الملک - كشف الاسرار و عدة الأبراركشف الاسرار و عدة الأبرار

کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره الملک

الجزء التاسع و العشرون‏

۶۷- سوره الملک- مکیه

النوبه الاولى‏

(۶۷/ ۳۰- ۱)

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

«تَبارَکَ» بزرگست و بزرگوار و با برکت خداوند در کردگارى و کارسازى‏ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ‏ او که بدست اوست پادشاهى [م ى‏بخشد و مى‏ ستاند].

وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱) و او بر همه چیز تواناست.

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ او که بیافرید مرگى و زندگانى.

لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا تا بیازماید شما را که کیست از شما نکوکارتر؛ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ (۲) و اوست که تواند و تاود امّا مى‏پوشد و میآمرزد.

الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً او که بیافرید هفت آسمان طبق طبق زبر یکدیگر ما تَرى‏ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ‏ نبینى در آفرینش رحمن چیزى فروشده تا چیزى درمى‏باید[۱] فَارْجِعِ الْبَصَرَ چشم خویش و نگرستن خویش بآن باز گردان. هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ (۳) تا خود هیچ شکافى بینى در آسمان یا گشادى؟.

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ‏ باز چشم خویش و نگریستن خویش باز آر دیگر باره. یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ با پس آید با تو چشم از نگریستن و عیب جستن «خاسِئاً» کم آمده و با پس‏[۲] مانده‏ وَ هُوَ حَسِیرٌ (۴) و او مانده و باز ایستاده.

وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ‏ بیاراستیم آسمان پیشین بچراغها وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ‏ آن را چنان کردیم تا بآن شیاطین رانند از در آسمان‏ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِیرِ (۵) و ساختیم ایشان را عذاب آتش.

وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذابُ جَهَنَّمَ‏ و ایشان راست که بنگرویدند بخداوند خویش عذاب دوزخ‏ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (۶) و بد جایگاه که دوزخ است.

إِذا أُلْقُوا فِیها چون ایشان را درافکنند در آتش‏ سَمِعُوا لَها شَهِیقاً آتش را آوازى شنوند زشت صعب‏ وَ هِیَ تَفُورُ (۷) و آن میجوشد.

تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ خواهد که پاره پاره گردد از خشم. کُلَّما أُلْقِیَ فِیها فَوْجٌ‏ هر گه که گروهى را در آن افکنند سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها بپرسد ایشان را عذاب سازان دوزخ. أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ (۸) نیامد بشما هیچ آگاه کننده؟ و ترساننده‏

قالُوا بَلى‏ قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ گویند: آرى آمد بما آگاه کننده‏اى. فَکَذَّبْنا دروغ زن گرفتیم او را وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ و گفتیم اللَّه هیچ چیز فرو نفرستاد إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ (۹) نیستید شما مگر در گمراهى بزرگ.

وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ‏ و گویند: اگر ما مى‏شنیدیم‏[۳] چنانک زیرکان شنوند. أَوْ نَعْقِلُ‏ یا ما در مى‏یافتیم چنان که مؤمنان دریابند ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ (۱۰) ما در دوزخیان نمى‏بودیم‏[۴].

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‏ بگناه خویش اقرار کنند. فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ (۱۱) دورى باد دوزخیان را.

إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ‏ ایشان که مى‏ترسند از خداوند خویش نادیده‏ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ (۱۲) ایشان را آمرزش است و مزد بزرگوار.

وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ‏ نهان دارید سخن خویش یا آشکارا ببانگ‏ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۱۳) که خداى داناست بهر چه در دلهاست.

أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ‏ نداند او که دل آفرید که در دل چیست یا رهى آفرید که حال او چیست؟ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ (۱۴) و اوست باریک دان دوربین‏ آگاه و دانا.

هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا اوست که شما را زمین بیافرید فرو دست و فرمانبردار فَامْشُوا فِی مَناکِبِها میروید در کنارهاى آن‏ وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ‏ و میخورید از روزى او وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ (۱۵) و برخاست از گور رفتن راست بسوى او.

أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ ایمن مى‏باشید[۵] ازو که در آسمان‏ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ‏ که در زمین فرو برد شما را فَإِذا هِیَ تَمُورُ (۱۶) آن گه زمین شما را گرداند.

أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ یا ایمن باشید[۶] ازو که در آسمان‏ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً که فرو گشاید بر شما سنگباران‏ فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ (۱۷) آرى بدانید که چون بود آنچه میترسانیدم از آن.

وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ دروغزن گرفتند ایشان که پیش از ایشان بودند پیغمبران مرا فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ (۱۸) چون بود و چون دیدى نشان ناخشنودى من.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ‏ نمى ‏بینند و نمى‏نگرند مرغ زبر ایشان‏ صافَّاتٍ‏ پروا کرده و گسترانیده‏ وَ یَقْبِضْنَ‏ و باز پر فراهم آرند پریدن را ما یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ‏ نگه نمیدارد آن را چنان مگر رحمن‏ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ بَصِیرٌ (۱۹) که او بهمه چیز بیناست و دانا.

أَمَّنْ هذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ‏ یا آن کیست که شما را سپاهست‏ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ‏ که شما را یارى دهد اگر اللَّه یارى ندهد إِنِ الْکافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ (۲۰) نیستند ناگرویدگان مگر در فریب.[۷]

أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ‏ یا آن کیست که شما را روزى دهد إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ‏ اگر اللَّه روزى خود باز گیرد بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ (۲۱) نیست جز آنکه‏ مى‏ستیهند[۸] در شوخى و در رمیدن.

أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ‏ او که نگونسار میرود بر روى خویش «اهدى» راه راست‏تر است و راستر و تر أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا یا او که رود راست و بچم‏ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (۲۲) بر راه راست.

قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ‏ پیغامبر من گوى او آنست که بیافرید شما را پس آنکه نبودید وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ و شما را گوش آفرید و شنوایى و چشم و بینایى و دل‏ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ (۲۳) چون اندک بآزادى‏[۹] و سپاسدارى مى‏باشید.[۱۰]

قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ‏ بگو او آنست که بیافرید شما را در زمین‏ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۲۴) و شما را پیش او خواهند برد.

وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۵) و میگویند کى این هنگام رستاخیز که اگر راست مى‏گویید[۱۱]؟

قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ‏ بگو دانش آنچه مى‏پرسید نزدیک خدایست.

وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۲۶) و من درین میان آگاه کننده‏اى آشکاراام.

فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً چون آن را بینند از نزدیک‏ سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بد اندوه و بیم پیدا شود در رویهاى ناگرویدگان «و قیل» و گویند ایشان را. هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ (۲۷) این آن روز است و آن کار که آن را در آن گیتى از ما مى‏باز خواستید و مى‏جستید.

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ‏ بگو چه بینید إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ‏ اگر اللَّه مرا بمیراند و هر که با من‏ أَوْ رَحِمَنا یا ببخشاید بر ما فَمَنْ یُجِیرُ الْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ‏ ؟ آن کیست که بزینهار دارد کافران را از عذاب درد نماى؟

قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بگو اوست آن رحمن که بگرویدیم باو وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا و پشت باو باز کردیم‏ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۹) آرى آگاه شوید که آن کیست که در گمراهى آشکار است.

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ‏ بگو چه بینید. إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً اگر این آب شما هنگامى در زمین فرو شود فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ (۳۰) آن کیست که شما را آب آرد آشکارا بر روى زمین روان و پیدا.

 

 

النوبه الثانیه

این سوره الملک هزار و سیصد حرف است، سیصد و سى کلمه، سى آیت، و جمله به مکه فرود آمد، باجماع مفسّران در مکّیات شمرند. و درین سوره هیچ ناسخ و منسوخ نیست.

روى ابو هریره انّ النّبی (ص) قال: «انّ سوره من کتاب اللَّه ما هى الّا ثلاثون آیه شفعت لرجل فاخرجته یوم القیامه من النّار و ادخلته الجنّه و هی سوره تبارک».

و قال صلّى اللَّه علیه و سلّم: «وددت ان‏ تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ‏ فی قلب کلّ مؤمن».

و روى عن ابن عباس: انّ رجلا من اصحاب النّبی (ص) ذهب یضرب خباء له على قبر و هو لا یحسب انّه قبر، فسمع انسانا یقرأ تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ‏ فاتى النّبی (ص) فقال: یا رسول اللَّه انّى ضربت خباء لى على قبر و انا لا اعلم انّه قبر، فاذا انسان یقرأ سوره الملک.- فقال رسول اللَّه (ص): «هى المانعه، هى المخبیه تنجیه من عذاب القبر».

