البقرة - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره البقره آیه۱۴۷ –۱۵۷

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۴۷]

الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (۱۴۷)

[ترجمه‏]

آنچه از جانب خداوند بتو رسیده است حق همانست البته هیچ شبهه و تردیدى بخود راه مده. (۱۴۷)

تفسیر:

تقدیر این است هو الحق من ربک …– یعنى نسبت بوحى و آیات و شرایعى‏ که خداوند بتو فرستاده است هرگز شکّ و تردیدى بخود راه نده، همچنین عناد و لجاجت کسانى که نبوّت تو را کتمان مى‏کنند و در برابر براهین نبوّت تو تسلیم نمیگردند تو را بشکّ و تردید وادار نکند.

بعضى گفته ‏اند مراد این است که کلیه «آنچه علم» لازم است شکّ و تردید مکن و این قول از نظر اینکه عمومیّت دارد، اولى است.

فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ …– این خطاب هر چند در ظاهر متوجه پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و اله است ولى در واقع مراد از آن امّت پیغمبر اسلام است و مثل‏ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ»[۱] و امثال آن است.

بعضى گفته ‏اند: خطاب در آیه متوجه پیغمبر است و تردید و شک از این نظر بر او جائز است هر چند شک و تردید از او تحقق پیدا نمیکند که لازم اوامر الهى است.

و این آیه بر خلاف آنچه «گروه» مجبّره میگویند دلالت دارد که قدرت بر خلاف معلوم تعلّق پیدا مى‏کند زیرا با اینکه معلوم بوده است که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و اله شک و تردید نمیکند نهى بآن تعلق پیدا کرده است و نهى همیشه بامر مقدور تعلّق مى‏گیرد.

 

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۴۸]

وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱۴۸)

[ترجمه‏]

براى هر ملتى طریقه ‏اى (یا قبله ‏اى) است که بآن توجه کند پس بانجام خیرات و عبادت بشتابید که هر کجا باشید همه شما را خداوند بعرصه محشر خواهد آورد محقّقاً خدا بر هر چیز توانا است. (۱۴۸)

شرح لغات‏

«وجهه» را بعضى مصدر بمعناى توجّه کردن گرفته ولى قول برخى دیگر که آنها اسم بمعناى جهت یا راه میدانند صحیح‏تر است.

استبقوا …– پیشى بگیرید

تفسیر:

این آیه نیز مربوط بامر قبله است

وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ …– در معناى این جمله چهار قول است:

۱- مجاهد و بیشتر مفسرین میگویند مراد این است براى هر ملّتى از یهود و نصارى قبله ‏اى است».

۲- حسن میگوید: «منظور این است که براى هر پیغمبر و صاحب ملّتى طریقه ‏اى است و آن» «اسلام» است هر چند احکام آن بر حسب شرایع و ادیان مختلف فرق میکند ولى اصل طریقه هر پیغمبر «دین اسلام» است این جمله مثل آنست که فرمود: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً»[۲] که منظور شرایع پیغمبران است».

۳- قتاده میگوید: «مقصود این است که براى هر یک از ملل مسلمان و اهل کتاب قبله مخصوصى است که قبله آنها بیت المقدس‏[۳] و قبله مسلمانان کعبه است».

۴- جبائى گفته است: «مراد این است که براى هر طائفه‏اى از مسلمانان جهتى است در استقبال کعبه که بآن جهت توجّه میکنند عدّه ‏اى از پشت سر خانه کعبه و عده‏اى از روبرو طایفه ‏اى از طرف راست و جمعى از طرف چپ هر یک جهت مخصوصى را مورد توجّه و استقبال خود قرار میدهند».

هُوَ مُوَلِّیها …– خدا آن ملل و طوایف را بآن جهت برگردانده است یعنى امر فرموده است که بآن جهت در نماز خود توجه کنند و دلیل این موضوع، گفتار خداوند است که فرمود: «فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها»[۴] یعنى ترا بسوى قبله ‏اى که آن را دوست میدارى برمیگردانم.

بعضى گفته ‏اند: «مراد این است: که الکل مول لوجهه وجهه او نفسه یعنى‏ همه مردم بجهتى روى خود یا خودشان را برمیگردانند در این صورت ضمیر «هو» در آیه به «کلّ» برمیگردد که در لفظ آن هر چند مفرد است ولى داراى معناى جمع است زیرا معنا، این است که تمام جماعت مسلمانان روى خود را بجهت کعبه برمیگردانند و آن را استقبال مینمایند».

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ …– ربیع میگوید: «مراد از خیرات طاعات است و معنا این است که بانجام طاعات بشتابند».

زجاج میگوید: «منظور این است بقبول آنچه خداوند امر میکند بشتابید».

ابن عباس گفته است مقصود این است که در انجام امورى که بآن ترغیب میشوید بیکدیگر پیشى بگیرید که خداوند ثواب هر یک از افراد را که سبقت در این امور بگیرند عنایت خواهد کرد».

أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً …– در هر نقطه‏اى که بمیرید خداوند شما را روز قیامت بمحشر خواهد آورد.

در اخبار اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که مراد از آن، اصحاب مهدى علیه السلام در آخر الزمان است حضرت رضا علیه السلام فرمود قسم بخدا هر موقع قائم ما قیام کند خداوند جمیع شیعیان را از شهرها بسوى او جمع میکند»:

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ …– خداوند بر حشر و جمع شما توانا و بر هر چیز توانا است‏

 

 

 

 

 

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۴۹]

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۱۴۹)

[ترجمه‏]

اى پیغمبر از هر شهر و دیارى که خارج گردیدى روى بطرف مسجد الحرام کن چون این دستور قبله از طرف خدا است و خدا از کار شما غافل نیست. (۱۴۹)

تفسیر:

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ …– اى پیغمبر از هر نقطه ‏اى که خارج گردیدى و بهر سوى روى آوردى.

فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ …– روى بطرف مسجد الحرام بیاور این موضوع با اینکه در آیه ۱۴۴ ذکر گردید در این آیه نیز متذکر داده شده است و لذا در علّت تکرار آن چند وجه گفته شده است:

۱- چون مدتى بیت المقدس قبله مسلمانان بود و بآن عادت کرده بودند لذا نسخ آن احتیاج بتأکید و تکرار داشت تا مردم بطور یقین از حالت اوّلى صرفنظر کنند و «کعبه» را مورد توجّه و استقبال خود قرار بدهند از اینجهت این حکم که ناسخ قبله اول است تکرار گردیده است.

۲- تذکّر این موضوع در این آیه مقدمه ‏اى براى ذکر مطلبى است که بعداً تذکر میدهد و میگوید: وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ … در این صورت تکرار این موضوع مانند آنست که «اسمى» را بطور مکرر ذکر کنیم تا بمنظور فوائدى که در نظر است خبرهایى از آن بدهیم مثل اینکه بگوئیم: زید کریم زید عالم زید فاضل و این، نوع تکرار که داراى فوائدى است اصلا مورد ایراد قرار نمیگیرد.

۳- آنچه در آیه قبل ذکر گردید حکم حال «حَضَر» یعنى غیر مسافرت است و آنچه در این آیه ذکر شده است بمناسبت جمله «و من حیث خرجت» مربوط بحال مسافرت است.

وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ …– یعنى توجه بکعبه حق است که امر بآن از جانب خداوند صادر گردیده است و احتمال میرود که مراد از «حقّ» امر ثابتى باشد که نسخ و زائل نمیگردد همانطور که خداوند را بوصف «حقّ» بمعناى ثابت که همیشگى و زائل نمیگردد توصیف میکنم.

وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ …– خداوند از آنچه انجام میدهید مسلماً غافل نیست معناى این جمله در اینجا تهدید است همانطور که سلطان ببندگان خود میگوید اعمال شما بر من مخفى نیست و مانند این جمله است گفتار خداوند «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ»[۵]

 

 

 

 

[سوره البقره (۲): آیه ۱۵۰]

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵۰)

[ترجمه‏]

اى پیغمبر از هر جا و بهر دیار بیرون شدى روى بجانب مسجد الحرام کن و شما مسلمانان نیز از هر نقطه و بهر طرف خارج شدید روى بسوى مسجد الحرام کنید تا براى مردم بر شما حجتى نباشد جز گروه ستمکار و معاند اسلام از آنان نیز نیندیشید تنها از من بترسید قبله را از این جهت تغییر دادم تا نعمت خود را بر شما کامل بگردانم و شاید بطریق حق و ثواب راه یابید (۱۵۰)

تفسیر:

وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ …– معناى این قسمت از آیه از آنچه در آیه قبل ذکر گردید، کاملًا روشن گردید و در علّت تکرار آن چند وجه گفته‏ اند:

۱- هر چند لفظ در این دو آیه متّحد است ولى معنا مختلف میباشد زیرا مراد از آیه قبل این است که: «من حیث خرجت منصرفا عن التوجه الى بیت المقدس» یعنى در هر حالى که از توجّه به بیت المقدس منصرف شدى روى بطرف مسجد الحرام برگردان و مراد در این آیه این است که: «این ما کنت من البلاد» یعنى در هر شهر و در هر نقطه ‏اى و در هر جهتى از جهات «کعبه» که باشى رو بجانب مسجد الحرام کن»

۲- براى اینکه حکم توجه به بیت المقدس که مدتها قبله مسلمانان بود نسخ گردد احتیاج شدیدى بتأکید داشت و آن تنها از راه تکرار حاصل میگردید و لذا این حکم مکرّرا تذکر داده شده است.

۳- چون مکانها و اوقات نمازها مختلف است احتیاج بتکرار هست تا مردم در هر نقطه و در هر نماز این حکم را مراعات کنند.

لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ …– در معناى این آیه چند وجه گفته شده است:

۱- اگر شما مسلمانان همیشه بطرف بیت المقدس نماز میخواندید و قبله شما بکعبه منتقل نمیگردید اهل کتاب میگفتند این شخص (حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله) آن پیغمبرى‏ که کتابهاى، بشارت بظهور آن داده‏اند نیست زیرا کتابهاى ما آن پیغمبر موعود را این طور معرّفى مى‏کنند که او بدو قبله نماز گزارد لذا ما قبله را تغییر دادیم تا اهل کتاب بدانند که حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم همان پیغمبرى است که در کتب اهل کتاب مورد بشارت واقع شده است و بر شما مسلمانان حجتى نداشته باشند».

۲- جبائى میگوید: «مراد این است که شما مسلمانان از آنچه خداوند امر بآن فرموده است یعنى توجّه بکعبه هرگز عدول نکنید که در این صورت اهل کتاب بر شما حجّت پیدا مى‏کنند و ایراد مى‏گیرند و میگویند اگر شما مسلمانان مى‏دانستید که این حکم از جانب خدا است چرا از آن عدول گردید».

۳- ابو روق میگوید: «یهودى مى‏دانستند پیغمبرى در آخر الزمان مبعوث خواهد شد که قبله او کعبه است و چون از طرفى میدیدند که پیغمبر اسلام بطرف بیت المقدس نماز مى‏خواند بر مسلمانان احتجاج میکردند و مى‏گفتند این شخص آن پیغمبر موعود نیست لذا خداوند قبله را کعبه قرار داد تا فرصتى براى محاجّه و مجادله اهل کتاب باقى نماند».

إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ …– مراد این است که رو بطرف مسجد الحرام کنید تا اهل کتاب نتواند با شما محاجّه کنند همانطور که گفته شد و بدانند که این شخص (حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله) همان پیغمبر موعود است و تسلیم شوند مگر کسانى از آنها که متجاوز و ستمگر هستند و عناد میورزند آنان با اینکه میدانند که این شخص همان است که در کتب تورات و انجیل مورد بشارت قرار گرفته است با اینوصف ظالمانه کتمان مى‏کنند، بنا بر این این استثناء متّصل است.

علماء در وجه این استثناء اختلاف دارند و این اختلاف نظر باین جهت است که ظالم هیچوقت حجّتى ندارد و همیشه اعتقاد خود را باطل و بى اساس است بصورت حجّت و برهان ذکر میکند چنان که خداوند هم فرمود: «حُجَّتُهُمْ داحِضَهٌ»[۶] لذا جمعى از دانشمندان این استثنا را منقطع دانسته میگویند مراد این است‏ که اشخاص ستمکار از حجّت و دلیل پیروى نمى‏کنند و مقصود از اشخاص ستمکار قریش و طایفه یهود است زیرا قریش مى‏گفتند محمّد صلى اللَّه علیه و اله بالآخر متوجه شد که ما بر حق هستیم و لذا بسوى قبله ما یعنى کعبه متوجه گردید و یهود مى‏گفتند: محمّد صلّى اللَّه علیه و اله از قبله ما از روى علم و یقین برنگشت بلکه از روى رأى خود از قبله ما صرف نظر کرد و چنین گمان کرد که از جانب خدا مأمور گردیده است.

یا مقصود از اشخاص ستمکار عموم کسانى است که در برابر برهان و حجّت تسلیم نشدند و آنها یا بسخنان مستدلّ پیغمبر اسلام اصلا توجه نکردند یا علاوه بر این:

در مقابل آن حضرت و مسلمانان بمحاربه و ستیزه پرداختند.

فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی …– چون خداوند خصومت و محاجّه و ظلم اهل کتاب و ستمگران را ذکر کرد بمسلمانان دلدارى و اطمینان داد و فرمود:«فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» یعنى از آنها بیندیشید و تنها از من بترسید و از نقشه‏هایى که آنها مى‏کشند هرگز ترس نداشته باشید زیرا عاقبت سوء آن مکرها و نقشه بخود آنان برمیگردد.

بعضى گفته‏اند مراد این است که در امر استقبال کعبه از آنها نترسید تنها از عقاب من در ترک استقبال کعبه بترسید زیرا من شما را از مکر آنها محافظت میکنم.

وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ …– عطف بجاى‏ «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّهٌ» است یعنى قبله را بواسطه دو هدف تغییر دادم یکى آنکه مردم بر شما حجتى نداشته باشند و قدرت محاجّه در برابر شما پیدا نکنند و دیگر اینکه شما را بقبله پدرتان ابراهیم هدایت کردم تا به این وسیله نعمت خود را بر شما تکمیل کرده باشم.

ابن عباس میگوید: «مراد این است تا نعمت خود را در دنیا و آخرت بر شما تمام کنم امّا در دنیا شما را بر دشمنانتان نصرت میدهم و شما را وارث اموال و خانه‏ هاى آنها مى‏گردانم امّا در آخرت بهشت و رحمت من مخصوص شما خواهد بود».

 

 

از حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام منقول است که نعمت‏هاى پروردگار شش چیز است

۱- اسلام

۲- قرآن

۳- حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله

۴- مستور بودن عیوب و گناهان‏

۵- عاقبت

۶- بى نیازى از آنچه در دست مردم است.

 

وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ …– یعنى براى اینکه شما هدایت شوید حسن میگوید «لعلّ» از خداوند وجوب را میرساند یعنى بر شما واجب است که هدایت را بپذیرید بعضى گفته‏اند مراد این است که بثواب استقبال قبله هدایت شوید برخى میگویند منظور این است که بپاداش تمسّک بقبله هدایت گردید.

 

 

 

 

 

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۵۱]

کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (۱۵۱)

[ترجمه‏]

چنان که در میان شما پیغمبرى از جنس خودتان فرستادیم که آیات ما را براى شما تلاوت کند و شما را بحد کمال برساند و کتاب و حکمت بشما بیاموزد و آنچه را که لازم است بدانید بشما تعلیم کند (۱۵۱)

شرح لغات‏

ارسال: فرستادن تلاوت ذکر کلمات یکى پس از دیگرى با نظم و ترتیب تزکیه: نموّ دادن، در معرض نمو و ترقى قرار دادن حکمت: عملى که موجب قدرت و تمکن بر انجام کارهاى نیک و مستقیم گردد

تفسیر

کَما أَرْسَلْنا …– کاف در «کَما أَرْسَلْنا» بنا بقول زجاج و جبائى متعلق است به‏ «لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ» واقع در آیه قبل یعنى تا نعمت خود را در امر قبله بر شما اتمام کنم چنان که پیغمبرى از جنس شما بسوى شما فرستادم و البته ارسال پیغمبر نعمتى است بزرگ و داراى مصالح فراوانى است و بنا بقول مجاهد و حسن و قول دیگر زجاج متعلق است‏ «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی» واقع در آیه بعد، در این صورت معنا، این است بعثت رسول بسوى شما از جنس خودتان نعمتى است و چون این نعمت بزرگ را بشما عنایت کردم بیاد من باشید تا من هم شما را یاد کنم و شکر نعمت مرا بجا بیاورید تا بشما پاداش عنایت کنم و این خطاب بنا بقول جمیع مفسرین مخصوص عرب است‏

رَسُولًا …– منظور از آن حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و اله است‏

مِنْکُمْ …– یعنى آن پیغمبر در نسب از شما طایفه عرب است و این موضوع چون موجب شرافت و نام نیک و افتخار عرب میگردد لذا نعمتى براى آنان محسوب میشود علاوه چون اعراب داراى نخوت و غرور مخصوصى هستند اگر پیغمبرى بسوى آنها از غیر عرب مبعوث میگردید هرگز از او متابعت نمیکردند.

یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا …– آیات ما را- که منظور از قرآن است براى شما بخواند

وَ یُزَکِّیکُمْ …– و او شما را بواسطه امر باطاعت پروردگار و جلب خشنودى او در معرض ترقى و کمال قرار بدهد احتمال میرود معناى آن این باشد که او شما را بواسطه شهادت درباره شما بترقى و کمال نسبت بدهد تا مردم شما را به این وصف بشناسند

وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ …– او بشما کتاب و حکمت بیاموزد و مراد از کتاب حکمت قرآن است و ایندو وصف را از جهت اینکه داراى معانى مختلف و متفاوت است ذکر کرده است چنان که مى‏گوییم: «خداوند بهمه امور عالم دانا و بر همه آنها قادر است».

بعضى گفته‏اند «مراد از کتاب قرآن و منظور از حکمت وحى ‏هایى است که بطور سنّت در زمینه احکام بآن حضرت میرسید».

وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ …– و چیزهایى که راهى بدانستن آنها نداشتید، با ذکر دلیل و برهان بشما بیاموزد و کلمه تعلم در جایى بکار میرود که مطلب را با ذکر دلیل عقلى بیان کنند و لذا این موضوع هم، مناسب است که در ردیف نعمت‏ها محسوب گردد.

 

 

 

 

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۵۲]

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ (۱۵۲)

[ترجمه‏]

پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر نعمت مرا بجاى آورید و کفران نعمت نکنید (۱۵۲)

شرح لغات:

ذکر: یادآورى مطلب در ذهن و این موضوع خود بخود و گاهى بوسیله گفتار و تذکّر شخص دیگرى انجام میگیرد این کلمه هر چند اغلب بعد از فراموشى بکار میرود ولى در اصل لغت معناى آن عمومیّت دارد فرق میان ذکر و خاطر این است که خاطر تنها آنچه در ذهن خطور میکند گفته میشود ولى ذکر گاهى بوسیله قول نیز صورت مى‏گیرد.

تفسیر

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ …– در معناى آن چند قول است:

۱- سعید بن جبیر میگوید: یعنى شما مرا بواسطه اطاعت بیاد بیاورید تا من هم شما را بوسیله رحمت خود بیاد بیاورم چنان که فرمود «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»[۷] یعنى خدا و رسول را اطاعت کنید تا مشمول رحمت گردید.

۲- ابن عباس میگوید: یعنى مرا بوسیله اطاعت بیاد بیاورید تا شما را بوسیله کمک و امداد خود یادآورى کنم همانطور که فرمود: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۸] یعنى کسانى که در رضایت ما کوشش مى‏کنند آنان را براههاى موفقیّت هدایت مى‏کنیم».

۳- ابن کیسان میگوید یعنى شما مرا بوسیله شکر نعمت من بیاد بیاورید تا من شما را بواسطه افزودن نعمت‏هاى خود یاد کنم چنان که فرمود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»[۹] یعنى هر گاه شکر نعمت مرا بجا بیاورید بر نعمت شما میافزایم».

۴- بعضى گفته‏اند یعنى «مرا در روى زمین بیاد بیاورید تا شما را در موقعى که در زیر زمین قرار خواهید گرفت یاد کنم چنان که در دعا هست: خدایا مرا در هنگام بلا آن موقعى که فراموشکاران از مردم فراموش مى‏کنند تو یاد کن».

۵- برخى گفتند یعنى «در دنیا بیاد من باشید تا در آخرت بیاد شما باشم».

۶- بعضى گفتند «در هنگام نعمت و رفاه بیاد من باشید تا هنگام شدّت و گرفتارى شما را یاد کنم همانطور که فرمود «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[۱۰] یعنى اگر او (یونس علیه السلام) بتسبیح و ستایش خدا نمى‏پرداخت میبایست تا قیامت در شکم ماهى زیست کند» و در خبر وارد شده است در هنگام رفاه متوجّه خداوند باش تا در هنگام شدت او بتو توجه کند».

۷- برخى مى‏گویند: «یعنى شما مرا بوسیله دعا یاد کنید تا بوسیله اجابت یاد کنم بدلیل قول خداوند «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۱۱] یعنى بخوانید تا اجابت کنم».

از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود: «پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و اله فرمودند: فرشته ‏اى که اعمال را مى ‏نویسد نامه اعمال انسان را اول روز و اوّل شب براى ثبت اعمال مهیّا مى‏کند شما در اول افعال روزانه و آخر آن، عمل خیرى انجام بدهید تا در صحیفه اعمال شما درج گردد.

در این صورت خداوند ما بین آن دو را انشاء اللَّه مى‏بخشد زیرا فرمود: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ‏».

ربیع درباره این آیه مى‏گفت: «ان اللَّه ذاکر من ذکره و زائد من شکره و معذب من کفره یعنى خداوند کسانى را که بیاد او باشند یاد مى‏کند و بر نعمت افرادى که شکر نعمت او را بجا میآورند میافزاید و کسانى که کفران نعمت وى را مى‏کنند عذاب مینماید»

وَ اشْکُرُوا لِی …– یعنى شکر نعمت‏هاى مرا بجا بیاورید و آنها را اظهار کنید و بآنها اعتراف بنمائید.

وَ لا تَکْفُرُونِ …– یعنى نعمت‏هاى مرا بواسطه انکار آنها هرگز نپوشانید و نعمتى که مخصوصاً مورد نظر است نعمتى است که از صدر آیه استفاده گردید و آن وجود با برکت پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم است.

