تفسیر بیان السعادة-العنكبوت

ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»سوره العنکبوت ۱-۴۰

سوره عنکبوت‏

همه‏ى این سوره مکّى است، برخى همه‏ى آن را مدنى دانسته ‏اند، بعضى هم گفته‏اند: جز ده آیه از اوّل‏[۱] سوره همه‏ى آن مکّى است.

آیات ۱- ۷

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱ تا ۷]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

الم (۱) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (۲) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (۳) أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ (۴)

مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (۵) وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ (۶) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (۷)

 

 

ترجمه‏

(۲۹/ ۷- ۱)

به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏

الم (الف. لام. میم).

آیا مردم گمان مى‏برند که رهایشان کنند [همین‏] که [به زبان‏] بگویند ایمان آورده ‏ایم و ایشان را نمى ‏آزمایند؟

وبه راستى پیشینیان آنان را آزموده‏ایم، و بى‏شک خداوند راستگویان و دروغ‏گویان را نیک مى‏شناسد

آیا کسانى که کارهاى ناروا انجام مى‏دهند گمان مى‏برند که بر ما پیشى مى‏گیرند، چه بد است داوریشان.

هر کس که به لقاى الهى امید داشته باشد [بداند که‏] اجل مقرّر الهى فرارسنده است و او شنواى داناست.

و هر کس [در راه حق‏] بکوشد، به سود خویش کوشیده است، بى‏گمان خداوند از جهانیان بى‏نیاز است.

و کسانى که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند سیّئاتشان را از ایشان مى‏زداییم و به بهتر از آنچه کرده‏اند پاداششان دهیم.

تفسیر

الم‏ در اوّل سوره‏ى بقره تفصیل کامل همه‏ى فواتح سوره‏ها گذشت‏ أَ حَسِبَ النَّاسُ‏ آیا مردم مى‏پندارند؟! استفهام انکارى توبیخى است.

أَنْ یُتْرَکُوا که رهایشان کنند؟! این جمله جانشین دو مفعول [حسب‏] است.

أَنْ یَقُولُوا براى این که بگویند، یا به این که بگویند، یا در این که بگویند، بدل از [ان یترکوا] است (به صورت بدل اشتمال).

آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ‏ ایمان آورده‏ایم و (گمان کرده‏اند که اگر چنین گفتند) آزموده نخواهند شد (یا بدون آزمایش این حرف پذیرفته است، حال اینکه آزموده مى‏شوند) تا لطیفه‏ى ایمانشان ظاهر شده و حقیقت ولایت آنان خالص گردد.

و چنین گمانى محقّق نمى‏شود (نباید چنین گمانى را بکنند)، بلکه شایسته است کسى که با قبول رسالت یا ولایت ایمان آورده خود را براى امتحان آماده کند، مانند مریضى که بدنش را به‏ حجامتگر مى‏ سپارد تا براى حجامت و عمل جرّاحى اقدام کند و این امتحان گاهى با تکالیف بدنى و مالى است و گاهى با مصیبت‏ها در انفس و اموال و گاهى با اذیّت و آزار مردم، مانند ناسزا گفتن، کتک، تبعید و قتل.

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ و ما البتّه کسانى را هم که پیش از آنان بودند مورد امتحان و آزمایش قرار دادیم، کسانى که مدّعى ایمان عامّ با بیعت نبوى یا مدّعى ایمان خاصّ با بیعت خاصّ ولوى بودند.

این جمله حالیّه است، لام لام قسم است.

فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا تا بدان سبب آنان را امتحان کردیم تا خداوند بداند راستگویان و دروغ‏گویان را، لفظ [فاء] سببیّه است.

البتّه علم در اینجا به معناى عرفان و شناخت است و متعدّى به یک مفعول شده است یا مفعول دوّم محذوف است و تقدیر آن چنین است: (و لیعلمن الله الذین صدقوا صادقین) یا (متمیزین من غیرهم).

وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ‏ و دروغ‏گویان را باز شناسد و وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ‏ خوانده شده و در هر دو با ضمّه‏ى یاء و کسره‏ى لام از (اعلم) به معناى او را داراى علامت قرار داده خوانده شده، یا از علم به معناى عرفان، یا از [علم‏] است که متعدّى بر دو مفعول است.

أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا آیا کسانى که کارهاى ناروا انجام مى‏ دهند گمان کرده ‏اند که بر ما پیشى مى‏ گیرند؟!

آیه‏ى اوّل جهت دلدارى مؤمنین و این آیه براى ترسانیدن بدکاران است.

ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏ چه بد داورى مى‏کنند؟! مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ‏ هر کس که به لقاى خدا رغبت کرده و طالب آن باشد یا از آن ترسد و فرار کند.

(چون لفظ (رجاء) گاهى به معناى ترس استعمال مى‏شود، پس تهدید و ترغیب مى‏شود).

فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ‏ اجل خدا حتما خواهد آمد، پس رغبت‏کننده بر رغبت خویش تثبیت مى‏شود و کسى که مى‏ترسد از چیزى که موجب ترس اوست خوددارى مى‏کند.

وَ هُوَ السَّمِیعُ‏ و او گفتارهاى قال و حال شما را شنواست.

الْعَلِیمُ‏ و به جمیع اعمال و نیّتهاى شما آگاه و داناست، پس بدکار و بزهکار بر حذر باشد، نیکوکار و محسن، شوق و رغبت پیدا کند.

و این جمله جواب سؤال مقدّرى است که گویا گفته شده: آیا لقاى خدا واقع مى‏شود؟ و این گونه پاسخ داده باشد.

وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ‏ جمله حالیّه یا معطوفه است و این جمله براى استدراک توهّمى است که از ترغیب و تشویق خداى تعالى به عمل و ترساندن او از معصیت پدید مى‏آید زیرا این توهّم پیش مى‏آید که خداوند از اطاعت نفع و بهره مى‏ برد و از معصیت متضرّر مى‏گردد پس فرمود: چنین نیست، هر کس کوشش کند براى خودش کوشش مى‏کند.

إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ‏ خداوند بى‏نیاز از عالمیان است، از طاعت آنان بهره‏مند نمى‏شود و از معصیت‏شان متضرّرنمى‏ گردد.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ عطف بر مَنْ جاهَدَ …

تا آخر است به نحو عطف تفصیل بر اجمال و رفع توهّمى است که از قول خدا: فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ‏ ناشى مى‏شود، گویا این توهّم پیش مى‏آید که اگر کوشش‏کننده فایده‏اى کوشش خود را مى‏برد و از جانب خدا هیچ التفات و فعلى نسبت به او صورت نمى‏گیرد، پس خدا براى او چه مى‏کند؟

خداى تعالى مى‏فرماید: هر کس مجاهده و کوشش کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد ما سیّئات و گناهان آنان را زائل مى ‏کنیم و پاداش آنان را به بهترین وجه مى ‏دهیم.

آنچه که مقتضى و موافق با مقابله و مقصود است این است که گفته شود: [هر کس مى‏نشیند و از کوشش در راه خدا باز مى‏ایستد بر ضرر خودش تمام مى‏شود] در حالى که این مقابله را ذکر نکرد و هم چنین مقابل‏ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ را نیز (ذکر نکرد).

زیرا مقتضاى مقام و مقابله این بود که بگوید: (و الذین کفروا و عملوا السیئات لنجزینهم جهنم) عدم ذکر طرف مقابل به جهت عدم اعتنا به کفّار و ذکر آنانست و از سوى دیگر حکم آنان با مقایسه و مقابله معلوم مى‏شود و احتیاجى به ذکر آنان نیست.

و نیز قول خداى تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ‏ … تا آخر و قول خداى تعالى: وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا … تا آخر موجب بى‏نیازى از ذکر کفّار در مقابل مؤمنین است، گویا که شأن مؤمنین بالاتر و برتر از آن است که منافقین و کفّار در مقابل و مقارن با آنان ذکر شوند.

لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ‏ همه‏ى سیّئات آنان را زائل مى‏کنیم، وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ‏ تحقیق این آیه در اواخر سوره‏ى توبه گذشت.

آیات ۸- ۱۳

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۸ تا ۱۳]

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸) وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ (۹) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ (۱۰) وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ (۱۱) وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (۱۲)

وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَمَّا کانُوا یَفْتَرُونَ (۱۳)

ترجمه‏

(۲۹/ ۱۳- ۸)

و انسان را سفارش کرده‏ایم که به پدر و مادرش نیکى کند و [مى‏گوییم‏] اگر تو را واداشتند که چیزى که بدان علم ندارى شریک من گردانى، پس از آن دو اطاعت مکن، [چرا که‏] بازگشت شما به سوى من است آنگاه به [حقیقت‏] آنچه مى‏کردید آگاهتان مى‏ سازم.

و کسانى که‏ ایمان آورده ‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند، در زمره‏ى شایستگان در مى‏ آوریمشان.

و از مردم کسى هست که مى‏گوید به خدا ایمان آورده‏ایم و چون در راه خدا رنج و آزار بیند، آزارگرى مردم را همچون عذاب الهى پندارد، و اگر نصرتى از سوى پروردگارت فراز آید، مى‏گویند ما همراه شما بودیم، آیا خداوند به آنچه در دلهاى جهانیان هست آگاه‏تر نیست؟

و خداوند مؤمنان را [نیک‏] مى‏ شناسد و منافقان را [نیک‏] مى‏ شناسد.و کافران به مؤمنان گویند از راه ما پیروى کنید ما گناهانتان را به گردن مى‏گیریم، ولى در حقیقت هیچ بارى از گناهان ایشان به گردن نگیرند، که ایشان دروغگو هستند.

و باشد که بار گناهان خودشان و بار گناهانى علاوه بر بار گناهان خودشان را بر دوش گیرند، و روز قیامت از آنچه افترا مى‏بستند خواهندشان پرسید.

تفسیر

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً در سوره‏ى بقره و در سوره‏ى نسا بیان پدر و مادر و تعمیم آن دو و بیان احسان به آن دو گذشت.

و چون اهتمام به تعظیم پدر و مادر، مخصوصا پدر و مادر روحانى بعد از تعمیم خدا و توحید او بیشتر از سایر طاعتهاست، بلکه عملى که در آن تعظیم والدین روحانى بعد از تعظیم خدا نباشد طاعت بر آن صدق نمى‏کند.

خداى تعالى سفارش به احسان به والدین را تکرار نمود، آن را مقرون به توحید خویش کرد و نهى از شرک آوردن به خدا نمود و در بسیارى از جاهاى قرآن حال کسانى را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ذکر نمود.

چون ایمان جز با بیعت عامّ نبوى یا بیعت خاصّ ولوى نمى‏شود، با هر یک از آن دو ابوّت و نبوّت روحانى حاصل مى‏شود، از سوى دیگر در میان عمل‏هاى صالح عملى صالح‏تر و بهتر از احسان به والدین نیست.

