ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره السجده
سوره السجده
این سوره به نام سجدهى لقمان نامیده شده تا با سوره حم سجده اشتباه نشود، این سوره مشتمل بر سى آیه است که همه آیات آن مکّى است جز سه آیه از قول خداى تعالى: أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً … تا آخر سه آیه آیات ۱- ۱۴
[سوره السجده (۳۲): آیات ۱ تا ۱۴]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الم (۱) تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ (۲) أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ (۳) اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ (۴)
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (۵) ذلِکَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۶) الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ (۷) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ (۸) ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ (۹)
وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ (۱۰) قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (۱۱) وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ (۱۲) وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ (۱۳) فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۴)
ترجمه
(۳۲/ ۱۴- ۱)
الم (الف. لام. میم)
کتابى است فروفرستاده از سوى پروردگار جهان که شک در آن نیست.
یا گویند که آن را بر ساخته است، نه بلکه حقّ است و از سوى پروردگار توست تا قومى را که پیامبر هشداردهنده پیش از توبه سراغشان نیامده بود، بیم دهى باشد که به راه آیند.
خداوند کسى است که آسمان و زمین و ما بین آنها را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت، شما را جز او سرور و شفیعى نیست، آیا پند نمى گیرید.
از آسمان کار و بار زمین را تدبیر مىکند سپس (اعمال مردمان) در روزى که اندازهاش هزار سال است از آنچه شما مىشمارید به سوى او بالا مى رود.
اوست که داناى نهان و آشکار و پیروزمند مهربان است.
و کسى که هر چیز را آفرید نیکو آفرید، آفرینش انسان را از گل آغاز کرد.
سپس نسل او را از چکیده آب بى مقدار پدید آورد.
سپس او را استوار کرد و در او از روح خویش دمید و براى شما گوش و چشمان و دلها آفرید، چه اندک سپاس مى گزارید.
و گویند آیا چون در زمین ناپدید شدیم آیا آفرینش تازهاى خواهیم یافت؟
بلکه ایشان لقاى پروردگارشان را منکرند.
بگو فرشته مرگ که بر شماگماشته شده است روح شما را مى گیرد سپس به سوى پروردگارتان بازگردانده مى شوید.
و چون گناهکاران را نزد پروردگارشان سر افکنده بینى گویند پروردگارا چشم بینا و گوش شنوا یافتیم پس ما را بازگردان که کارى شایسته پیشه کنیم ما دیگر اهل یقینیم.
و اگر خواهیم به هر انسانى هدایتش را ارزانى مى داریم، ولى وعده من تحقّق یافته است که جهنّم را از جنّ و انس، همگان، آکنده سازم.
پس به خاطر آنکه دیدار این روزتان را فراموش کردید عذاب را بچشید، ما نیز فراموشتان کرده ایم و عذاب جاودان را به خاطر کار و کردار پیشینیان بچشید.
تفسیر
الم تَنْزِیلُ الْکِتابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ در اوّل سوره بقره و در غیر آن درباره این آیه مطالب مشروحى بیان شد و دیگر در اینجا احتیاجى به بیان نیست.
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ کتاب یا تنزیل کتاب.
الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ تو قومى را بیم دهى که قبل از تو براى آنها بیمدهندهاى نیامده، چون آنها در زمان فطرت و خمودى آثار رسالت قرار گرفته بودند و اوصیاى رسولان نیز در آن زمان وجود نداشت.
لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ شاید که آنان (به ولایت که طریق آخرت است) راه یابند.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ تفسیر این آیه در سوره اعراف گذشت.
ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ لفظ شَفِیعٍ به منزلهى نصیر و یار و یاور است و بیان آن در گذشته تکرار شده است.
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ امر را نازل مىکند از آسمان ارواح به زمینهاى اشباح به طور استمرار و دائم، با این لحاظ که تدبیر و عاقبتش نیکو است.
ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ سپس امر از زمین به سوى او عروج مى کند.
فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ در روزى که مقدارش هزار سال است.
بدان که ایّام آخرت در عرض ایّام زمان نیست، بلکه ایّام آخرت در طول ایّام زمان است، بدین معنا که ایّام دنیا قالبهایى براى ایّام آخرت و ایّام آخرت به منزلهى ارواح ایّام دنیاست، گستردگى و احاطهى هر مرتبه از مرتبه هاى آخرت نسبت به مراتب دنیا مضاعف و دو برابر است.
