اینها امیدوار به امر خدا هستند[۳]، ولى بیعت کنندگان تنها امیدوار امر خدا به حسب اولین درجه نجات نیستند بلکه آنان امیدوار و خواهان کمال درجات نجات مىباشند، حال آنان که امیدوار امر خدایند یا اینکه متنبّه شده کسى را مىجویند که آنان را بر مبداشان راهنمایى کند پس یا این است که مىرسند یا نمىرسند.
و آنکه به راهنما و دلیل رسیده یا این است که به مقتضاى دلالت دلیل عمل مىکند یا نمىکند. و عمل کننده به حسب حال یا در کفر باقى مى ماند یا از این حدّ تجاوز کرده به شرک حالى یا شرک شهود یا (در نقطه مقابل آن) به توحید شهودى یا تحقّقى مىرسد. در این حال اگر چنان شود که برایش اشاره اى به توحید هم باقى نماند (مقام جذب مطلق و فناء محض) دگر توحیدى در آنجا نمودى ندارد (بلکه عین توحید است بىبیان و نشان) در این صورت براى خدا مىشود، این مقام آخر مقامات عبودیّت بوده بر کمال و تمامیّت مقرّ است (اقرار دارد) و در این هنگام اگر خداوند او را به سبب عنایت خویش باقى بگذارد، این مقام براى او ابتداى مقامات ربوبیّت است و اگر بر همین حالت باقى بماند و خداوند پس از فنا او را باقى نگذارد دیگر از او هیچ عین و اثرى نمىماند، پس براى او نه اسمى است و نه رسمى و نه حکمى.
و این معنى یکى از مصادیق حدیث قدسى است که مىگوید: همانا اولیاء من تحت قبّه رحمانیّت من هستند غیر از من کسى آنها را نمى شناسد[۴]، و همچنین این معنى یکى از مصادیق ولىّ و امام (ع) است چنانچه بیان خواهیم کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳] اشاره به آیه ۱۰۱ سوره توبه است که مىفرماید: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ: و دیگران که امید امر خدا را دارند.
[۴] اولیایى تحت قبایى لا یعرفهم غیرى.
ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه» سوره بقره ۲۱۹