لذا سفارش به احسان به پدر و مادر را عطف بر ایمان و عمل صالح کرد، چون بعد از والدین روحانى پدر و مادر جسمانى بزرگترین حقّ را دارا مى‏باشند، لذا در میان اعمال صالح‏تر از احسان به پدر و مادر بعد از احسان به پدر و مادر روحانى نیست.

وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما ولى اگر بکوشند که به من شرک آورند در چیزى که بدان علم ندارى از آنان پیروى مکن.

اگر مقصود از آن دو پدر و مادر روحانى باشند طبق آنچه که در خبر وارد شده، در این صورت ضمیر به والدین روحانى سفلى بر مى‏گردد به طریق استخدام و آن دو شیطان و نفس (و سایه‏هاى آن دو) مى‏باشد و ممکن است مقصود پدر و مادر جسمانى باشد.

و بعضى از اخبار را در سوره‏ى لقمان ذیل این آیه ذکر خواهیم کرد.

إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ این جمله در موضع تعلیل جمله‏ى سابق است.

زیرا بازگشت شما به سوى من است.و به حقیقت آنچه مى‏کردید شما را آگاه مى‏کنم.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ‏ این آیه را تکرار کرد تا اهمیّت به شأن مؤمنین داده باشد.

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ‏ این آیه به جاى (و الذین قالوا آمنا و لم تؤمن قلوبهم) مى‏باشد یعنى، از مردم کسانى هستند که مى‏گویند به خدا ایمان آورده‏ایم.

هرگاه اذیّت شود در حالى که او در طاعت خدا باشد، یا هرگاه در حقّ خدا و در راه ایمان به خدا اذیّت شوند، بدین گونه که انسانى او را آزار دهد، یا ضررى در بدن و مالش به او برسد فتنه‏ى مردم را مثل عذاب خدا قرار مى‏دهد و از طاعت خدا و ایمان به او منصرف مى‏شود و این عین نفاق است.

وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّکَ‏ امّا اگر با پیروزى و غنیمت از جانب پروردگارت یارى برسد لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ‏ خواهند گفت ما با شما بودیم، چنانچه آن رسم طالبین دنیاست، که هرجا ضرر به دنیاى خویش بیابند منصرف مى‏شوند و هرجا گمان منفعت رود روى مى‏ آورند.

أَ وَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِی صُدُورِ الْعالَمِینَ وَ لَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْمُنافِقِینَ‏ آیا خدا نیّت‏هاى آنان را نمى‏داند؟ و آنان را بر آن نیّت‏ها عذاب نمى‏کند؟ خداوند کسانى را که ایمان آورده‏اند مى‏داند و منافقین را هم مى‏داند. تا علم خدا به آنان ظاهر گردد، یا آنان را تمیز دهد.

این را نیز تکرار کرد تا به ترغیب و ترهیب اهمیّت دهد.

وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا و آنان که کافر شدند چه مؤمنان گویند: این جمله در جاى‏ الَّذِینَ کَفَرُوا است.

اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ‏ با ما باشید، آن چیزى که شما از آن مى‏ترسید چیزى نیست، اگر گفته‏ى شما حقّ باشد ما متحمّل گناهان شما مى‏شویم، پس خداوند آنان را دو بار عذاب مى‏کند، یک بار به خاطر گناهان خودشان و بار دیگر به خاطر گناهان دیگران‏[۲].

وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا ولى در حقیقت بارى از خطاهاى ایشان را بر گردن گرفته که ایشان دروغگو هستند و باشد که سنگینى گناهان آنان را حمل مى ‏کنند.

مَعَ أَثْقالِهِمْ‏ و سنگینى گناه خودش را با سنگینى گناه کسانى را که گمراه کرده‏اند حمل مى‏کنند، بدون آن که از سنگینى گناه افترازننده ‏ها چیزى کم بشود.

وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ روز قیامت مؤاخذه مى ‏شوند، چه لفظ سؤال بیشتر در مؤاخذه و عقوبت استعمال مى‏شود.

عَمَّا کانُوا لفظ «ما» مصدریّه یا موصوله یا موصوفه است.

یَفْتَرُونَ‏ مقصود از افترا شریک قرار دادن در وجوب یا در عبادت یا در ولایت است یا مقصود اقوال و افعالى است که بر خدا افترا مى‏بندند.

آیات ۱۴- ۱۵

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱۴ تا ۱۵]

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلاَّ خَمْسِینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (۱۴) فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ وَ جَعَلْناها آیَهً لِلْعالَمِینَ (۱۵)

ترجمه‏

(۲۹/ ۱۵- ۱۴)

و به راستى نوح را به سوى قومش [به رسالت‏] فرستادیم و در میان آنان پنجاه سال کمتر از هزار سال به سر برد، آنگاه طوفان [سیل و بلا] آنان را فروگرفت، در حالى که ایشان ستمکار [مشرک‏] بودند.

آنگاه او و کشتى‏ نشینان را نجات دادیم و آن را مایه‏ى عبرت جهانیان گرداندیم.

تفسیر

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ‏ وقتى حال مؤمنین و منافقین و کافرین را به طور کلّى ذکر کرد خواست حال آنان را با مثال‏هاى جزیى ذکر کند و ابتدا به نوح علیه السّلام و ایمان‏آورندگان به او و کافرین به او نمود.

چون نوح علیه السّلام اوّلین پیامبر است که حکایت رسالتش و انکار قومش و هلاک شدن آنان نزد آنان معروف بوده است.

لذا فرمود: به حقیقت نوح علیه السّلام را به سوى قومش فرستادیم.

فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً و در بین آنان ۹۵۰ سال بماند.

