تفسیر بیان السعادة- النساء

ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره النساء ۱۰۱ تا ۱۲۰

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۱]

وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً (۱۰۱)

ترجمه:

و هنگامى که در سفر باشید باکى بر شما نیست که نماز را کوتاه بجاى آرید هرگاه بیم آن را داشته باشید که کافران شما را به رنج و هلاکت اندازند. که دشمنى کفّار با شما کاملا آشکار است.

تفسیر:

وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاهِ شرائط قصر و کیفیّت آن احتیاج به بیان ندارد، و نفى جناح منافاتى با وجوب قصر ندارد، زیرا خداى تعالى بر طریق مخاطبات عرف و آداب ملوک سخن مى‏گوید که نفى بأس و حرج از چیزى مى‏کند و از آن امر اراده مى‏کند. و پس از آنکه دانستى که نماز چیزى است که به سبب آن توجّه به خدا حاصل مى‏شود، و اصل در نماز، محمّد صلّى اللّه علیه و آله و ولایت او، سپس علىّ (ع) و خلافتش مى‏ باشد، سپس اعمال قلبى و قالبى که از آن دو گرفته شده است و سبب توجّه به خداى تعالى مى‏شود … دیگر مى ‏توانى معناى سفر و صلاه و قصر را تعمیم بدهى.

إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا اشاره به حکمت در تشریع قصر است نه اینکه تقیید حکم باشد پس منافاتى با وجوب قصر در حال امن ندارد، علاوه بر آن حجیّت مفهوم شرط، مسلّم نیست، بلکه آن بر حسب‏ مفهوم مانند سایر مجملات است، و اعتبار و عدم اعتبار آن محتاج به قرینه است. و محتمل است که مقصود نماز خوف و قصر آن باشد به دلیل اینکه نماز خوف بعد از این آیه بیان مى‏شود، و قصر مطلق نماز در سفر از قبیل مجملات مى‏شود که براى ما بیان کرده‏ اند.

إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً استیناف است در موضع تعلیل.

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۲]

وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ فَلْتَقُمْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْرى‏ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَهً واحِدَهً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً (۱۰۲)

ترجمه:

و هرگاه در سفرهاى جهاد، شخص تو در میان سپاه باشى و نماز بر آنان بپا دارى، باید سپاهى با تو مسلّح به نماز ایستند و چون سجده نماز بجاى آرند این سپاه براى نگهبانى رفته گروهى که نماز نخوانده‏اند به نماز آیند. البتّه با لباس جنگ و با اسلحه زیرا کافران در آن روز انتظار دارند که شما از اسلحه و اسباب خود غفلت کنید که ناگهان به‏یک‏بار بر شما حمله‏ور شوند. چنانکه بارانى یا مرضى شما را از برگرفتن سلاح به رنج اندازد باکى نیست اسلحه فروگذارید ولى البتّه از دشمن بر حذر باشید که خدا براى کافران عذابى سخت خوارکننده مهیّا ساخته است.

تفسیر:

وَ إِذا کُنْتَ فِیهِمْ‏ و اگر در حین مسافرت و خوف در میان آنها بودى‏ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ و امامت نماز آنها را بعهده گرفتى، فَلْتَقُمْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ‏ براى نماز طائفه‏اى از آنها بر پا ایستند، مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ‏ با تو و آن طایفه جنگ‏ کننده که به التزام استفاده مى‏شود، یا گروهى که نماز مى‏خوانند، اسلحه‏ هاى خویش برگیرند.

فَإِذا سَجَدُوا یعنى آنها که نماز مى ‏خوانند.

فَلْیَکُونُوا گروه جنگ ‏کننده، باشند.

مِنْ وَرائِکُمْ‏ بر گرد گروه نمازخوان.

وَ لْتَأْتِ طائِفَهٌ أُخْرى‏ لَمْ یُصَلُّوا پس از آنکه منتظر آنان شدى در قیام دوّم، و گروه نمازگزارنده نمازشان را با تو تمام کردند، و به محلهاى توقف خود رفتند.

فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ‏ به اینکه در قیام به تو اقتداء کنند و در قعود و نشستن تو منتظر آنها بمانى تا نمازشان را تمام کنند بدین نحو که یک رکعت دیگر بخوانند، سپس با آنها سلام دهى بعد از آنکه در قعود به تو ملحق شدند.

وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ‏ یعنى گروهى که نماز خواندند و ایستادند در موقف کسانى که نماز نخوانده‏اند، یا گروهى که مشغول به نماز هستند، اسلحه خود را برگیرند.

وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَهً واحِدَهً استیناف است در موضع تعلیل.

وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ براى سنگینى سلاح.

أَوْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ یا از حمل کردن سلاح ضعیف شدید.

أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ‏ چون در بیدارى و بر حذر بودن و گرفتن اسلحه در هر حال مبالغه نمود این توهّم پیش آمد که زمین گذاشتن سلاح در هیچ حالى درست نیست، پس آن توهّم را رفع نمود و فرمود:

وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ‏ ولى با این حال از طریق احتیاط خارج نشوید، و اسلحه خود را برگیرید.

إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً عذاب خوار کننده ‏اى با دست شما براى کافران آماده مى‏شود، و لذا امر به احتیاط و گرفتن سلاح مى‏کند تا مستأصل و درمانده نشوید تا خداوند به وسیله شما آنها را عذاب کند، و بنا بر این مى‏تواند به منزله تعلیل باشد، و آیه اگر چه در غزوه حدیبیّه یا ذات الرّقاع نازل شده است ولى منافاتى با تعمیم حکمش ندارد.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۳]

فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً (۱۰۳)

ترجمه:

پس آنگاه که از نماز فراغت حاصل کنید باز در همه حال ایستاده و نشسته و بر پهلو (خوابیده) و در هر حال که توانید خدا را یاد کنید، سپس که از آسیب دشمن ایمن شدید در آن حال نماز کامل بجاى آرید که نماز براى اهل ایمان حکمى واجب و لازم است.

تفسیر:

فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاهَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِکُمْ‏ یعنى وقتى نماز را ادا کردید از ذکر خدا غافل نشوید و در حین جنگ منتظر نشوید که ذکر خدا را با ادب و آدابش بعد از جنگ بجاى آورید بلکه در جمیع احوال خدا را یاد کنید، یا اینکه هرگاه که خواستید در وقت شدّت خوف نماز بخوانید و نتوانستید همه مقرّرات نماز را انجام دهید، پس نماز بخوانید بر هر حالى که توانستید به قرینه قول خدا که مى‏فرماید:

فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ‏ آنگاه که از شدّت خوف ایمن شدید فَأَقِیمُوا الصَّلاهَ یعنى نماز را با شرائط و آداب مقرّر آن در سفر تمام کنید، یا هر وقت که در وطنهایتان یا در محل اقامتتان مطمئن شدید نماز را با اتمام رکعات آن تمام کنید.

إِنَّ الصَّلاهَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً لفظ «موقوت» تأکید «کتابا» است، زیرا موقوت به معنى مفروض در اوقات است و معنى آن این است که واجب شده است واجب شدنى، یعنى ما تأکید کردیم در حفظ نماز و عدم ترک آن در هر حالى از احوال، زیرا آن تا حدّ کمال در وجوب رسیده است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۴]

وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۰۴)

ترجمه:

و نباید از تعقیب کردن در کار دشمنان سستى و کاهلى کنید که اگر شما از آنان به رنج و زحمت مى‏افتید آنها نیز از دست شما رنج مى‏کشند جز اینکه شما به لطف خدا امیدوارید و آنها امیدى ندارند و خدا دانا و حکیم است.

تفسیر:

وَ لا تَهِنُوا عطف است به اعتبار آنچه که از تأکید وجوب نماز فهمیده مى‏شود یعنى بر نماز محافظت کنید در مورد تسلّط بر آن قوم و سستى به خرج ندهید.

فِی ابْتِغاءِ الْقَوْمِ‏ تا اینکه آنها را بکشید یا اسیر کنید یا تسلیم شوند.

إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ‏ استیناف و در جاى تعلیل نهى است و تشجیع آنان است بر جهاد بدان سبب که رنج و زحمت مسلمانان بیشتر از رنج و زحمت کافران نیست. بلکه رنج کافران بیشتر است، چون مجاهدان از خدا امید پاداش دارند.

وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً پس خداوند مى‏داند آنچه را که به حال شما و ثبات شما بر ایمان و عدم وابستگى شما به دنیا (مانند زنان)، مفید و اصلح است همانا جهاد است، و شما را بر وفق حکمت و علمش به دقایق مصالح که بر شما ظاهر نمى‏شود ترغیب به جهاد مى‏کند، و خداوند با دقیق‏ترین وجه و متقن‏ترین صنع تدبیر مى‏کند تا شما را در بیشتر کمالات متمکّن سازد.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۵]

إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً (۱۰۵)

ترجمه:

و ما اى پیامبر به سوى تو قرآن را به حقّ فرستادیم تا به آنچه خدا به وحى خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنى و نباید به نفع خیانتکاران به خصومت صالحان برخیزى.

