درخواست قریش از ابوطالب هنگام وفات کشف الاسرار و عده الأبرار
بوقت وفاه بو طالب قومى از قریش برخاستند بو سفیان و بو جهل و نضر حارث و امیّه و ابىّ پسران خلف و عقبه بن ابى معیط و عمرو بن العاص و اسود البخترى، این جماعت برخاستند، و بر بو طالب شدند، گفتند: تو سرور عرب و سیّد مایى، و از بهر حرمت تو ما بسى رنج کشیدیم ازین برادرزاده تو محمّد، و هنوز بر آنست که ما را رنجاند، و خدایان ما را بد گوید، تو او را بر خوان، و میان ما عهدى بند، که نه او نام خدایان ما برد، و نه ما نام خداى او بریم.سر بسر بیفکنیم، و از هر دو جانب سخن بد در خدایان نگوئیم.
بو طالب، مصطفى را (ص) برخواند، گفت: یا محمّد! این قوم تو و بنو عم تو چنین میگویند، و انصاف مىدهند، تو نیز از ایشان قبول کن، و مراد ایشان حاصل کن. مصطفى (ص) روى با ایشان کرد و گفت: اگر من مراد شما بدهم، شما نیز کلمه اى از من دریغ مدارید، که اگر بگوئید ملک جهان شما را بود، و عرب و عجم سر بر خط شما نهند.
بو جهل گفت: آن چه سخن است که تو از ما مىدر خواهى؟ گفت: کلمه «لا اله الا اللَّه». ایشان چون کلمه توحید شنیدند یکبارگى سر وازدند، و پرکنده شدند.
بو طالب گفت: یا محمد! این کلمه ازیشان مخواه، که ایشان از آن ترسیده اند و رمیده، و طاقت گفتن آن ندارند. با ایشان سخنى دیگر گوى، و کارى دیگر خواه. مصطفى گفت: یا عمّ! من بر آن نیستم که هرگز جز از این کلمه خواهم گفت، و جز از این بکارى دیگر سر درخواهم آورد.
ایشان سخن درشتتر کردند، گفتند: لتکفّنّ عن شتم آلهتنا او لنشتمنّک و لنشتمنّ من یأمرک، فأنزل اللَّه تعالى: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ. و عند نزول هذه الایه قال رسول اللَّه (ص): «لا تسبوا ربّکم»،
کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره الانعام آیه ۱۰۰-۱۱۰