از امام باقر علیه السّلام آمده است: نوح علیه السّلام مردم را به صورت پنهان و آشکار به خدا دعوت مى‏کرد، ولى وقتى امتناع و سرکشى کردند، گفت: پروردگارا من مغلوب هستم مرا یارى فرما[۳].

فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ فَأَنْجَیْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِینَهِ آنگاه طوفان آنان را فرا گرفت در حالى که آنان ستمکار بودند.

و ما نوح علیه السّلام و کسانى را که به او ایمان آوردند، یا مؤمنین که با او سوار کشتى شدند، نجات دادیم.

وَ جَعَلْناها آیَهً لِلْعالَمِینَ‏ کشتى را از جهت ساختنش بدون دریا و آب، از جهت نجات دادن آن و نجات دادن اهل کشتى آیت و نشانه براى عالمیان قرار دادیم به نحوى که آثار کشتى در افواه و اخبار باقى ماند و در عالم منتشر شد.

آیات ۱۶- ۳۲

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۱۶ تا ۲۳]

وَ إِبْراهِیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۶) إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۱۷) وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ (۱۸) أَ وَ لَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (۱۹) قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۲۰)

یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (۲۱) وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ (۲۲) وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (۲۳)

ترجمه‏

و ابراهیم را [به رسالت فرستادیم‏] آنگاه که به قومش گفت:

خداوند را بپرستید و از او پروا کنید، این اگر بدانید برایتان بهتر است.

شما فقط بتهایى را به جاى خداوند مى‏پرستید و بهتانى بر ساخته‏اید، بى‏گمان کسانى که به جاى خداوند مى‏پرستید اختیار روزى شما را ندارند، پس روزى را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس بگزارید، که به سوى او بازگردانده مى‏شوید.

و اگر [مرا] دروغگو انگارید [بدانید که‏] امّتهایى پیش از شما هم تکذیب پیشه کردند، و بر عهده‏ى پیامبر جز پیام‏رسانى آشکار نیست.

آیا نیندیشیده‏اند که خداوند چگونه آفرینش را آغاز مى‏کند و سپس بازش مى‏گرداند؟ بى‏گمان این بر خداوند آسان است.

بگو در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است و سپس نشئه‏ى آخرت را پدید مى‏آورد، بى‏گمان خداوند بر هر کارى تواناست.

هر کس را که بخواهد عذاب مى‏کند و بر هر کس که بخواهد رحمت مى‏آورد، به سوى او باز گردانده مى‏شوید.

و شما چه در زمین و چه در آسمان از خداوند گریز و گزیرى ندارید و در برابر خداوند یار و یاورى‏ ندارید.

و کسانى که آیات الهى و لقاى او را منکر شدند اینانند که از رحمت من نومید شدند، اینانند که عذابى دردناک [در پیش‏] دارند.

تفسیر

وَ إِبْراهِیمَ‏ عطف بر [نوحا] یا به تقدیر (اذکر) یا (ذکّرهم) است.

إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ‏ ابراهیم علیه السّلام به قومش گفت: خدا را به پرستید و تقوى پیشه کنید که این براى شما بهتر از تقلید پدران و گرفتن دین به رسم و عادت و پرستش بت‏ها بدون حجّت و دلیل است.

و لفظ خَیْرٌ یا خالى از معناى تفضیل و برترى است، یا آوردن لفظ تفضیل بدان جهت است که آنان معتقد بودند که تقلید از پدران خوب است.

إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ إِنَّما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً وَ تَخْلُقُونَ‏ بت‏هایى را مى‏پرستید که از پیش خود خلق کردید بدون برهان.

إِفْکاً که دروغ خلق مى‏کنید، یعنى در ادّعاى این که آن بت‏ها خدایان یا معبودها، یا شفیع‏ هایى هستند دروغ مى ‏گویند و دروغ خلق مى‏ کنید.

و این سخن ابتداى کلام از جانب خدا یا از قول ابراهیم علیه السّلام است.

إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً پس اگر بت‏ها براى شما مالک رزق نیستند فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ‏ از خدا روزى طلب کنید، زیرا خداست که مالک روزى هر روزى داده شده‏اى است و این نیز محتمل است از قول ابراهیم علیه السّلام و از قول خداى تعالى باشد.

وَ اعْبُدُوهُ‏ او را عبادت کنید، چون او به دلیل مالک روزى بودن مستحقّ عبادت است.

وَ اشْکُرُوا لَهُ‏ شکر او را به جاى آورید، چون او مالک همه‏ى نعمت‏ها و عطاکننده‏ى آنهاست.

إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏ تعلیل براى ما قبلش مى‏باشد و به دلیل این که به سوى او باز مى‏گردید.

وَ إِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ‏ در اینجا نیز دو وجه قول ابراهیم و قول خدا بودن محتمل است.

ممکن است این جمله ابتدا کلام و خطاب از جانب خداى تعالى باشد به امّت محمّد صلى اللّه علیه و آله و در بین حکایت‏هاى قول ابراهیم علیه السّلام جمله‏ى معترضه باشد، یعنى اى امّت محمّد صلى اللّه علیه و آله اگر شما تکذیب کنید جاى شگفتى نیست، چون تکذیب رسم هم سنخ‏هاى شما از قدیم است.

وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ‏ بر رسول جز تبلیغ رسالتش نیست.

الْمُبِینُ‏ تبلیغ آشکار و بر عهده‏ى رسول نیست که شما را از تکذیب و سایر معاصى حفظ کند.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا لفظ یَرَوْا به صورت غایب خوانده شده است بنا بر تقدیر قول، یا بنا بر آن که ابتداى کلام از جانب خدا باشد که در بین حکایت به عنوان معترضه قرار گرفته است.