پس گستردگى هر روز از روزهاى آخرت نسبت به هر روز از روزهاى دنیا ده برابر، صد برابر، هزار، ده هزار تا پنجاه هزار برابر است.
این معنا نسبت به دهر است و امّا ایّام سرمد با چیزى محدود نمىشود چون نهایت و حدّى ندارد.
و مقدارى از تحقیق این مطلب در اوّل سوره بنى اسرائیل گذشت.
مقصود از امرى که خداوند آن را به زمین مى فرستد و سپس از زمین به سوى آسمان بالا مى رود وجود فعلى است که عبارت از مشیّت است، آن امر و فعل و کلمهى خداى تعالى است، آن نسبت و اضافهى خداى تعالى است به اسماى دیگرى غیر از اینها که ذکر شد.
چه امر خدا از آسمان مشیّت به آسمان ارواح نازل مىشود، سپس به آسمان نفوس کلّى، سپس به آسمان نفوس جزئى، سپس به زمینهاى اشباح نورى، سپس به زمینهاى اشباح ظلمانى، پس از این مرحله عروج و صعود آن از عالم طبع یا از عالم جنّ آغاز مى شود و به سوى زمینهاى اشباح نورى بالا مىرود، سپس به سوى نفوس جزئى، سپس به سوى نفوس کلّى، سپس به سوى ارواح، سپس به سوى مشیّت بالا مى رود.
ذلِکَ آن خدایى که عظیم است، از نظرها، اوهام و عقول دور است.
عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ آگاه به عالم نهان و آشکار (بود و نبود) است.
الْعَزِیزُ خداى غالب که از مراد او هیچ مانعى منع نکند.
الرَّحِیمُ خداوند مهربان است و بندگانش را بدون دعوت و دعوتکننده نمى گذارد اگر چه بندگان بر مخالفت و عصیان اصرار ورزند.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ هر چیزى را با رحمت و علم و عنایتش بر حسب صورت آن چیز نیکو نموده و آن را مستعدّ و آمادهى طلب کمالاتش قرار داده است.
پس آنها را بدون دعوتکننده نمىگذارد، تا نشئهى اخروىشان قبیح و زشت نشود.
خَلَقَهُ لفظ خَلَقَهُ بدل از کُلَّ شَیْءٍ است بنابراین که لام با سکون خوانده شود، بنا بر قرائت فتحهى لام صفت شَیْءٍ یا بدل از أَحْسَنَ یا مستأنف و جواب سؤال مقدّر است.
و بعضى گفته اند: معناى آیه این است که شناخت و معرفت هر چیزى را نیکو نموده است.
مانند این که گفته اند: (قیمه المرء ما یحسنه) یعنى ارزش مرد به خوبى شناخت و معرفت اوست.
وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مقصود آدم یا مطلق انسان است.
مِنْ طِینٍ انسان را از گل آفریده، چون آب و خاک ظاهرترین و غالبترین اجزاى عنصر انسان است.
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ نسل عبارت از خلق و فرزند است.
مِنْ سُلالَهٍ لفظ سُلالَهٍ آن چیزى است که از یک شىء تحلیل مىرود و نابود مىشود و مقصود در اینجا غذایى است که در هضم چهارم تحلیل مى رود.
مِنْ ماءٍ مَهِینٍ از آب خوار و بى مقدار لفظ مِنْ بیانیّه است.
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ روح را جهت بزرگداشت به خودش اضافه نمود، مقصود از روح ربّ النّوع است، ولى چون اثر ظهور این روح روح حیوانى و نفسانى است و آن دو شبیه به باد هستند و مانند باد حرکت مىکنند لفظ نَفَخَ در آن استعمال کرد و در سوره بنى اسرائیل بیان روح گذشت.
وَ بعد از نفخ در ماه چهارم در شما.
جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ براى شما گوش قرار داد، چون انسان بعد از اتّصاف به گوش و چشم و قلب قابل تخاطر مىشود از غیبت به خطاب التفات نمود.
وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ وَ قالُوا أَ إِذا
ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج۱۱، ص: ۴۰۱
ضَلَلْنا براى اینکه قائلین این سخن را از ساحت حضور دور نماید از خطاب التفات به غیبت نمود.
فِی الْأَرْضِ آنان گفتند: وقتى ما در زمین از بین رفتیم و اجزا و اعضاى ما متلاشى و با خاک زمین مخلوط گشت آیا دوباره خلق و زنده مىشویم؟
أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ جهت تأکید تعجّب و به تعجّب انداختن و انکار استفهام را تکرار کرد.
بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ چون قول خداى تعالى: قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا در مقام ذمّ آنان است و چون این گفتار از آنان از روى علم و آگاهى نیست، بلکه محض حدس و خیال است.
پس قول خداى تعالى در معنا چنین است: گفتارشان از روى علم و تحقیق نیست، بلکه به لقاى پروردگارشان کافرند، یعنى به حساب و محاسبه خدا در آخرت کافرند، چنانچه در خبر آمده است.
یا مقصود لقاى ربّ مضاف است، یعنى لقاى فطرى که رب آنان در ولایت از جهت فطرت ملاقى آن بوده، به این (لقا) کافرند و لذا تمسّک به خیال و هواهاى خویش کردند و از علم و آثار آن اعراض نمودند.
قُلْ در مقام جواب از تعجّب آنان از زنده شدن بعد از گم شدن و از بین رفتن در زمین به آنان بگو: در زمین گم نمىشوید و از بین نمى روید بلکه:
یَتَوَفَّاکُمْ ملک الموت همه شما و همه اجزاى وجود شما را مىگیرد به نحوى که از شما کسى و جزوى در زمین باقى نمى ماند و چیزى از شما از بین نرفته و گم نمىشود تا بگویید ما بعد از گم شدن و نابود شدن چگونه زنده مىشویم؟
آنچه که در زمین از بین مىرود مادّهى شماست که جزوى از شما نیست.
مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ملک الموت که موکّل قبض ارواح و اجزاى شما، شمارش مدّت عمر و اجلهاى شماست.
ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ پس از آنکه ملکالموت جمیع اجزاى شما را قبض کرد شما به سوى ربّ مضاف خود که پروردگار شما در ولایت است باز مى گردید.
وَ لَوْ تَرى لفظ لَوْ براى تمنّى، یا شرط است، اگر براى شرط باشد جزاى محذوف است، یعنى (لرأیت امرا عجیبا) یعنى اگر نگاه کنى امر عجیبى را مى بینى، بنا بر احتمال اوّل جمله حالیّه تقدیر قول است و خطاب عامّ است، یا مخصوص محمّد صلى اللّه علیه و آله است.
إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ مجرمین نزد پروردگار مضافشان سر به زیر انداخته و مى گویند:
رَبَّنا أَبْصَرْنا پروردگارا ما دیدیم پس از بازگشت ما به سوى تو، یا در دنیا ولى عمل نکردیم، این سخن را جهت اعتراف به تقصیرشان گفتند.
وَ سَمِعْنا و از تو شنیدیم و قبول کردیم، یا در دنیا از انبیاى تو شنیدیم ولى عمل نکردیم.
فَارْجِعْنا ما را به دنیا برگردان.
نَعْمَلْ صالِحاً پس از آنکه عظمت تو را دیدیم و عقوبت تو را مشاهده کردیم دیگر عمل صالح انجام خواهیم داد.
إِنَّا مُوقِنُونَ ما یقین داریم بدون شک و ریب.
وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها اگر مىخواستیم هر نفسى را به هدایت و رشدش مىرساندیم، یا اسباب هدایت آن را بدون ملاحظه استعداد و استحقاق آماده مى کردیم.
و لیکن ما نخواستیم تا مشیّت ما گزاف نبوده و مسبوق به ملاحظهى استعدادها باشد.
وَ لکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ تا ارادهى من گزاف نباشد و عذاب نافرمانان و ثواب فرمانبرداران از جهت استعداد آنها باشد.
فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ چون ملاقات آن روزتان را فراموش کردید، پس بچشید که ما نیز شما را ترک کردیم و باید عذاب همیشگى بکشید که چنین کرده اید.