فی خبر آخر: «هى الواقیه من عذاب القبر».

و روى: من قرأها فی لیله فقد اکثر و اطیب.

قوله: «تَبارَکَ» معناه: تعالى و تعظم و تمجد. و قیل: تفاعل من البرکه.

و قیل: معناه انّه الثّابت الدّائم الّذى لم یزل و لا یزال. و قیل: تعالى من جمیع البرکات‏ منه‏ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ‏ یؤتیه من یشاء و ینزعه ممّن یشاء. و قیل: یرید به النبوّه یعزّ بها من اتّبع النّبی و یذلّ بها من خالفه. وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ من الانعام و الانتقام «قَدِیرٌ».

الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ قال ابن عباس: یرید الموت فی الدّنیا و الحیاه فی الآخره. قال قتاده: اذلّ اللَّه ابن آدم بالموت و جعل الدّنیا دار حیاه و دار فناء، و جعل الآخره دار جزاء و بقاء و انّما قدم الموت لانّه الى القهر اقرب.

و قیل: قدّمه لانّه اقدم، لانّ الاشیاء فی الابتداء کانت فی حکم الموات کالنطفه و التّراب و نحوهما ثمّ اعترضت‏[۱۲] علیها الحیاه. و قال ابن عباس: خلق الموت على صوره کبش املح لا یمرّ بشی‏ء و لا یجد ریحه شی‏ء و لا یطأ على شی‏ء الّا و مات و خلق الحیاه على صوره فرس انثى و هی الّتى کان جبرئیل و الانبیاء یرکبونها «تمرّ بشی‏ء و لا یجد ریحها شی‏ء الّا حیى و هی الّتى اخذ السّامرى قبضه من اثرها فالقى على العجل فحیی.

قوله «لِیَبْلُوَکُمْ» یعنى: لیختبرکم فیها بین الحیاه الى الموت. أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا اى- اسرع فی طاعه اللَّه و اورع عن محارم اللَّه و قیل: لیبلوکم ایّکم احسن اخذا من حیاته لموته و احسن اهبه فی دنیاه لآخرته.

قال النّبی (ص) لعبد اللَّه بن عمر «خذ من صحتک لسقمک، و من شبابک لهرمک، و من فراغک لشغلک، و من حیاتک لمماتک، فانّک لا تدرى ما اسمک غدا.»

و سئل النّبی (ص) اىّ المؤمنین اکیس؟- قال: «اکثرهم للموت ذکرا و احسنهم له استعدادا»

و قیل: یختبرهم اعلاما للملائکه حالهم لیظهر لهم شکرانهم و کفرانهم کیف یکونان عند المحنه فی الصّبر و عند النعمه فی الشّکر وَ هُوَ الْعَزِیزُ المنتقم من اعدائه «الْغَفُورُ» لاولیائه.

الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً بعضها فوق بعض بین کلّ سماء مسیره خمس مائه عام و غلظ کلّ سماء خمس مائه عام. و قوله: «طِباقاً» جمع طبق، کجبل و جبال؛

و قیل: جمع طبقه، کرحبه و رحاب. و قیل: «طِباقاً» مصدر من طابق تقول: طابق بین ثوبیه اذا لبس احدهما فوق الآخر. و هو نصب على المصدر. و قیل: صفه،

و قیل:نصب لانّه مفعول ثان‏ ما تَرى‏ فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ‏ قرا حمزه و الکسائى من تفوّت بتشدید الواو بلا الف و هما لغتان کالتّحمّل و التّحامل، و التّظهر و التظاهر، و التّفاوت و التفوّت، بعد ما بین الشّیئین فی الصّحه و فی معناه قولان: احدهما «ما تَرى‏» یا ابن آدم. فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ‏ یعنى السّماء مِنْ تَفاوُتٍ‏ اى- خلل و اضطراب و تفرّق بل هى مستقیمه مستویه لا یفوت بعضها بعضا لقلّه استوائها. و القول الثّانی انّه عامّ فی جمیع خلق الرّحمن اى- لم یفته شی‏ء اراده و لم یخرج شی‏ء عن موجب الحکمه. و قیل: «الخلق» فی الآیه مصدر و المعنى یخلق کلّ شی‏ء صغیرا و کبیرا بامر واحد لا تفاوت فی ذلک و هو قوله: «کن» و قیل: الرّؤیه فی الآیه بمعنى- العلم لبعد السّماء عن الادراک بحاسّه البصر قوله: فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ اى شقوق و صدوع.

