یس --ترجمه مجمع البيان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره یس ۵۱ الی ۶۰

[سوره یس (۳۶): آیات ۵۱ تا ۶۰]

وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ (۵۱)

قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (۵۲)

إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ (۵۳)

فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۵۴)

إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ (۵۵)

هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ (۵۶)

لَهُمْ فِیها فاکِهَهٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ (۵۷)

سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ (۵۸)

وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ (۵۹)

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (۶۰)

 

 

ترجمه:

۵۱- و (نوبت دوّم) در صور دمیده شود پس آن گاه ایشان از گورها بسوى پروردگار خویش بشتابند.

۵۲- گویند واى بر ما کدام شخص ما را از خوابگاهمان برانگیخت” فرشتگان جواب دهند اینست آن چیزى که خداى بخشنده وعده داده بود پیغمبران راست گفته بودند.

۵۳- آن نفخه صور جز یک فریادى پیش نیست که ناگهان همگان با هم نزد ما حاضر شوند.

۵۴- امروز اندک ستمى بهیچ نفسى نخواهد شد و شما جز در مقابل کارهایى که میکردید پاداش نمیگیرید.

۵۵- البتّه اهل بهشت آن روز در کارى باشند که لذّت میبرند.

۵۶- ایشان و همسران ایشان در سایه‏ هاى درختان بر تختهاى آراسته تکیه کرده ‏اند.

۵۷- براى ایشان در بهشت میوه و آنچه میخواهند آماده است.

۵۸- بر آنان سلام و تهنیت از جانب پروردگار مهربان گفته شود.

۵۹- اى گنهکاران امروز (از بهشتیان) جدا شوید.

۶۰- آیا عهد نکردم با شما که مرا بپرستید این پرستش من راهى است که راست است.

 

 

 

قرائت:

نافع و ابن کثیر و ابو عمرو و روح” فى شغل” بسکون غین قرائت کرده، و باقى از قرّاء بضم غین خوانده‏اند، ابو جعفر (فکهون) بدون الف هر جا باشد قرائت کرده و حفص با او موافقت کرده در سوره مطفّفین” انقلبوا فکهین” خوانده و دیگران در تمام قرآن با الف خوانده‏اند، و اهل کوفه غیر عاصم (فى ظلل) به ضمّ ظاء بدون الف قرائت کرده و باقى از قاریان (فى ظلال) خوانده‏اند، و روایت شده از امیر المؤمنین علیه السلام که آن حضرت (من بعثنا من مرقدنا) قرائت نموده است، و در شواذ قرائت ابن ابى لیلى (یا ویلتا) و قرائت ابى بن کعب” من هبنا من مرقدنا” آمده است.

 

 

دلیل:

شغل و شغل دو لغت است و همچنین فکه و فاکهه و ظلل جمع ظله و ظلال است و نیز ممکن است جمع ظله مثل برمه و برام و علبه و علاب باشد و ممکن است که جمع ظل باشد و امّا قول خدا (من بعثنا) پس آن همچنین است، پس آن مانند قول شما” یا ویلى من اخذک منى” اى واى مرا چه کسى تو را از من گرفت، ابن جنّى گوید (من) اوّل متعلّق بویل است مثل قول تو (یا تالمى منک) و اگر خواستى آن حال باشد پس متعلّق بمحذوف بود تا مثل آنکه بگوید، یا ویلنا کائنا من بعثنا، پس جایز است که حال از او باشد چنانچه جایز است که خبر از او باشد در مثل قول اعشى:

قالت هریره لمّا جئت زائرها ویلى علیک و ویلى منک یا رجل‏

وقتى که من آمدم هریره را دیدار کنم گفت واى بر من و بر تو و ناله من از تو اى مرد شاهد این بیت ویلى است که خبر از جمله (قالت هریره) است.