آیات ۳۰- ۱۵
[سوره السجده (۳۲): آیات ۱۵ تا ۳۰]
إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ (۱۵) تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۱۶) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۷) أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ (۱۸) أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (۱۹)
وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ (۲۰) وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۲۱) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ (۲۲) وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ (۲۳) وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ (۲۴)
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (۲۵) أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ (۲۶) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ (۲۷) وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۸) قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ (۲۹)
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ (۳۰)
ترجمه
(۳۲/ ۳۰- ۱۵)
به آیات ما فقط کسانى ایمان آورند که چون آنها را فریادشان آرند به سجده در افتند و پروردگارشان را سپاسگزارانه تسبیح گویند و تکبّر نورزند.
پهلوهایشان از بسترها جدا شود (به نیایش شبانه برخیزند) و پروردگارشان را با بیم و امید بخوانند و از آنچه روزیشان کرده این ببخشند.
آرى هیچ کس نداند که چه بسیار مایه روشنى چشمها براى آنان نهفته است که جزاى کار و کردار پیشینشان است.
آیا کسى که مؤمن است همانند کسى است که فاسق است؟ (هرگز) برابر نیستند.
امّا کسانى که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کرده اند، جنّت المأوى دارند که به خاطر و کردار پیشینشان پیشکش آنان است.
و امّا کسانى که سرپیچى کرده اند سرا و سر انجامشان آتش دوزخ است هرگاه که خواهند از آن بیرون روند، به آن بازگردانده شوند و به ایشان گفته شود عذاب آتشى را که منکرش بودید بچشید.
و به ایشان عذاب کوچکتر را غیر از عذابى بزرگتر، مىچشانیم باشد که باز گردند.
و کیست ستمکارتر از کسى که به آیات پروردگارش پند داده شود سپس از آن روى برگرداند ما از گناهکاران انتقام مى گیریم.
و به راستى به موسى کتاب آسمانى بخشیدیم، پس در لقاى او شک نداشته باش و آن را رهنمود بنى اسرائیل گرداندیم.
و از ایشان چون شکیبایى ورزیدند و به آیات ما یقین یافتند، پیشوایانى برگماشتیم که به فرمان هدایت مى کردند.
بىگمان پروردگار توست که در میان آنان در روز قیامت در آنچه در آن اختلاف داشتند، داورى خواهد کرد.
آیا براى ایشان روشن نشده است که پیش از آنان چه بسیار نسلهایى را نابود کردیم که بر خانه و کاشانه هایشان مى گذرند، بى گمان در این مایه هاى عبرت است، آیا به گوش دل نمى شنوند؟
آیا نیندیشیده اند که ما آب (ابرهاى بارانى) را به سوى زمین بىگیاه مى رانیم و بدان کشتزارى بر مى آوریم که چارپایانشان و خودشان از آن مى خورند، آیا به چشم بصیرت نمى نگرند؟
و گویند اگر راست مىگویید این داورى کى خواهد بود؟
بگو روز داورى کافران را ایمانشان سود ندهد و به آنان مهلت ندهند.
پس از آنان روى بگردان و منتظر باش که آنان نیز منتظرند.
تفسیر
إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا این جمله مستأنف و جواب سؤال مقدّر است، گویا که گفته است: آیا اینان با ظهور و روشن بودن آیات و نشانه ها مؤمن به آیات نبودند که الآن فراموش و رها شوند؟ پس فرمود: اینان به آیات و نشانه هاى ما مؤمن نبودند، فقط کسانى به آیات ما ایمان مى آورند که هرگاه متذکّر آن آیات شوند به سجده مى افتند.
إِذا ذُکِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً بدان که یقینکننده به آیات از ان جهت که آیات عظمت و قدرت و وسعت خداست وقتى که متذکّر و یادآور آن آیات مىشود دیگر به حدود و تعیّناتشان نظر نمىکند.
بلکه به آنها از آن جهت نظر مى کند که آیات عظمت خداست، پس بدان وسیله عظمت خدا را متذکّر شده و دیگر با یافتن آن عظمت مالک نفس خودش نیست و خودش را نمى تواند نگه دارد و بىاختیار براى عظمت خدا به سجده مى افتد.