 

 

 

[سوره البقره (۲): آیه ۱۵۳]

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (۱۵۳)

[ترجمه‏]

اى اهل ایمان! در انجام طاعات و عبادات از صبر و نماز کمک بگرید که خداوند با صابران است (۱۵۳)

تفسیر:

بتفسیر «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ» واقع در این آیه قبلًا پرداختیم‏[۱۲]. خداوند مؤمنین را به‏ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» مورد خطاب قرار داده میفرماید:

اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ …– «ضمیر دو نوع است

۱- خوددارى از افعال ناپسندى که که نفس انسان بآنها تمایل دارد

۲- وادار ساختن آن بر طاعاتى که انجام آنها براى انسان سنگین و دشوار است بهمین معنا حضرت امیر مؤمنان علیه السلام اشاره کرده میفرماید:الصَّبْرُ صَبْرانِ صبر عَلى‏ ما تکره و صبر على ما تحبّ» یعنى: صبر بر دو نوع است ۱- صبر بر آنچه بر تو سنگین و دشوار است و بانجام آن میل دارى ۲- صبر و خود دارى از آنچه دوست میدارى منظور این است که بوسیله این دو نوع صبر کمک بجوئید

وَ الصَّلاهِ …– بوسیله نماز نیز که متضمّن یادآورى از خدا و خشوع در برابر او و تلاوت قرآن که بر وعده ثواب و عذاب و هدایت مشتمل است کمک بجوئید البتّه نماز که داراى این اوصاف است انسان را بحسنات مى‏خواند و از سیّئات باز میدارد.

مفسّرین در اینکه از «صبر و نماز» براى انجام چه عملى باید کمک گرفت و استعانت جست اختلاف نظر دارند بعضى گفته‏اند منظور این است که از این دو چیز براى انجام همه طاعات کمک بگیرند مثل اینکه فرموده است از راه انجام این دو عبادت براى انجام سایر عبادات و طاعات استعانت بجوئید.

برخى میگویند مراد این است که از این دو چیز براى جهاد در راه خداوند استعانت بجوئید.

 

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ …– در معناى آن دو وجه است:

۱- خداوند از لحاظ کمک و نصرت با صابرین است همانطور که مى‏گوییم «چون سلطان با تو است» با هر که برخورد کنى مهم نیست یعنى سلطان تو را کمک خواهد کرد.

۲- معناى خداوند با صابرین است این است که خداوند بآنها توفیق میدهد و آنان را تجهیز و تسدید میکند و در نتیجه انجام عبادات و ترک افعال ناپسند براى آنان آسان میگردد نظر آن این جمله است:

وَ یَزِیدُ اللَّهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْا هُدىً …[۱۳]– یعنى خداوند بر هدایت کسانى که بدایت الهى را پذیرفته ‏اند، میافزاید کلمه «مع» در اینجا جائز نیست بمعناى «اجتماع در یک مکان» باشد زیرا اجتماع در مکان از اوصاف اجسام است بطور کلى منزّه است.

ضمناً این آیه دلالت دارد بر اینکه تشریع نماز لطفى است از جانب خداوند ببندگان خود که بآنوسیله بر انجام سایر عبادات توفیق حاصل کنند چنان که فرمود «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[۱۴]. یعنى نماز از فعل قبیح و ناپسند انسان را بازمیدارد.

 

 

 

 

 [سوره البقره (۲): آیه ۱۵۴]

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (۱۵۴)

[ترجمه‏]

بآن کسانى که در راه خدا کشته میشوند، «مرده» نگوئید بلکه آنان زنده هستند ولى شما متوجّه نیستید.

شرح لغات‏

سبیل: راه و بجهاد، باین مناسبت سبیل اللَّه گفته میشود که آن راهى است بسوى ثواب خداوند.

حیاه: در انسان و بسیارى از موجودات منشأ علم و قدرت و اراده است و موت خلاف آن است.

شعور: ادراکى است که از راه مشاعر صورت مى‏گیرد و لذا خداوند به «شاعر» متصف نمیگردد.

بعضى گفته‏اند شعور بآن قبیل ادراک گفته میشود که از راه حسّ صورت بگیرد و لطیف هم باشد و آن از «شعر» بمعناى موى مأخوذ است و «شاعر» را باین مناسبت شاعر میگویند که درکهاى لطیف و دقیقى در تنظیم الفاظ و معانى دارد.

تفسیر:

پس از اینکه خداوند بصبر و نماز بمنظور کمک گرفتن از آنها و افزودن نیرو بوسیله آنها در راه جهاد بوسیله آنها در راه جهاد امر نمود، فرمود:

وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ …– بکسانى که در راه خدا در جهاد کشته میشوند هرگز «اموات» نگوئید.

بَلْ أَحْیاءٌ …– در معناى این عبارت چند قول است:

۱- ابن عباس و قتاده و مجاهد و حسن و عمر و بن عبید و واصل بن عطا میگویند: مراد این است که آنان نمرده ‏اند و در حقیقت تا روز قیامت زنده میباشند جبائى و رمّانى و جمیع مفسرین همین قول را اختیار کرده ‏اند و صحیح هم همین است

۲- مشرکین مى‏ گفتند اصحاب محمّد بدون جهت خود را در جنگها بکشتن میدهند و آنان بکشته شدن از بین میروند و نابود مى ‏شوند خداوند در جواب آنها اعلام کرد که گفتار مشرکین ابداً درست نیست و مقتولین در جهاد در روز قیامت مجدّداً زنده میشوند و بپاداش خود مى ‏رسند این قول را غیر از بلخى هیچکس نگفته است.

۳- اصمّ میگوید مراد این است که کشته شدگان راه خدا چون داراى هدایت و ایمان و دین صحیح هستند نمرده‏اند و زنده هستند بدلیل گفتار خداوند: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ»[۱۵] یعنى آیا کسى که مرده بود و او را زنده نمودیم که منظور از مرگ و زندگى ضلالت و هدایت است».

