ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»سوره العنکبوت ۱-۴۰
سوره عنکبوت
همهى این سوره مکّى است، برخى همهى آن را مدنى دانسته اند، بعضى هم گفتهاند: جز ده آیه از اوّل[۱] سوره همهى آن مکّى است.
آیات ۱- ۷
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱ تا ۷]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الم (۱) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (۲) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (۳) أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (۴)
مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۵) وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۶) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (۷)
ترجمه
(۲۹/ ۷- ۱)
به نام خداوند بخشندهى مهربان
الم (الف. لام. میم).
آیا مردم گمان مىبرند که رهایشان کنند [همین] که [به زبان] بگویند ایمان آورده ایم و ایشان را نمى آزمایند؟
وبه راستى پیشینیان آنان را آزمودهایم، و بىشک خداوند راستگویان و دروغگویان را نیک مىشناسد
آیا کسانى که کارهاى ناروا انجام مىدهند گمان مىبرند که بر ما پیشى مىگیرند، چه بد است داوریشان.
هر کس که به لقاى الهى امید داشته باشد [بداند که] اجل مقرّر الهى فرارسنده است و او شنواى داناست.
و هر کس [در راه حق] بکوشد، به سود خویش کوشیده است، بىگمان خداوند از جهانیان بىنیاز است.
و کسانى که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند سیّئاتشان را از ایشان مىزداییم و به بهتر از آنچه کردهاند پاداششان دهیم.
تفسیر
الم در اوّل سورهى بقره تفصیل کامل همهى فواتح سورهها گذشت أَ حَسِبَ النَّاسُ آیا مردم مىپندارند؟! استفهام انکارى توبیخى است.
أَنْ یُتْرَکُوا که رهایشان کنند؟! این جمله جانشین دو مفعول [حسب] است.
أَنْ یَقُولُوا براى این که بگویند، یا به این که بگویند، یا در این که بگویند، بدل از [ان یترکوا] است (به صورت بدل اشتمال).
آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ ایمان آوردهایم و (گمان کردهاند که اگر چنین گفتند) آزموده نخواهند شد (یا بدون آزمایش این حرف پذیرفته است، حال اینکه آزموده مىشوند) تا لطیفهى ایمانشان ظاهر شده و حقیقت ولایت آنان خالص گردد.
و چنین گمانى محقّق نمىشود (نباید چنین گمانى را بکنند)، بلکه شایسته است کسى که با قبول رسالت یا ولایت ایمان آورده خود را براى امتحان آماده کند، مانند مریضى که بدنش را به حجامتگر مى سپارد تا براى حجامت و عمل جرّاحى اقدام کند و این امتحان گاهى با تکالیف بدنى و مالى است و گاهى با مصیبتها در انفس و اموال و گاهى با اذیّت و آزار مردم، مانند ناسزا گفتن، کتک، تبعید و قتل.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ما البتّه کسانى را هم که پیش از آنان بودند مورد امتحان و آزمایش قرار دادیم، کسانى که مدّعى ایمان عامّ با بیعت نبوى یا مدّعى ایمان خاصّ با بیعت خاصّ ولوى بودند.
این جمله حالیّه است، لام لام قسم است.
فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا تا بدان سبب آنان را امتحان کردیم تا خداوند بداند راستگویان و دروغگویان را، لفظ [فاء] سببیّه است.
البتّه علم در اینجا به معناى عرفان و شناخت است و متعدّى به یک مفعول شده است یا مفعول دوّم محذوف است و تقدیر آن چنین است: (و لیعلمن الله الذین صدقوا صادقین) یا (متمیزین من غیرهم).
وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ و دروغگویان را باز شناسد و وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ خوانده شده و در هر دو با ضمّهى یاء و کسرهى لام از (اعلم) به معناى او را داراى علامت قرار داده خوانده شده، یا از علم به معناى عرفان، یا از [علم] است که متعدّى بر دو مفعول است.
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا آیا کسانى که کارهاى ناروا انجام مى دهند گمان کرده اند که بر ما پیشى مى گیرند؟!
آیهى اوّل جهت دلدارى مؤمنین و این آیه براى ترسانیدن بدکاران است.
ساءَ ما یَحْکُمُونَ چه بد داورى مىکنند؟! مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ هر کس که به لقاى خدا رغبت کرده و طالب آن باشد یا از آن ترسد و فرار کند.
(چون لفظ (رجاء) گاهى به معناى ترس استعمال مىشود، پس تهدید و ترغیب مىشود).
فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ اجل خدا حتما خواهد آمد، پس رغبتکننده بر رغبت خویش تثبیت مىشود و کسى که مىترسد از چیزى که موجب ترس اوست خوددارى مىکند.
وَ هُوَ السَّمِیعُ و او گفتارهاى قال و حال شما را شنواست.
الْعَلِیمُ و به جمیع اعمال و نیّتهاى شما آگاه و داناست، پس بدکار و بزهکار بر حذر باشد، نیکوکار و محسن، شوق و رغبت پیدا کند.
و این جمله جواب سؤال مقدّرى است که گویا گفته شده: آیا لقاى خدا واقع مىشود؟ و این گونه پاسخ داده باشد.
وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ جمله حالیّه یا معطوفه است و این جمله براى استدراک توهّمى است که از ترغیب و تشویق خداى تعالى به عمل و ترساندن او از معصیت پدید مىآید زیرا این توهّم پیش مىآید که خداوند از اطاعت نفع و بهره مى برد و از معصیت متضرّر مىگردد پس فرمود: چنین نیست، هر کس کوشش کند براى خودش کوشش مىکند.
إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ خداوند بىنیاز از عالمیان است، از طاعت آنان بهرهمند نمىشود و از معصیتشان متضرّرنمى گردد.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ عطف بر مَنْ جاهَدَ …
تا آخر است به نحو عطف تفصیل بر اجمال و رفع توهّمى است که از قول خدا: فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ ناشى مىشود، گویا این توهّم پیش مىآید که اگر کوششکننده فایدهاى کوشش خود را مىبرد و از جانب خدا هیچ التفات و فعلى نسبت به او صورت نمىگیرد، پس خدا براى او چه مىکند؟
خداى تعالى مىفرماید: هر کس مجاهده و کوشش کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد ما سیّئات و گناهان آنان را زائل مى کنیم و پاداش آنان را به بهترین وجه مى دهیم.
آنچه که مقتضى و موافق با مقابله و مقصود است این است که گفته شود: [هر کس مىنشیند و از کوشش در راه خدا باز مىایستد بر ضرر خودش تمام مىشود] در حالى که این مقابله را ذکر نکرد و هم چنین مقابل وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ را نیز (ذکر نکرد).
زیرا مقتضاى مقام و مقابله این بود که بگوید: (و الذین کفروا و عملوا السیئات لنجزینهم جهنم) عدم ذکر طرف مقابل به جهت عدم اعتنا به کفّار و ذکر آنانست و از سوى دیگر حکم آنان با مقایسه و مقابله معلوم مىشود و احتیاجى به ذکر آنان نیست.
و نیز قول خداى تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ … تا آخر و قول خداى تعالى: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا … تا آخر موجب بىنیازى از ذکر کفّار در مقابل مؤمنین است، گویا که شأن مؤمنین بالاتر و برتر از آن است که منافقین و کفّار در مقابل و مقارن با آنان ذکر شوند.
لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ همهى سیّئات آنان را زائل مىکنیم، وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ تحقیق این آیه در اواخر سورهى توبه گذشت.
آیات ۸- ۱۳
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۸ تا ۱۳]
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ (۹) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ (۱۰) وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ (۱۱) وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (۱۲)
وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ (۱۳)
ترجمه
(۲۹/ ۱۳- ۸)
و انسان را سفارش کردهایم که به پدر و مادرش نیکى کند و [مىگوییم] اگر تو را واداشتند که چیزى که بدان علم ندارى شریک من گردانى، پس از آن دو اطاعت مکن، [چرا که] بازگشت شما به سوى من است آنگاه به [حقیقت] آنچه مىکردید آگاهتان مى سازم.
و کسانى که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته کردهاند، در زمرهى شایستگان در مى آوریمشان.
و از مردم کسى هست که مىگوید به خدا ایمان آوردهایم و چون در راه خدا رنج و آزار بیند، آزارگرى مردم را همچون عذاب الهى پندارد، و اگر نصرتى از سوى پروردگارت فراز آید، مىگویند ما همراه شما بودیم، آیا خداوند به آنچه در دلهاى جهانیان هست آگاهتر نیست؟
و خداوند مؤمنان را [نیک] مى شناسد و منافقان را [نیک] مى شناسد.و کافران به مؤمنان گویند از راه ما پیروى کنید ما گناهانتان را به گردن مىگیریم، ولى در حقیقت هیچ بارى از گناهان ایشان به گردن نگیرند، که ایشان دروغگو هستند.
و باشد که بار گناهان خودشان و بار گناهانى علاوه بر بار گناهان خودشان را بر دوش گیرند، و روز قیامت از آنچه افترا مىبستند خواهندشان پرسید.
تفسیر
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً در سورهى بقره و در سورهى نسا بیان پدر و مادر و تعمیم آن دو و بیان احسان به آن دو گذشت.
و چون اهتمام به تعظیم پدر و مادر، مخصوصا پدر و مادر روحانى بعد از تعمیم خدا و توحید او بیشتر از سایر طاعتهاست، بلکه عملى که در آن تعظیم والدین روحانى بعد از تعظیم خدا نباشد طاعت بر آن صدق نمىکند.
خداى تعالى سفارش به احسان به والدین را تکرار نمود، آن را مقرون به توحید خویش کرد و نهى از شرک آوردن به خدا نمود و در بسیارى از جاهاى قرآن حال کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ذکر نمود.
چون ایمان جز با بیعت عامّ نبوى یا بیعت خاصّ ولوى نمىشود، با هر یک از آن دو ابوّت و نبوّت روحانى حاصل مىشود، از سوى دیگر در میان عملهاى صالح عملى صالحتر و بهتر از احسان به والدین نیست.