چنانچه از مولاى ما امام جعفر صادق علیه السّلام آمده است: که آن حضرت در نماز صیحهاى کشید و به سجده افتاد در حالى که غشّ کرده بود، وقتى که از علّت آن سؤال شد فرمود: آیه را تکرار کردم تا آنکه از گویندهاش شنیدم پس جسم من به جهت معاینه و دیدن قدرت او ثابت نماند و نتوانست خودش را نگهدارد.[۱] وَ سَبَّحُوا لطیفه انسانى خود را که وجه ربّ و اسم و مظهر او و به وجهى خود اوست تنزیه کردند.
بِحَمْدِ رَبِّهِمْ به سبب حمد پروردگارشان، یعنى بسبب گستردگى وجود او به نحوى که هیچ وجود و هیچ تعیّن وجود از او خارج نیست.
زیرا تسبیح جز تنزیه ربّ از نقایص و حدود نیست و تنزیه خدا از نقایص و حدود جز با گستردگى وجودش نیست، به نحوى که هیچ وجودى از او خارج نشود و این معنا محقّق نمىشود مگر با حمد و سعهى کمالات او.
وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ و آنان نسبت به خدا یا تسبیح خدا، یا از به خاک افتادن و سجده کردن یا از ایمان و طاعت استکبار نمىکنند، یا در نفسهاى خودشان استکبار نمى ورزند.
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ لفظ تَتَجافى از (جفا السرج عن فرسه) مى باشد، یعنى زین را از روى اسبش برداشت.
یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ صدر آیه در سورهى اعراف و ذیل آن در اوّل سورهى بقره گذشت.
از امام باقر علیه السّلام درباره این آیه آمده است که فرمود: شاید تو ببینى که قوم نمىخوابند، در حالى که باید این بدن را راحت نمایى تا نفسش بیرون بیاید، که هرگاه نفس بیرون آمد بدن راحت مى شود و نیروى کار به روح باز مى گردد[۲].
فرمود: این آیه دربارهى امیر المؤمنین علیه السّلام و پیروانش از شیعه ما نازل شده که در اوّل شب مىخوابند، آنگاه که دو سوّم شب یا هر چقدر که خدا بخواهد از شب گذشت بلند مىشوند و به سوى پروردگارشان پناه مىبرند، در حالى که به پروردگار راغب و شایق هستند، از او مى ترسند و به آنچه که نزد خداست طمع دارند.
پس خداى تعالى این مطلب را در کتابش ذکر نمود و به شما خبر داد که آنان را در جوار خویش اسکان داده و به بهشتش داخل مىکند و ترسشان را ایمن مى سازد، رعب و هراس آنان را از بین مىبرد[۳] در خبرى از امام صادق علیه السّلام دربارهى این آیه آمده است که فرمود: آنها نمى خوابند تا نماز عشا را به جاى آورند.[۴] فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ و در اخبار زیادى جملهى ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ ذکر شده است، هر کس مى خواهد به کتابهاى مفصّل مراجعه نماید.
أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً این جمله جواب سؤال مقدّر است، گویا بر سبیل تعجّب گفته شده: آیا براى آنها چنین چیزى است؟ پس فرمود: نه، چنین چیزى نیست و مؤمن با فاسق یکسان نیست.
کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بیان مساوى نبودن مؤمن و فاسق است.
فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما کانُوا یَعْمَلُونَ لفظ نُزُلًا یعنى بهشت براى آنها آماده شده، یا براى آنها منزل است و آن جهت کردارشایسته آنان مىباشد.
وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النَّارُ نفرمود: (لهم الجحیم نزلا) تا اشعار به این باشد که فاسق مورد اعتنا و توجّه نیست که عذاب براى او منزل باشد بلکه عذاب از لوازم اعمال او است که به او ملحق مىشود.
کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها أُعِیدُوا فِیها بدان که اهل جهنّم مانند اهل دنیا مىخواهند از جهنّم خارج شوند و از غم و غصّهاى که براى آنان مستولى شده است بیرون آیند، ولى چون فقط مىخواهند از غم خارج شوند و شوقى را که آنان به خروج بکشاند ندارند از جهنّم خارج نمىشوند، بلکه به آنجا بر مىگردند، اگر اراده خروجشان ناشى از شوق خروج بود در سریعترین زمان خارج مى شدند.
وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ بعضى گفتهاند: وقتى آنان داخل جهنّم مىشوند در آن سقوط مى کنند و سرنگون مى شوند به فاصلهى هفتاد سال راه، آنگاه که به قعر جهنّم رسیدند جهنّم آنان را بیرون مىاندازد، آنگاه که به بالاى جهنّم مىرسند با آهن نگهداشته مىشوند و از خروجشان جلوگیرى مىشود و حالشان به طور دایم چنین است.
وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى لفظ «أدنى» از «دنى» بمعنى ساقط ضعیف یا از (دنو) بمعنى قرب و نزدیکى است.
و به هر تقدیر مقصود از عذاب أدنى عذاب دنیا یا عذاب قبر یا عذاب برزخ است و لیکن ادات ترجّى بعد از آن مناسب عذاب دنیا است.
دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ عذاب احتضار، یا عذاب قبر، یا عذاب برزخ، یا عذاب قیامت.
لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ شاید از گمراهیشان برگردند، یا در رجعت باز گردند براى عذاب اکبر و عذاب أدنى تفسیر به عذاب هنگام خروج دابّه و دجّال شده است.
و در اخبار زیادى آمده است که آیات دربارهى على علیه السّلام و ولید بن عقبه نازل شده است، چه ولید بن عقبهى فاسق به على علیه السّلام گفت:
به خدا سوگند زبان من از تو بازتر و رساتر است و نیزه من از تو تیزتر و ایستادن من در بین سربازان از تو بهتر است.
پس على علیه السّلام گفت: ساکت باش تو فاسق هستى، پس خداى تعالى این آیات را نازل نمود.[۵] وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ مکرّر این مطلب گذشت که مقصود از امثال این عبارت اثبات ظالمتر بودن مورد ستم است، اگر چه مفهوم عبارت اعمّ از آن است.
ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها با اینکه آیات واضح و روشن است، تذکیر و یاد آورى مقتضى روى آوردن به آیات است در عین حال از آنها اعراض مىکند.
إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُونَ ما از مطلق مجرم انتقام خواهیم گرفت و کسى که بعد از یاد آورى آیات از آنها اعراض کند جرم او از هر مجرمى بزرگتر است.
وَ لَقَدْ آتَیْنا عطف بر مقدّر است، یعنى: (آتیناک الکتاب و لقد آتینا) مُوسَى الْکِتابَ به موسى کتاب دادیم همانطور که به تو کتاب دادیم، پس دادن کتاب امر عجیب و غریب نیست تا تو یا مردم از آن در شک باشند.
فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَهٍ مِنْ لِقائِهِ از نزول کتاب بر خودت در شک نباش، یا از لقاى کتاب به موسى علیه السّلام، یا از ملاقات تو با موسى علیه السّلام در دنیا قبل از مرگ، یا از لقاى تو با موسى در شب اسراء، یا در آخرت، یا از لقاء موسى با تو این چنین.
بعضى گفته اند: یعنى از رسیدن آزار مردم در شک نباش چنانچه موسى علیه السّلام اذیّت و آزار دید.
وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِی إِسْرائِیلَ کتاب موسى علیه السّلام را هدایت براى بنى اسرائیل قرار دادیم همانطور که کتاب تو را هدایت براى جهانیان قرار دادیم.
وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا از آنان امامانى قرار دادیم که با امر ما هدایت مىکنند، نه با امر خودشان.
لَمَّا صَبَرُوا پس تو و فرزندان صبر کنید تا از شما نیز امامانى قرار دهیم.
وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ آنها به آیات ما یقین داشتند، پس تو و فرزندانت شک نداشته باشید.
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ پروردگار تو بین بنى اسرائیل حکم مىکند همانطور که بین قوم تو حکم مىکند.
پس تو بر اختلاف آنان اندوهناک مباش، یا خداوند بین مردم که اختلاف دارند حکم مىکند پس بین قوم تو نیز حکم مىکند، یا بین قوم تو در روز قیامت حکم خواهد کرد.
یَوْمَ الْقِیامَهِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ در آنچه که اختلاف دارند از امر وصایت و وصىّ، یا از احکام شریعت، یا از کتاب و پوشیدن و ستر بعضى از کتاب و تبدیل بعضى، یا از تصدیق رسولان علیهم السّلام و تکذیب آنان.
