حکایات كشف الأسرار و عدة الأبراركشف الاسرار و عدة الأبرار

ازدواج حضرت علی ع با حضرت فاطمه س ـ کشف الاسرار و عده الأبرار

وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً، یعنى- من النطفه بشرا، اى- انسانا، فَجَعَلَهُ‏- الهاء- یعود الى الماء. و قیل الى البشر، نَسَباً وَ صِهْراً یعنى- جعله ذا نسب و ذا صهر.

قال ابن سیرین: «نزلت هذه الایه فى النّبیّ (ص) و على (ع)، زوّج فاطمه علیا- و هو ابن عمّه- و زوّج ابنته فکان نسبا و صهرا»[۲] ابن سیرین گفت: این آیت در شأن مصطفى (ص) و على (ع)، فرود آمد که مصطفى دختر خویش را- فاطمه- بزنى بعلى داد. على پسر عمّ وى بود و شوهر دخترش، هم نسب بود و هم صهر.

و قصّه تزویج فاطمه آنست که مصطفى علیه- السلام روزى در مسجد آمد شاخى ریحان بدست گرفته سلمان را گفت: یا سلمان رو على را بخوان. رفت و گفت: یا على! اجب رسول اللَّه.

على گفت: یا سلمان رسول خدا را این ساعت چون دیدى و چون او را گذاشتى؟ گفت: یا على سخت شادمان و خندان چون ماه تابان و شمع رخشان.

على آمد بنزدیک مصطفى و مصطفى آن شاخ ریحان فرادست على داد، عظیم خوش بوى بود. گفت: یا رسول اللَّه این چه بویست بدین خوشى؟ گفت: یا على از آن نثارها است که حوریان بهشت کرده ‏اند بر تزویج دخترم- فاطمه-

گفت: با که یا رسول اللَّه؟ گفت: با تو یا على، در مسجد نشسته بودم فریشته ‏اى‏ درآمد بر صفتى که هرگز چنان ندیده بودم، گفت نام من محمود است و مقام من در آسمان دنیا، در مقام معلوم خودم بودم ثلثى از شب گذشته که ندایى شنیدم از طبقات آسمان که: اى فریشتگان مقربان و روحانیان و کروبیان همه جمع شوید در آسمان چهارم.

همه جمع شدند و همچنین سکان مقعد صدق و اهل فرادیس اعلى در جنات عدن حاضر گشتند. فرمان آمد که اى مقربان درگاه و اى خاصگیان پادشاه! سوره: هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ‏ برخوانید. ایشان همه بآواز دلرباى و الحان طرب ‏افزاى سوره هل اتى خواندن گرفتند.

آن گه درخت طوبى را فرمان آمد که تو نثار کن بر بهشتها بر تزویج فاطمه زهرا با على مرتضى. و درخت طوبى در بهشت همچون آفتاب است در دنیا، چون آفتاب در دنیا بالا گرفت هیچ خانه نماند که از وى شعاع در آن نیفتد، همچنین در بهشت هیچ قصر و غرفه و درجه ‏اى نیست که از درخت طوبى در آنجا شاخى نیست.

پس طوبى بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حله ‏ها باریدن گرفت، پس فرمان آمد تا منبرى از یک دانه مروارید سپید در زیر درخت طوبى بنهادند، فرشته ‏اى که نام وى راحیل است و در هفت طبقه آسمان فرشته ازو فصیح‏تر و گویاتر نیست بآن منبر برآمد و خداى را جل جلاله ثنا گفت و بر پیغامبران درود داده آن گه جبّار کائنات خداوند ذو الجلال قادر بر کمال بى ‏واسطه ندا کرد که: اى جبرئیل و اى میکائیل شماها دو گواه معرفت فاطمه باشید و من که خداوندم ولىّ فاطمه‏ ام، و اى کروبیان و اى روحانیان آسمان شما همه گواه باشید که من فاطمه زهرا را بزنى بعلى مرتضى دادم.

آن ساعت که رب العزه این ندا کرد ابرى برآمد زبر جنات عدن، ابرى روشن خوش که در آن تیرگى و گرفتگى نه- و بوى خوش و جواهر نثار کرد و رضوان و ولدان و حوران بهشت برین نمط نثار کردند.

پس رب العزّه مرا بدین بشارت بتو فرستاد یا محمد و گفت: حبیب مرا بشارت ده و با وى بگو که ما این عقد در آسمان بستیم تو نیز در زمین ببند.

پس مصطفى (ص) مهاجر و انصار را حاضر کرد، آن گه روى فرا على کرد گفت: یا على چنین حکمى در آسمان رفت، اکنون من فاطمه دختر را بچهارصد درم کاوین بزنى بتو دادم پذیرفتى؟

على گفت:یا رسول اللَّه من پذیرفتم نکاح وى، رسول گفت:بارک اللَّه فیکما.

 

کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏۷ سوره فرقان آیه ۵۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=