لذا سفارش به احسان به پدر و مادر را عطف بر ایمان و عمل صالح کرد، چون بعد از والدین روحانى پدر و مادر جسمانى بزرگترین حقّ را دارا مىباشند، لذا در میان اعمال صالحتر از احسان به پدر و مادر بعد از احسان به پدر و مادر روحانى نیست.
وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما ولى اگر بکوشند که به من شرک آورند در چیزى که بدان علم ندارى از آنان پیروى مکن.
اگر مقصود از آن دو پدر و مادر روحانى باشند طبق آنچه که در خبر وارد شده، در این صورت ضمیر به والدین روحانى سفلى بر مىگردد به طریق استخدام و آن دو شیطان و نفس (و سایههاى آن دو) مىباشد و ممکن است مقصود پدر و مادر جسمانى باشد.
و بعضى از اخبار را در سورهى لقمان ذیل این آیه ذکر خواهیم کرد.
إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ این جمله در موضع تعلیل جملهى سابق است.
زیرا بازگشت شما به سوى من است.و به حقیقت آنچه مىکردید شما را آگاه مىکنم.
وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ این آیه را تکرار کرد تا اهمیّت به شأن مؤمنین داده باشد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ این آیه به جاى (و الذین قالوا آمنا و لم تؤمن قلوبهم) مىباشد یعنى، از مردم کسانى هستند که مىگویند به خدا ایمان آوردهایم.
هرگاه اذیّت شود در حالى که او در طاعت خدا باشد، یا هرگاه در حقّ خدا و در راه ایمان به خدا اذیّت شوند، بدین گونه که انسانى او را آزار دهد، یا ضررى در بدن و مالش به او برسد فتنهى مردم را مثل عذاب خدا قرار مىدهد و از طاعت خدا و ایمان به او منصرف مىشود و این عین نفاق است.
وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ امّا اگر با پیروزى و غنیمت از جانب پروردگارت یارى برسد لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ خواهند گفت ما با شما بودیم، چنانچه آن رسم طالبین دنیاست، که هرجا ضرر به دنیاى خویش بیابند منصرف مىشوند و هرجا گمان منفعت رود روى مى آورند.
أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ آیا خدا نیّتهاى آنان را نمىداند؟ و آنان را بر آن نیّتها عذاب نمىکند؟ خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند مىداند و منافقین را هم مىداند. تا علم خدا به آنان ظاهر گردد، یا آنان را تمیز دهد.
این را نیز تکرار کرد تا به ترغیب و ترهیب اهمیّت دهد.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا و آنان که کافر شدند چه مؤمنان گویند: این جمله در جاى الَّذِینَ کَفَرُوا است.
اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ با ما باشید، آن چیزى که شما از آن مىترسید چیزى نیست، اگر گفتهى شما حقّ باشد ما متحمّل گناهان شما مىشویم، پس خداوند آنان را دو بار عذاب مىکند، یک بار به خاطر گناهان خودشان و بار دیگر به خاطر گناهان دیگران[۲].
وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا ولى در حقیقت بارى از خطاهاى ایشان را بر گردن گرفته که ایشان دروغگو هستند و باشد که سنگینى گناهان آنان را حمل مى کنند.
مَعَ أَثْقالِهِمْ و سنگینى گناه خودش را با سنگینى گناه کسانى را که گمراه کردهاند حمل مىکنند، بدون آن که از سنگینى گناه افترازننده ها چیزى کم بشود.
وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ روز قیامت مؤاخذه مى شوند، چه لفظ سؤال بیشتر در مؤاخذه و عقوبت استعمال مىشود.
عَمَّا کانُوا لفظ «ما» مصدریّه یا موصوله یا موصوفه است.
یَفْتَرُونَ مقصود از افترا شریک قرار دادن در وجوب یا در عبادت یا در ولایت است یا مقصود اقوال و افعالى است که بر خدا افترا مىبندند.
آیات ۱۴- ۱۵
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱۴ تا ۱۵]
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلاَّ خَمْسِینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (۱۴) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ وَ جَعَلْناها آیَهً لِلْعالَمِینَ (۱۵)
ترجمه
(۲۹/ ۱۵- ۱۴)
و به راستى نوح را به سوى قومش [به رسالت] فرستادیم و در میان آنان پنجاه سال کمتر از هزار سال به سر برد، آنگاه طوفان [سیل و بلا] آنان را فروگرفت، در حالى که ایشان ستمکار [مشرک] بودند.
آنگاه او و کشتى نشینان را نجات دادیم و آن را مایهى عبرت جهانیان گرداندیم.
تفسیر
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ وقتى حال مؤمنین و منافقین و کافرین را به طور کلّى ذکر کرد خواست حال آنان را با مثالهاى جزیى ذکر کند و ابتدا به نوح علیه السّلام و ایمانآورندگان به او و کافرین به او نمود.
چون نوح علیه السّلام اوّلین پیامبر است که حکایت رسالتش و انکار قومش و هلاک شدن آنان نزد آنان معروف بوده است.
لذا فرمود: به حقیقت نوح علیه السّلام را به سوى قومش فرستادیم.
فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً و در بین آنان ۹۵۰ سال بماند.
