ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الصافّات ۱۶۱ الی ۱۷۰
[سوره الصافات (۳۷): آیات ۱۶۱ تا ۱۷۰]
فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ (۱۶۱)
ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ (۱۶۲)
إِلاَّ مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ (۱۶۳)
وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ (۱۶۴)
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (۱۶۵)
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (۱۶۶)
وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ (۱۶۷)
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ (۱۶۸)
لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۶۹)
فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (۱۷۰)
[ترجمه]
پس همانا شما و آنچه مىپرستید.
نیستید شما بر آن به فریب دهندگان.
مگر آن را که چشنده دوزخ است.
و نیست از ما مگر آن که براى اوست مقامى معین.
و همانا ما هر آینه صف کشندگانیم.
و همانا ما هر آینه تسبیح کنندگانیم.
و اگر چه بودند مىگفتند.
اگر در نزد ما ذکرى بود از پیشینیان.
هر آینه بودیم بندگان مخلص خداوند.
پس کافر شدند به آن پس زود است که بدانند.
قرائت
صال الجحیم- بر خلاف اکثریت «حسن» کلمه (صال) را به ضم (لام) قرائت کرده است.
«ابن جنّى» گوید: «ابو على» قرائت فوق را به این نحو توجیه کرده که:
(لام) براى تخفیف حذف شده و (لام) به ضمه، اعراب داده شده است.
شرح لغات:
فاتن- کسى را گویند که با آرایش خود بسوى گمراهى بخواند و اصل لغت (فتنه) از باب (فتنت الذهب بالنار) است که به معنى: خارج کردم طلا را و بصورت خالص در آوردم مى باشد.
صالى- به معنى: ملازم آتش است که در آن مى سوزد و (مصطلى) کسى را گویند که به آتش گرم شود و یا چیزى که به آتش گرم کند، و لذا صلاه گویند به خاطر این که لازمه آن دعا مى باشد و (مصلى) آن را گویند که پس از شخص سابق آمده باشد چه اینکه ملازم اثر او مى باشد.
تفسیر:
و اکنون خداوند کافران را مخاطب ساخته و فرماید:
فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ (پس همانا شما و آن چه مى پرستید) محلّ (ما) منصوب بوده چون عطف به (کم) مى باشد و مقصود چنین است: اى گروه کافران و آن که او را مى پرستید.
ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ (نیستید شما بر آن فریب دهندگان مگر آن را که چشنده دوزخ است) در این که ضمیر (ها) در کلمه (علیه) به کجا رجوع مىکند دو قول وجود دارد:
۱- قول اول این است که ضمیر (ها) به کلمه (ما تعبدون) عود میکند و تقدیر چنین است: شما و آن که عبادت مىکنید نمى توانید احدى را گمراه کنید مگر آن را که دوزخ را بچشد و به علت بدى عملش در آتش بسوزد.
برخى گفته اند: شما نمى توانید کسى را گمراه کنید مگر آن را که در علم خدا گذشته که وى کافر شده و عذاب آتش را خواهد چشید.
۲- قول دوم این است که: ضمیر (ها) در کلمه (علیه) به (اللَّه) برمى گردد و مقصود چنین مى شود که: شما بر علیه خداوند نمى توانید گمراه کنید مگر آن را که چشنده دوزخ است، چنان که گفته مى شود هلاک کننده اى نمى تواند کسى را بر خدا هلاک کند، و فلانى سود مى کند بر فلانى و ضرر مى دهد بر فلانى.
وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ (و نیست از ما مگر براى اوست مقام معلومى) این سخن «جبرئیل» به پیغمبر (ص) است و برخى گفته اند: این سخن، گفتار فرشتگان است و در این صورت چیزى در تقدیر است که مقصود چنین مى باشد: نیست از ما گروه فرشتگان فرشته اى، مگر براى اوست مقام معینى در آسمانها که خدا را در آن عبادت مى کند.
برخى گفته اند منظور از (مقام معلوم) اندازه معینى مى باشد که در آن، از امر و دستور خداوند تجاوز نمى کند چنان که صاحب مقام از مقام معین خود تجاوز نمى کند.
پس چگونه جایز است عبادت شود آن که به این صفت بوده و بنده آفریده شده مى باشد.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ (و همانا ما صف کشندگانیم) در حول عرش و منتظر امر و نهى خداوند هستیم.
و برخى گفته اند: ما ایستاده و براى نماز صف کشنده گانیم. «کلبى» گوید: صفهاى فرشتگان در آسمان مانند صفهاى مردم است در زمین.
«جبائى» گوید: کشندگانیم با بالهاى خود براى این که خدایمان را تسبیح و عبادت کنیم.
وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ (و همانا ما تسبیح کنندگانیم) یعنى نماز گزارده و منزه میداریم خداوند را از آن چه لایق او نمىباشد، و لذا گفته مى شود:
(فرغت من سبحتى) یعنى از نماز خودم فارغ شدم، چه این که در نماز تسبیح کرده میشود خداوند متعال و تعظیم مى گردد. و (مسبحون) عبارتند از کسانى که بر اساس تعظیم خداوند مىگویند: سبحان اللَّه.
وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ (و اگر چه بودند مىگفتند) کلمه (ان) در این آیه، مخفف از مثقل است چه این که (لام) بر سر خبر آن در آمده است و مقصود چنین است: بدرستى که این کافران یعنى اهل «مکه» مىگفتند:
لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً (اگر همانا نزد ما ذکرى بود) کتابى بود مِنَ الْأَوَّلِینَ (از اولین) یعنى از کتابهاى پیشینیان که بر پیامبرانشان نازل شده بود.
و برخى گفته مراد از (ذکر) علم مىباشد، در اینجا علم به عنوان (ذکر) یاد شده چون یکى از اسباب علم، ذکر مى باشد.
لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (هر آینه بودیم بندگان مخلص خداوند) آنان که عبادت را خالص براى خداوند انجام مى دهند.
پس کافران، عدم اطلاع خود از اخبار پیشینیان را بهانهاى براى امتناع از ایمان قرار داده اند.
فَکَفَرُوا بِهِ (پس کافر شدند به آن) در کلام فوق چیزى در تقدیر است و مقصود چنین مىباشد: چون قرآن به ایشان آمد به آن کافر شدند.
فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (پس زود باشد که دانند) عاقبت کفر خود را و این هشدارى بر آنان است
.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۱