کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره بقره آیه ۱۴۸-۱۵۱
النوبه الاولى
– قوله تعالى: وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ۱۴۸- و هر گروهى را سوئیست و قبلهاى هُوَ مُوَلِّیها که وى روى فرا آن میدهد، فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ در نیکى کردن کوشید و بر یکدیگر شتابید، أَیْنَ ما تَکُونُوا هر جا که باشید و بر هر قبله که باشید یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً اللَّه بعلم و آگاهى بشما میرسد و فردا شما را از از آنجاى آرد همگان إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ که اللَّه بر همه چیز تواناست.
وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ- و بهر جا که شوى و بهر سوى که بیرون شوى فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ روى خود فرا سوى مسجد حرام ده وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ و آن راست است و درست قبله پسندیده و فرموده از خداوند، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و اللَّه تا آگاه نیست از آنچه شما میکنید.
وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ- و بهر جاى که شوى و بهر سوى که بیرون شوى فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ روى خود فرا سوى مسجد حرام ده وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ و شما که امّت وئید هر جا که باشید رویهاى خویش فرا سوى آن دهید لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ تا هیچکس را بر شما حجتى نبود از مردمان، إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ مگر کسى که خود بستمکارى حجت جوید از جمله ایشان، فَلا تَخْشَوْهُمْ مترسید ازیشان وَ اخْشَوْنِی و از من ترسید، وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ و تا تمام کنم بر شما نعمت خویش وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ و مگر تا شما بر راه راست بمانید.
کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ- همچنانک فرستادیم در میان شما که عرباید رَسُولًا مِنْکُمْ فرستاده هم از شما از نژاد شما یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا میخواند بر شما آیات و سخنان ما وَ یُزَکِّیکُمْ و شما را هنرى و پاک میکند، وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ و در شما مى آموزد کتاب من و حکمت خویش وَ یُعَلِّمُکُمُ و در شما مىآموزد ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ۱۵۱ آن چیز که هرگز ندانستید.
النوبه الثانیه
– قوله تعالى: وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ … الآیه … اى و لکل اهل دین قبله و متوجه الیه فى الصلاه. هر گروهى را از دین داران و خدا پرستان قبله است که روى بآن دارند و نماز بآن دارند و نماز بآن میکنند. همانست که جاى دیگر گفت لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً گفت هر یکى را از شما شریعتى دادیم ساخته و راهى نموده.
آن گه گفت- هُوَ مُوَلِّیها این هو- خواهى با خداى عز و جل بر که وى رویهاى ایشان فرا آن گردانید بقضا و توفیق یا بقضا و خذلان، و اگر خواهى این هو- با کلّ بر بآن معنى که هر کس را قبله ایست که خود روى فرا آن میدهد، و تقدیره هو مولّى الیها- لأنّ ولّى الیه نقیض ولّى عنه و «مولاها» خوانده اند قراءه شامى است و درین قراءه- هو- با کلّ- شود لا بد. میگوید هر کسرا قبله ایست که روى وى فرا آن داده اند. روى اهل باطل فرا قبله کژ داده اند بقضاء و خذلان، و روى اهل حق فرا قبله راست دادهاند بقضا و توفیق، و الامر کلّه بید اللَّه.
فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ- اى فاستبقوا الى الخیرات قیاما بشکره. میگوید نه در لجاج قبله کوشید که در نیکیها کوشید و بآن شتابید، بشکر آن که قبله حق بقضا و توفیق یافتید. و بدان که وجوه خیرات که کوشش در آن مىباید و تحصیل آن از بنده در میخواهد فراوانست. بعضى آنست که خصوصا بنفس بنده مىباز گردد، و بعضى آنست که از وى بدیگرى مى تعدى کند.