و به صورت خطاب خوانده شده است بنابراین که جز حکایت و موافق ما قبلش باشد، یا بنا بر آن که معترضه و ابتداى کلام از جانب خدا باشد.

کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ‏ چگونه خداوند آفرینش خلق را آغاز مى‏کند و خلق را از عناصر یا از عالم ارواح مى‏آفریند، سپس آن را به عناصر یا به سوى خودش بر مى‏گرداند، دیدن مردم این معنا را بدین گونه است که آنان ببینند که در اوّل خلقتشان چیزى از صفات اخرویّین را نداشتند و بتدریج در صفات کمال پیش رفتند و با صفات روحانیّین کامل شدند.

یا معنا مبتنى بر توبیخ است، یعنى باید آنان نفوسشان را تکمیل کنند تا اعاده باز گردانیدن خدا آنان را ببینند.

إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ قُلْ‏ این کار براى خدا ساده و آسان است خطاب به ابراهیم علیه السّلام یا ابتداى کلام است و خطاب به محمّد صلى اللّه علیه و آله است که بگو:

سِیرُوا فِی الْأَرْضِ‏ در زمین طبع یا زمین قرآن و اخبار یا زمین سیر امّت‏هاى گذشته، یا زمین وجودتان سیر کنید تا حال تکذیب‏کنندگان و تصدیق‏کنندگان را مشاهده نمایید، یا حال آنان را از مشاهده‏ى آثارشان بدانید، یا ایجاد و آفرینش خلق و اعاده‏ى آن را مشاهده کنید.

فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَهَ الْآخِرَهَ تا بدانید که خداوند نشئه‏ى آخرت را انشا مى‏کند، چه مشاهده‏ى ابدا و ابتداى آفرینش منجرّ به علم نشئه آخرت مى‏شود، چنانچه فرمود: لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَکَّرُونَ‏.

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ خداوند بر هر چیز تواناست، پس چرا آنان بازگشت را انکار مى‏کنند، با این که بازگشت مشهود آنانست.

یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ یَرْحَمُ مَنْ یَشاءُ وَ إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ‏ یعنى در حالى که خدا هر که را خواهد عذاب مى‏کند و هر که را خواهد مى‏بخشاید و به سوى او باز گردانده مى‏شوید.

جمله حالیّه یا مستأنفه و جواب سؤال مقدّر است.

وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ‏ و شما نمى‏توانید خداوند را از ادراک و عذاب شما عاجز نمایید.

فِی الْأَرْضِ‏ در حالى که آنان در زمین هستند.

لفظ فِی الْأَرْضِ‏ ظرف براى‏ بِمُعْجِزِینَ‏ است یعنى نه در زمین خدا را عاجز توانید کرد.

وَ لا فِی السَّماءِ و نه در آسمان، یعنى اگر در آسمان هم بودید، نمى‏توانستید عاجز کنید و ممکن است کنایه از آخرت باشد.

وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ جز خدا شما را ولىّ و یارى کننده‏اى نیست پس چه شده است شما را که غیر خدا را عبادت مى‏کنید و متوسّل به غیر او مى‏ شوید، بیان ولیّ و نصیر مکرّر گذشته است، گفته‏ ایم که نبىّ با نبوّت و خلیفه بودنش به جانشینى نبوّت نصیر است، لىّ با ولایتش و جانشینى‏اش به جانشینى ولایت ولىّ است که متولّى اصلاح عبد و تربیت اوست.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ لِقائِهِ‏ کسانى که به آیات خدا و لقاى او کافر شدند از آن جهت که آن آیات از آیات تکوینى در آفاق و انفس است که بزرگترین آنها آیات عظمى هستند از انبیا و اولیا علیهم السّلام و هم چنین آیات تدوینى از قبیل کتب آسمانى و احکام نبوّت و رسالت، این جمله ابتداى کلام از جانب خداست اگر ما قبلش از خدا نباشد.

أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی‏ این جمله مقابل قول خدا:

الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ … تا آخر است، لکن مقابل قرار گرفتن آن در لفظ و عطف آن بر جمله‏ى مقابل بر حسب لفظ بعید است.

و قول خدا: أُولئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی‏ نفرین بر آنانست، یا اخبار به این است که آنان شایسته یأس و نومیدى هستند، یا اخبار به این است که آنان بالفعل از رحمت خدا مأیوسند.

وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ و براى آنان عذابى دردناک است.

آیات ۲۴- ۳۵

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۲۴ تا ۳۵]

فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (۲۴) وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ (۲۵) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۲۶) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (۲۷) وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ (۲۸)

أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (۲۹) قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (۳۰) وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ (۳۱) قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ (۳۲) وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ (۳۳)

إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (۳۴) وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۳۵)

 

ترجمه‏

(۲۹/ ۳۵- ۲۴)

آنگاه پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا او را بسوزانید، سپس خداوند او را از آتش نجات داد، بى‏گمان در این امر مایه‏هاى عبرتى براى اهل ایمان است.

و گفت: همانا به جاى خداوند بتانى را مى‏پرستید که در زندگانى دنیا مایه‏ى دوستى ورزیدن بین شما باشد، سپس روز قیامت بعضى از شما بعض دیگر را ردّ و تخطئه مى‏کند و بعضى از شما بعض دیگر را لعنت مى‏کند، سر انجام شما آتش دوزخ است و یاورانى ندارید.

آنگاه لوط به او [ابراهیم‏] ایمان آورد و [ابراهیم‏] گفت: من به سوى پروردگارم مهاجرم، بى‏گمان او پیروزمند فرزانه است.