و این براى آنست که حال قسمتى از خبر است و امّا در قول خدا” من مرقدنا” پس آن متعلّق به نفس بعث است، و کسى که” یا ویلنا” خوانده پس اصل آن (یا ویلتى) است پس یاء تبدیل بالف شده براى آنکه آن نداء است‏ پس آن جاى تخفیف است، پس گاهى این یاء حذف میشود مثل غلام و گاهى بسبب بدل شدن آن بالف غلاما میشود، گوید:” یا ابتا علک او عصاکا” اى پدرم شاید که تو یا امید است که مالى در سفر نصیب تو شود، پس اگر گفتى چگونه گوید،” یا ویلنا” و حال آنکه این لفظ براى مفرد است و ایشان جماعت هستند پس جواب اینست که هر یک از ایشان میگویند، یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا و مانند آنست که قول خدا فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَهً یعنى هر یک از ایشان را هشتاد تازیانه بزنید و مانند آنست آنچه ابو زید از قول ایشان حکایت کرده اتینا الامیر فکسانا کلنا حله و اعطانا کلنا مائه، یعنى امیر نزد ما آمد و هر یک ما را حله‏اى پوشانید و بهر یک از ما صد دینار داد، و امّا هبنا، پس ممکن است که هب لغتى در اهب باشد و ممکن است بمعناى هب بنا یعنى ما را آگاه کن باشد پس حرف جر حذف و بفعل متّصل شده و (هبنا) شده باشد.

 

 

 

لغت:

ابو عبیده گوید: الصور: جمع صوره مانند بسره و بسر باشد و آن مشتق از صاره یصوره صورا وقتى اماله شود پس صورت میل میکند بمثل خود به سبب مشاهده،.

جدث: قبر است و جمع آن اجداث و این لغت اهل العالیه و اهل- السافله بفاء هم میگویند، جدف و نسول بمعناى سرعت کردن و شتاب نمودن در بیرون رفتن است، گفته میشود نسل ینسل و ینسل، امرؤ القیس گوید:

و ان تک قد ساءتک منّى خلیقه‏ فسلی ثیابى من ثیابک تنسل‏

اگر تو از اخلاق من بدت آمده پس دلت را از دل من بکن تا دوستت نداشته باشم، شاهد بیت در” تنسّل” میباشد.

و دیگرى گوید:

عسلان الذئب امسى قاربا برد اللیل علیه فنسل‏

گرگان گرسنه دیشب نزدیک بود که در سرماى شب بر او حمله کرده پس بسرعت بیرون رفت و فرار کرد، شاهد این بیت نیز (فنسل) است که بمعناى زود در رفتن آمده.

 

 

اعراب:

” هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ” مبتداء و خبر، و مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا کلام تام است که سکوت و توقّف بر او میشود، و ممکن است که (هذا) از صفت مرقدنا باشد یعنى خوابگاه چنانى که ما در آن خوابیده بودیم پس وقف بر” مرقدنا” هذا، میباشد و ما وعد الرحمن خبر مبتداء محذوف و یا مبتداء خبر محذوف است. بنا بر تقدیر هذا ما وعد الرحمن یا حق ما وعد الرحمن، است سلام بدل از (ما یَدَّعُونَ) و معنا این است، لهم ما یتمنّون لهم سلام،” و قولا” منصوب است بنا بر اینکه مصدر فعل محذوف باشد یعنى یقول اللَّه قولا.

 

 

 

تفسیر:

سپس خداى سبحان خبر داد از نفخه دوّم و آنچه را که بعد از مرگ در روز قیامت میبینند در وقتى که بر انگیخته از قبر میشوند و فرمود: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ‏ و در صور دمیده میشود پس ناگاه ایشان از قبورشان‏ إِلى‏ رَبِّهِمْ‏ یعنى بدادگاهى که خدا در آن حکم و داورى مى کند و در آنجا براى غیر او حکومتى نیست. (یَنْسِلُونَ‏) یعنى وقتى هراسهاى قیامت را دیدند بشتاب و سرعت از قبرشان بیرون میروند.

قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا گویند اى واى بر ما چه کسى ما را از خوابگاهمان که در آن خوابیده بودیم بیدار و محشور نمود، سپس میگویند هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‏ اینست آنچه خداى بخشنده وعده داد و پیامبران هم راست گفتند در آنچه را که ما را از این مقام و این روز و این رستاخیز خبر دادند، قتاده گوید: اوّل آیه مال کفّار و آخرش مال مسلمین است، کفّار گویند: یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا و مسلمین گویند: هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‏، و جز این نیست که قبر و گور را توصیف به مرقد و خوابگاه نمود براى آنکه چون ایشان زنده شوند مانند کسانى هستند که از خواب عمیق بیدار شده ‏اند.

