رزق ـ ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»
کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقاً
این جمله، صفت بعد از صفت یا حال از ضمیر مجرور به «لام» است. یا حال است از جنّات و یا جمله مستأنفه است؛ تا بیان حالت آنها و آنچه در بهشتهاست باشد.
«رزق» اسم مصدر است به معنى «مرزوق» و آن عامّ است و شامل جمیع اقسام رزقهایى مىشود که بدن از آنها کمال مىیابد، و آن بر چند قسم است:
۱- رزق نباتى که از راه دهان وارد معده شده، از آنجا به کبد و سپس به روده و از آنجا به اعضاء منتقل مى گردد.
۲- رزق نباتى حقیقى که داخل اعضاى بدن مىشود تا آنچه از نیروهاى بدنى را که تحلیل رفته است؛ جبران کند. (به اصطلاح بدل ما یتحلّل باشد) بقیه مراتب قبلى در تغذیه به منزله قالب براى این مرتبه است- همانطور که باغها، جایگاه و بسترى براى میوه اند.
۳- روزى حیوانى که از راه حواس و مدارک (رگها و پىها) حیوانى به قلب وارد مىشود، یا از طریق نیروى محرّکه به آن مىرسد؛ چه مقتضیات اعضاء سبعى و حیوانى در قلب اثر مىکند. هر چه از لذائذ و رنجها در دل تأثیر بگذارد؛ همانطور که در روح اثر مىگذارد در بدن نیز تأثیر مىکند.
۴- آن نوع از روزیهاى حیوانى و انسانى که موجب کمال روح است، عبارت از علمى است که موجب عمل گردد و یا عملى است که موجب علم شود.
«منها» ظرف لغو است که متعلّق به «رزقوا» مىباشد.
لفظ «من» ابتدائیه است؛ زیرا در «رزقوا» معنى «اخذ»، گرفتن وجود دارد که مقتضى وصول به مفعول است به واسطه «من» و «من ثمره» بدل از رزق است از نوع بدل اشتمال.
و این اعراب بهتر از اعرابى است که «زمخشرى» و «بیضاوى» به آن قائل شدهاند و آن دو را دو حال متداخل از «رزقا» قرار داده اند.
لفظ «ثمره» چون بعد از «کلّما» آمده است مقتضى عموم بدل است.
رزق بهشتى، مانند روزى نباتى نیست زیرا در آنجا (بهشت) بدن نیازى به بدل ما یتحلّل ندارد و روزى بهشتى سنگینى ندارد که محتاج به دفع باشد.
قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ منظور از «من قبل» دنیا مىباشد.
بدان آنچه که در دنیاست از آسمانها و زمینها صورتها و سایه هایى است از آنچه در آخرت است. آنچه در دیگر سراست حقایق آن چیزى است که در دنیا است. پس همه عناصر و موالید و افلاک[۳] و ستارگان حقایقشان در بهشت است و در بهشت چیزى نیست جز اینکه سایهاش در این جهان موجود است. و چون چیز بودن چیز و شخصیت شخص به حقیقت آن است و به صورت و سایه آن نیست پس آنچه مؤمنان، در بهشت مى بینند؛ مى دانند؛ همان است که در دنیا دیده اند. لیکن در دنیا آلوده به نقائص مادّى و نیستىها و تیرگى ها بوده است ولى در آخرت مصفّا و پاک از این کدورتها و موادّ است. پس هر چه از میوهها را ببینند مى گویند: این همان است که پیش از این در دنیا از آن بهرهمند شده ایم و شاید هم این جمله استفهام انکارى تعجّبى باشد؛ یعنى، وقتى از باب مثال «انار» آخرت را بینند که با انار دنیا تفاوت بسیارى (در شکل و رنگ و طعم) دارد و متوجه شوند این «انار» همان انارى است که در دنیا دیدهاند، در شگفت خواهند شد و براى آنان عجیب و غریب مىنماید که چه تفاوت زیادى بین این دو انار وجود دارد. لذا، وجود آن را از جهت همجنسى با انار دنیا مورد انکار قرار داده و مى گویند: آیا واقعا این همان انار است که قبلا دیده ام؟
احتمال دارد؛ این یاد آورى مربوط به دفعه قبل از این باشد که در بهشت بوده اند زیرا میوه هاى بهشتى در پاک بودن از کدورات و سنگینىها متشابه اند و در لطافت و لذت و خوشبوئى و سنگین نشدن بدن با خوردن آنها و یکدست بودن و عدم اختلاف در نارس بودن یا بیش از حد رسیده بودن، و معیوب بودن بعضى چنانکه میوههاى دنیا این چنین اند به هم شباهت دارند. به دلیل اینگونه تشابه و توافق، حمل عبارت «رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ» بر «هذا» از نوع حمل ذات شیئى بر خود شیئى «حمل هو هو»[۴] صحیح مىشود مثل اینکه بگوئیم: «زید شیر است» «زید در شجاعت مانند شیر است» که تشابه زید به شیر در شجاعت «حمل هو هو» را صحیح کرده است.
ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج۲، بقره آیه ۲۵