کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره التین
95- سوره التین – مکیه
النوبه الاولى
(۹۵/ ۸- ۱)
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ (۱) بانجیر و بزیتون.
وَ طُورِ سِینِینَ (۲) و بکوه نیکو.
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ (۳) و باین شهر بىبیم.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ که بیافریدیم مردم را فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (۴) در نیکوتر نگاشتى[۱]
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ (۵) آن گه او را فروتر همه فروتران کردیم [بپیرى روز].
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مگر ایشان که بگرویدند و کردار هاى نیک کردند فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (۶) ایشان راست مزدى ناکاست.
فَما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ (۷) آن کیست که ترا دروغزن گیرد در خبر رستاخیز [پس آنکه آفرینش من آدمى را دید]؟
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ (۸) اللَّه نیست راست حکمتر همه حاکمان؟
النوبه الثانیه
این سوره هشت آیتست، سى و چهار کلمه، صد و پنجاه حرف، جمله به مکه فرو آمد بقول مفسّران، مگر ابن عباس که گفت: مدنى است و به مدینه فرو آمده. و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست، مگر یک آیت که لفظ آن محکم است و معنى منسوخ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ؟ معنى این آیه منسوخ است بآیت سیف لانّ معناها خلّ عنهم و دعهم.
و در خبر است از ابى بن کعب از مصطفى (ص) گفت:«هر که سوره «و التّین» برخواند اللَّه تعالى او را در دنیا دو چیز دهد: یکى عافیت، دیگر یقین؛ و بعدد هر کسى که این سوره برخواند او را روزه یک روز بنویسند.
وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ: قال ابن عباس و الحسن و المجاهد و مقاتل و الکلبى و عطاء بن ابى رباح: هو تینکم الّذى تأکلون و زیتونکم الّذى تعصرون منه الزّیت و خصّ «التّین» بالقسم لانّه یشبه ثمار الجنّه لیس فیه و ما یبقى و یطرح، و خصّ «الزّیتون» لکثره منافعه و لانّه لا دخان لدهنه عند الایقاد و لا لحطب شجره. «وَ الزَّیْتُونِ» شجره مبارکه جاء بها الحدیث و هی ثمره و دهن یصلح للاصطباغ[۲] و الاصطباح[۳]. و قال قتاده: «التّین» الجبل الّذى علیه دمشق «وَ الزَّیْتُونِ» الّذى علیه بیت المقدّس و هما جبلان ینبتان التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ و قیل: هما مسجدان بالشّام. قال محمد بن کعب: «التّین» مسجد اصحاب الکهف «وَ الزَّیْتُونِ» مسجد ایلیا.
و قیل: هو قسم بجمیع نعم اللَّه الّتى منها «التّین» و هو طعام «وَ الزَّیْتُونِ» و هو ادام[۴] و اللَّه اعلم.
وَ طُورِ سِینِینَ یعنى: الجبل الّذى کلّم اللَّه عزّ و جلّ علیه موسى (ع) بمدین و اسمه زبیر و معنى: «سینین»: الحسن المبارک المزیّن، و اعطى رسول اللَّه (ص) امامه بنت ابنته زینب قلاده و قال لها: سنه، سنه، سنه، اى- حسن، حسن، حسن؛ و هى لغه حبشیّه. و اصل «سینین» «سیناء»، و «سیناء» مفتوحه السّین و مکسورتها. و انّما قال هاهنا: «سینین» لانّ باج الآیات النّون و هکذا قوله:وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ فهو الآمن کقوله: «حرما آمنا» لکن ذکره على باج آیات السّوره کما قال فی سوره الصّافّات: «سلام على الیاسین» و هو الیاس فخرج على باج آیات السّوره و الکلام فی مدح الجبل بالحسن من قبل النّبات و الشّجر و الماء به.
وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ یعنى: وَ هذَا الْبَلَدِ الآمن اهله و هو مکه کقوله:«وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً» یأمن فیه النّاس فی الجاهلیّه و الاسلام و قیل فی معنى «الامین»: اى- مأمون على ما اودعه اللَّه من معالم دینه. قال المبرّد: هى اربعه اجبل طور تیناء و هو دمشق، و طور زیتاء و هو بیت المقدس، و طور سیناء و هو جبل موسى (ع)، و طور تیمنایا و هو مکه هذه اقسام و المقسم علیه.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ اى- اعدل قامه و احسن صوره و ذلک انّه خلق کلّ حیوان منکبّا على وجهه الّا «الانسان» خلقه مدید القامه یتناول مأکوله بیده، مزیّنا بالعقل و التّمییز، و المراد بالانسان آدم (ع)؛ و قیل: هو عامّ فی المؤمنین و الکافرین. و قیل: هو خاصّ فی ابى جهل: و قیل: فی عتبه و شیبه و التّقدیر:فی تقویم أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.
ثُمَّ رَدَدْناهُ یعنى: «الانسان» أَسْفَلَ سافِلِینَ یعنى: الى الهرم و الخرف و ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا فیضعف جسمه و یذهب عقله و ینقص عمره و السّافلون هم الضّعفاء من المرضى و الزّمنى و الاطفال؛ فالشّیخ الکبیر «اسفل» من هؤلاء جمیعا و «أَسْفَلَ سافِلِینَ» نکره تعمّ الجنس کما یقولون: فلان اکرم قائم.
فاذا عرّفت قلت القائمین. و فی مصحف عبد اللَّه: «اسفل السّافلین» و قال الحسن و مجاهد و قتاده: «ثُمَّ رَدَدْناهُ» الى النّار یعنى: الى «أَسْفَلَ سافِلِینَ» لانّ جهنّم بعضها «اسفل» من بعض. و قال ابو العالیه: یعنى: الى النّار فی اقبح صوره ثمّ استثنى فقال:إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فانّهم لا یردّون الى النّار و من قال بالقول الاوّل قال رددناه «أَسْفَلَ سافِلِینَ» فزالت عقولهم و انقطعت اعمالهم فلا تکتب لهم حسنه إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فانّه یکتب لهم بعد الهرم و الخرف مثل الّذى کانوا یعملون فی حال الشّباب و الصّحه. قال ابن عباس: هم نفر ردّوا الى ارذل العمر على عهد رسول اللَّه (ص) فانزل اللَّه عذرهم و اخبر انّ لهم اجر الّذى عملوا قبل ان تذهب عقولهم. قال عکرمه: لم یضرّ هذا الشّیخ کبره اذ ختم اللَّه له باحسن ما کان یعمل، و روى عن ابن عباس قال: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اى- إِلَّا الَّذِینَ قرءوا القرآن و قال: من قرأ القرآن لم یردّ الى ارذل العمر.
فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ اى- غیر مقطوع لانّه یکتب له کصالح ما کان یعمل. ثمّ قال:فَما یُکَذِّبُکَ و قیل: اىّ شیء «یُکَذِّبُکَ» و فی المخاطب به قولان: احدهما انّه «الانسان» و المعنى: «فما» یحملک على الکذب بعد هذا القسم و بعد هذا البیان بِالدِّینِ یعنى: بالجزاء و البعث. و قیل: ما یعرّضک للکذب و ما یحملک على التّکذیب ایّها «الانسان» بعدما عاینت من دلائل التّوحید. میگوید: اى آدمى بعد ازین دلائل توحید که معاینت دیدى و بعد از آنکه قسمها یاد کردیم و روشن باز نمودیم، چه چیز ترا برین دروغ میدارد که میگویى جز او بعث نیست و فردا خداى با خلق شمار نکند و پاداش ندهد؟ و القول الثّانی الخطاب للنّبىّ (ص) و فیه اضمار، اى- فَما یُکَذِّبُکَ بعد هذا البیان و بعد هذه الحجّه و البرهان الّا جاحد؟
و قیل: معناه:من ینسبک یا محمد الى الکذب بعد هذا البیان و بعد قدرتنا على خلق «الانسان» و تقویمه. اى- کلّ شیء یصدّقک و یشهد لما جئت به. و قال الفراء «فما» الّذى «یُکَذِّبُکَ» بانّ النّاس یدانون باعمالهم کانّه قال: فمن یقدر على تکذیبک بالثّواب و العقاب بعدما تبیّن له من خلقنا «الانسان» على ما وصفنا.
