**حکایات بيان السعادة

وصایت حضرت داوود علیه السلام ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»

فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ
وصایت حضرت داوود علیه السلام

ما به سلیمان حکم کردن، یا گوسفندان را از جهت حکم اضرار بر حسب اقتضاء وقت وحى کردیم، پس حکم او ناسخ حکمى شد که سابقا بود، پس وحى و تفهیم ما به سلیمان تجهیل و نسبت جهل دادن به داود نیست و لذا فرمود:

وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً و به هر یک (از سلیمان و داود) مقام حکم فرمایى و دانشى عطا کردیم.

از امام صادق علیه السّلام است که فرمود: خداوند تعالى قبل از داود به پیامبران وحى کرد: هر گوسفندى که زراعتى را تباه کند پس براى صاحب زراعت است که خود گوسفندان را بابت خرابى مزرعه اش بر دارد، و این حملهى گوسفند و این حکم مخصوص شب است، چه بر صاحب زراعت است که روزها حافظ و نگهبان زراعتش باشد و بر صاحب گوسفند است که در شب گوسفندش را حفظ کند، پس داود حکم کرد به همان حکمى که انبیاى قبل از او حکم کردند.

پس خداوند به سلیمان وحى کرد: هر گوسفندى که زراعت کسى را نابود کند صاحب زراعت فقط مىتواند به مقدار زراعت از شیر گوسفندان استفاده کند.

و بعد از سلیمان نیز این چنین سنّت جارى شد، و این است قول خداى تعالى که فرمود: وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً پس حکم هر یک از آن دو به سبب حکم خداى تعالى است[۱].

در خبر دیگرى از امام صادق علیه السّلام آمده است: خداوند به داود وحى کرد از اهل خود وصىّ اتّخاذ کن که مشیّت و علم من بر این تعلّق یافته که هیچ پیامبرى را مبعوث نکنم مگر اینکه از اهل خودش وصىّ داشته باشد، و داود فرزندان متعدّدى داشت و در بین آنان غلامى بود که مادرش پیش داود بود و داود او را دوست مىداشت و هنگامى که چنین وحى بر داود آمد بر آن زن داخل شد و به او گفت: خداوند به من وحى کرده و امر نموده که وصىّ از اهل خودم بگیرم، زنش به او گفت: پس آن پسر من باشد، داود گفت: من هم همین را مىخواهم.

ولى آنچه که در علم خدا گذشته و نزد او حتمى است این بود که سلیمان (پس دیگر از زن دیگر) وصىّ داود باشد.

پس خداى تعالى به داود وحى کرد: تا امر و دستور من نیامده عجله نکن، پس چیزى نگذشت که دو مرد بر داود وارد شدند که در گوسفند و درخت انگور نزاع مىکردند.

خداى تعالى به داود وحى کرد: فرزندانت را جمع کن پس هر کس در این قضیّه قضاوت کرد و در قضاوتش مصیب بود او وصىّ تو بعد از توست.

پس داود فرزندانش را جمع کرد و داستان آن دو نفر را که با هم نزاع مىکردند به آنان گفت، سلیمان گفت: اى صاحب باغ انگور گوسفندان این مرد چه وقت داخل باغ تو شدهاند؟

گفت: شب داخل باغ شده اند، سلیمان علیه السّلام گفت: اى صاحب گوسفند حکم کردند که اولاد گوسفندانت و پشمهاى آنها امسال مال صاحب باغ باشد.

سپس داود گفت: چرا حکم نکردى که خود گوسفندان مال صاحب باغ باشد، در حالى که علماى بنى اسرائیل چنین قیمت مى گذاشته اند و قیمت باغ در مقابل قیمت گوسفندها قرار مى گرفت.

سلیمان گفت: درخت انگور از ریشه که کنده نشده، بلکه بار و میوهى آن خورده شده و آن سال آینده بر مى گردد.

پس خداى تعالى به داود وحى کرد که حکم در این قضیّه همان است که سلیمان حکم کرده، اى داود تو چیزى را خواستى و ما چیز دیگرى را خواستیم.

پس داود پیش زنش رفت و گفت: ما چیزى خواستیم و خداى تعالى چیز دیگر اراده کرد و جز آنچه که خدا اراده کرده محقّق نشد و ما هم به امر خدا راضى شدیم و تسلیم او گشتیم.

همچنین است حال اوصیاى آنان نیز نمى توانند در این امر تعدّى کنند و از وصىّ مورد نظر تجاوز به غیر آن بکنند[۲].

ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»سوره الأنبیاء۷۴-۱۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=