و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و در میان زاد و ولد او پیامبرى و کتاب آسمانى قرار دادیم و پاداش او را در دنیا به او دادیم و او در آخرت از شایستگان است.

و لوط را نیز [به رسالت فرستادیم‏]، آنگاه که به قومش گفت: شما [عمل‏] ناشایستى را مرتکب مى‏شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشدستى نکرده است.

آیا شما با مردان مى‏آمیزید و راه و پیوند [طبیعى‏] را مى‏برید و در انجمنتان مرتکب زشتکارى مى‏شوید؟ اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر از راستگویان هستى عذاب الهى را [هم اکنون‏] بر سر ما بیاور.

[لوط] گفت: پروردگارا مرا در برابر تباه‏کاران یارى ده.

و چون فرشتگان ما براى ابراهیم مژده آوردند، گفتند: ما نابود گران اهالى این شهر هستیم، چرا که اهل آن ستمکارند.

[ابراهیم‏] گفت: در آنجا لوط هم هست. گفتند: ما به کسانى که در آنجا هستند آگاه‏تریم، او و خانواده‏ اش جز همسرش را که از واپس‏ ماندگان [در عذاب‏] است، نجات مى‏ دهیم.

و چون فرشتگان ما به نزد لوط آمدند، از ایشان نگران شد و [از کمک به آنان‏] دستش کوتاه شد و [آنان‏] به او گفتند: مترس و اندهگین مباش، ما رهاننده‏ى تو و خاندانت هستیم، جز همسرت که از واپس‏ماندگان [در عذاب‏] است.

ما بر اهل این شهر به خاطر نافرمانى ورزیدنشان عذابى از آسمان فرود مى‏آوریم.

و به راستى از آن پدیده‏ى روشنگرى براى خردورزان باقى گذاردیم.

تفسیر

فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ‏ داستان ابراهیم علیه السّلام گذشت، گفته شد که قوم او اجماع کردند که او را بسوزانند، پس هیزم جمع کردند و بیشترین هیزم ممکن را جمع نمودند، سپس آتش افروختند و ابراهیم علیه السّلام را در آتش انداختند.

فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ پس خداوند او را از آتش نجات داد که تفصیل آن گذشت.

إِنَّ فِی ذلِکَ‏ در این نجات دادن.

لَآیاتٍ‏ آیات و نشانه‏ هایى است که دلالت بر مبدأ علیم و حکیم و قادر و محیط مى‏کند.

لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ‏ براى قومى که ایمان بیاورند با یکى از دو بیعت عامّ یا خاصّ، یا براى قومى که به خدا و ملایکه و کتابها و رسولان او و روز قیامت اذعان دارند.

وَ قالَ‏ ابراهیم علیه السّلام یا خدا گفت:

إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا لفظ مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ‏ با نصب و اضافه، با رفع و اضافه، با نصب و تنوین و با نصب بینکم خوانده شده است.

یعنى بت‏ها را به خدایى گرفتن ناشى از اعتقاد دینى و طلب شفیع اخروى و خوف عقاب الهى نیست، بلکه محض مودّت دنیوى است و بدان جهت است که دوستان و اقران و رؤساى شما، شما را دوست داشته باشند، مانند اکثر کسانى که در دین اسلام به زهد گراییده‏اند، که آنان تلخى و رنج زهد را به خود مى‏دهند، و خستگى منع نفس از لذّت‏ها را تحمّل مى‏کنند و غرض آنان تنها خودنمایى شهرت و گفتار مردم است.

ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ‏ سپس در روز قیامت بعضى از عبادت‏کنندگان بعضى دیگر را تکفیر مى‏کند.

وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً و برخى از شما برخى دیگر رالعن مى‏کند یا مقصود این است که بعضى از عبادت‏کنندگان و معبودین بعضى دیگر را تکفیر مى‏کند.

زیرا که عبادت ‏کنندگان بت‏ها چون عبادتشان به خاطر مودّت بین آنان در حیات دنیا بوده است، در عبادتشان هیچ جهت الهى نبوده است، بلکه پرستش بت‏ها جهت الهى را نیز تحت الشّعاع قرار داده و روز قیامت روشن مى‏شود که دوستى همدیگر و عبادتشان مانع از فوائد اخروى بوده است و همان آنان را به عذاب دردناک کشانده است …

لذا هر کدام مورد بغض دیگرى قرار گرفته و دیگرى را لعن مى‏ کند، معبودها عبادت مردم را انکار کرده و به هواها و جنّ نسبت داده و آنان را لعنت مى ‏کنند، چه همه‏ى لعنت‏کننده‏ها آنان را لعنت مى‏ کند.

وَ مَأْواکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ ناصِرِینَ‏ و جایگاه شما آتش (دوزخ) است و یاورى ندارید.

در اینجا اکتفا کردن به لفظ (ناصر) براى آن است که در آتش جز نصرت و یارى چیزى نیست، البتّه اگر مورد نصرت و یارى قرار گیرند و امّا ولایت بعد از خروج از آتش است.

فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ لوط علیه السّلام به ابراهیم علیه السّلام ایمان آورد و گفت: من با ابراهیم علیه السّلام از وطن خویش به شام مهاجرت مى‏کنم، به سبب ایمانم به دست ابراهیم علیه السّلام از موطن نفسم مهاجرت مى‏کنم.

إِلى‏ رَبِّی‏ هجرتى به سوى پروردگارم در ولایت، که آن مقام قلب و عقل است.

إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏ که او پیروزمند حکیم است.

وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ‏ پس از هجرت او به شام و مکث و درنگ در آنجا به مدّت طولانى به او اسحاق علیه السّلام را دادیم.

وَ یَعْقُوبَ‏ و یعقوب را بعد از اسحاق علیه السّلام بخشیدیم.

وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّهَ وَ الْکِتابَ‏ رسالت، یا جنس کتاب آسمانى را در ذریّه‏ى او قرار دادیم.

وَ آتَیْناهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیا و پاداش او را در دنیا دادیم، بدین‏گونه که در دنیا عزیز شد و اموال زیادى از اموال دنیا و لسان صدق در دنیا نصیبش گردید یعنى هیچ احدى نیست مگر آن که او را مدح مى‏کند.

وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ‏ و در آخرت از شایستگان است که هیچ شایبه‏ى فساد در آنان نیست.

وَ لُوطاً و لوط علیه السّلام را فرستادیم.

إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَهَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ‏ لوط علیه السّلام به آنان گفت چرا به مردان مى‏آمیزید و فحشا انجام مى‏دهید، پس مردم از سفر به شهرهاى شما خوددارى مى‏کنند، یا راه زن پسرها مى‏شوید، یا راه را مى‏بندید تا اموال رهگذران را غارت کنید.

بعضى گفته‏اند: آنان و در راه مانده را مى‏گرفتند و با سفال قرعه مى‏ انداختند و قرعه به نام هر کس مى ‏افتاد آن در راه مانده را به او مى‏ دادند، مال او را مى‏ گرفتند و با او نکاح مى‏ کردند و او را سه درهم جریمه مى‏ کردند و داراى یک قاضى بودند که چنین حکمى صادر مى‏ کرد.

وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ و در انجمنهایتان مرتکب زشتکارى مى‏ شوید.

از امام رضا علیه السّلام آمده است: آنان در مجالس خود باد رها مى‏ کردند بدون آن که شرم و حیا داشته باشند[۴].

بعضى گفته‏اند: مقصود از منکر همه‏ى کارهاى قبیح و زشت است، که مجالس آنان مشتمل بر انواع قبایح و زشتى‏ها بود، از قبیل ناسزا گفتن، سیلى زدن، قمار، زدن مخراق و انداختن سنگ بر کسى که از پیش آنان عبور کند و زدن مزمار، کشف عورت و لواط.

و بعضى گفته ‏اند: آنان در مجالس خود با مردان لواط مى ‏کردند.

فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‏ قوم لوط علیه السّلام جوابى ندادند جز آن که از باب استهزا گفتند: اگر راست مى‏گویى عذاب خدا را بر ما بیاور.

قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى‏ لوط علیه السّلام گفت: پروردگارا مرا بر تبهکاران یارى ده.

تا این که فرشتگان ما به ابراهیم علیه السّلام بشارت فرزند بعد از ناامیدى از آن، دادند.

قالُوا پس از تفصیل گفتگو که بین آنان و رسولان ما واقع‏ شد چنانچه گذشت رسولان ما به ابراهیم علیه السّلام گفتند:

إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ ما اهل قریه‏ى لوط علیه السّلام را هلاک و نابود مى‏کنیم.

إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً ابراهیم علیه السّلام پس از مجادله و گفتگو با رسولان ما جهت هلاک نکردن و نابود نساختن قریه و اهلش، پس از آن که از رسولان پرسید که آیا اگر یک نفر از مؤمنین باشد باز هم هلاک و نابود خواهى کرد؟ و رسولان جواب نفى دادند ابراهیم علیه السّلام گفت: لوط علیه السّلام در آن قریه است.

قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ‏ آنان گفتند: ما به کسانى که در آنجا هستند داناتریم.

او و خانواده ‏اش جز همسرش که از واپس‏ ماندگان در عذاب است نجات مى‏ دهیم.

در اینجا لفظ إِنَ‏ اضافه نمود، تا چسبیدن جزا به شرط را تأکید کند، بر خلاف حکایت رسولان با ابراهیم علیه السّلام که تأکید در آنجا مطلوب نبود، خبر دادن آنان به هلاکت و نابودى قوم لوط علیه السّلام جز بعد از مدّتى از ورود آنان بر ابراهیم علیه السّلام نبود.

وَ لَمَّا أَنْ جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی‏ءَ بِهِمْ‏ و چون فرستادگان ما به نزد لوط علیه السّلام آمدند.

از آمدن رسولان ما ناراحت شد، چون از حال قومش و رسوا کردن رهگذران را مى‏ دانست.

وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً و از کمک به آن مردم دستش کوتاه‏ شد، این سخن کنایه از دلتنگى و بدخلقى و عدم طاقت است، چون دست بلند کارهایى انجام مى‏دهد که دست کوتاه نمى ‏تواند.

وَ قالُوا فرشتگان وقتى ناراحتى و دلتنگى لوط علیه السّلام را دیدند به او گفتند: لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ‏ نترس و اندوهناک مباش.

إِنَّا مُنَجُّوکَ‏ ما تو را از این قریه یا از عذابى که براى این قریه آورده‏ایم نجات خواهیم داد.

وَ أَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ‏ و نیز خاندانت را جز همسرت را که از واپس‏ماندگان است.

آوردن فعل ماضى جهت (تأکید) تحقق وقوع آن است.

إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَهِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ ما بر اهل این قریه عذاب از آسمان نازل خواهیم کرد.