اما آنچه بنفس بنده لازم است توبه است از معصیت، و صبر بر بلا و شدت، و شکر در نعمت و راحت، و استقامت در سرّ و علانیت و گزاردن فرایض و سنن بر وفق سنت و شرط شریعت، و آنچه از وى مىتعدى کند -شفقت بردن است بر خلق خداى:- گرسنه را سیر کردن، و تشنه را آب دادن، و برهنه را پوشیدن، و اسیر را رهایى دادن، و گم شده را براه باز آوردن، و امر معروف و نهى از منکر با خلق خدا بکار داشتن، و با ایشان بخلق نیکو زندگانى کردن، و ایشان را نیک خواستن. و اندرین خصال و معانى که بر شمردیم اخبار و آثار فراوانست، و از جهت شرع مقدس ترغیب تمام است:
منها- ما روى عن النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم، انه قال- «ایّها الناس توبوا قبل ان تموتوا، و بادروا بالاعمال الصالحه قبل ان تشغلوا، و صلوا الذى بینکم و بین ربکم تسعدوا، و اکثروا الصدقه ترزقوا، و أمروا بالمعروف تحصنوا، و انهوا عن المنکر تنصروا»
و قال صلى اللَّه علیه و آله و سلّم «عودوا المریض و اطعموا الجائع و اسقوا الظّمان و فکّوا العانى- یعنى الاسیر»
و قال «انّ من موجبات المغفره اطعام المسلم السغبان، من اطعم مؤمنا على جوع اطعمه اللَّه یوم القیمه من ثمار الجنه، یجمع احدکم المال فیتزّوج فلانه بنت فلان، و یدع الحور العین باللقمه و التمره و الکسره فانّ مهور الحور العین قبضات التمر و فلق الخبز»
و سئل ابن عباس اىّ الصدقه افضل؟ فقال قال رسول اللَّه «افضل الصدقه الماء، اما رایت اهل النّار ینادون بما استغاثوا اهل الجنه؟ افیضوا علینا من الماء»
و قال سراقه بن مالک بن جعشم- سالت رسول اللَّه عن الضّاله من الإبل یعشى حیاضى هل لى اجر ان اسقیها؟ قال- نعم، فى کل ذات کبد حرىّ اجر- و قال بعضهم کنّا مع ابن عباس فى جنازه فرأینا جرّه ماء على ظهر الطریق، فقال- اما انّ اللَّه ینظر الى من وضع الماء على ظهر الطریق کل یوم طرفى النهار برحمه منه و رضوان»
و قال النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم- «ایّما مسلم کسا مسلما ثوبا کان فى حفظ اللَّه ما بقیت علیه منه خرقه»
أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً- میگوید هر جا که باشید و بر هر قبله که باشید شما و اهل کتاب. روز قیامت اللَّه شما را همگنان بجمع آرد شمار و پاداش را، و مپندارید که من از انگیختن شما پس از مرگ شما عاجز آیم، که من همه چیز را تواننده ام و بهمه چیز رسنده. جاى دیگر ازین گشادهتر گفت- فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ.
قوله تعالى- وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الآیه …- اگر کسى گوید- چه حکمت است که در این ده آیت سه جایگه گفت فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ؟ جواب آنست که هر جایى علتى مفرد است، و بیان علت را هر جاى همان حکم باز آورد. اول آنست. که رب العالمین با پیغامبر اکرام کرد که قبله پدر وى ابراهیم او را کرامت کرد، و مصطفى علیه السلام خود آن میخواست و خشنودى و رضاء وى در آن بود- چنانک گفت فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ …
دیگر علت آنست که رب العالمین خبر داد. که هر صاحب دعوتى را قبله است. که روى بدان دارد، یعنى که تو صاحب دعوتى اى محمد و مهتر پیغامبرانى، و کعبه قبله تست روى بقبله خویش آر، و ذلک فى قوله: وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ …- الى قوله فَوَلِّ وَجْهَکَ. سدیگر علت در تغییر قبله قطع جهت معاندانست و دفع خصومت ایشان.
و ذلک فى قوله لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ پس هر جایى فایده مجدّد است و علتى محکم، و ذکر آن علت را ذکر حکم، مکرر شد.
اما آنچه دو جایگه باز آورد فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ …- آن لطیفه نیکوست، یعنى که بنده را در روى فرا قبله کردن دو حالست:- یکى آنست که آسان آسان باختیار و تمکن خویش روى دل و تن هر دو فرا کعبه تواند کرد، اگر دور باشد و اگر نزدیک. دیگر حال آنست که قبله بر وى مشتبه شود یا مسافر باشد که نماز نافله کند بر راحله، یا در حال روش، یا نماز خوف برابر دشمن در حال مسایفه، بنده درین حال روى دل در کعبه آرد هر چند بظاهر از آن برمیگردد. رب العالمین دو جایگه باز گفت- فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ- تا هر جاى بر یک معنى دلالت کند و مروان را حثّ بود و اللَّه اعلم.