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ اى- اعد النّظر ثانیا کَرَّتَیْنِ‏ اى مرّتین‏ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ اى- یرجع الیک البصر ایّها المخاطب‏ خاسِئاً اى- خاشعا صاغرا ذلیلا کذلّه من طلب شیئا فاخطاه‏ وَ هُوَ حَسِیرٌ اى- معى کلیل لم یدرک ما طلب اى- اعیا من قبل ان یرى فی السّماء خللا. روى عن کعب قال السّماء الدّنیا موج مکفوف و الثّانیه مرمره بیضاء و الثّالثه حدید، و الرّابعه صفراء و قال نحاس: و الخامسه فضّه، و السّادسه ذهب، و السّابعه یاقوته حمراء و بین السّابعه الى الحجب بحار من نور.

وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ‏ اى- بکواکب، و هى کبار النّجوم سمّیت مصابیح لاضاءتها. و المصباح، السّراج لاضاءته. وَ جَعَلْناها اى- بعضها.

رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ‏ اى- رمیا لهم اذا استمعوا الى السماء. قال قتاده خلق اللَّه النّجوم لثلاثه اشیاء زینه للسّماء و رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ‏ و لیهتدى بها فی ظلمات البرّ و البحر فمن اوّلها على غیر ذلک فقد قال رایه و اخطا حظّه. قال الضّحاک: الکواکب الّتى ترى لا یرجم بها و الّتى ترجم بها الشّیاطین لا تریها النّاس و قال ابو على الکواکب انفسها لا ترجم لانّ الکواکب ثوابته لا تزول عن السماء و لا تفقد انّما ینفصل عنها شهاب یحرق. وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ‏ اى- هیّأنا لهم فی الآخره. عَذابَ السَّعِیرِ و هى‏ النّار الموقده المشعله، و یقال: سعرت النّار فتسعّرت اذا قویتها و قیل السّعیر بیت للشّیاطین فی جهنّم هو اسمه.

وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ‏ اى- و اعتدنا للّذین کفروا بربّهم. عَذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.

إِذا أُلْقُوا فِیها اى- القى الکفّار فی النّار سَمِعُوا لَها شَهِیقاً و هو صوت فظیع منکر کشهیق الحمار و هو اوّل صوته و قد یسمع للنّار صوت منکر اذا اشتدّ لهبها کانّها تطلب الوقود. وَ هِیَ تَفُورُ اى- ترتفع بالغلیان لشدّه توقّدها اى- تغلى بهم کغلى المرجل.

تَکادُ تَمَیَّزُ اى- تنقطع ینفصل بعضها من بعض من شدّه غیظها على الکفّار کُلَّما أُلْقِیَ فِیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها و هم الملائکه الموکّلون بها، أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ الم یأتکم رسول من قبل اللَّه فی الدّنیا یندرکم.

قالُوا بَلى‏ قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنا

روى ابو هریره عن النّبی (ص):انّه قال: انا «النّذیر و الموت المغیر و السّاعه الموعد».

قالُوا بَلى‏ قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ اى- من نبوّه و کتاب و حکم فیقول الخزنه لهم. إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ اى- ما انتم الیوم الّا فی ضلال کبیر، کنتم علیه فی الدّنیا و یجوز ان یکون هذا من کلام القوم، اى- و قلنا للرّسل: ما أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ‏ و بعد من الصّواب.

وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ‏ اى- قالوا و هم فی النّار، لو کنّا نسمع سمع من یعى و یتفکّر أَوْ نَعْقِلُ‏ عقل من یمیّز و ینظر، و قیل: لو کنّا نسمع الهدى فی الدّنیا او نعقل معانى کلام اللَّه و ما کان یدعونا الیه الرّسل‏ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ اى- فی جمله اهل النّار.

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‏ اقرّوا بکفرهم. فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعِیرِ اى- بعدا لهم. قرأ ابو جعفر و الکسائى «فَسُحْقاً» بضمّ الحاء و الباقون بسکونها و هما لغتان، مثل الرّعب و الرّعب و السّحت و السّحت. سحقا نصب على المصدر اى- اسحقهم اللَّه سحقا، اى- باعدهم من رحمته مباعده؛ و قیل: السّحق واد فی جهنّم.

إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ‏ اى- یخافونه و لم یروه و قیل: یخافون اللَّه و یترکون معصیته حیث لا یراهم احد من النّاس لانّ ذلک اذلّ على الاخلاص و ابعد من النّفاق. و قیل: یخشون ربّهم قبل المصیر الیه. لَهُمْ مَغْفِرَهٌ لذنوبهم‏ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ثواب جزیل لطاعاتهم.

وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ‏ اى. أخفوا کلامکم او اعلنوه فهما سواء عند اللَّه‏ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ قال ابن عباس نزلت فی المشرکین کانوا ینالون من رسول اللَّه (ص) فیخبره جبرئیل بما قالوا و نالوا منه فقال بعضهم لبعض.

اسرّوا قولکم کى لا یسمع اله محمد فقال تعالى: قل لهم: أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ‏ فانّ اللَّه لا یخفى علیه خافیه. و هذا امر تهدید کما قال: «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ».

ثمّ قال: أَ لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ‏ اى- الا یعلم السّرّ من خلق السّرّ. الا یعلم ما فی الصّدور، من خلق الصّدور؟ الا یعلم من خلق الاشیاء ما فی صدور عباده؟ ففى هذه الوجوه من فی موضع الرّفع و هو اسم للخالق و یجوز ان یکون من اسما للمخلوق و یکون فی موضع النّصب و المعنى الا یعلم اللَّه من خلقه. وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ العالم بدقائق الاشیاء و بواطنها و یجوز ان یکون العلم من صفه المخلوق، و المعنى: الا یعلم هذا الکافرین من الّذى خلقه، الا یعلم اللَّه الّذى هو خالقه. وَ هُوَ اللَّطِیفُ‏ الّذى الطف لهم فی تدبیره و احسن الیهم فی انعامه. «الْخَبِیرُ» بهم و باعمالهم.

هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا لیّنه سهله یسهل لکم السّلوک فیها.

و قیل: لیّنها بالجبال حتّى تستقرّ و لا تزول باهلها، و قیل: جعلها ذلولا، اى- سهلا سعیکم علیها بحیث لا یمتنع المشى فیها بالحزونه. فَامْشُوا فِی مَناکِبِها اى- فی جوانبها. و قیل: فی فجاجها و اطرافها و قیل: فی جبالها. قال الزّجاج: و هذا اشبه لانّ معناه سهل لکم السّبیل فی جبالها فهو ابلغ فی الذلل هذا امر اباحه، ذکره على سبیل الامتنان بتسهیله علیهم. وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ‏ اى- ممّا هیّاه لقوتکم و غذائکم ما اذن لکم فی تناوله و احلّه لکم دون ما نهاکم عنه و حرّمه علیکم.

وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ اى- البعث من قبورکم ثمّ خوّف الکفّار.

فقال: أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ قال ابن عباس اى- عذاب من السّماء ان عصیتموه‏ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ‏ یعنى: ان یغور بکم فی الارض‏ فَإِذا هِیَ‏ اى- الارض.

«تمور» اى- تتحرّک و تدور. و ذلک انّ اللَّه یحرّک الارض عند الخسف بهم حتّى یلقیهم الى اسفل و الارض تعلو علیهم و تمور فوقهم، تقول: مار یمور اذا جاء و ذهب.

أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حاصِباً اى- ریحا ذات حجاره. و قیل الحاصب: مطر فیه حصباء کما فعل باصحاب لوط و قیل: سحاب فیه حجاره، و الحاصب و الحصباء واحد. «فَسَتَعْلَمُونَ» فى الآخره و عند الموت «کَیْفَ نَذِیرِ» ى، اى- أ نداری اذا عاینتم العذاب. و قیل: فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ ى اى- رسولى. قال ابن عباس: ستعلمون انّ محمدا کان لکم نذیرا.

وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ یعنى: کفّار الامم الماضیه. فَکَیْفَ کانَ نَکِیرِ ى، اى- انکارى. اذا اهلکتهم اثبت بعض القرّاء الیاء فی هذا الحروف و اخواتها على الاصل و حذفها بعضهم على الخطّ.

أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صافَّاتٍ‏ یصففن اجنحتهنّ اذا طرن فی الهواء، اى- یبسطن کالحداء و النّسر. «وَ یَقْبِضْنَ» یعنى اجنحتهنّ یضربن بها جنوبهنّ کالحمام.

و قیل: یصففن احیانا و یقبضن احیانا. و قیل فی الهواء طیور لا یقعن بالارض ابدا طعامها النّمل و البعوض اذا طرن فی الهواء بضن على اذنابهنّ و اجنحتهنّ. حکاه ابن هیصم «ما یُمْسِکُهُنَّ» فی الجوّ «إِلَّا الرَّحْمنُ» بقدرته انّه جلّ جلاله عمّت رحمته الخلیقه کلّها إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ بَصِیرٌ عالم بمصلحه کلّ شی‏ء. بیّن لهم فی هذه الآیه ما یدلّهم على توحیده من تسخیر الطّیر فی جو السّماء.

أَمَّنْ هذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ‏ اعوان لکم‏ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ‏ و یدفعون عنکم عذاب اللَّه فامنتم عذابه بسببه، و قیل: معناه هل شی‏ء من اصنامکم یدفع عنکم عذاب اللَّه. إِنِ الْکافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ اى- ما الکافرون الا مغترّون بغرور الشّیطان غیر متمسّکین بحجّه و برهان.

أَمَّنْ هذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ‏ یطعمکم و یسقیکم و یعطیکم منافع الدّنیا.

إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ‏ یعنى: ان امسک اللَّه المطر او مسک جمیع اسباب الرّزق، و قیل معناه: من الّذى یوسّع علیکم نعمکم ان ضیّق علیکم فیعاقبکم بالجدب و القحط «بَلْ لَجُّوا» اى- تمادّوا. «فِی عُتُوٍّ» اى- استکبار عن الحقّ و عن الدّاعى الیه «وَ نُفُورٍ» عن قبول الحقّ فیفرّون منه ثمّ ضرب مثلا فقال:

أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏ معناه: أ فمن یمشى مطرقا لا یلتفت الى الطّریق و اختلافها ارشد ام الّذى یرفع رأسه ینظر الى الجاده؛ و هذا مثل ضربه اللَّه للکافر و المؤمن، فالکافر یَمْشِی مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ‏ راکبا رأسه فی الضّلاله و الجهاله اعمى العین و القلب لا یبصر یمینا و شمالا.

قال قتاده اکبّ على المعاصى فی الدّنیا فحشره اللَّه على وجهه یوم القیامه و ذلک قوله تعالى‏ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلى‏ وُجُوهِهِمْ‏ و المؤمن یمشى سویّا معتدلا یبصر الطّریق و هو عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ‏ دین قیّم و هو الاسلام، قیل: نزلت فی عمّار بن یاسر و ابى جهل و قوله: مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ‏ فعل غریب لانّ اکثر اللّغه فی التّعدّی و اللّزوم ان یکون افعلته نفعل و هذا على ضدّه یقال: کببت فلانا على وجهه فاکبّ.

قال اللَّه تعالى: فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ

و قال النّبی (ص): «و هل یکبّ النّاس على مناخرهم فی النّار الّا حصاید السنتهم»

و نظیره فی الکلام قولهم قشعت الرّیح السّحاب فاقشع.

قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ‏ اى- خلقکم. ابتداء وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ خصّ هذه الثّلاثه بالذّکر لانّ العلوم و المعارف بها تحصل‏ قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ‏ اى- تشکرون شکرا قلیلا و ما زیاده، و قیل: اقلّکم الّذى یشکر للَّه سبحانه.

قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ‏ خلقکم فیها صغارا. وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ‏ اى- الى اللَّه تجمعون و تساقون یوم البعث فیجزیکم باعمالکم بیّن لهم الآیات الّتى تدلّهم علیه و توصلهم الى معرفته.

وَ یَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ اى- ما وعد و امن الخسف و الحاصب

و قیل:البعث و النّشور. إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ‏ فی هذا الوعد.

قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ‏ علم القیامه و علم نزول العذاب عند اللَّه، لم یطلع علیه بشر. وَ إِنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ‏، اى- رسول مخوّف ابین لکم وحى اللَّه الىّ و لا اعلم وقت الحشر.

فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً اى- عاینوا عذاب اللَّه قریبا کقوله: وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ‏. و الزّلفه: القربه و کذلک الزّلفى. سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا اى- ساء اصحاب الوجوه ما عاینوا من العذاب فذکر الوجوه و اراد اصحابها یقال: سؤته فسى‏ء اى- حزنته فحزن، کما تقول: سررته فسرّ، و قیل: معناه اسودّت و علتها الکابه و القتره؛ و المعنى: قبحت وجوههم بالسّواد و هذا فی القیامه، و قیل: کان یوم بدن نظیره قوله:تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّهٌ کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیْلِ مُظْلِماً وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ وجوه علیها غبره ترهقها قتره. «و قیل» اى- قال الخزنه لهم:

«هذا» العذاب‏ الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ‏ اى- هذا الّذى کنتم من اجله تدّعون الأباطیل و تقولون: «لا بعث و لا نشر» و قرأ یعقوب: «تدعون» بالتّخفیف، و المعنى: هذا الّذى کنتم به تستعجلون و تدعون اللَّه بقولکم: اللّهم ان کان هذا هو الحقّ من عندک فامطر علینا حجاره من السّماء، و قیل: تدّعون تفتعلون من الدّعاء، یقال: دعا و ادّعا بمعنى واحد، و قیل: معنى الآیه: فلمّا راوا الوعد بالحشر و النّشر و سوء العذاب حقّا.

و راوا النّبی (ص) شافعا لامّته مخلصا لهم من التّبعات على ما ذکره اللَّه و وعد به سیئت وجوههم.

قوله: قُلْ أَ رَأَیْتُمْ‏ اى- قل یا محمد لمشرکى مکه الّذین یتمنّون هلاکک‏ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ‏ من المؤمنین «أَوْ رَحِمَنا» فابقینا و اخّر آجالنا «فَمَنْ یُجِیرُ» کم‏ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ‏ من یمنعکم من بأسه و اىّ نفع لکم فی هلاکنا، و هذا جواب لقولهم نتربّص به ریب المنون و ان امر محمد لا یتمّ و لا یبقى، و قیل: معناه لا تتمنّوا موتى فانّه لا ینفعکم و تمنّوا ما یجیرکم من عذاب اللَّه فانّ‏ ذلک انفع لکم، و قیل: معناه نحن مع ایماننا خائفون ان یهلکنا بذنوبنا لانّ حکمه نافذ فینا فمن یمنعکم من عذابه و انتم کافرون.

قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ‏ الذی نعبده‏ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا فوّضنا الیه امورنا فَسَتَعْلَمُونَ‏ غدا مَنْ هُوَ الیوم‏ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ‏ حین لا ینفعکم العلم شیئا.

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً اى- غائرا ذاهبا فی الارض لا تناله الا یدى و الدّلاء. قال: الکلبى و مقاتل یعنى. ماء زمزم. فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ‏ ظاهر جار تراه العین و تناله الدّلاء ذکرهم عظیم نعمته علیهم باظهار المیاه لهم على وجه الارض و انّه لو جعلها غائره لم یمکنهم التّوصّل الیها و لکان فیه هلاکهم و اللَّه اعلم.

 

 

النوبه الثالثه

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ سماع اسم اللَّه یوجب الهیبه، و الهیبه تتضمّن الفناء و الغیبه. سلطانیست این کلمه، چون نقاب ملکى بگشاید و جلال کبریاء او پیدا گردد، بر هر چه افتد دمار از وى برآرد و رقم نیستى برو کشند. شنونده این کلمت از هیبت این کلمت چنان از خود فانى شود که مرورا هیچ خیال نماند و از هر نشان که دهند از آن نشان نهان شود.

محوت اسمى و رسم جسمى‏ و غبت عنّى و دمت انتا
و فی فنایى فنى فنایى‏ و فی ورائى وجدت انتا

باز بسماع نام رحمن و رحیم از مضیق دهشت بصحراء انس افتد، و فناء وى بصفت بقا بدل گردد. اینست سنّت خداوند عزّ کبریاؤه و تقدّست اسماؤه. هیبت الهیّت بنماید که موجب دهشت است، و حیرت باز مرهم نهد بصفت لطف و رحمت. اللَّه اشارت است بجلال و عزّت الوهیت، رحمن رحیم اشارتست بکمال لطف و رحمت. هر کرا تاج‏ دولت دین بر فرق نهادند منشور عزّ او از حضرت این نام نویسند، و هر کرا داغ شقاوت بر جان نهادند، رقم خذلان او از حضرت این نام کشند. دار و گیر گشاد و بند نواخت و سیاست عزّ و مذلّت همه نتیجه قهر و لطف اوست، کونین و عالمین همه ملک و ملک اوست. اینست که ربّ العالمین گفت: تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ ملک هژده‏[۱۳] هزار عالم بید اوست، سر همه سروران در قبضه تقدیر اوست، گردن همه گردن افرازان در ربقه تسخیر اوست، ناصیه همه جبّاران منقاد قهر جبروت اوست.