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ اى- باقضى القاضین.
و قال مقاتل:أَ لَیْسَ اللَّهُ یحکم بینک و بین اهل التّکذیب یا محمد؟! و قیل: هو من الحکمه، و الحاکمون هم الحکماء و اللَّه عزّ و جلّ احکمهم صنعا و تقدیرا.
روى: انّ النّبیّ (ص):کان اذا قرأ هذه الآیه، قال: «بلى و انا من الشّاهدین» و یأمر بذلک على ما قال (ص):
«من قرأ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ فلیقل: «بلى و انا على ذلک من الشّاهدین» و من قرأ: «أَ لَیْسَ ذلِکَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتى» فلیقل: «بلى». و من قرأ:«فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ» فلیقل: «آمنّا باللّه».
وفی روایه اخرى من قرأ فی آخر سوره الملک: «فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ» فلیقل: «اللَّه».
اگر خواننده قرآن در نماز خواند این آیات، یا بیرون از نماز، این کلمات که در خبر است بگوید؛ و اگر امام باشد در نماز همچنین بگوید و قوم بر متابعت امام همچنین بگویند.
النوبه الثالثه
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قلوب العارفین باللّه عرفت، و ارواح الصّدّیقین باللّه الفت، و فهوم الموحّدین بساحات جلاله ارتفعت، و نفوس العابدین بالعجز عن استحقاق عبادته اتّصفت، و عقول الاوّلین و الآخرین بالعجز عن معرفه جلاله اعترفت.
نام خداوندى که عقول عقلاء در ادراک جلال او خیره شده، آبروى متعزّزان در آب جمال او تیره گشته، فهمهاى خداوندان فطنت از دریافت صفات کمال او عاجز آمده. خلق عالم جمله جانها بر من یزید عشق نهاده و جز حسرت و حیرت سود ناکرده، همه عالم را ببوى و گفت و گوى خشنود کرده و جرعهاى از کأس عزّت خود بکس نداده:
اى گشته اسیر در بلاى تو | آن کس که زند دم ولاى تو | |
عشّاق جهان همه شده واله | در عالم عزّ کبریاى تو |
قوله: وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ اللَّه تعالى در ابتداء این سوره بچهار چیز از مخلوقات قسم یاد میکند[۵] که[۶] لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ انسان آدم است (ع) یعنى: آدم را بنیکوتر صورتى آفریدم و او را از جمله مخلوقات برگزیدم، رقم محبّت برو کشیدم و شایسته بساط خویش گردانیدم، عناصر حس و جواهر قدس و منابع انس در قالب وى پیدا کردم و آن گه مقرّبان حضرت را و باشندگان خطّه فطرت را فرمودم که: پیش تخت وى پیشانى بر خاک نهید و بندهوار سجده آرید که خواجه اوست و شما چاکراناید، دوست اوست و شما بندگاناید.
خاک بر سر کسى که عزّ پدر خود آدم نداند و شرف و جاه و منزلت وى نشناسد و درین قالب خاکى جز باسمى و جسمى و رسمى راه نبرد. خبر ندارد که آدم خود عالمى دیگرست. عالم دواست: یکى عالم آفاق، دیگر عالم انفس؛ و ذلک قوله: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ». عالم انفس آدم است و آدمىزاد، چنان که در عالم آفاق زمین است و آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و نور و ظلمت و رعد و برق و غیر آن، در عالم انفس همچنانست. زمینش عقیدت، آسمانش معرفت، ستارگانش خطرت، ماهش فکرت، آفتابش فراست، نورش طاعت، ظلمتش معصیت، رعدش خوف و مخافت، برقش رجاء و امنیّت، ابرش همّت، بارانش رحمت، درختش عبادت، میوهاش حکمت.