قوله- لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ- قال المفسرون- معنى الحجّه هاهنا الخصومه و الجدل، لا الدلیل و البرهان- کقوله تعالى قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ، ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ لا حُجَّهَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ کلّها بمعنى- المخاصمه و المجادله، فسمّاها- حجه- لان المحتجّ بها یعدها حجه عند نفسه- میگوید- تا هیچکس را از مردمان بر شما حجتى نبود. یعنى که فرماینده من باشم، و فرمان در قرآن، و تو فرمانبردار، کسى را بر تو حجتى نبود.
آن گه گفت- إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ- این الّا را دو وجه است:- یکى- تحقیق- که میگوید مگر کسى خود بستمکارى حجت جوید بر شما، چنانک کافران قریش و جهودان، که قریش میگفتند- محمد در دین خویش متحیّر است و در کار خود فرو مانده، از قبله جهودان برگشت و بقبله ما باز آمد، بدانست که ما بر حقایم، مگر بدین ما نیز باز گردد. و جهودان میگفتند- محمد برأى و هواء خود از قبله ما برگشت و میگوید که مرا فرمودهاند. و دیگر وجه آنک إِلَّا بمعنى لکن بود، و در قرآن ازین بسیارست- معنى آنست که ایشان که بر خویشتن مىستم کنند- یعنى جهودان- مترسید ازیشان و از من ترسید.
وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ معطوف است بر لِئَلَّا یَکُونَ میگوید- کعبه قبله کردم شما را تا تمام کنم بر شما نعمت خویش.
وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ- گوید و مگر تا شما بر راه راست مانید و بر قبله ابراهیم، که بر جهودان نه نعمت تمام کردم و نه بر راه راست ماندند.
قال النبى لرجل أ تدرى ما تمام النعمه؟ قال و ما تمام النعمه؟ قال- «النجاه من النار و دخول الجنه.»
و قال على علیه السّلام-« تمام النعمه الموت على الاسلام»
و فى روایه اخرى قال على- «النعم سته: الاسلام، و القرآن، و محمد و الستر، و العافیه، و الغنى عما فى ایدى الناس»
قوله تعالى کَما أَرْسَلْنا الآیه … تقدیره و لاتم نعمتى علیکم کارسالى الیکم رسولا- همچنانک شما را پیغامبر فرستادیم و آن نعمت بر شما تمام کردم این نعمت هم تمام کنم که بر مله حنیفى و قبله ابراهیم شما را بدارم. و رسول اینجا مصطفى است و آیات قرآن، میگوید- رسول ما قرآن بر شما میخواند، وَ یُزَکِّیکُمْ و شما را از کفر و شرک پاک میکند، و بدینى میخواند که چون آن دین دارید و بر آن عمل کنید- کنتم از کیاء عند اللَّه عز و جل- یعنى بنزدیک اللَّه پاک باشید و هنرى و زکى.
اگر کسى گوید چونست که درین آیت تزکیت فرا پیش کتاب و حکمت داشت؟ و در آن که- رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا تزکیت فا پس کتاب و حکمت داشت؟ جواب آنست که تزکیت همه از خداست اما بر دو ضرب نهاد- یکى گواهى دادن است بنده را بطهارت دل و دین وى و پاکى وى از هر آلایش، و این کمال ایمانست و غایت معرفت، و ثمره تعلم کتاب و حکمت، و ابراهیم ع که در دعا تزکیت خواست در آن آیت این ضرب خواست، از بهر آن از کتاب و حکمت فاپس داشت، که تا تعلم کتاب نبود این تزکیت حاصل نشود. دیگر تزکیت بدایت اسلام است از اللَّه بیان احکام شرع، و از بنده پذیرفتن آن و عمل کردن بآن. و رتبت این تزکیت پیش از معرفت حقایق کتاب و حکمت است، و درین آیت اشارت باین تزکیت است از بهر آن فرا پیش داشت، و اللَّه اعلم.
وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ …- کتاب قرآن است و حکمت سنت مصطفى و بیان حلال و حرام و احکام قرآن و مواعظ آن. وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ من فرایضه و شرایعه و ما هو من صلاح دینکم و دنیاکم.
النوبه الثالثه
– قوله تعالى:- وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها … الآیه … قبله هاى خلق پنج است:- یکى عرش، دوم کرسى، سوم بیت المعمور، چهارم بیت المقدس پنجم کعبه، عرش قبله حاملان است، کرسى قبله کروبیان است، بیت المعمور قبله روحانیانست، بیت المقدس قبله پیغامبران است، کعبه قبله مؤمنانست. عرش از نور است، کرسى از زراست، بیت المعمور از یاقوت، بیت المقدس از مرمر، کعبه از سنگ.
