حکایات_تفسیرمجمع البیان

داستان حضرت داود(ع) مبارزه با جالوت

داستان:

داستان داود آن چنان که على بن ابراهیم بن هاشم از امام صادق علیه السلام نقل کرده اینست که خداوند به پیامبر آنان وحى کرد که جالوت را کسى مى‏کشد که زره موسى بر اندام او مناسب باشد و او یکى از فرزندان «لاوى بن یعقوب» و اسمش «داود» است و پدر داود (ایشا) ده پسر داشت که داود کوچکتر از همه بود وقتى خداوند طالوت را براى بنى اسرائیل برانگیخت و آنان را براى جنگ با جالوت جمع آورى کرد فرستاده شد این طالوت بسوى پدر داود (ایشا) و باو گفت پسرانت را حاضر کن وقتى همه حاضر شدند یک یک آنها را خواست و زره موسى را بر آنها پوشاند بر بعضى بلند و بر بعضى کوتاه بود به (ایشا) گفت آیا پسر دیگرى هم دارى که نیامده باشد گفت آرى کوچکترین فرزندم را براى چراندن گوسفند بصحرا فرستاده ‏ام گفت او را حاضر کن پدر داود کسى را فرستاد و داود را از صحرا خواست داود برگشت و با خود فلاخن داشت‏ در بین راه که میآمد سه عدد سنگ از راه برداشت و در ترکش انداخت طالوت آن زره را به داود پوشاند، درست باندازه او بود.

داود پوشید و آمد در برابر جالوت در حالى که جالوت سوار فیل بود و تاجى بر سر داشت و در پیشانى ‏اش یاقوتى بود که میدرخشید و لشکریانش هم در برابرش صف کشیده بودند.

داود سنگى به میمنه و قسمت راست لشکر جالوت انداخت و به آنها خورد و گریختند سنگ دوم را بجانب میسره و قسمت چپ لشکر انداخت به آنان نیز اصابت کرد و فرار کردند سنگ سوم را به جانب خود جالوت پرتاب کرد به پیشانى جالوت خورد و تا مغزش فرو رفت و جسد بى‏ جانش روى زمین قرار گرفت.

بعضى گفته ‏اند که جالوت براى قضاى حاجت بیرون آمد که داود بجانب او سنگى با فلاخن انداخت و آن سنگ بین دو چشم جالوت خورد و از پشت سرش بیرون آمد و نیز بر بسیارى از لشکریان سنگ خورد و آنان را کشت و جمعیت فرار کردند (از وهب و بسیارى از مفسران) «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ» و خدا هفت سال پس از کشته شدن جالوت باو سلطنت و قدرت داد (از ضحاک) و نیز خداوند باو مقام نبوت را عنایت فرمود در حالى که قبل از کشتن جالوت، نبى نبود پس خداوند دو مقام نبوت و سلطنت در یک شخص جمع کرده و بهنگام مرگ طالوت، داراى هر دو منصب شد زیرا کسى که مقام نبوت و پیامبرى ندارد نمیتواند ریاست و فرمانروایى بر پیامبر داشته باشد چون پیامبر جز بحق سخن نمیگوید و خبر نمیدهد و بظاهر و باطن او اعتماد و اطمینان هست و بر غیر پیامبر چنین اعتمادى نیست (از حسن) بعضى میگویند جائز است شخص عادى که مقام نبوت را ندارد ریاست کند با وجود پیامبر ولى باین شرط که بامر و مشورت و دستور پیامبر کار کند.

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره البقره آیه۲۴۴–۲۵۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=