از امام باقر علیه السّلام آمده است: نوح علیه السّلام مردم را به صورت پنهان و آشکار به خدا دعوت مىکرد، ولى وقتى امتناع و سرکشى کردند، گفت: پروردگارا من مغلوب هستم مرا یارى فرما[۳].
فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ آنگاه طوفان آنان را فرا گرفت در حالى که آنان ستمکار بودند.
و ما نوح علیه السّلام و کسانى را که به او ایمان آوردند، یا مؤمنین که با او سوار کشتى شدند، نجات دادیم.
وَ جَعَلْناها آیَهً لِلْعالَمِینَ کشتى را از جهت ساختنش بدون دریا و آب، از جهت نجات دادن آن و نجات دادن اهل کشتى آیت و نشانه براى عالمیان قرار دادیم به نحوى که آثار کشتى در افواه و اخبار باقى ماند و در عالم منتشر شد.
آیات ۱۶- ۳۲
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱۶ تا ۲۳]
وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۶) إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۱۷) وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۱۸) أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (۱۹) قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲۰)
یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (۲۱) وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ (۲۲) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۲۳)
ترجمه
و ابراهیم را [به رسالت فرستادیم] آنگاه که به قومش گفت:
خداوند را بپرستید و از او پروا کنید، این اگر بدانید برایتان بهتر است.
شما فقط بتهایى را به جاى خداوند مىپرستید و بهتانى بر ساختهاید، بىگمان کسانى که به جاى خداوند مىپرستید اختیار روزى شما را ندارند، پس روزى را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس بگزارید، که به سوى او بازگردانده مىشوید.
و اگر [مرا] دروغگو انگارید [بدانید که] امّتهایى پیش از شما هم تکذیب پیشه کردند، و بر عهدهى پیامبر جز پیامرسانى آشکار نیست.
آیا نیندیشیدهاند که خداوند چگونه آفرینش را آغاز مىکند و سپس بازش مىگرداند؟ بىگمان این بر خداوند آسان است.
بگو در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است و سپس نشئهى آخرت را پدید مىآورد، بىگمان خداوند بر هر کارى تواناست.
هر کس را که بخواهد عذاب مىکند و بر هر کس که بخواهد رحمت مىآورد، به سوى او باز گردانده مىشوید.
و شما چه در زمین و چه در آسمان از خداوند گریز و گزیرى ندارید و در برابر خداوند یار و یاورى ندارید.
و کسانى که آیات الهى و لقاى او را منکر شدند اینانند که از رحمت من نومید شدند، اینانند که عذابى دردناک [در پیش] دارند.
تفسیر
وَ إِبْراهِیمَ عطف بر [نوحا] یا به تقدیر (اذکر) یا (ذکّرهم) است.
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ ابراهیم علیه السّلام به قومش گفت: خدا را به پرستید و تقوى پیشه کنید که این براى شما بهتر از تقلید پدران و گرفتن دین به رسم و عادت و پرستش بتها بدون حجّت و دلیل است.
و لفظ خَیْرٌ یا خالى از معناى تفضیل و برترى است، یا آوردن لفظ تفضیل بدان جهت است که آنان معتقد بودند که تقلید از پدران خوب است.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ بتهایى را مىپرستید که از پیش خود خلق کردید بدون برهان.
إِفْکاً که دروغ خلق مىکنید، یعنى در ادّعاى این که آن بتها خدایان یا معبودها، یا شفیع هایى هستند دروغ مى گویند و دروغ خلق مى کنید.
و این سخن ابتداى کلام از جانب خدا یا از قول ابراهیم علیه السّلام است.
إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً پس اگر بتها براى شما مالک رزق نیستند فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ از خدا روزى طلب کنید، زیرا خداست که مالک روزى هر روزى داده شدهاى است و این نیز محتمل است از قول ابراهیم علیه السّلام و از قول خداى تعالى باشد.
وَ اعْبُدُوهُ او را عبادت کنید، چون او به دلیل مالک روزى بودن مستحقّ عبادت است.
وَ اشْکُرُوا لَهُ شکر او را به جاى آورید، چون او مالک همهى نعمتها و عطاکنندهى آنهاست.
إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ تعلیل براى ما قبلش مىباشد و به دلیل این که به سوى او باز مىگردید.
وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ در اینجا نیز دو وجه قول ابراهیم و قول خدا بودن محتمل است.
ممکن است این جمله ابتدا کلام و خطاب از جانب خداى تعالى باشد به امّت محمّد صلى اللّه علیه و آله و در بین حکایتهاى قول ابراهیم علیه السّلام جملهى معترضه باشد، یعنى اى امّت محمّد صلى اللّه علیه و آله اگر شما تکذیب کنید جاى شگفتى نیست، چون تکذیب رسم هم سنخهاى شما از قدیم است.
وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ بر رسول جز تبلیغ رسالتش نیست.
الْمُبِینُ تبلیغ آشکار و بر عهدهى رسول نیست که شما را از تکذیب و سایر معاصى حفظ کند.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا لفظ یَرَوْا به صورت غایب خوانده شده است بنا بر تقدیر قول، یا بنا بر آن که ابتداى کلام از جانب خدا باشد که در بین حکایت به عنوان معترضه قرار گرفته است.