شاه این عالم کیست؟ دل این شاه را وزیر کیست؟ عقل سپاهش، حواسّ چاکرش، دست و پاى جاسوسش، گوش رقیبش، چشم ترجمانش، زبان داعیش، خاطر رسولش، الهام سفیرش، علم سلطانش! حقّ جلّ جلاله پاکست و بزرگوار. آن خداوندى که از مشتى خاک چنین صنعى پیدا کرد، و در آفرینش وى قدرت خود اظهار کرد. ازین عجبتر که از جوهرى عالمى آفرید و از بادى عیسى مریم آفرید، و از سنگى ناقه صالح آفرید، و از عصاء موسى ثعبانى آفرید، و از دودى آسمان آفرید، از نورى فریشتگان آفرید، از ناف آهویى مشک بویا، از گاوى بحرى عنبر سارا، از کرمى قزّى[۷] مایه دیبا، از مگسى عسلى مصفّى، از خارى گلنارى زیبا، از گیاهى حلوایى با شفا.
حقّ جلّ جلاله مى نماید که: صانع بىعلّت منم، کردگار بىآلت منم، قهّار بىحیلت منم، غفّار بىمهلت منم، ستّار هر زلّت منم: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ در آفرینش آدم طورها ساخت، یک بار گفت[۸]: از خاک آفریدم او را «کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ» جاى دیگر گفت[۹]: از گل آفریدم: إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ جاى دیگر گفت: از سلاله آفریدم: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَهٍ جاى دیگر گفت[۱۰]: مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ جاى دیگر گفت[۱۱]: مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ؛
معنى آنست که: اوّل خاک بود، گل گردانید؛ گل بود، سلاله گردانید؛ سلاله بود، حماء مسنون گردانید؛ حماء مسنون بود، صلصال گردانید؛ صلصال بود، جانور گردانید؛ مرده بود، زنده گردانید؛ سفال بود، گوشت و پوست و رگ و پى و استخوان گردانید؛ نادان بود، دانا گردانید. چون او را بحال کمال رسانید، بر خود ثنا کرد که: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ.
همچنین فرزند آدم نطفه بود، علقه گردانید؛ علقه بود، مضغه گردانید؛ مضغه بود، عظام و لحم گردانید؛ مرده بود، زنده گردانید؛ نادان بود، دانا گردانید؛ آن گه بر خود ثنا کرد که: فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ. خاک را و نطفه را از حال بحال میگردانید، تا آنچه در ازل حکم کرده و قضا رانده بر وى برفت. همچنین سعید را و شقى را از حال بحال میگرداند گه در طاعت، گه در معصیت، گه در مجلس علم، گه در مجلس خمر؛ گه شادان و گه گریان؛ تا آخر عهد که عمر شمرده بسر آید و حکم ازلى درآید: امّا الى الجنّه و امّا الى النّار؛ اگر دوزخى بود: ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ، و گر بهشتى بود: فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ. حقّ جلّ و علا کرامت فرماید بفضل و کرم خویش.
_____________________________
[۱] ( ۱)- الف: نگاشتنى.
[۲] ( ۱) اصطباغ: نان خورش ساختن. ترجمه و شرح قاموس.
[۳] ( ۲) اصطباح: چراغ افروختن. ترجمه و شرح قاموس.
[۴] ( ۳) ادام: بکسر اول، نان خورش و ترنانه. ترجمه و شرح قاموس.
[۵] ( ۱)- الف: میفرماید.
[۶] ( ۲)- الف، ج: که چه؛ متن قیاسا تصحیح شد.
[۷] ( ۱)- الف: کرم قز
[۸] ( ۲، ۳، ۴، ۵)- الف: فرمود
[۹] ( ۲، ۳، ۴، ۵)- الف: فرمود
[۱۰] ( ۲، ۳، ۴، ۵)- الف: فرمود
[۱۱] ( ۲، ۳، ۴، ۵)- الف: فرمود
کشف الأسرار و عده الأبرار// ابو الفضل رشید الدین میبدى جلد دهم