الصافات - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الصافّات‏ ۱۱ الی ۲۰

[سوره الصافات (۳۷): آیات ۱۱ تا ۲۰]

فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ (۱۱)

بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ (۱۲)

وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ (۱۳)

وَ إِذا رَأَوْا آیَهً یَسْتَسْخِرُونَ (۱۴)

وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ (۱۵)

أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (۱۶)

أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ (۱۷) قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ (۱۸)

فَإِنَّما هِیَ زَجْرَهٌ واحِدَهٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ (۱۹)

وَ قالُوا یا وَیْلَنا هذا یَوْمُ الدِّینِ (۲۰)

ترجمه:

۱۱- از ایشان (مشرکان مکه) بپرس آیا ایشان در آفرینش تواناترند یا کسانى که (پیش از ایشان) آفریده ‏ایم ما بیگمان همه ایشان را از گلى چسبنده بیافریدم.

۱۲- (اى پیامبر از انکار مردم مکّه) تعجّب کردى و حال آنکه ایشان (تو را) بمسخره میگیرند.

۱۳- و چون پندشان دهند پندپذیر نشوند.

۱۴- و هر گاه معجزه ‏اى به بینند بمسخره میگیرند.

۱۵- و گویند این جز جادویى هویدا نیست.

۱۶- آیا چون بمیریم و خاک و استخوانهایى باشیم چگونه زنده میشویم.

۱۷- آیا پدران گذشته ما نیز زنده میشوند.

۱۸- (اى رسول) بگو آرى و حال آنکه شما خوار باشید.

۱۹- پس بدون شک آن یک صیحه و فریاد است پس آن گاه ایشان مینگرند

۲۰- و گویند واى بر ما این روز جزا و پاداش است.

قرائت:

اهل کوفه جز عاصم (بل عجبت) بضمّه تاء خوانده و باقى از قاریان به فتحه آن خوانده ‏اند، و ابن عامر و اهل مدینه غیر ورش (او آباؤنا) با واو ساکنه خوانده و باقى بفتح آن قرائت کرده و همین طور در سوره واقعه.

دلیل:

ابو على گوید: کسى که (بل عجبت) بفتح خوانده معنایش (بل عجبت من انکارهم البعث و هم یسخرون) بلکه تعجّب کردى از انکار کردنشان روز قیامت را و حال آنکه آنها مسخره میکنند، یا تعجّب کردى از نزول وحى را بر خودت و حال آنکه مسخره میکنند، و ضمّه تاء” عجبت” در آنچه که گمان کرده‏اند قرائت على علیه السلام و ابن عباس را و از شریح روایت شده انکار این، زیرا گوید که خداوند تعالى تعجّب نمیکند، و بعضى احتجاج کردند بقول خدا وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ‏ و این دلالت نمیکند که خدا تعجّب را اضافه بخود کرده است، و لکن معنایش اینست” و ان تعجب فعجب” است، و قول ایشان نزد شما و مقصود در ضمّه دادن اینکه انکار بعث و زنده شدن در روز قیامت با اثبات قدرت بر ایجاد و آفریدن عجیب است، و روشن میشود این مطلب نزد کسى که پیش شما استدلال میکند از آنچه مى‏ گویید در آن این قسم از کلام را هر گاه وارد شود بر شما مثل آن، چنانچه البتّه قول خدا أَسْمِعْ بِهِمْ‏ وَ أَبْصِرْ معنایش اینست که این گروه از کسانى هستند نزد شما که اینگونه در باره آنها مى‏گویید و همین طور قول خدا فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ نزد کسى که لفظ را بنا بر استفهام قرار نداده و بنا بر این نحو است قول خدا” وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ”” و وَیْلٌ‏ … لِلْمُکَذِّبِینَ” و قول او” لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى‏” و جایز نیست که” عجب” در توصیف خداى قدیم سبحان باشد چنانچه در وصف انسان است براى آنکه تعجّب در ما البتّه وقتى میشود که ما مشاهده کنیم چیزى را که مثلش را ندیده‏ایم و سببش را هم نشناخته‏ایم و این از خداى قدیم منتفى است.

 

 

لغت:

لازب: لازب و لازم به یک معناست تبدیل شده باء به میم.

نابغه شاعر گوید:

و لا یحسبون الخیر لا شرّ عنده‏ و لا یحسبون الشرّ ضربه لازب‏

گمان نمیکنند خیرى را که شرّى نزد آن نباشد و خیال نمیکنند شرّى را که آن ضربت چسبنده و لازم باشد، و بعضى از بنو عقیل، لاتب، با تاء میگویند و داخر بمعنى صاغر خیلى کوچک است.

تفسیر:

سپس خداوند سبحان پیامبر (ص) را خطاب نموده و گفت: فَاسْتَفْتِهِمْ‏ یعنى اى محمد” ص” از ایشان به پرس پرسش اقرار کردن‏ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً یعنى آیا ایشان از جهت صنعت محکمترند أَمْ مَنْ خَلَقْنا یا آنهایى که جلوتر از ایشان آفریدیم از امتهاى گذشته و قرنهاى پیشین اراده نموده از این کلام که ایشان از جهت خلقت محکمتر از غیرشان از امتها نیستند و حال آنکه ما ایشان را بسبب شکنجه و بلا هلاک کردیم.

و بعضى گفته ‏اند: آیا ایشان سخت‏ترند از جهت خلقت یا آنچه را که ما آفریدیم از فرشتگان و آسمانها و زمین و غلبه داد عاقل و مدرک را بر غیر عاقل مدرک.

إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِبٍ‏ یعنى ایشان گفتند که ما از آسمانها و زمین و ملائکه سخت‏تریم، پس خداوند اعلام کرد آنها را که ما آفریدیم انسان را از گل چسبنده، پس چگونه نیرومندتر از ایشان شدند، و مقصود این است که آدم را ایجاد کرد خدا از گل و ایشان نسل و اولاد اویند، پس مثل اینکه از او آفریده شده ‏اند.

ابن عباس گوید: لازب چسبیده شده از گل گرم خوب عالى است.

(بَلْ عَجِبْتَ) بلکه اى محمد” ص” از تکذیب ایشان تو را تعجّب کردى.

وَ یَسْخَرُونَ‏ مترجم گوید: و حال آنکه آنها از تعجّب تو مسخره میکنند، و کسى که تاء را ضمّه داده پس مقصود اینست که خداى سبحان پیامبرش را امر کرده که ایشان را خبر دهد به اینکه عجب از این قرآنست هنگامى که آن را عطا فرمود و گمراهان آن را مسخره میکردند و تقدیرش اینست بگو بلکه تعجب کردم و بعضى گفته‏اند: یسخرون یعنى وقتى آنها را میخوانى بسوى خدا و تأمل و دقت در دلائل و آیات او مسخره و استهزاء میکنند، و اعمش از ابى وائل روایت کرده که عبد اللَّه بن مسعود (بل عجبت) بضمه تاء میخواند، و شریح گوید: البتّه خدا تعجّب نمیکند فقط کسى تعجّب میکند که نمیداند پس من آن را بابراهیم تذکر دادم، پس گفت که شریح معجب و خودبین برأى خود میباشد، عبد اللَّه بن مسعود (بل عجبت) بضمه خوانده و عبد اللَّه از شریح داناتر بقرآن و بدین بود، و نسبت دادن عجب را بخداى تعالى در خبر وارد شده مثل قول خدا

” عجب ربکم من شاب لیس له صبوه”

پروردگار شما تعجّب کند از جوانى که براى او شوق و آرزومندى نیست و پروردگار شما تجب کند از شما و یأس و ناامیدى شما، و این بر دو صورت میشود[۱] تعجّب کند از آنچه پسندیده باشد و معنایش استحسان است و تعجّب کند از آنچه کراهت دارد و معناى آن انکار و مذمت آنست. وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ‏ یعنى و هر گاه ایشان را از خدا بترسانند و بقرآن موعظه و پند دهند منتفع بآن نمیشوند و بآن پند نگیرند وَ إِذا رَأَوْا آیَهً و هر گاه آیه‏اى و معجزه‏اى به بینند مانند شق القمر و غیر آن‏ (یَسْتَسْخِرُونَ) یعنى استهزاء و مسخره میکنند و میگویند این عمل جادوگریست، و سخروا استسخر بیک معناست.

و بعضى گویند: یعنى بعضى استدعا میکنند از بعضى دیگر که اظهار استهزاء و مسخرگى نمایند. و برخى دیگر گفته ‏اند: یعنى باور کردند که مسخره است چنانچه مى‏گویى، استقبحه یعنى باور کرد که آن قبیح و زشت است، و استحسنه یعنى معتقد شد که آن خوبست.

وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ‏ یعنى و گفتند نیست این معجزه مگر سحرى آشکار و ظاهر أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ‏ یعنى آیا ما هر گاه مردیم و خاک شدیم و استخوان گشتیم بعد از آن محشور و زنده خواهیم شد، یعنى چگونه ما زنده میشویم بعد از آنکه خاک شدیم.

أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ‏ آیا کسانى که مقدم بر ما بودند و بهمین صفت یعنى آیا پدران ما هم مردند و خاک شدند و زنده میشوند از این استفهام قصد کردند

انکار بعث را و گفتند این نشدنى است، و کسى که واو را فتحه داده و آن را واو عطف قرار داده بر آن همزه استفهام را داخل مثل قول خدا:

أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ آیا اهل روستا ایمن شده‏اند، سپس خداوند سبحان فرمود بر پیغمبرش‏ (قُلْ) بگو بایشان‏ (نَعَمْ) آرى مبعوث و زنده میشوید وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ‏ در حالى که شما ذلیل و خوار و خیلى کوچک هستید سپس تذکر داد که بعث ایشان یک دفعه و ناگهان واقع میشود و فرمود (فَإِنَّما هِیَ) پس البتّه قصد بعث‏ زَجْرَهٌ واحِدَهٌ یک صیحه از اسرافیل است یعنى نفخه بعث یک دفعه واقع میشود، و زجره برگردانیدن از چیزى است به ترسانیدن پس مثل آنکه ایشان منع شدند از حالى که در آنند تا صحنه محشر.

فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ‏ پس ایشان در آن هنگام نگاه میکنند بسوى بعثى که آن را تکذیب کردند.

و بعضى گفتند، یعنى پس ایشان زنده‏ هایى هستند که انتظار میبرند چه بایشان از عذاب خدا میرسد. (وَ قالُوا) یعنى و میگویند در حالى که اعتراف و اقرار کننده‏ گانند بر نفوس خودشان به گناه کارى (یا وَیْلَنا) اى واى بر ما از عذاب و آن کلمه‏اى است که گوینده آن را در موقع به هلاکت افتادن میگوید و مانند آنست جمله” یا حسرتنا” و از این قبیل کلمات را بنا بر وجه آگاه کردن بر بزرگى حال میگویند.

هذا یَوْمُ الدِّینِ‏ ابن عباس گوید: یعنى روز حساب و قتاده گوید: روز پاداش و مقصود اینست که ایشان اعتراف بحق میکنند در حالى که معترف و پشیمانند.

_________________________________________________________

[۱] – مترجم گوید: ممکنست که بجاى صبوه صنعه باشد یعنى پروردگار شما تعجّب کند از جوانى که براى او صنعت و شغلى نباشد.

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=