اشارتست به بنده مؤمن که اگر نتوانى که بعرش آیى و طواف کنى، یا بکرسى شوى و زیارت کنى، یا بیت المعمور شوى و عبادت کنى، یا بیت المقدس رسى و خدمت کنى، بارى بتوانى که اندر شبانروزى پنج بار روى بدین سنگ آرى که قبله مؤمنان است تا ثواب آن همه بیابى.
وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ …- قال بعضهم- الاشاره فیه انّ کلّ قوم اشتغلوا عنّا بشیء حال بینهم و بیننا، فکونوا انتم ایّها المؤمنون لنا و بنا- از روى اشارت میگوید- هر قومى از ما روى بر تافتند و بدون ما با غیرى الف گرفتند، و فرود از ما خود را دلارامى ساختند، و بدوستى پسندیدند. شما که جوانمردان طریقتاید، و دعوى دوستى ما کردهاید، دیده خود فرو گیرید از هر چه دون ماست، ور همه فردوس برین باشد تا در متابعت سنت و سیرت مصطفى راست باشید، و حق اقتدا بآن مهتر عالم بتمامى بگذارید، که سیرت وى مهتر انبیا آن بود که چشم عزیز خود از همه کائنات فرو گرفت، و جز کنف احدیت خود را پناهى ندید و تکیه گاهى نپسندید.
مردى که بر راه عشق جان فرساید | آن به که بدون یار خود نگراید | |
عاشق بره عشق چنان مىباید | کز دوزخ و از بهشت یادش ناید |
هر که درین متابعت درست آید شمع دوستى حق در راه وى بر افروزند، تا هرگز از جاده دوستى نیفتد، و الیه الاشاره بقوله- فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ- و هر روشى که بر جاده دوستى مستقیم گشت از آن سویها که قبله مترسّمان است ایمن شد، یکى شوریده از سر حال خویش گوید:-
گر نباشد قبله عالم مرا | قبله من کوى معشوق است و بس | |
این جهان با آن جهان و هر چه هست | عاشقان را روى معشوق است و بس |
حسین منصور قدس اللَّه روحه اشارتى کرد بآن قبله هاى مترسمان، و گفت- سلّم المریدون الى کلّ ما یریدونه- مریدان را بمرادهاى ایشان در رسانیدند، و هر کس را با معشوق خود بنشاندند. و حقیقت این کار آنست که همه خلایق دعوى دوستى حق کردند و هیچ کس نبود که نخواست که بدرگاه او کسى باشد.
هر که او نام کسى یافت از این درگه یافت | اى برادر کس او باش و میندیش از کس |
پس چون همه دعوى دوستى حق کردند ایشان را بر محک ابتلا زد تا ایشان را با ایشان نماید، بدون خود، چیزى دریشان انداخت و آن را قبله ایشان کرد تا روى بآن آوردند، در یکى مالى، در یکى جاهى، در یکى جفتى، در یکى شاهدى، در یکى تفاخرى، در یکى علمى، در یکى زهدى، در یکى عبادتى، در یکى پندارى. این همه در ایشان انداخت تا خلق بآن مشغول شدند، و هنوز کس حدیث او نکرد و راه طلب او از خلق خالى بماند.
ازینجا گفت سلطان طریقت بو یزید بسطامى قدس اللَّه روحه«مررت الى بابه فلم ار ثمّ زحاما، لان اهل الدنیا حجبوا بالدنیا، و اهل الآخره حجبوا بالآخره، و المدعین من الصّوفیه حجبوا بالاکل و الشرب و الکدیه، و من فوقهم منهم حجبوا بالسماع و الشواهد.و ائمه الصّوفیه لا یحجبهم شىء من هذه الاشیاء، فرأیت هؤلاء حیارى سکارى» بر ذوق این کلمات پیر طریقت گفت:- مشرب مى شناسم اما فاخوردن نمى یارم، دل تشنه و در آرزوى قطره مىزارم، سقایه مرا سیرى نکند که من در طلب دریابم، بهزار چشمه و جوى گذر کردم تا بو که دریا دریابم، در آتش غریقى دیدى من چنانم، در دریا تشنه دیدى من همانم، راست ماننده متحیرى در بیابانم، همى گویم- فریاد رس که از دست بیدلى بفغانم.
کشف الأسرار و عده الأبرار// ابو الفضل رشید الدین میبدى جلد اول