بعضى گفته‏ اند: ایشان وقتى که احوال خود را در قیامت مشاهده میکنند حساب کنند احوال قبورشان را باضافه این هراسها و ترسها را در حالى که در قبرشان خوابیده بودند، قتاده گوید: آن خوابى میان دو نفخه است و عذاب قبر کم نمیشود مگر در فاصله میان آن دو نفخه، پس بخواب میروند، سپس خبر داد خداى سبحان از سرعت برخاستن ایشان و فرمود:

إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَهً واحِدَهً یعنى مدّتى و زمانى نیست مگر زمان و وقت یک فریاد فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ‏ یعنى پس در آن هنگام پیشینیان و پسینیان در میدان‏هاى قیامت جمع میشوند در جایگاه حساب سپس حکایت فرمود که در آن روز بمردم چه میگویند و فرمود:

فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً یعنى پس در این روز کم نمیشود چیزى از کسى که حقى براى اوست از ثواب و عوض و یا غیر اینها و باو نمیشود چیزى را که مستحق آن نیست از عقوبت و عذاب بلکه امورى بر مقتضاى عدل جاریست و این صریح قول اوست:

وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ و پاداش داده نمیشوند مگر آنچه را عمل میکردند، سپس خداى سبحان اولیاء و دوستان خود را یاد نمود و گفت‏ إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ‏ حسن و کلبى گویند: بدرستى که اصحاب بهشت در آن روز در شغلشان نعمتهایى که شاملشان شده غرق سرور و خوش حالى شده ‏اند، از آنچه که اهل آتش در آنند از عذاب پس یادى از ایشان نمیکنند و غصّه آنها را نمى ‏خورند اگر چه از نزدیکان باشند.

و ابن عباس و ابن مسعود گویند: مشغول ازاله بکارت حوراء بهشتى هستند و از امام صادق علیه السلام هم همین روایت شده است گوید، و ابروان آنها مانند ماه شب اوّل (باریک و زیبا) و پلک‏هاى چشم ایشان مانند شاه پر پرندگان شکارى است، وکیع گوید: مشغولند بشنیدن آواز مرغان بهشتى، و بعضى گویند: اشتغالشان در بهشت هفت قسم از ثواب است براى هفت عضو بدن اوّل ثواب پاى دخول در بهشت است بقول خدا، ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ‏[۱] داخل شوید بهشت را بسلامتى و امنیّت، دوّم ثواب دست، یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً لا لَغْوٌ فِیها،[۲] اهل بهشت با هم سر پیاله و جام بهشتى نزاع میکنند و جام را از دست هم میگیرند امّا نزاعى در آن بیهودگى و دشمنى نیست، سوّم ثواب عضو تناسل و فرج‏” وَ حُورٌ عِینٌ”[۳] و حیران کننده دیدگان (پرى پیکران بهشتى)” الهم ارزقنا انشاء ..” چهارم ثواب شکم‏” کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً”[۴] بخورید و بنوشید گوارا باد شما را، و پنجم ثواب زبان، و آخر دعواهم‏[۵]  آخرین دعاء ایشان‏ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ و ششم ثواب گوش‏ لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً[۶] نمیشنوند در آن سخن بیهوده ‏اى را، و هفتم ثواب چشم و تلذ الاعین‏[۷] و دیدگان لذت میبرند.

(فاکِهُونَ‏) ابن عباس گوید: یعنى مسرور و خوشحالند، و بعضى گویند نعمت دادگانند که تعجّب میکنند بآنچه را که در آنست از نعمتها، ابو زید گوید فکه انسان پاک طینت خندان را گویند، رجل فکه و فاکه مرد خندان رو و بشاش و براى آن فعلى شنیده نشده در ثلاثى مجرد.

و ابو مسلم گوید: آن از فکه گرفته شده و آن کنایه از احادیث صحیح، و پاکیزه است.

و بعضى گویند: فاکهون صاحبان میوه را گویند چنانچه میگویند لاحم شاحم یعنى صاحب گوشت و چربى و عاسل یعنى صاحب عسل، حطیئه گوید

و غررتنى و زعمت انّک‏ لابن فى الصیف تامر

و تو مرا مغرور کردى و گول زدى و پنداشتى که تو در تابستان صاحب شیر و خرما هستى، شاهد این بیت لابن و تامر است که بمعناى صاحب شیر و خرما آمده سپس خداى سبحان از حال ایشان خبر داده و گفت:

هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ‏ یعنى (ایشان و همسرانشان در دنیا از کسانى که موافقت کردند ایشان را بر ایمانشان در پرده از تابش آفتاب و سوزش آنند پس ایشان در مثل این حال پاکیزه از سایبانه ‏هایى که حرارت و گرمى و یا سردى در آن نیست.