و به صورت خطاب خوانده شده است بنابراین که جز حکایت و موافق ما قبلش باشد، یا بنا بر آن که معترضه و ابتداى کلام از جانب خدا باشد.
کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ چگونه خداوند آفرینش خلق را آغاز مىکند و خلق را از عناصر یا از عالم ارواح مىآفریند، سپس آن را به عناصر یا به سوى خودش بر مىگرداند، دیدن مردم این معنا را بدین گونه است که آنان ببینند که در اوّل خلقتشان چیزى از صفات اخرویّین را نداشتند و بتدریج در صفات کمال پیش رفتند و با صفات روحانیّین کامل شدند.
یا معنا مبتنى بر توبیخ است، یعنى باید آنان نفوسشان را تکمیل کنند تا اعاده باز گردانیدن خدا آنان را ببینند.
إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ قُلْ این کار براى خدا ساده و آسان است خطاب به ابراهیم علیه السّلام یا ابتداى کلام است و خطاب به محمّد صلى اللّه علیه و آله است که بگو:
سِیرُوا فِی الْأَرْضِ در زمین طبع یا زمین قرآن و اخبار یا زمین سیر امّتهاى گذشته، یا زمین وجودتان سیر کنید تا حال تکذیبکنندگان و تصدیقکنندگان را مشاهده نمایید، یا حال آنان را از مشاهدهى آثارشان بدانید، یا ایجاد و آفرینش خلق و اعادهى آن را مشاهده کنید.
فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ تا بدانید که خداوند نشئهى آخرت را انشا مىکند، چه مشاهدهى ابدا و ابتداى آفرینش منجرّ به علم نشئه آخرت مىشود، چنانچه فرمود: لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولى فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ.
إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ خداوند بر هر چیز تواناست، پس چرا آنان بازگشت را انکار مىکنند، با این که بازگشت مشهود آنانست.
یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ یعنى در حالى که خدا هر که را خواهد عذاب مىکند و هر که را خواهد مىبخشاید و به سوى او باز گردانده مىشوید.
جمله حالیّه یا مستأنفه و جواب سؤال مقدّر است.
وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ و شما نمىتوانید خداوند را از ادراک و عذاب شما عاجز نمایید.
فِی الْأَرْضِ در حالى که آنان در زمین هستند.
لفظ فِی الْأَرْضِ ظرف براى بِمُعْجِزِینَ است یعنى نه در زمین خدا را عاجز توانید کرد.
وَ لا فِی السَّماءِ و نه در آسمان، یعنى اگر در آسمان هم بودید، نمىتوانستید عاجز کنید و ممکن است کنایه از آخرت باشد.
وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ جز خدا شما را ولىّ و یارى کنندهاى نیست پس چه شده است شما را که غیر خدا را عبادت مىکنید و متوسّل به غیر او مى شوید، بیان ولیّ و نصیر مکرّر گذشته است، گفته ایم که نبىّ با نبوّت و خلیفه بودنش به جانشینى نبوّت نصیر است، لىّ با ولایتش و جانشینىاش به جانشینى ولایت ولىّ است که متولّى اصلاح عبد و تربیت اوست.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ کسانى که به آیات خدا و لقاى او کافر شدند از آن جهت که آن آیات از آیات تکوینى در آفاق و انفس است که بزرگترین آنها آیات عظمى هستند از انبیا و اولیا علیهم السّلام و هم چنین آیات تدوینى از قبیل کتب آسمانى و احکام نبوّت و رسالت، این جمله ابتداى کلام از جانب خداست اگر ما قبلش از خدا نباشد.
أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی این جمله مقابل قول خدا:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ … تا آخر است، لکن مقابل قرار گرفتن آن در لفظ و عطف آن بر جملهى مقابل بر حسب لفظ بعید است.
و قول خدا: أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی نفرین بر آنانست، یا اخبار به این است که آنان شایسته یأس و نومیدى هستند، یا اخبار به این است که آنان بالفعل از رحمت خدا مأیوسند.
وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ و براى آنان عذابى دردناک است.
آیات ۲۴- ۳۵
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۲۴ تا ۳۵]
فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۲۴) وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ (۲۵) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۲۶) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (۲۷) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ (۲۸)
أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۲۹) قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (۳۰) وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ (۳۱) قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ (۳۲) وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ (۳۳)
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (۳۴) وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۳۵)
ترجمه
(۲۹/ ۳۵- ۲۴)
آنگاه پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا او را بسوزانید، سپس خداوند او را از آتش نجات داد، بىگمان در این امر مایههاى عبرتى براى اهل ایمان است.
و گفت: همانا به جاى خداوند بتانى را مىپرستید که در زندگانى دنیا مایهى دوستى ورزیدن بین شما باشد، سپس روز قیامت بعضى از شما بعض دیگر را ردّ و تخطئه مىکند و بعضى از شما بعض دیگر را لعنت مىکند، سر انجام شما آتش دوزخ است و یاورانى ندارید.
آنگاه لوط به او [ابراهیم] ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: من به سوى پروردگارم مهاجرم، بىگمان او پیروزمند فرزانه است.