تفسیر:

إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ‏ یعنى کتاب نبوّت که ظهور آن به وسیله قرآن است، جمله استیناف است جهت تأدیب امّت به سبب بودن خطاب به محمّد صلّى اللّه علیه و آله یا تأدیب محمّد صلّى اللّه علیه و آله است اصاله و تأدیب امّت اوست بالتّبع.

بِالْحَقِ‏ حقّ مطلق، همان خداى تعالى است و حقّ مضاف، مشیّت خداست که حقّ مخلوق نامیده مى‏شود که به سبب حقّ مطلق آفریده شده است و آن اضافه اشراقى و حقیقت محمّدى است و آن ولایت مطلقه است که علویّت علىّ (ع) و معروفیّت و ظهور خداست. و اینکه مخلوقات به سبب مشیّت خلق شده‏اند و مشیّت به سبب خودش اشاره به همین معنى است.

و چون نبوّت ظهور ولایت است و کتاب تدوین ظهور نبوّت و رسالت است، و ظهور چیزى که ظهور[۱] امر سومى است ظهور ظاهر اوّل است انزال کتاب به توسّط حقّ صحیح مى‏شود و متلبّس به حقّ مضاف بودن نیز صحیح مى‏شود، زیرا حقیقت هر حقّى و حقیقت هر صاحب حقیقتى همین است، و با حقّ نیز صحیح است.

لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ‏ مقصود از حکم، حکومت معروف است که در مورد قطع منازعات مى‏باشد. یا چیزى است که اعمّ از آن و از تأسیس سیاسات و عبادات است، یا شامل آن موارد و اصلاح مردم با نصایح و آداب نیز مى‏شود، یا علاوه بر همه این‏ها شامل اصلاح و تکمیل باطن مردم با زبان سرّ نیز مى‏شود.

بِما أَراکَ اللَّهُ‏ مقصود دیدن با چشم است، زیرا ظهور ولایت به سبب نبوّت نمى‏شود مگر با فتح باب از ملکوت، پس صاحبش با چشم بصیرت، دقایق امور بندگان و احوال پنهانى آنها را، مى‏بیند و در نتیجه براى او حکم و اصلاح به سبب آنچه که مى‏بیند، ممکن مى‏شود.

یا اینکه «اریک» از «رأى» باشد یعنى به جهت اینکه خداوند تو را صاحب رأى قرار داده که احتیاج به رأى غیر پیدا نمى‏کنى، چون چشم بصیرت تو نیز به سبب انزال کتاب باز مى‏شود، و در خبر اشاره به این معنى اخیر وجود دارد، و اینکه تفویض به رأى مخصوص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است، و براى غیر او نیست، و بعد از او به جانشینان او تفویض شده است، پس اگر انزال کتاب به جهت حکومت تو با رأى تو باشد پس بین آنها به رأى خودت یا با دیدن خودت، حکم کن.

وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً و نباید به نفع خیانتکاران و به ضرر دشمنان آنها (که مؤمنان و صالحان باشند)؛ با قبول رأى غیر خودت، خصومت کنى.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۶]

وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً (۱۰۶)

ترجمه:

و از خدا طلب آمرزش کن که خداوند البتّه آمرزنده و مهربان است.

تفسیر:

وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ‏ خدا را استغفار کن از چیزى که به آن اهتمام نمودى، یا خصومتى که از جانب خیانتکاران نسبت به صالحان انجام دادى.

إِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحِیماً زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. و در نزول آیه نقل شده که سه برادر از پسران ابیرق به خانه عموى قتاده بن نعمان نقب زدند و از آنجا طعام و شمشیر و زره بیرون آوردند، قتاده آمد به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شکایت کرد.

پسران ابیرق گفتند: این کار و عمل لبید است و لبید مرد مؤمنى بود، بنى ابیرق پیش اسید بن عروه که از طایفه آنها بود رفتند و او سخنگوى خوبى بود، پس اسید، خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد و گفت: قتاده به اهل بیت ما که اهل شرف و حسب و نسب هستند نسبت دزدى داده است، پس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اندوهناک شد و قتاده خدمت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رسید، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به او فرمود: تو به اهل بیت شرف و حسب و نسب نسبت سرقت داده ‏اى؟ و او را سرزنش نمود، و قتاده به همین جهت اندوهناک شد، پس خداى تعالى این آیه را نازل نمود: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ‏ … تا آخر آیات»[۲] (که به پیغمبر خطاب مى‏نماید که تو نباید به نفع خیانتکاران- بنى ابیرق- به خصومت صالحان برخیزى و لبید را گناهکار دانى) پس ما مى‏گوئیم: اگر بپذیریم که نزول آیه این چنین بوده که ذکر شد با اینکه مى‏دانیم این قضیّه از چیزهایى است که عامّه آن را جعل کرده ‏اند در عین حال مى‏گوئیم که کنایه از امّت است، گویا که گفته است: اى امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله از آنچه درباره ولایت علىّ (ع) و سایر احکام به شما گفته و خداوند آن را به شما اعلام کرده است، غفلت نکنید، پس‏ هرگاه به حکمى حکم کردید بایستى مطابق حکم خدا باشد و بین خائن و غیر او تمییز بدهید و به نفع خیانتکاران با صالحین خصومت نکنید، و بعد از وفات محمّد صلّى اللّه علیه و آله هر وقت بین شما نزاع واقع شد داورى به چیزى کنید که خداوند آن را به شما اعلام کرده و رسولش بیان نموده است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۷]

وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً (۱۰۷)

ترجمه:

هرگز بخاطر مردمى که به نفوس خود خیانت مى‏کنند با اهل ایمان جدال مکن که همانا خداوند آن کسى را که خیانتکار و بدعمل است دوست نمى‏دارد.

تفسیر:

وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ‏ یعنى با ارتکاب معاصى به خودشان خیانت مى‏کنند، و اگر لفظ «انفسهم» به علىّ (ع) و ائمّه (ع) تفسیر شود هیچ بعید نیست، زیرا که ولایت مطلقه حقیقت هر صاحب حقیقت و نفسانیّت هر صاحب نفسى است.

إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً هر دو لفظ «خوّان» و «اثیم» براى مبالغه است، و جمله در موضع تعلیل است، و نفى محبّت در مثل این مقام مفید بغض است یعنى خداوند مبغوض مى‏دارد کسى را که خیانتکار و بدعمل باشد.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۸]

یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً (۱۰۸)

ترجمه:

مردم خیانتکار در کار خیانت از خلق شرم مى‏دارند ولى از خدا شرم نمى‏کنند و شبانگاه سخنانى نادرست و ناپسند براى اتّهام خلق مى‏اندیشند خدا در آن حال نیز با آنهاست و هر چه کنند آگاه است.

تفسیر:

یَسْتَخْفُونَ‏ خبر بعد از خبر یا صفت بعد از صفت است یا جمله استیناف است جواب سؤال مقدّر، یا حال است، و جمع ضمیر باعتبار معنى «من» است، یعنى‏ مِنَ النَّاسِ‏ و از مردم مخفى مى‏کنند از جهت شرم و حیا، یا اینکه وقتى شب چیزى مى‏گویند که خدا راضى نیست از مردم مى‏ترسند.

وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ‏ و از خدا مخفى نمى‏کنند، بیان خیانت آنها است و در خیانت همین کافى است که با خدا و خودشان و قوایشان و با رسول صلّى اللّه علیه و آله خیانت مى‏کنند.

وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ‏ و وقتى هم که تدبیر مى‏کنند و نقشه مى‏کشند خدا با آنهاست.

ما لا یَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ‏ قول در اینجا اعمّ از فعل است زیرا فعل اعضاى اقوال آنهاست. چنانکه گفتار، زبان فعل آن است و آن عبارت است از اینکه تدبیر و اندیشه کنند تا علىّ (ع) را از حقّش منع کنند یا اینکه نقشه بکشند تا نسبت سرقت را به غیر سارق دهند، طبق آنچه که درباره تنزیل آن ذکر شد.

وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطاً اعمال و اقوال نهانى آنان از خدا مخفى نمى‏ماند، و این تهدید براى آنان است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۰۹]

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلاً (۱۰۹)

ترجمه:

بر فرض که شما خود از طرف آنها براى زندگانى دنیا دفاع توانید کرد پس کدام کس در روز قیامت طرفدارى تواند کرد و که آنها را از عقاب خدا نجات تواند داد؟ و یا چه کس به کفالت و وکالت آنها تواند خاست.

تفسیر:

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ‏ «ها» حرف تنبیه است تنبیه بر احمق بودن آنهاست، و «انتم» مبتداء است، و هؤلاء اسم اشاره است خبر یا بدل آن، یا منادى است، و «جادلتم» خبر بعد از خبر است، یا مستأنف است، یا حال است بنا بر اوّل و خبر است بنا بر دو احتمال اخیر، یا اینکه «هؤلاء» موصول است خبر «انتم» و جادلتم عنهم فى الحیاه الدنیا» صله موصول است.

عَنْهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا و خطاب جمع براى کسانى است که از سارقین حمایت مى‏کنند مانند اسید بن عروه بنا بر اینکه آیه درباره بنى ابیرق نازل شده و اسید بن عروه از آنها حمایت کرده باشد.

فَمَنْ یُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ یعنى اینکه مجادله نزد نبىّ است، و روز قیامت نزد خداست.