در خبر میآید که:انا الملک قلوب الملوک، و نواصیهم بیدى اقلبها کیف اشاء

ملک منم، پادشاه بر پادشاهان منم، اعزاز و اذلال بندگان در ید منست، دلهاى عالمیان در قبضه منست؛ چنان که خواهم میگردانم و اسرار ایشان بر حسب مراد خود میرانم.

خواهم بخوانم و بخندانم، خواهم برانم و بگریانم. اى شما که عالمیان‏اید، سینه بسبب ملوک مشغول مدارید و دل درویشان مبندید، دل در دین ما بندید توکّل بر کرم ما کنید، روى بدرگاه طاعت ما آرید، دین پرست باشید تا دنیا شما را تبع شود.

خدمت ملک الملوک کنید، تا ملوک جهان شما را خدمت کنند.

خدمت او کن مگر شاهان ترا خدمت کنند چاکر اوباش تا سلطان ترا گردد غلام.

ملک انسانیّت جداست، و ملک دلها جدا، و ملک جانها جدا. انسانیّت ملک در دنیا راند و دل ملک در آخرت راند، و جان ملک در عالم حقیقت راند. ملک انسانیّت اینست که: أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ و ملک دل اینست که: یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ‏ و ملک جان اینست که: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَهٌ آن عزیز راه گوید: فردا که علم کبریاى او بقیامت برآید[۱۴] که: لِمَنِ الْمُلْکُ‏؟ من از گوشه دل خویش بدستورى او درى برگشایم و دردى از دردهاى او بیرون دهم، تا گرد قیامت برآید و گوید: لِمَنِ الْمُلْکُ‏؟ اگر معترضى براه برآید، گویم: او که چون‏ ما ضعفا و مساکین دارد، میگوید: «لِمَنِ الْمُلْکُ»؟ ما که چون او ملکى جبّارى داریم چرا نگوئیم: «لِمَنِ الْمُلْکُ»؟ اگر او را چون ما بندگانست، ما را چون او خداوند است، کسى را که در حرم قرآن بار[۱۵] داده باشند، تا زمانى این خلعت پوشد که:

«إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» و زمانى این تشریف یابد که: «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ» و زمانى این شربت کشد که‏ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ» این چنین کسى را چرا نرسد که بر حدثان خواجگى کند و بامداد و شبانگاه گوید: «لِمَنِ الْمُلْکُ»؟

جز خداوند مفرماى که خوانند مرا سزد این نام کسى را که غلام تو بود
بگسلانم کمر گردون از قوّت خویش‏ چون بطرف کمرم نقش ز نام تو بود.

________________________________

[۱] ( ۱)- الف: مى درباید.

[۲] ( ۲)- الف: باز پس مانده.

[۳] ( ۱)- الف: مى‏شنیدید.

[۴] ( ۲)- الف: در دوزخیان نبودید.

[۵] ( ۱)- الف: ایمن بید.

[۶] ( ۲)- یا ایمن بید.

[۷] ( ۳)- الف: فرهیب.

[۸] ( ۱)- الف: ستهند

[۹] ( ۲) آزادى: بمعنى سپاسدارى و شکر گزارى است، مولانا فرماید:اى گروه مؤمنان شادى کنید* همچو سرو و سوسن آزادى کنید.

شیخ فرمود:بخرمى و بخیر آمدى و آزادى* که از صروف زمان در امان حق بادى.

[۱۰] ( ۳)- الف: مى‏بید

[۱۱] ( ۴)- الف: مى‏راست گوئید.

[۱۲] ( ۱)- الف: اعرضت.

[۱۳] ( ۱)- الف: هشده

[۱۴] ( ۲)- الف: برند.

[۱۵] ( ۱)- الف: راه

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=