ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره یس ۴۱ الی ۵۰
[سوره یس (۳۶): آیات ۴۱ تا ۵۰]
وَ آیَهٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (۴۱)
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ (۴۲)
وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ (۴۳)
إِلاَّ رَحْمَهً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ (۴۴)
وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۴۵)
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ (۴۶)
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۴۷)
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۴۸)
ما یَنْظُرُونَ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ (۴۹)
فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ (۵۰)
ترجمه:
۴۱- و براى ایشان نشانهایست که ما نسل ایشان را در کشتى نوح که پر بود (از مردم) سوار نمودیم. ۴۲- و براى ایشان مانند آن چیزهایى بیافریدیم که سوار میشوند.
۴۳- و اگر میخواستیم اهل کشتى را غرق میکردیم در نتیجه براى ایشان هیچ فریادرسى نبود و ایشان رهایى نمى یافتند.
۴۴- مگر بوسیله بخششى از جانب ما و براى کامیابى تا زمانى.
۴۵- و چون بکافران گفته شود از گناهانى که در پیش شماست و از شکنجه هایى که پشت سر دارید بترسید شاید شما مورد ترحم واقع شوید.
۴۶- و هیچ نشانه اى از نشانه هاى پروردگارشان بدیشان نیامد جز آنکه از آن روى گردان بودند.
۴۷- و چون بایشان گفته شود از هر چه خدا روزى شما کرده بدهید (به بینوایان) آنان که کافرند بکسانى که ایمان آورده اند گویند آیا کسى را که اگر خدا خواستى او را طعام دادى غذا بدهیم شما جز در خطاى آشکار نیستید.
۴۸- و کافران همى گویند این وعده (قیامت) کى خواهید بود اگر شما راست مى گویید.
۴۹- کافران جز یک بانک بلندى که آنها را بگیرد انتظار نمى برند در حالى که ایشان با یکدیگر مشغول ستیزه و خصومت هستند.
۵۰- (در آن حال) نه وصیّت کردن را توانایى دارند و نه بسوى خاندان خویش باز میگردند.
قرائت:
اهل مدینه و ابن عامر و یعقوب و سهل (ذرّیاتهم) بنا بر جمع خوانده و باقى قاریان (ذریتهم) بنا بر مفرد قرائت کردهاند، و ابن کثیر روش محمد ابن حبیب از اعشى و روح و زید از یعقوب (یخصمون) بفتح یاء و خاء و تشدید صاد خوانده و ابو عمرو هم بفتح خاء خوانده جز اینکه او اشمام فتحه نموده نه اشباع آن، و اهل مدینه غیر ورش یخصمون بسکون خاء و تشدید صاد خوانده و حمزه بسکون خاء و تخفیف صاد قرائت کرده و باقى از قاریان (یخصمون) بفتح یاء و کسره خاء و تشدید صاد خوانده اند.
دلیل:
کسى که (یخصمون) قرائت کرده حذف کرده حرکت را از تاء ادغام شده در یختصمون و بر ساکن که قبل از آن بوده انداخته و آن خاء است و این بهترین وجه هاست بدلالت قول صرفیها ردّ و فر و غض که حرکت عین الفعل را بر ساکنى که قیل از آنست انداخته اند.
و کسى که یخصمون خوانده حذف کرده حرکت را از حرف ادغام شده جز اینکه او بر ساکن پیش از آن نداده چنانچه در اوّل انداخته بود، پس التقاء دو ساکن شد، پس حرفى که قبل از ادغام شده بود حرکت بکسر داده و کسى که یخصمون قرائت کرده جمع کرده بین دو ساکن خاء و حرف ادغام شده را، ابو على گوید و کسى که پنداشته که این در قدرت زبان نیست پس قطعا ادعا کرده چیزى را که میداند فساد آن را بدون استدلال.
و امّا کسى که (یخصمون) بفتح یاء و کسر خاء و تشدید صاد خوانده تقدیر آن، یخصم بعضهم بعضا، است، پس حذف کرده مضاف را و حذف کرده مفعول به را و ممکن است که معنایش، یخصمون مجادلهم عند انفسهم،- دشمنى میکند یا جدل کنندهشان پیش خودشان باشد، پس مفعول به حذف شده باشد و معناى” یخصمون” یغلبون غلبه میکند در دشمنى بر دشمنانش.
لغت:
الحمل: منع کردن چیز است که بسمت پائین رود.
الفلک: کشتى هاست زیرا که آن در آب میگردد و از آنست فلکه براى آنکه میگردد در رشته شده، و فلک مدار است براى آنکه دور ستارگان میگردد و فلک پستان زنست هر گاه گرد باشد.
المشحون: پر و مملو است و شحنت الثغر بالرجال و مرز و سرحد پر از سربازان است و از آنست شحنه پاسدار و پلیس و شبگرد که شهر پر است از آنها و شب و روز پاسدارى میکنند.