و بعضى گویند: همسران چنانى که خداوند سبحان بآنها تزویج نموده از حور العین (فِی ظِلالٍ‏) در سایه‏ هاى درختانى بهشتى، و بعضى گفته ‏اند در سایبانى‏هایى که ایشان را محفوظ دارد از نظر کردن چشمها بایشان.

عَلَى الْأَرائِکِ‏ و آنها بر تختهایى که بر آن پرده نشینان و یا حجله مى باشد، و برخى گفته ‏اند آنها پشتى‏ ها میباشد (مُتَّکِؤُنَ‏) یعنى نشسته ‏اند نشستن پادشاهان زیرا برایشان چیزى از اعمال از نماز و روزه و غیر آن نیست ازهرى گوید: هر چه را که بر آن تکیه زنند آن اریکه و جمعش ارائک است.

(لَهُمْ فِیها) براى ایشان در بهشت‏ فاکِهَهٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ‏ یعنى خوشحال و هر چه آرزو نموده و خواسته باشند.

ابو عبیده گوید: عرب میگوید بطلب هر چه خواستى یعنى آرزو کن.

و بعضى گویند: یعنى البتّه هر کس چیزى را بخواهد فورا آن چیز به حکم و فرمان خداى تعالى براى او حاضر شود براى آنکه طبع و مزاج آنها پاک و مهذّب شد، پس نمیخواهند مگر آنچه نیکوست.

زجاج گوید: آن مأخوذ از دعاء است یعنى بدرستى که اهل بهشت هر چه میخواهند میآید براى ایشان، سپس خداوند سبحان بیان فرمود آنچه را که میخواهند، و فرمود (سَلامٌ) یعنى براى ایشان سلامتى است و منتها آرزو و ایده اهل بهشت اینست که خدا بر آنها سلام کند (قَوْلًا) یعنى خداوند میگوید سلام را که گفته است‏ مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‏ از پروردگار مهربان بایشان که میشنوند آن را از خدا پس آنها را اعلام میکند بدوام امنیّت و سلامتى با فراوانى و گوارایى نعمت و کرامت.

و بعضى گفته ‏اند: که فرشتگان بر ایشان وارد شده از هر درى و میگویند سلام علیکم من ربکم الرحیم، درود بر شما از پروردگار مهربان، سپس خداوند سبحان اهل آتش را یاد نمود و گفت:

وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ‏ یعنى بایشان گفته میشود اى گروه گنه گنهکاران جدا شوید و کنار روید از میان مؤمنین، و سدى گفته است: یعنى جدا باشید، ضحاک گوید: یعنى براى هر کافرى خانه ‏اى است در آتش که در آن داخل میشوید، پس در آن خانه بسته میشود که نمى ‏بیند و دیده نمیشود، آن گاه خداوند سبحان ایشان را مخاصمه فرمود بسرزنش و گفت:

أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ‏ یعنى آیا شما را امر نکردیم بر روش پیامبران و رسولان در کتابهاى نازله‏ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ‏ اینکه اطاعت شیطان را نکنید در آنچه شما را امر میکند.

إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ یعنى و گفتم بشما که شیطان دشمن شماست (مُبِینٌ‏) دشمنى او ظاهر و روشن است بر شما چون میخواند شما را بچیزى که هلاکت شما در آن است، و در این آیه دلالت است بر اینکه خداوند سبحان عبادت و پرستش شیطان را ایجاد نکرده براى آنکه از این عمل بر حذر داشته و سرزنش نموده بر آن.

 

______________________________

[۱] – سوره حجر آیه: ۴۶.

[۲] – سوره طور آیه: ۲۳.

[۳] – سوره واقعه آیه ۲۲ و سوره دخانه آیه ۵۴ و زوجناهم بحور عین تزویج کردیم ایشان را حور عین و سوره طور آیه ۲۰ و زوجناهم بحور عین.

[۴] – سوره طور آیه: ۱۹.

[۵] – سوره یونس آیه ۱۰.

[۶] – سوره مریم آیه: ۶۲.

[۷] – سوره زخرف آیه: ۷۷ و تمام آن فیها ما تشتهى الانفس و تلذ الاعین.

 

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=