۴- مقصود این است که چون از آنها نام نیک در روزگار باقى مانده است زنده میباشند، چنان که حضرت امیر مؤمنان علیه السَّلام فرمود:

«هلک خزّان الأموال و العلماء باقون ما بقى الدّهر اعیانهم مفقوده و آثارهم فی القلوب موجوده»

یعنى آنان که مالک‏ گنجهایى از اموال بودند هلاک گردیدند ولى علماء تا روزگار باقیست زنده هستند هر چند بدنهاى آنها از نظر پنهان، امّا آثار آنها در دلها موجود است.

مؤلف: در میان این اقوال همانطور که گفتم تنها قول اوّل مورد اعتماد است زیرا اجماع مفسرین بر طبق همان قول است بعلاوه خطاب در آیه مخصوص مؤمنین است و آنها مسلماً میدانستند که شهداء راه خدا هدایت یافته و بر حق میباشند و نیز میدانستند که روز قیامت آنها زنده میشوند و به پاداش خود میرسند لذا صحیح نیست نسبت باین معانى که در قول دوم و سوّم مذکور است بمؤمنین گفته شود «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ».

و دیگر اینکه اگر مراد قول دوّم و سوم بود فائده‏اى براى تخصیص این معنا بشهدا نبود زیرا غیر شهدا هم روز قیامت زنده میشوند و از غیر شهدا نیز افراد بسیارى هدایت یافته و داراى حیات بمعناى دین صحیح و هدایت الهى میباشند.

و نیز چون مؤمنین که در آیه مورد خطاب واقع شده‏اند میدانستند هر که در راه خدا بمیرد بنام نیک و افتخار جاوید نائل گشته است لذا صحیح نیست بآنها گفته شود «وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ ..

روى این جهات، تنها قول اول صحیح است و علّت اینکه حیات بعد از مرگ در این آیه بشهدا تخصیص داده شده است با اینکه در واقع این موضوع اختصاص بآنها ندارد این است که بشارتى ببازماندگان آنان و سایر مؤمنین- با توجّه بوصفى که براى آنها در آیه واقع در سوره دیگر ذکر گردیده است که‏ «یُرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[۱۶]– داده شود.

 

 

 

روح در عالم برزخ در قالب مثالى است‏

اگر کسى بگوید ما مى‏بینیم که اجساد شهدا روى زمین افتاده و در آن آثارى‏ از حیات ابداً دیده نمیشود به این وصف چگونه گفته شده است که شهدا پس از مرگ زنده هستند؟

جواب این سؤال این است که طبق مذهب علماء امامیّه خداوند براى ارواح آنها پس از مرگ «قالب‏هایى» مانند قالب دنیوى قرار میدهد که با آن در «عالم برزخ متنعّم هستند هر چند بدن دنیوى آنها در زیر خاک مدفون شده باشد».

بنا بر این قول ثواب و عذاب در آن عالم به «انسان» میرسد زیرا انسانیت «انسان» وابسته بروح است نه بجثّه‏اى که در زیر خاک مدفون است.

مؤیّد این قول روایتى است که شیخ بزرگوار ابو جعفر طوسى ره در کتاب تهذیب بسند خود از على بن مهزیار از قاسم بن محمّد از حسین بن احمد از نویس بن ظبیان نقل کرده است که او میگوید من در حضور حضرت صادق علیه السلام نشسته بودم آن حضرت رو بمن کرد و فرمود: مردم درباره ارواح مؤمنین چه میگویند؟ عرض کردم مى ‏گویند خداوند آنها را در پیکر پرندگان سبز رنگ در قندیلهایى در زیر عرش قرار میدهد حضرتش فرمود سبحان اللَّه!!! این چه قولى است. مؤمن در نزد خدا عزیزتر از آنست که او را در پیکر پرنده‏اى قرار بدهد! اى یونس! هنگامى که خداوند مؤمن را قبض روح میکند روح او را در قالبى مانند همان قالب که در دنیا داشت جا میدهد ارواح مؤمنین در قالب‏هاى برزخى خود متنعّم هستند میخورند و مى ‏آشامند و موقعى که یکى از مؤمنین از دنیا رفت و بجمع آنها ملحق گردید آنها او را با همان قیافه که در دنیا داشت می شناسند و نیز على بن مهزیار از ابن ابى عمیر از حماد از ابو بصیر نقل میکند که از حضرت صادق علیه السلام درباره ارواح مؤمنین، پس از مرگ سؤال نمودم حضرتش فرمود: با همان قیافه ‏ها که در دنیا داشتند در بهشت بسر میبرند بطورى که اگر او را به بینید مى‏گویید این همان شخص است.

 

 

 

زندگى پس از مرگ بصورت دیگر

آنچه در فوق گفته شد بنا بر مذهب کسانى است که براى روح پس از مرگ استقلال و تجرّد قائلند و امّا آن عدّه از دانشمندانى که بروح مجرّد قائل نیستند وانسانیّت انسان را منحصر در همین بدن محسوس میدانند و روح را چیزى جز نفسى که در مجراى تنفّس جارى است نمیدانند، بگویند: حیات انسان تنها باین نیست که این بدن با تمام اجزاء خود موجود باشد بلکه اجزاء لطیفى که وسیله تحقق حیات است در حین مرگ از انسان جدا میشود و در عالم برزخ نعمت‏هاى الهى بآن اجزاء که زنده است میرسد».

بعضى دیگر گفته ‏اند ممکن است در عین حال که جثّه انسان روى زمین افتاده یا زیر خاک مدفون گردیده است او نمرده باشد و لذّات را درک مى ‏کند چنان که شخصى که در خواب است لذّات را درک مى‏کند با اینکه با بدن خود چیزى را حسّ نمیکند این شخص که در عین حال بوسیله بدن خود چیزى را درک نمى‏کند بواسطه رؤیاهایى که مى ‏بیند این مسرّت و لذّات را درک مینماید حتى دوست میدارد که خوابش طولانى ‏تر شود تا از لذّات بیشترى بهره‏مند گردد. در حدیث نیز وارد گردیده است که بقبر مؤمن وسعت داده میشود و باو گفته میشود نم نومه العروس یعنى مانند عروس بخواب راحت و لذّت بخش مشغول باش».

وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ …– یعنى شما نمیدانید که کشته‏ شدگان راه خدا زنده میباشند.

ضمناً این آیه بر صحّت مذهب ما درباره سؤال قبر و اینکه مؤمنین بثواب و گناهکاران بعقاب، پس از مرگ نائل میگردند، دلالت کامل دارد و اخبار نیز بطور روشن بر این مطلب دلالت دارند و علّت اینکه بلخى آیه را بر زندگى روز قیامت حمل کرده است این است که او عذاب قبر را منکر است.

 

 

 

 

[سوره البقره (۲): آیه ۱۵۵]

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ (۱۵۵)

[ترجمه‏]

البته شما را بمقدارى از ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و میوه‏ها آزمایش مى‏کنیم و بکسانى که در برابر این امور صبر میکنند بشارت بده‏

شرح لغات‏

لنبلونّکم: آزمایش مى‏کنیم.

خوف: ترس.

جوع: گرسنگى.

ثمره: میوه.

 

تفسیر:

پس از اینکه خداوند عباداتى را که بندگان خود را بانجام آنها مکلّف ساخته است بیان کرد، ببیان مشقّتها و مشکلاتى که بوسیله آنها آنان را آزمایش مى‏کند پرداخت و فرمود:

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ …– البته شما را امتحان مى‏کنیم. مراد این است که نحوه عمل کسى را که آزمایش میکند نسبت بشما انجام میدهیم تا آنچه ما واقعاً میدانستیم محقّق و ظاهر گردد.

عطا و ربیع میگویند: این خطاب مخصوص اصحاب پیغمبر است ولى اگر بگوئیم که خطاب بهمه مردم متوجه است نیز صحیح است.

بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ …– مقصود این است که بمقدارى از ترس نه ترس همیشگى و همچنین بمقدارى از گرسنگى و مقدارى از نقصان اموال و مقدارى از نفوس و این نکته را از این نظر پروردگار متعال تذکر داد که افراد، خود را براى تحمّل مشکلات و مشقتهایى که در راه کمک به پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله پیش میآمد آماده کنند و ترس باین علت پیش میآمد که دشمنانى از مشرکین همواره قصد اذیّت آنان را داشتند و علّت گرسنگى این بود که در نتیجه اشتغال بجهاد در راه خدا بمعاش و اقتصاد آنها لطمه بزرگى وارد میآمد بعلاوه لازم بود براى تأمین بودجه جهاد از مال خود انفاق کنند.

بعضى گفته‏اند: «علت گرسنگى قحطى و کمیابى موادّ غذایى بود که در میان آنان پدید آمد».

و علت نقصان اموال این بود که بواسطه اشغال بجنگهاى مداوم فرصت آباد کردن زمینها را نداشتند و جهت نقصان نفوس کشته شدن در جنگها بهمراه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بود.

بعضى گفته‏اند «علّت نقصان اموال هلاکت چهارپایان آنها بود».

وَ الثَّمَراتِ …– بعضى گفته‏اند «مراد از آن: از بین رفتن میوه‏هاى درختان و کمبود زراعت و گیاهان است». برخى میگویند: «منظور از آن فرزندان است زیرا فرزند میوه دل انسان است».

و علّت نقصان میوه‏ها این بود که بواسطه اشتغال بجهاد، از تعمیر باغهاى خود و معاشرت با زنان باز میماندند و در نتیجه بمیوه‏هاى آنها لطمه وارد میآمد و کمتر از آنها فرزند متولّد مى‏گردید.

البتّه این آزمایشها. بمقتضاى حکمت و لطف و مصلحت پروردگار صورت میگیرد و او پاداشهاى سنگینى که موجب خشنودى آنان میشود عنایت مى‏کند.

در وجه مصلحت و لطف این آزمایشها دو قول است:

۱- کسانى که بعد از آنها بوجود میآیند هنگامى که با این نوع پیش آمدها و مشکلات برخورد میکنند بدانند که اینها دلیل پستى مقام انسان نیست زیرا این امور براى اصحاب پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله که از لحاظ مقام و منزلت از آنها بالاتر بوده‏اند نیز پیش آمده است.

۲- هنگامى که کفّار به بینند، مؤمنین در راه یارى پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله در عین حال که با این نوع مشکلات و مشقتها همیشه مواجه هستند، از یارى او صرف نظر نمیکنند: بلکه هم چنان با بصیرت کامل به پشتیبانى و یارى خود ادامه میدهند، از این جریان پى میبرند که آنان یقین و معرفت کامل بصحت و حقانیّت دین اسلام پیدا کرده‏اند و همین موضوع موجب میگردد که کفّار بدین اسلام توجّه کنند و بالأخره در ردیف مسلمانان درآیند.

وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ …– صابران را بپاداشهاى سنگین و عواقب نیکو که در نتیجه‏ تحمّل این مشکلات و مشقّات خداوند بآنها عنایت خواهد فرمود بشارت بده‏

 

 

 

 

 

 [سوره البقره (۲): آیات ۱۵۶ تا ۱۵۷]

الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (۱۵۶) أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (۱۵۷)

[ترجمه‏]

آنان که چون مصیبتى بآنها فرا رسد میگویند ما بفرمان خدا پدید آمده و مملوک او هستیم و بسوى او رجوع خواهیم کرد (۱۵۶) در رودها و الطاف و رحمت خاص الهى مخصوص آنها است و آنان در حقیقت هدایت یافته‏گانند

شرح لغات‏

مصیبت: مشقّتى که در روح انسان اثر مى‏کند.