أَمْ مَنْ یَکُونُ عَلَیْهِمْ وَکِیلًا وکیل کسى است که مراقب امور موکّل و نگهبان آن باشد، و متعدّى شدن به وسیله «على» به جهت تضمین معنى مراقبت است و این نهایت تهدید به همه دفاع‏ کننده‏ها و دفاع‏ شونده‏ها است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیات ۱۱۰ تا ۱۱۱]

وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً (۱۱۰) وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً (۱۱۱)

ترجمه:

هر کسى کار زشتى از او سر زند یا به خود ستم کند سپس از خدا طلب آمرزش و عفو کند خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت‏۱۱۰

و هر که گناهى کند به خود زیان رسانیده است و خدا دانا به اعمال خلق است، و چه در کار و چه در جزا، از روى حکمت عمل مى‏کند.۱۱۱

تفسیر:

وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً به اینکه مرتکب شود چیزى را که عقل و شرع‏ به آن راضى نیست.

أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ‏ به اینکه آنچه را که عقل و شرع به آن راضى است آن را ترک کند زیرا که مراد از عامل سوء کسى است که مرتکب کارهاى زشت شود که او را از حضور عقل و ربّ دور سازد، و ظالم به نفس کسى است که از چیزى که او را به حضور عقل نزدیک مى‏کند خوددارى کند، و در خبر، ظالم به نفس به کسى تفسیر شده است که در اطراف (نفس) چرخ مى‏زند بدون اینکه به سوى قلب حرکت نماید.

ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللَّهَ یَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً به خیانتکار و مدافع آن وعده داد که در صورت توبه، توبه او را بپذیرد، و مغفرت، پوشیدن گناهان و ترک عقاب بر آنهاست. و علاوه بر ترک عقاب رحمت تفضّل بر اوست.

وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً و هر که گناه پیشه کند، دستاورد او زیان است و خدا به گناهانش داناست.

حَکِیماً و خدا حکیم است یعنى کار لغو انجام نمى‏دهد تا اینکه ممکن باشد و بال گناه کسى را به غیر خودش برگرداند، پس نسبت دادن گناه به غیر، سودى به حال شخص ندارد بلکه به خود او زیان مى‏رساند.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۲]

وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً (۱۱۲)

ترجمه:

هر کس گناهى از او سر زند و آنگاه ارتکاب آن گناه را به بى‏ گناهى نسبت دهد و به دیگرى تهمت زند، مرتکب بهتان و گناه بزرگ و آشکارى شده است.

تفسیر:

وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْماً خطیئه مانند لغزشى است که از شخص صادر مى‏شود و با انزجار و ناراحتى نفس همراه است، گویا که‏ قصد آن کار را نداشته است، و اثم، گناهى است که بدون انزجار و ناراحتى نفس باشد.

ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً به سبب نسبت کار زشت به کسى که او از آن برى مى‏باشد، وَ إِثْماً مُبِیناً علاوه بر گناه اوّل، گناه دیگرى مرتکب شده است، زیرا که شخص خطا کار یا گناهکار را منزّه ساخته و گناه را نسبت به کسى داده که از آن مبرّى است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۳]

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً (۱۱۳)

ترجمه:

و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نمى‏بود گروهى از آنان (دشمنان اسلام) همّت بر آن گماشته بودند که ترا از راه صواب دور سازند، ولى به لطف خدا، آنها خود را از راه صواب دور ساخته به تو هیچ زیانى نتوانند رسانید. و خدا، بر تو این کتاب و مقام حکمت و نبوّت را عطا کرد و آنچه را نمى‏دانستى یاد داد زیرا که خدا را با تو لطف و عنایت بى‏ اندازه است.

تفسیر:

وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ‏ یعنى نبوّت و رسالت نسبت به نبىّ که مخاطب به آن شده است، و اگر نبىّ و رسول نباشد نسبت به کسى است که آیه کنایه از او است.

عَلَیْکَ‏ یعنى وارد بر تو یا نگهبان تو.

وَ رَحْمَتُهُ‏ یعنى ولایت یا علىّ (ع) با همان دو نسبت که ذکر شد.

لَهَمَّتْ طائِفَهٌ مِنْهُمْ‏ یعنى اینکه هیبت فضل و رحمت مانع از همّت آنها، یا مانع از تأثیر همّت آنهاست بنا بر اینکه در «همّت» معنى‏ «اثّرت» تضمین شود.

أَنْ یُضِلُّوکَ‏ یعنى تو را از رأى صواب تو گمراه کنند یا از دید صواب تو. و طبق آنچه که ما بیان کردیم معنى آیه این است که اگر نبىّ و علىّ نگهبان شما نبودند، منافقین امّت همّت گماشته بودند که شما را از راه صواب، یا راهى که اسلام از ولایت علىّ (ع) به آن دلالت کرده است، گمراه کنند.

وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ‏ یعنى با همّتى که مى‏کنند فقط خودشان را گمراه مى‏سازند.

وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْ‏ءٍ بر فرض اینکه همّت بگمارند به تو ضرر نتوانند زد.

وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ‏ و خدا به تو کتاب (یعنى نبوّت) وَ الْحِکْمَهَ و حکمت (یعنى ولایت) داد.

وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ‏ و با فرستادن ولایت از دقایق کثرت و دقایق احکام آن که لازمه رسالت است ترا تعلیم داد.

وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ‏ و رسالت یا مطلق نعمت‏هاى خدا، عَلَیْکَ عَظِیماً بر تو بزرگ بود، و در وصل کردن این امتنان اشاره به تعلیل عدم اضرار است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۴]

لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً (۱۱۴)

ترجمه:

هیچ فایده و خیرى در سخنان سرّى آنها نیست مگر آنکه کسى در صدقه دادن و نیکوئى کردن و اصلاح میان مردم سخن سرّى گوید و هر که در طلب رضاى خدا چنین کند به زودى خدا او را اجر بزرگ کرامت فرماید.

تفسیر:

لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ‏ «من» تبعیضیّه یا بیانیّه است و ما بعد آن بیان کثیر است، یا «من» ابتدائیّه یا تعلیلیّه است و معنى آن این است که در بیشتر مردم خیرى که ناشى از نجواى آنان باشد نیست، یا اینکه به خاطر نجواى آنان براى آنها خیرى نیست، و در این صورت «من نجواهم» قید نفى است یا منفى در حالى که به‏وسیله نفى مرفوع شده است.

و قول خداى تعالى‏ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ استثناء از «کثیر» است به تقدیر «نجوى من امر بصدقه» بنا بر اوّل، و بدون تقدیر بنا بر دو احتمال آخر یا اینکه استثناء منقطع است بنا بر وجه اوّل.

أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ‏ و «معروف» به قرض تفسیر شده است، پس کسى که در سرّ و نجواى خود امر به صدقه کند از جهت اینکه امر به صدقه است نجوا براى او و براى مأمور و مأمور له خیر است، اعمّ از اینکه نجواى او با غیرش باشد و مأمور غیر او، یا اینکه نجواى او با خودش باشد به سبب خطورات ذهنى و خیالات و مأمور نیز خودش باشد، و از ائمّه (ع) آمده است که در هنگام خوابهاى مشوّش این آیه را بخوانید «إِنَّمَا النَّجْوى‏ مِنَ الشَّیْطانِ‏ … تا آخر آیه» و این اشاره به این است که خوابهاى مشوّش نجواى شیطان است.

و از امام صادق (ع) روایت شده است که خداى تعالى تجمّل‏[۳] را در قرآن واجب کرده است. پس سؤال شد: تجمّل چیست؟ فرمود:

تجمّل چیزى است که صورت تو پهن‏تر از صورت‏[۴] برادرت باشد تا اینکه براى او تدبیر و اندیشه کنى و کار خیر او را انجام دهى‏[۵].

وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ‏ از قبیل عطف تفصیل بر اجمال است گویا که گفته است: کسى که این کار را انجام دهد اجر عظیمى براى او است. و هر کس نجوائى در مخالفت رسول بکند عذاب بزرگى براى او است و کسى که امر به صدقه نکند و با رسول نیز مخالفت نکند اجر کامل براى او نیست و عذابى هم ندارد و بنا بر این هر کس که نجوى کند ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‏ و رضاى خدا را طلب کند و از شائبه ریا و سمعه‏[۶] و عظمت و رفعت نسبت به مأمور و مأمور له و غیر آن دو خالص باشد، فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً چون آبرویش را در این راه صرف کرده و سختى اصلاح را متحمّل شده است، به او پاداش بزرگى خواهیم داد.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۵]

وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى‏ وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً (۱۱۵)

ترجمه:

و هر کس پس از روشن شدن راه حقّ بر او، با رسول خدا به مخالفت برخیزد و راهى غیر طریق اهل ایمان پیش گیرد، وى را به همان طریق باطل و راه ضلالت که برگزیده است وامى‏گذاریم و او را به جهنّم در افکنیم که آن مکان، منزلگاه بسیار بدى است.

تفسیر:

وَ مَنْ یُشاقِقِ الرَّسُولَ‏ و هر کس با رسول خدا مخالف ورزد، به اینکه بر خلاف رسول نجوى کند و به قول او راضى نباشد و نهى کند از چیزى که رسول به آن امر مى‏کند، مانند کسانى که در مکّه هم پیمان شدند که امر خلافت را در بنى هاشم نگذارند، و مانند کسانى که از لشگر اسامه تخلّف نمودند.

مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدى‏ هدى یعنى رشاد به معنى رشد، یا مقصود حقیقت هدایت است که همان ولایت است، زیرا که ولایت مبتنى بر قول خدا و قول رسولش، همان هدایت است.

وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ‏ و هر که راهى جز راه مؤمنین پیش گیرد- راه مؤمنین به اعتبار بیعت خاصّ ولوى مانند راه سلمان و ابا ذر و نظائر آن دو، یا غیر راه مسلمانان از جهت اسلامشان، چون راه آنها از جهت اسلام همان راهى است که به ولایت منتهى مى‏شود- نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى‏ یعنى از لحاظ تکوین و خلقت او را به همان راهى متوجّه مى‏سازیم که وى به اختیار خودش متوجّه خود ساخته است و آن سبیل جهنّم است.

وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ‏ او را به جهنّم مى‏رسانیم چون راهش به جهنّم منتهى مى‏گردد. وَ ساءَتْ مَصِیراً که جایگاه بدى است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۶]

إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِیداً (۱۱۶)

ترجمه:

خدا هر که را به او شرک آورد نخواهد بخشید و مادون شرک را براى هر کس که مشیّت او تعلّق گیرد مى‏بخشد و هر که به خدا شرک آرد سخت گمراه شده و از راه نجات و سعادت دور افتاده است.

تفسیر:

إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ‏ به اعتبار مظهریّت خداوند در علىّ (ع)، استیناف است در موضع تعلیل تا تعلیل حکم باشد و اظهار این که مخالفت با رسول صلّى اللّه علیه و آله درباره علىّ (ع) و شرک به او شرک به خداست.

وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ شرح این آیه با تمام اجزائش سابقا گذشت.

وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ‏ و هر که به خدا به اعتبار شرک به ولایت شرک‏ ورزد فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً به گمراهى سختى دچار شده است، گمراهى را به بعد و دورى توصیف کرد از باب مبالغه به اعتبار دورى از صاحبش.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۷]

إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطاناً مَرِیداً (۱۱۷)

ترجمه:

مشرکان غیر خداى عالم هر چه را بخوانند یا بتهاى مؤنّث مى‏باشد، (مانند بتهاى لات و منات و عزّى) یا شیطان سرکش و فریبنده است.

تفسیر:

إِنْ یَدْعُونَ‏ اگر این مشرکین به خدا، یا به علىّ (ع) مِنْ دُونِهِ‏ که غیر از خدا، یا غیر از علىّ (ع)، را بخوانند، إِلَّا إِناثاً جز مؤنّثها را نمى‏پرستند از جهت اینکه آنها بت‏هایشان را مؤنث مى‏نامیدند و مى‏گفتند: انثى بنى فلان، و انثى بنى فلان، یا اینکه آنها نفس امّاره‏هایشان را عبادت مى‏کنند که آن اناث عالم صغیر است، و آن عالمى است که شیطان در آن عالم قدرتمند است و انسان را امر و نهى مى‏کند، یا اینکه آنها پیشوایان گمراهى را اطاعت مى‏کنند، و پیشوایان ضلالت از جهت اینکه فعلیّت‏هایشان فعلیّت‏هاى نفسهاى امّاره است جهت مردانگى، براى آنها باقى نمانده است، نه بالفعل و نه بالقوّه.

وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً شیطان خارجى یا شیطان ظاهر به سبب نفسهاى امّاره‏شان، و مرید (گردنکش- نافرمان) و مار (دیو- غول) و کسى است که از اطاعت خارج باشد و خیرى در او نیست.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۸]

لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً (۱۱۸)

ترجمه:

خدا شیطان را از درگاه رحمت خود دور کرده زیرا او گفت من قسمتى از بندگان تو را زیر بار اطاعت خواهم کشید.

تفسیر:

لَعَنَهُ اللَّهُ‏ نفرین خدا بر او باد، این جمله، اخبار حال او است، جمله استیناف، یا صفت، یا حال است.

وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ‏ یعنى از هر فردى از بندگان تو یا از مجموع بندگان تو، و آوردن لام قسم و نون تأکید براى تأکید و مبالغه در وقوع آن است.

نَصِیباً مَفْرُوضاً یعنى بهره معیّنى که براى من واجب شده، یا براى من تعیین شده و آن جزء سجّینى (جهنّمى) از هر بنده است یا اهل جهنّم از بندگان، و روایت شده که از بنى ‏آدم نود و نه قسم در آتش است و یک قسم در بهشت. و روایت شده که از هر هزار نفر یک نفر براى خدا و بقیّه همه براى آتش و ابلیس است‏[۷].