اعراب:
رَحْمَهً مِنَّا منصوبست بنا بر اینکه مفعول له باشد و (متاعا) عطف بر آنست و ممکن است که عطف بر معنى باشد إلا ان نرحمهم رحمه و نمتعهم متاعا، مگر آنکه رحمت کنیم ایشان را رحمت کردنى و بهره مند نمائیم بهره مند کردنى.
تفسیر:
پس خداى سبحان منّت گذارد بر خلقش بذکر اقسام نعمتهایش که دلالت بر وحدانیت او میکند و گفت:
وَ آیَهٌ لَهُمْ یعنى و دلیل و نشانه است براى آنها بر اقتدار و توانایى ما أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ البته ما حمل کردیم پدران و نیاکان ایشان آنهایى را که این گروه از نسل ایشانند فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ ضحاک و قتاده و جمعى از مفسّرین گویند: یعنى کشتى نوح که پر از مردم و نیازمندیهاى سرنشینان آن بود پس از غرق شدن سالم ماندند، پس از ایشان انسانهاى بسیارى بوجود آمد و پدران را ذرّیه نامید از ذرء و آفریدن خدا خلق و آفریدگان را براى آنکه اولاد از ایشان خلق شده اند و اولاد را ذریّه نامیده براى آنکه از پدران بوجود آمده اند.
و بعضى گفته اند: ذریّه اطفال و زنان و الفلک کشتىهاى جارى در دریاهاست و ذریّه را اختصاص بحمل در کشتى نمود براى ضعف و ناتوانى آنها و براى آنکه نیرو و توانى براى سفر نیست مانند نیروى مردها، پس خدا کشتى را براى ایشان تسخیر نمود تا آنکه ممکن شود حمل در دریا و شتر را نیز مسخر فرمود تا آنکه ممکن شود حمل و سفر در خشکى گویند میگوید فلانى مرا حمل نمود هر گاه او را ببخشند چیزى که او را حمل کند و بر دارد یا رهنمایى کند او را بچیزى که حمل میکند بر آن. شاعرى گوید:
الا فتى عنده خفان یحملنى | علیهما انّنى شیخ على سفر | |
آیا جوانمردى نیست که نزد او دو کفش و دم پایى باشد که مرا بر آن حمل کند بدرستى که من پیر ناتوانى بر مسافرت هستم، شاهد بیت یحملنى است که بمعناى عطا کردن است.
وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ ابن عباس و غیر او گویند: یعنى و آفریدیم براى ایشان از مثل کشتى نوح کشتیهایى که بر آن سوار شوند چنانچه نوح سوار شد یعنى کشتیهایى که بعد از کشتى نوح ساخته شد مثل آن و بر صورت، و شکل آن بود.
مجاهد گوید: مقصود از آن شتر است و آن کشتى خشکى و صحراء است.
جبائى گوید: مثل کشتى از جنبنده ها مانند شتر و گاو و الاغ.
وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ یعنى و اگر میخواستیم وقتى که در کشتى سوارشان کردیم غرقشان مینمودیم به وزیدن بادها و حرکت موجها فَلا صَرِیخَ لَهُمْ یعنى دادرسى برایشان نیست، وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ یعنى وقتى ما اراده کردیم که غرقشان کنیم خلاصى براى ایشان نیست إِلَّا رَحْمَهً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ
یعنى مگر آنکه ما ترحّم بر آنها نموده و از ترسهاى دریا خلاصشان کنیم و آنها را از زندگى کامیاب نمائیم تا وقتى که مقدر نمودیم اجلشان منقضى شود.
و بعضى گفتهاند: یعنى ما آنها را باقى گذاردیم در حالى که نعمتى از ما برایشان است و بهره تا مدّتى وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ و وقتى بمشرکان گفته شود (اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ) به ترسید آنچه در پیش روى شماست از امر آخرت پس عمل کنید براى آن وَ ما خَلْفَکُمْ و آنچه پشت سر شماست از امر دنیا پس از آن حذر کنید و بآن مغرور نشوید لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ابن عباس گوید: تا آنکه بر امید رحمتى از خداى تعالى باشید.
مجاهد گوید: یعنى بترسید از گناهان گذشته خود و پرهیز کنید از- عذاب او بوسیله اجتناب و دورى از گناهان آینده خود.
