علت احکام و اخبار متخالف، یا متضادّ، یا متناقض از ائمّه علیهم السّلام
غرض از نقل این خبر بیان قول امام علیه السّلام: «فمن حکم بما لیس فیه اختلاف» تا قول امام علیه السّلام «فقد حکم بحکم الطّاغوت» زیرا در ابتداى مطلب انسان گمان مىکند که حکم ائمّه علیهم السّلام داراى اختلاف است، چون هیچ مسئله اى وجود ندارد مگر آنکه در مورد آن از جانب ائمّه علیهم السّلام اخبار متخالف، یا متضادّ، یا متناقض نقل شده است.
صاحب تهذیب در اوّل تهذیب فرموده: بعضى از دوستان با من در مورد احادیث اصحاب ما- که خداوند آنان را تأیید کند و گذشتگان را رحمت، مذاکره مىکرد و صحبت در اختلاف، تباین، منافات و تضادّى بود که در احادیث ما واقع شده تا آنجا که اتّفاق نمى افتد که خبرى باشد مگر آنکه در مقابل آن ضدّ آن نیز وجود داشته باشد.
حدیث سالمى یافت نمىشود مگر آن که در مقابلش منافى آن نیز موجود باشد تا جایى که مخالفین ما این مطلب را از بزرگترین عیب و طعن بر مذهب به حساب آورده و با این کار خواسته اند که معتقدات ما را باطل کنند.
مىگویند: بزرگان گذشته و فعلى شما بر مخالفین خود طعن مىزنند و همین اختلاف را بهانه مى کنند، بر آنان خرده مى گیرند که چرا در دین خدا اختلاف دارند، مى گویند مخالفین ما کار زشتى انجام مى دهند و در فروع اختلاف کلمه دارند؛ این اختلاف چیزى است که از شخص حکیم اجرا و اصرار در آن جائز نیست و شخص دانا و آگاه عمل به اختلاف را مباح نمى داند.
در حالى که ما مى بینیم خود شما بیشتر و شدیدتر از مخالفین خودتان اختلاف دارید، تباین و تضادّ شما از مخالفین و متباینین خود بیشترست.
وجود این اختلاف در بین خود شما با اعتقاد شما بر بطلان اختلاف، دلیل بر فساد اصل عقیده شماست، این مطلب تا جایى پیش رفته که براى جماعتى از ناآگاهان که علم، بصیرت و آگاهى بر معانى الفاظ ندارند شبهه حاصل شده است.
و بسیارى از آنان به جهت مشتبه شدن مطلب از اعتقاد حقّ برگشته و از حلّ شبهه عاجز مانده اند.
شنیدم استاد ما ابا عبد اللّه که خداوند او را تأیید کند مى گفت:
ابو حسین هادونى علوى معتقد به حقّ و امامت بود ولى چون مطلب در اختلاف احادیث بر او مشتبه شد از دین حقّ برگشت و مذهب حق را ترک نمود، چون وجوه و جهات معانى در احادیث براى او روشن نشد.
و این امر دلالت مىکند بر اینکه او بدون آگاهى داخل در دین حقّ شده و از جهت تقلید معتقد مذهب حق گشته است.
تحقیق مطلب این است که مراتب و درجات آدمیان در مورد دین متفاوت است، زیرا ایمان داراى ده درجه است و هر درجه داراى ده جزء مىباشد، پس بعضى از مردم یک جزء از اجزاى درجهى اوّل را دارند و بعضى داراى دو جزء از همان درجه هستند و برخى تمامى اجزاى درجهى دوّم را دارند … و هکذا.
و اگر تحمّل صاحب درجهى اوّل بر درجهى دوّم برود او را هلاک مىسازد، چنانچه در اخبار به آن اشاره شده است.
و صاحب هر درجه داراى حکمى است غیر از حکم صاحب درجهى دیگر، چنانچه این مطلب را در سورهى بقره هنگام تحقیق نسخ در قول خداى تعالى: ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ … تا آخر آیه تحقیق نمودیم.
پس هر کس که به مراتب و درجات مردان آگاهى ندارد، اختلاف احوال آنها را نمىداند به هیچ حکمى حکم نمىکند مگر آنکه اختلاف بر حسب اعتقاد خویش آنجا مىبیند، چه او همانطور که گمان مىبرد این حکم مال این شخص است، همین طور تجویز مىکند که این حکم مال غیر نیز مىباشد.
و این مطلب معناى قول امام علیه السّلام: «کسى که به امر حکم کند که در آن اختلاف باشد» یعنى بر حسب اعتقادش اختلاف داشته باشد، ولى خود را به واقع رسیده ببیند.
در این صورت او به حکم طاغوت حکم کرده است، چون حکم جز از رأى او ناشى نشده است و رأى او منسوب به انانیّت اوست، نه اینکه آن حکم ناشى از حکم خدا باشد.
ولى کسى که به مراتب رجال و مردان آگاه باشد و نیز به احکام و کیفیّت تعلّق آن به مردان بر حسب مراتب ایمانشان عالم باشد حکم نمىکند مگر آنکه حکم او ناشى از ارایه حکم خداوند باشد، که خداوند به او ارائه نماید نشان دهد که چگونه احکام به اشخاص تعلّق مىگیرد و از روى قیاس و رأى حکم نمىکند، در این صورت در حکم او اختلاف به وجود نمىآید.
بدین معنا که او حکمى را که مخالف این حکم و جایگزین تجویز آن شود، تجویز نمىکند چه حکم او ناشى از رؤیت است، نه ناشى از رأى و قیاس.
و چون مراتب رجال و درجات آنان در ایمان بى نهایت است لذا احکام نیز بى نهایت مى شود، چه بسا که یک شخص بر حسب وارد شدن حالتهاى مختلف داراى احکام مختلف باشد.
و وجه اختلاف اخبار در احکام تنها به علّت تقیّه نیست، تنها به دلیل آمیختگى به نادرستیها و غلطها هم نیست، بلکه مهمّترین وجه اختلاف اخبار اختلاف احوال مردمان است.
بنابراین اگر اختلاف اخبار در یک مسئله نسبت به اشخاص متعدّد نبود باید مذهب کنار رفته و ترک مىشد، نه آنکه اختلاف این چنین سبب خروج از مذهب گردد، چنانچه شیخ قدّس سرّه مرحوم در تهذیب فرموده است.
أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ تعیین آن امر از جانب ما که فرستندهى پیغمبرانیم البتّه خواهد بود.
ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره الدخان