بِما کانُوا یَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَکْنا مِنْها آیَهً بَیِّنَهً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ‏ نزول عذاب به دلیل فسق آنان است و ما نشانه‏اى باقى مى‏گذاریم تا براى قومى که تعقّل و اندیشه کنند عبرت باشد و آن منزل لوط علیه السّلام بود که از عذاب سالم ماند تا عبرت هر کاروانى باشد که از آنجا مى‏گذرد، یا مقصود آثار زیر و رو شدن قریه‏ها و خراب شدن آنهاست.

آیات ۳۶- ۴۰

[سوره العنکبوت (۲۹): آیات ۳۶ تا ۴۰]

وَ إِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (۳۶) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ (۳۷) وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ (۳۸) وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ (۳۹) فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (۴۰)

 

ترجمه‏

(۲۹/ ۴۰- ۳۶)

و به سوى قوم مدین برادرشان شعیب را [به رسالت فرستادیم‏] که گفت: اى قوم من خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امید داشته باشید، در این سرزمین فتنه و فساد بر پا مکنید.

سپس او را دروغگو شمردند، آنگاه زلزله ایشان را فروگرفت و در خانه ‏شان از پاى در آمدند.

و عاد و ثمود نیز، و [این امر] به راستى از خانه‏ ها و کاشانه‏ هایشان بر شما روشن شده است، و شیطان کار و کردارشان را در چشم آنان آراسته جلوه داده بود و آنان را از راه [راست‏] بازداشته بود، حال آن که باریک بین مى ‏نمودند.

و قارون و فرعون و هامان نیز، که موسى براى آنان پدیده ‏هاى روشنگر آورد، آنگاه در آن سرزمین استکبار ورزیدند و پیشتاز نبودند.

آنگاه هر یک از آنان را به گناهش فروگرفتیم، پس بعضى از آنان بودند که بر آنان شن‏بادى فرستادیم، و بعضى از آنان بودند که بانگ مرگ‏بار فروگرفتشان، و بعضى از آنان بودند که به زمین فروبردیمشان، و بعضى از آنان بودند که غرقه‏شان کردیم و خداوند نمى‏خواست که بر آنان ستم کند، بلکه [آنان‏] بر خود ستم کردند.

 

تفسیر

وَ إِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً و در مدین شعیب علیه السّلام که در معاشرت و قبیله برادر آنان محسوب مى‏شد فرستادیم.

فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ ارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‏ پس گفت: اى قوم خدا را بپرستید و به روز باز پسین امیدوار باشید و در این سرزمین فساد نکنید.

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ پس او را تکذیب کردند، آنگاه رجفه آنان را فرا گرفت و [رجفه‏] زلزله شدید است که در آن صیحه و فریاد باشد.

فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ‏ و در خانه‏ شان از پا در آمدند.

وَ عاداً وَ ثَمُودَ عاد و ثمود را یاد آور، یا متذکّر آن دو باش، یا اصل جمله چنین بوده: «و أرسلنا الى عاد و ثمود» که حرف جر حذف شده و دو لفظ عاد و ثمود منصوب شده‏اند.

وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ‏ بر شما از بعضى از خانه‏هاى آنان هنگام عبور از آنجا روشن شد که ما بر آنان چه‏کار کردیم، یا مقصود این است که از مساکن آنان روشن شد آنچه را که بر آنان انجام دادیم.

وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ‏ شیطان اعمال آنان را زینت داده و از راه آنان را باز داشته، یعنى راهى که شایسته است انسان آن راه را برود، آن راه آخرت و راه ولایت است.

وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ‏ آنان قدرت بر دیدن داشتند، یا صاحبان بصر و چشم بودند، یا صاحبان فطانت، زیرکى و بصیرت بودند (که راه را تشخیص دهند ولى نه خواستند).

وَ قارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ‏ به یادشان بیاور از قارون و فرعون و هامان.

تقدیر آیه: (ذکر) یا (اذکر) یا (ارسلنا إلى قارون و فرعون و هامان) بوده است.

وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ما کانُوا سابِقِینَ‏ که موسى علیه السّلام با معجزات روشن به هدایت آنان آمد ولى باز در زمین ظلم و طغیان کردند و یکسر هلاک شدند و نتوانستند بر قهر حقّ سبقت بگیرند یا خدا را عاجز کنند.

فَکُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ‏ پس هر یک را به گناهش فروگرفتیم.

فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِباً و بر بعضى از آنان (حاصب) فرستادیم.

و (حاصب) باد تندى است که خاک را جامد مى‏کند، ممکن است مقصود از حاصب کسى باشد که از آسمان سنگ مى‏ریزد و سنگ باران مى‏کند.

اگر مقصود باد باشد که مراد باید قوم هود علیه السّلام باشد چون خداى تعالى آنان را با تندباد به هلاکت رسانید، ولى بنا بر معناى دوّم باید قوم لوط علیه السّلام مقصود باشد.

وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَهُ و بعضى‏ها را صیحه و فریاد برگرفت مانند اهل مدین و قوم صالح علیه السّلام.

وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ‏ و بعضى را در زمین فروبردیم، مانند قارون.

وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا و بعضى را غرق کردیم، مانند قوم نوح علیه السّلام، فرعون و قومش.

وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ‏ و این خداوند نبود که به آنان ظلم کرد بلکه خودشان بر خویش ستم کردند.


[۱] . مجمع البیان ج ۸- ۷ ص ۲۷۱.

[۲] . الصافى ج ۴ ص ۱۱۲ و تفسیر القمّى ج ۲ ص ۱۴۸

[۳] . الصافى ج ۴ ص ۱۱۳ و الکافى ج ۸ ص ۲۸۲ ح ۴۲۴.

[۴] . مجمع البیان ج ۸- ۷ ص ۲۸۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=