و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و در میان زاد و ولد او پیامبرى و کتاب آسمانى قرار دادیم و پاداش او را در دنیا به او دادیم و او در آخرت از شایستگان است.
و لوط را نیز [به رسالت فرستادیم]، آنگاه که به قومش گفت: شما [عمل] ناشایستى را مرتکب مىشوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشدستى نکرده است.
آیا شما با مردان مىآمیزید و راه و پیوند [طبیعى] را مىبرید و در انجمنتان مرتکب زشتکارى مىشوید؟ اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر از راستگویان هستى عذاب الهى را [هم اکنون] بر سر ما بیاور.
[لوط] گفت: پروردگارا مرا در برابر تباهکاران یارى ده.
و چون فرشتگان ما براى ابراهیم مژده آوردند، گفتند: ما نابود گران اهالى این شهر هستیم، چرا که اهل آن ستمکارند.
[ابراهیم] گفت: در آنجا لوط هم هست. گفتند: ما به کسانى که در آنجا هستند آگاهتریم، او و خانواده اش جز همسرش را که از واپس ماندگان [در عذاب] است، نجات مى دهیم.
و چون فرشتگان ما به نزد لوط آمدند، از ایشان نگران شد و [از کمک به آنان] دستش کوتاه شد و [آنان] به او گفتند: مترس و اندهگین مباش، ما رهانندهى تو و خاندانت هستیم، جز همسرت که از واپسماندگان [در عذاب] است.
ما بر اهل این شهر به خاطر نافرمانى ورزیدنشان عذابى از آسمان فرود مىآوریم.
و به راستى از آن پدیدهى روشنگرى براى خردورزان باقى گذاردیم.
تفسیر
فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ داستان ابراهیم علیه السّلام گذشت، گفته شد که قوم او اجماع کردند که او را بسوزانند، پس هیزم جمع کردند و بیشترین هیزم ممکن را جمع نمودند، سپس آتش افروختند و ابراهیم علیه السّلام را در آتش انداختند.
فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ پس خداوند او را از آتش نجات داد که تفصیل آن گذشت.
إِنَّ فِی ذلِکَ در این نجات دادن.
لَآیاتٍ آیات و نشانه هایى است که دلالت بر مبدأ علیم و حکیم و قادر و محیط مىکند.
لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ براى قومى که ایمان بیاورند با یکى از دو بیعت عامّ یا خاصّ، یا براى قومى که به خدا و ملایکه و کتابها و رسولان او و روز قیامت اذعان دارند.
وَ قالَ ابراهیم علیه السّلام یا خدا گفت:
إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا لفظ مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ با نصب و اضافه، با رفع و اضافه، با نصب و تنوین و با نصب بینکم خوانده شده است.
یعنى بتها را به خدایى گرفتن ناشى از اعتقاد دینى و طلب شفیع اخروى و خوف عقاب الهى نیست، بلکه محض مودّت دنیوى است و بدان جهت است که دوستان و اقران و رؤساى شما، شما را دوست داشته باشند، مانند اکثر کسانى که در دین اسلام به زهد گراییدهاند، که آنان تلخى و رنج زهد را به خود مىدهند، و خستگى منع نفس از لذّتها را تحمّل مىکنند و غرض آنان تنها خودنمایى شهرت و گفتار مردم است.
ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ سپس در روز قیامت بعضى از عبادتکنندگان بعضى دیگر را تکفیر مىکند.
وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً و برخى از شما برخى دیگر رالعن مىکند یا مقصود این است که بعضى از عبادتکنندگان و معبودین بعضى دیگر را تکفیر مىکند.
زیرا که عبادت کنندگان بتها چون عبادتشان به خاطر مودّت بین آنان در حیات دنیا بوده است، در عبادتشان هیچ جهت الهى نبوده است، بلکه پرستش بتها جهت الهى را نیز تحت الشّعاع قرار داده و روز قیامت روشن مىشود که دوستى همدیگر و عبادتشان مانع از فوائد اخروى بوده است و همان آنان را به عذاب دردناک کشانده است …
لذا هر کدام مورد بغض دیگرى قرار گرفته و دیگرى را لعن مى کند، معبودها عبادت مردم را انکار کرده و به هواها و جنّ نسبت داده و آنان را لعنت مى کنند، چه همهى لعنتکنندهها آنان را لعنت مى کند.
وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ و جایگاه شما آتش (دوزخ) است و یاورى ندارید.
در اینجا اکتفا کردن به لفظ (ناصر) براى آن است که در آتش جز نصرت و یارى چیزى نیست، البتّه اگر مورد نصرت و یارى قرار گیرند و امّا ولایت بعد از خروج از آتش است.
فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ لوط علیه السّلام به ابراهیم علیه السّلام ایمان آورد و گفت: من با ابراهیم علیه السّلام از وطن خویش به شام مهاجرت مىکنم، به سبب ایمانم به دست ابراهیم علیه السّلام از موطن نفسم مهاجرت مىکنم.
إِلى رَبِّی هجرتى به سوى پروردگارم در ولایت، که آن مقام قلب و عقل است.
إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ که او پیروزمند حکیم است.
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ پس از هجرت او به شام و مکث و درنگ در آنجا به مدّت طولانى به او اسحاق علیه السّلام را دادیم.
وَ یَعْقُوبَ و یعقوب را بعد از اسحاق علیه السّلام بخشیدیم.
وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ رسالت، یا جنس کتاب آسمانى را در ذریّهى او قرار دادیم.
وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا و پاداش او را در دنیا دادیم، بدینگونه که در دنیا عزیز شد و اموال زیادى از اموال دنیا و لسان صدق در دنیا نصیبش گردید یعنى هیچ احدى نیست مگر آن که او را مدح مىکند.
وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ و در آخرت از شایستگان است که هیچ شایبهى فساد در آنان نیست.
وَ لُوطاً و لوط علیه السّلام را فرستادیم.
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ لوط علیه السّلام به آنان گفت چرا به مردان مىآمیزید و فحشا انجام مىدهید، پس مردم از سفر به شهرهاى شما خوددارى مىکنند، یا راه زن پسرها مىشوید، یا راه را مىبندید تا اموال رهگذران را غارت کنید.
بعضى گفتهاند: آنان و در راه مانده را مىگرفتند و با سفال قرعه مى انداختند و قرعه به نام هر کس مى افتاد آن در راه مانده را به او مى دادند، مال او را مى گرفتند و با او نکاح مى کردند و او را سه درهم جریمه مى کردند و داراى یک قاضى بودند که چنین حکمى صادر مى کرد.
وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ و در انجمنهایتان مرتکب زشتکارى مى شوید.
از امام رضا علیه السّلام آمده است: آنان در مجالس خود باد رها مى کردند بدون آن که شرم و حیا داشته باشند[۴].
بعضى گفتهاند: مقصود از منکر همهى کارهاى قبیح و زشت است، که مجالس آنان مشتمل بر انواع قبایح و زشتىها بود، از قبیل ناسزا گفتن، سیلى زدن، قمار، زدن مخراق و انداختن سنگ بر کسى که از پیش آنان عبور کند و زدن مزمار، کشف عورت و لواط.
و بعضى گفته اند: آنان در مجالس خود با مردان لواط مى کردند.
فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ قوم لوط علیه السّلام جوابى ندادند جز آن که از باب استهزا گفتند: اگر راست مىگویى عذاب خدا را بر ما بیاور.
قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى لوط علیه السّلام گفت: پروردگارا مرا بر تبهکاران یارى ده.
تا این که فرشتگان ما به ابراهیم علیه السّلام بشارت فرزند بعد از ناامیدى از آن، دادند.
قالُوا پس از تفصیل گفتگو که بین آنان و رسولان ما واقع شد چنانچه گذشت رسولان ما به ابراهیم علیه السّلام گفتند:
إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ ما اهل قریهى لوط علیه السّلام را هلاک و نابود مىکنیم.
إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً ابراهیم علیه السّلام پس از مجادله و گفتگو با رسولان ما جهت هلاک نکردن و نابود نساختن قریه و اهلش، پس از آن که از رسولان پرسید که آیا اگر یک نفر از مؤمنین باشد باز هم هلاک و نابود خواهى کرد؟ و رسولان جواب نفى دادند ابراهیم علیه السّلام گفت: لوط علیه السّلام در آن قریه است.
قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ آنان گفتند: ما به کسانى که در آنجا هستند داناتریم.
او و خانواده اش جز همسرش که از واپس ماندگان در عذاب است نجات مى دهیم.
در اینجا لفظ إِنَ اضافه نمود، تا چسبیدن جزا به شرط را تأکید کند، بر خلاف حکایت رسولان با ابراهیم علیه السّلام که تأکید در آنجا مطلوب نبود، خبر دادن آنان به هلاکت و نابودى قوم لوط علیه السّلام جز بعد از مدّتى از ورود آنان بر ابراهیم علیه السّلام نبود.
وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ و چون فرستادگان ما به نزد لوط علیه السّلام آمدند.
از آمدن رسولان ما ناراحت شد، چون از حال قومش و رسوا کردن رهگذران را مى دانست.
وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً و از کمک به آن مردم دستش کوتاه شد، این سخن کنایه از دلتنگى و بدخلقى و عدم طاقت است، چون دست بلند کارهایى انجام مىدهد که دست کوتاه نمى تواند.
وَ قالُوا فرشتگان وقتى ناراحتى و دلتنگى لوط علیه السّلام را دیدند به او گفتند: لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ نترس و اندوهناک مباش.
إِنَّا مُنَجُّوکَ ما تو را از این قریه یا از عذابى که براى این قریه آوردهایم نجات خواهیم داد.
وَ أَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ و نیز خاندانت را جز همسرت را که از واپسماندگان است.
آوردن فعل ماضى جهت (تأکید) تحقق وقوع آن است.
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ ما بر اهل این قریه عذاب از آسمان نازل خواهیم کرد.