رجوع: بازگشت.

اهتداء: رسیدن بحق.

 

 

تفسیر

خداوند صابران را توصیف نموده میفرماید:

الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ …– آنان کسانى هستند که هنگامى که مصیبتى بخود آنها یا مالشان وارد گردید خود را آماده کرده آن را بخاطر اجر و پاداش الهى تحمّل مى‏کنند.

قالُوا إِنَّا لِلَّهِ …– مفاد این جمله اقرار ببندگى خداوند است یعنى ما بندگان خدا هستیم.

وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ …– مفاد این جمله اقرار ببعث روز قیامت است یعنى بازگشت ما بسوى حکم پروردگار است لذا حضرت امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: انَّ قولنا إِنَّا لِلَّهِ‏ اقرارا على انفسنا بالملک‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ اقرارا على انفسنا بالهلک یعنى اینکه مى‏گوییم‏ «إِنَّا لِلَّهِ» این، اقرار و اعتراف است از طرف ما به اینکه ما مملوک خدا میباشیم‏ وَ «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» اعتراف بمردن است».

و علّت اینکه کلمه «استرجاع» یعنى‏ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تسلیت و تغریت در مقام مصیبت محسوب میشود این است که دلالت دارد به اینکه مصیبتى که رخ داده‏ است اگر از روى عدالت است خداوند آن را جبران خواهد کرد و اگر از روى ظلم است خداوند از آنکه این مصیبت را وارد کرده است انتقام خواهد کشید تقدیر کلام این است که ما مملوک خدا بوده در برابر فرمان او تسلیم و بتدبیر وى راضى انتقام میباشیم و بسوى او بازگشت میکنیم یعنى سرانجام بنقطه‏اى که او منحصراً با کمال عدالت حکم خواهد کرد برمیگردیم و در حدیث وارد شده است: «کسى که هنگام مصیبت‏ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بگوید خداوند مصیبت او را جبران مى‏کند و عاقبت وى را نیکو میگرداند و بر آن مصیبت، عوض شایسته ‏اى که موجب خشنودى انسان گردد قرار میدهد».

حضرت امیر مؤمنان علیه السلام فرمودند: «کسى که بمصیبتى گرفتار گردیده است هر موقع که متذکّر آن شود- و لو بعد از مدّت بسیار طولانى- و استرجاع کند خداوند مانند پاداش روز مصیبت را باد عنایت میفرماید» حضرت صادق علیه السلام از پدران بزرگوار خود از رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل کرده است کسى که داراى چهار چیز باشد خداوند او را از اهل بهشت مینویسد ۱- خود را در پناه «لا اله الّا اللَّه» قرار دهد ۲- هنگامى که نعمتى باو رسید «الحمد للَّه» بگوید ۳- موقعى که گناهى از وى صادر گردید «استغفر اللَّه» بگوید ۴- هنگامى که مصیبتى باو رسید «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بگوید».

أُولئِکَ …– اشاره است بصابرانى که مورد توصیف قرار گرفت.

عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ …– درودهاى فراوان از پروردگارشان مخصوص آنان است این جمله داراى معناى دعا است براى اینکه منظور درود همیشگى است چنان که دعا چون تکرار میشود مستلزم دوام و همیشگى است.

ابن عباس میگوید: صلوات بمعناى برکات است و بعضى آن را بمعناى مغفرت گرفته ‏اند.

وَ رَحْمَهٌ …– یعنى نعمت دنیا و آخرت، زیرا رحمت بمعناى نعمت بر محتاج است و هر فردى بنعمت خدا در دنیا و آخرت محتاج میباشد.

وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ …– آنان، در اینکه در برابر مقدّرات الهى تسلیم هستند و در برابر مصیبت‏ها «استرجاع» میگویند راه حق و صواب را، یافته‏اند و بعضى گفته‏اند مراد این است که آنان براه بهشت و ثواب نائل گردیده‏اند.

عمر بن خطّاب هنگامى که این آیه را میخواند مى‏گفت: «خداوند بمقتضاى عدالت خود در مقابل مصیبت، صلوات و رحمت عنایت کرده بعلاوه صابران را برسیدن بحق و صواب توصیف نیز فرموده است»

 

_____________________________________________________________________

 

[۱] آیه ۱ سوره طلاق یعنى اى پیغمبر هنگامى که زنها را طلاق گفتید.

[۲] آیه ۴۸ سوره مائده یعنى ما بر هر قومى شریعت و طریقه‏اى مقرّر داشتیم.

[۳] این مطلب با آنچه قبلا گفته شد که قبله نصارى محل تولّد حضرت عیسى علیه السّلام است منافات دارد.

[۴] در آیه ۱۴۴ سوره بقره

[۵] آیه ۱۴ سوره الفجر یعنى خداوند در کمین‏گاه ستمکارانست.

[۶] آیه ۱۶ سوره الشورى یعنى حجت آنها لغو و باطل است.

[۷] آیه ۱۲۳ سوره آل عمران

[۸] آیه ۶۹ سوره عنکبوت

[۹] آیه ۷ سوره ابراهیم

[۱۰] آیه ۱۴۳- ۱۶۴ سوره الصافات

[۱۱] آیه ۶۰ سوره غافر

[۱۲] در آیه ۴۵ همین سوره

[۱۳] آیه ۷۶ سوره مریم

[۱۴] آیه ۴۵ سوره عنکبوت

[۱۵] آیه ۱۲۲ سوره انعام

[۱۶] آیه ۱۶۹- ۱۷۰ سوره آل عمران یعنى کسانى که در راه خدا بشهادت رسیدند زنده هستند و روزى خود را از پروردگار متعال دریافت میدارند و بآنچه خداوند بآنها از فضل خود عنایت کرده است شادمان و مسرور میباشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=