أَ وَ لَمْ یَهْدِ لَهُمْ آیا خداوند قوم تو یا قوم موسى علیه السّلام را هدایت نکرد.
جمله معطوف بر مقدّر است، یعنى أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا و فاعل یَهْدِ ضمیر کِتابَکَ یا کتاب موسى علیه السّلام یا اللّه و یا مبهم است و آن را کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ تفسیر مىکند، یعنى اخبار هلاکت پیشینیان را مىشنوند اگر چه آن (هلاکت) را نمىبینند، ولى آثار را مى بینند.
یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ أَ فَلا یَسْمَعُونَ چون اینان در مساکن آنان راه مىروند، چون اطّلاع بر هلاکت پیشینیان به سبب شنیدن اخبارشان است در اینجا لفظ (سماع) استعمال شده است.
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ زمین جرز زمینى است که گیاه در آنجا نمىروید، یا گیاهش خورده شده، یا باران به آنجا نیامده است و لفظ «جرز» با دو ضمّه، با ضمّه و سکون، با فتحه و سکون و با حرکت خوانده شده است.
فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ چون اطّلاع بر جریان آب باران، سیل و آب نهرها به سبب رؤیت و دیدن است.
و همچنین در اخراج زراعت و خوردن حیوانات و أنفس از گیاهان زمین لذا لفظ (ابصار) استعمال کرد، در اینجا قول خدا: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ را که در فقره قبلى بود حذف کرد، چون یک مرتبه ذکر آن کفایت مىکرد.
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ مقصود از فتح که مورد سؤال آنها یا مورد استهزاى آنان قرار گرفته ظهور قائم علیه السّلام و روشن شدن زمین با نور پروردگارش و از بین رفتن اختلاف از اهل زمین است، این معنا در عالم صغیر جز هنگام مرگ اختیارى یا اضطرارى نیست، چه وقتى رسول خدا ظهور قائم علیه السّلام و ظهور دین، قرار دادن همه دینها به صورت یک دین را به آنها خبر داد بر سبیل استهزا یا استفهام سؤال کردند که این چه موقع اتّفاق مىافتد. و جمله عطف بر لَمْ یَهْدِ یا أَ وَ لَمْ یَرَوْا است، یعنى آیات و نشانههاى این فتح زیاد است، مانند هلاک کردن قرنها و ملّتهاى پیشین و احیاء و زنده کردن زمین بعد از مرگ آن، در این نشانهها فکر نمىکنند، آنوقت مىگویند: این فتح چه موقع است؟
إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ اگر در این اخبار راستگو هستید بگویید فتح کى است؟ قُلْ در جواب آنان بگو درباره این فتح عجله نکنید که یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ ایمان روز فتح نفعى به کفّار نمىرساند، چه آن روز روز بروز و ظهور کسبشدهها است، نه روز کسب خوبىها و خیرات.
وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ از جواب سؤال با آنان یا از دعوت یا خود آنان اعراض کن که آنان با اعراض نکردن و روى آوردن تو به آنان تحت تأثیر قرار نمىگیرد.
وَ انْتَظِرْ و منتظر روز فتح باش إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ آنان نیز منتظر این روز هستند.
ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج۱۱، ص: ۴۱۴
[۱] . صافى: ج ۴، ص ۱۵۶. علل الشّرائع: ج ۲، ص ۳۶۵، باب ۸۶، ح ۴.
[۲] . الصّافى: ج ۴ ص ۱۳۴ و الکافى: ج ۵ ص ۱۴۵ ح ۶.
[۳] . صافى: ج ۴، ص ۱۵۶. علل الشّرائع: ج ۲، ص ۳۶۵، باب ۸۶، ح ۴.
[۴] . صافى: ج ۴، ص ۱۵۶. امالى شیخ طوسى: ج ۱، ص ۳۰۰، ح ۲۲ و نور الثقلین ج ۴ ص ۲۲۹، ح ۳۴.
[۵] . صافى ج ۴، ص ۱۵۹. تفسیر قمى ج ۲، ص ۱۷۰. نور الثقلین ج ۴، ص ۲۳۱، ح ۴۳.