بِما کانُوا یَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ نزول عذاب به دلیل فسق آنان است و ما نشانهاى باقى مىگذاریم تا براى قومى که تعقّل و اندیشه کنند عبرت باشد و آن منزل لوط علیه السّلام بود که از عذاب سالم ماند تا عبرت هر کاروانى باشد که از آنجا مىگذرد، یا مقصود آثار زیر و رو شدن قریهها و خراب شدن آنهاست.
آیات ۳۶- ۴۰
[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۳۶ تا ۴۰]
وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (۳۶) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ (۳۷) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ (۳۸) وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ (۳۹) فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۴۰)
ترجمه
(۲۹/ ۴۰- ۳۶)
و به سوى قوم مدین برادرشان شعیب را [به رسالت فرستادیم] که گفت: اى قوم من خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امید داشته باشید، در این سرزمین فتنه و فساد بر پا مکنید.
سپس او را دروغگو شمردند، آنگاه زلزله ایشان را فروگرفت و در خانه شان از پاى در آمدند.
و عاد و ثمود نیز، و [این امر] به راستى از خانه ها و کاشانه هایشان بر شما روشن شده است، و شیطان کار و کردارشان را در چشم آنان آراسته جلوه داده بود و آنان را از راه [راست] بازداشته بود، حال آن که باریک بین مى نمودند.
و قارون و فرعون و هامان نیز، که موسى براى آنان پدیده هاى روشنگر آورد، آنگاه در آن سرزمین استکبار ورزیدند و پیشتاز نبودند.
آنگاه هر یک از آنان را به گناهش فروگرفتیم، پس بعضى از آنان بودند که بر آنان شنبادى فرستادیم، و بعضى از آنان بودند که بانگ مرگبار فروگرفتشان، و بعضى از آنان بودند که به زمین فروبردیمشان، و بعضى از آنان بودند که غرقهشان کردیم و خداوند نمىخواست که بر آنان ستم کند، بلکه [آنان] بر خود ستم کردند.
تفسیر
وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً و در مدین شعیب علیه السّلام که در معاشرت و قبیله برادر آنان محسوب مىشد فرستادیم.
فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ پس گفت: اى قوم خدا را بپرستید و به روز باز پسین امیدوار باشید و در این سرزمین فساد نکنید.
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ پس او را تکذیب کردند، آنگاه رجفه آنان را فرا گرفت و [رجفه] زلزله شدید است که در آن صیحه و فریاد باشد.
فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ و در خانه شان از پا در آمدند.
وَ عاداً وَ ثَمُودَ عاد و ثمود را یاد آور، یا متذکّر آن دو باش، یا اصل جمله چنین بوده: «و أرسلنا الى عاد و ثمود» که حرف جر حذف شده و دو لفظ عاد و ثمود منصوب شدهاند.
وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ بر شما از بعضى از خانههاى آنان هنگام عبور از آنجا روشن شد که ما بر آنان چهکار کردیم، یا مقصود این است که از مساکن آنان روشن شد آنچه را که بر آنان انجام دادیم.
وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ شیطان اعمال آنان را زینت داده و از راه آنان را باز داشته، یعنى راهى که شایسته است انسان آن راه را برود، آن راه آخرت و راه ولایت است.
وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ آنان قدرت بر دیدن داشتند، یا صاحبان بصر و چشم بودند، یا صاحبان فطانت، زیرکى و بصیرت بودند (که راه را تشخیص دهند ولى نه خواستند).
وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ به یادشان بیاور از قارون و فرعون و هامان.
تقدیر آیه: (ذکر) یا (اذکر) یا (ارسلنا إلى قارون و فرعون و هامان) بوده است.
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ که موسى علیه السّلام با معجزات روشن به هدایت آنان آمد ولى باز در زمین ظلم و طغیان کردند و یکسر هلاک شدند و نتوانستند بر قهر حقّ سبقت بگیرند یا خدا را عاجز کنند.
فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ پس هر یک را به گناهش فروگرفتیم.
فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً و بر بعضى از آنان (حاصب) فرستادیم.
و (حاصب) باد تندى است که خاک را جامد مىکند، ممکن است مقصود از حاصب کسى باشد که از آسمان سنگ مىریزد و سنگ باران مىکند.
اگر مقصود باد باشد که مراد باید قوم هود علیه السّلام باشد چون خداى تعالى آنان را با تندباد به هلاکت رسانید، ولى بنا بر معناى دوّم باید قوم لوط علیه السّلام مقصود باشد.
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ و بعضىها را صیحه و فریاد برگرفت مانند اهل مدین و قوم صالح علیه السّلام.
وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ و بعضى را در زمین فروبردیم، مانند قارون.
وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا و بعضى را غرق کردیم، مانند قوم نوح علیه السّلام، فرعون و قومش.
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ و این خداوند نبود که به آنان ظلم کرد بلکه خودشان بر خویش ستم کردند.
[۱] . مجمع البیان ج ۸- ۷ ص ۲۷۱.
[۲] . الصافى ج ۴ ص ۱۱۲ و تفسیر القمّى ج ۲ ص ۱۴۸
[۳] . الصافى ج ۴ ص ۱۱۳ و الکافى ج ۸ ص ۲۸۲ ح ۴۲۴.
[۴] . مجمع البیان ج ۸- ۷ ص ۲۸۰