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۱۹]

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً (۱۱۹)

ترجمه:

آنها را سخت گمراه کنم و به آرزوهاى دور و دراز درافکنم و به آنها دستور دهم تا گوش حیوانات را ببرند (تا علامت باشد که این حیوان نصیب بتها است) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند و (کتاب و احکام) خدا را به دلخواه خود تأویل کنند، اى بندگان بدانید که هر کس شیطان را دوست دارد نه خدا را، سخت زیان کرده است، زیانى که بر هر عاقلى کاملا آشکار است.

تفسیر:

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ‏ یعنى از راه راست و هدایت، گمراه مى‏کنم.

وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ‏ یعنى آنها را به آرزوهاى دور و دراز باطل مبتلا مى‏کنم مانند طول عمر و رفعت و حشمت و زیادى اموال و غیر این‏ها.

وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ‏ تغییر خلق خدا به سبب تغییر صورت ظاهرى آن است بدون اذن از خدا مانند بریدن گوش از حیوان و انسان و اخته کردن آنها و همه این‏ها مثله است، یا مقصود تغییر صفت ظاهرى است بدون اجازه خدا، یا تغییر صورت باطنى است مانند تغییر صورت انسانیّت از استقامت به انحنا و تبدیل کردن صورت‏هاى انسانى آنها به صورت‏هاى بوزینه‏ ها و خرس‏ها به سبب فریبى که از شیطان مى‏خورند.

یا تغییر صفت او باشد مانند تغییر استقامت او از طریق الهى به کجى و اعوجاج و تغییر دین مستقیم او به ادیان منحرف، و تغییر فطرت او از اسلام به فطرت کفّار و لازمه آن تغییر اوامر و نواهى خداست، پس صحیح است آنچه که در خبر آمده است که تغییر دین خدا به تغییر اوامر و نواهى او، تفسیر شده است.

وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ‏ و کسى که شیطان جنّ یا انس را وَلِیًّا دوستدار قرار دهد مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً یا صاحب اختیارى به غیر از خدا برگزیند، به سبب اتلاف سرمایه‏اش که همان لطیفه انسانى است، به خسران آشکار افتاده است.

 

 

[سوره النساء (۴): آیه ۱۲۰]

یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (۱۲۰)

ترجمه:

شیطان براى گمراه کردن انسان وعده بسیار دهد و مردم را به اوهام و خیالات، آرزومند و امیدوار کند ولى وعده و نوید شیطان چیزى به جز فریب خلق نیست.

تفسیر:

یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ‏ استیناف است در موضع تعلیل. یعنى به علّت‏ وعده و آرزوها.

وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً که شیطان جن القا مى‏کند جز فریب عایدشان نمى‏شود. «غرّه» یعنى او را فریب داد و به باطل او را تطمیع کرد، و مقصود چیزى است که انسان به آن مغرور شود بنا بر این مفعول به مى‏شود، یا مقصود از «غرورا» نیرنگ و به طمع انداختن است که جانشین مفعول مطلق، یا مفعول مطلق بدون لفظ فعل است.

_____________________________________

[۱] حق مطلق( خدا)- حق مضاف یا حق مخلوق یا مشیّت( اضافه اشراقیّه حقیقت محمدیّه ولایت مطلقه علویّت على)- نبوّت- کتاب تدوین( قرآن). پس حقّ اول( خدا) حق دوّم یعنى ولایت را ظاهر مى‏کند، حقّ دوّم حق سوّم یعنى نبوّت را، و حقّ سوّم، حق چهارم یعنى کتاب تدوین( قرآن) را ظاهر مى‏سازد پس خدا حقّ مطلق و ولایت و نبوّت و قرآن به ترتیب حق مضاف هستند.

[۲] صافى: ۱، ص ۴۹۶، برهان: ۱، ص ۴۱۳/ ح ۳، تفسیر قمى: ۱، ص ۱۵۰ و ۱۵۱

[۳] تجمّل در کلام: در سخن گفتن نرمش پیشه کردن و با لطف و محبت سخن گفتن، تجمّل: آرایش و زینت کردن، بر مصائب دهر استقامت کردن( منجد الطّلاب).

[۴] کنایه از وجیه‏تر و باآبروتر بودن است.

[۵] تفسیر صافى: ۱/ ص ۴۹۹، تفسیر قمى: ۱، ص ۱۵۲، تفسیر برهان: ۱/ ص ۴۱۵/ ح ۱

[۶] نام نیک( منجد الطّلاب)

[۷] تفسیر صافى: ۱، ص ۵۰۱، مجمع البیان: ۲، ص  ۱۱۳

ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج‏۴، ص: ۲۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=