قتاده گوید: بترسید از عذابى که بر امّتها نازل شد و آنچه پشت سر شما است از عذاب آخرت، و حلبى از حضرت ابى عبد اللَّه صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: یعنى بترسید از گناهانى که در پیش روى و ما بین دستهاى شماست و آنچه پشت سر شماست از عقوبت، و جواب” اذا” محذوف است تقدیرش اینست اذا قیل لهم هذا عرضوا وقتى بایشان این مطلب گفته شود اعراض کنند و دلالت میکند بر این محذوف قول خدا:
وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ و نیامد ایشان را نشانه اى از نشانه هاى پروردگارشان جز آنکه از آن اعراض کردند از دعوت کننده و از اندیشه کردن در حجّتها و در معجزات، و (من) اوّل در قول او” من آیه” آنست که افزایش میدهد در نفى استغراق و من دوّم براى تبعیض است، یعنى نیامد آیهاى ایشان را هر آیهاى که بود از معجزات مگر دور شدند از آن و اعراض کردند از نظر کردن در آن و این روش و راه کسیست که از هدایت گمراه شده و زیانکار در دنیا و آخرت گشته است.
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ و هر گاه نیز بایشان گفته شود أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ انفاق کنید و خرج نمائید در طاعت خدا از آنچه خدا بشما روزى فرموده و بیرون کنید آنچه را که از زکاتها و صدقه ها در اموال شما واجب نموده است.
قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ یعنى احتجاج کرده اند در ندادن حقوق واجبه به اینکه گفتند چگونه ما اطعام کنیم کسى را که خدا قدرت بر اطعام او دارد و اگر خدا میخواست که بآنها اطعام کند میکرد، پس وقتى او را طعام ندهد دلالت میکند که اطعام او را نخواسته و رفته است از نظر و ذهن ایشان که خداى سبحان ایشان را متعبّد ساخت باین عمل براى آنچه براى ایشانست از مصلحت در آن، پس امر فرمود بتوانگران که بر بینوایان انفاق کنند تا بدین وسیله تحصیل اجر و ثواب نمایند و مفسّرین اختلاف کرده اند که آنهایى که این جمله را گفتند چه کسانى بودند؟
حسن گوید: ایشان یهود بودند هنگامى که مأمور به اطعام مستمندان شدند، مقاتل گوید: ایشان مشرکین قریش بودند که اصحاب پیغمبر (ص) به ایشان گفتند ما را از اموالتان اطعام کنید چون پندارید که آن مال خداست و این گفته ایشانست، هذا للَّه، به گمانشان.
و بعضى گفته اند: که ایشان زنادقه بودند که انکار خدا را نموده و قول خدا رَزَقَکُمُ اللَّهُ را دست آویز خود کرده و گفتند اگر خداى رزّاق روزى- دهنده است پس فایدهاى نیست در رزق خواستن از ما و حال آنکه ما را روزى داده و شما را محروم نموده پس براى چه امر میکنید به دادن بکسى که خدا او را محروم داشته است إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ نیستید شما مگر در گمراهى آشکارا، قتاده گوید: این از قول کفّار است بکسى که ایشان را امر باطعام نموده.
على بن عیسى گوید: که آن از قول خداى تعالى به ایشانست هنگامى که رد کردند آن را بجواب گفتن.
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ و میگویند این وعده چه وقت خواهد بود، یعنى وعده چنانى که ما را بآن بیم دادید از نازل شدن عذاب بما چه موقع میباشد إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ اگر تو و اصحابت در این وعده از راستگویانید و این استهزایى بود از ایشان، بخبر پیغمبر (ص) و خبر مؤمنین، پس خداوند تعالى در پاسخ ایشان فرمود: ما یَنْظُرُونَ یعنى منتظر نیستند إِلَّا صَیْحَهً واحِدَهً ابن عباس گوید: اراده نموده نفخه و صیحه اوّل را یعنى قیامت ناگهانى میآید و ایشان را (تَأْخُذُهُمْ) صیحه ایشان را میگیرد وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ یعنى در حالى که ایشان در کارهایشان با هم گلاویز و ستیزگى میکند و در بازارها مشغول داد و ستد هستند که قیامت بر پا میشود، و در حدیث است که روز قیامت بر پا میشود در حالى که دو مرد لباس خود را پهن کرده و معامله میکنند و هنوز جمع نکرده که قیامت برپا میشود و مردى لقمه را بلندکرده که در دهان خود بگذارد و هنوز به دهانش نرسیده که قیامت برپا میشود، و مرد دیگرى حوض خود را آب نموده تا گله خود را سیراب کند و هنوز سیراب نشده که قیامت برپا میشود.
و بعضى گفته اند: و ایشان با هم ستیزگى میکنند که آیا عذاب برایشان نازل میشود یا نه.
فَلا یَسْتَطِیعُونَ یعنى وقتى قیامت ناگهانى ایشان را فرا گرفت توانایى و قدرت بر وصیّت کردن بچیزى را ندارند.
وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ یعنى از بازارها نمىتوانند که بمنازلشان برگردند، و این خبر دادنست از آنچه در نفخه و دمیدن اوّل در موقع قیام قیامت مىبینند آن را.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۰