الزمر - ترجمه مجمع البیان

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الزمر ۱۱ الی ۲۰

[سوره الزمر (۳۹): آیات ۱۱ تا ۲۰]

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۱۱)

وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ (۱۲)

قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۳)

قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (۱۴)

فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ (۱۵)

لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ یا عِبادِ فَاتَّقُونِ (۱۶)

وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ (۱۷)

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۸)

أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَهُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (۱۹)

لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّهٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ (۲۰)

ترجمه:

بگو که فرمان شده ‏ام اینکه عبادت کنم خداوند را، خالص کننده باشم دین را براى او.

و فرمان شده ‏ام بر آن که بوده باشم اوّل مسلمانان.

بگو همانا مى ‏ترسم، اگر نافرمانى کنم پروردگارم را، از عذاب روز بزرگ.

بگو خداوند را پرستش مى ‏کنم که خالص کننده‏ ام براى او دینم را.

پس پرستش کنید آنچه مى- خواهید غیر از او، بگو همانا زیانکاران آنانند که بر خودشان و بر کسانشان زیان کردند روز قیامت، آگاه باش این است همان زیان آشکار.

بر ایشان است از بالایشان سایبان‏هایى از آتش و از پائینشان سایبانهایى، این است که خداوند مى‏ ترساند به آن بندگانش را که اى بندگان از من بپرهیزید.

و آنان که اجتناب کردند طاغوت را از اینکه آن را پرستش کنند و بازگشتند بسوى خداوند، براى ایشان است مژدگانى، پس بشارت بده بندگانم را.

آنان که مى‏ شنوند گفتار را، پس پیروى مى‏ کنند نکوتر آن را، ایشانند آنان که هدایتشان کرد خداوند و ایشان همانانند صاحبان خرد.

آیا پس آن که حق شد بر او کلمه عذاب آیا تو نجات مى ‏دهى آن را که در آتش است.

لیکن آنان که پرهیز کردند پروردگار- شان را، بر ایشان است غرفه‏ هایى، از بالاى آنها غرفه‏ هایى بنا شده که جارى مى ‏شود از پائین آنها چشمه‏ ها، وعده خداست که خلاف نمى‏ کند خدا وعده خود را.

شرح لغات:

ظل- جمع (ظله) است و آن به معنى سایبان و پرده بلند است انقاذ- نجات دادن غرف- جمع (غرفه) بوده و آن به معنى خانه‏ هاى رفیع و بلند است‏

اعراب:

ذلِکَ یُخَوِّفُ‏-، (ذلک) مبتداء و (یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ) خبر آن است‏ أَنْ یَعْبُدُوها– در موضع نصب بوده که بدل از (طاغوت) باشد لَهُمُ الْبُشْرى‏– خبر براى‏ (الَّذِینَ اجْتَنَبُوا) مى‏باشد زجاج گوید: (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَهُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ)، در معنى شرط و جزاء است و الف استفهام در اینجا به معنى توقیف است و الف دوم براى تأکید است.

تفسیر:

خداوند به پیامبر خود خطاب کرده و مى ‏فرماید:

قُلْ‏ (بگو) اى محمد بر کافرانى که ذکرشان گذشت:

إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ‏ (همانا من امر شده ‏ام این که عبادت کنم خداوند را خالص کننده باشم براى او دین را) یعنى توحید او را کرده و غیر از او را عبادت نکنم، و عبادت خالص آن است که آمیخته با گناهان نباشد.

وَ أُمِرْتُ‏ (و فرمان شده ‏ام) نیز.

لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ‏ (بر این که بوده باشم اول مسلمانان) تا فضل سبقت و ثواب آن بر من باشد.

قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ‏ (بگو همانا میترسم اگر نافرمانى کنم پروردگارم را از عذاب روز بزرگ) که عذاب روز قیامت باشد.

قُلِ‏ (بگو) بر ایشان.

اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ‏ دینى (خداوند را پرستش مى‏ کنم خالص کننده ‏ام دینم را براى او) و طاعتم را.

فَاعْبُدُوا (پس پرستش کنید) اى گروه کافران.

ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ‏ (آن چه غیر از او را مى ‏خواهید) از بتها، و این سخن بر اساس تهدید ایشان مى ‏باشد.

قُلْ‏ (بگو) بر ایشان.

إِنَّ الْخاسِرِینَ‏ (همانا زیانکاران) در حقیقت.

الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ (آنانند که زیان کردند بر خودشان و کسانشان روز قیامت) پس بر خود سودى نکنند و در آتش کسانى را با خود نیابند چنان که در دنیا با خود اهلى داشتند، پس سود خود و کسانشان را از دست مى ‏دهند. و این قول «مجاهد» و «ابن زید» است.

«حسن» گوید: به خود زیان رساندند به این که خود را در دوزخ افکندند و از اهل زیان بردند که آنها را از دست دادند که در بهشت براى ایشان آماده شده بود. «ابن عباس» گوید: خداوند در بهشت براى هر- انسانى منزل و اهلى قرار داده است هر که خدا را اطاعت کند به آن مى‏رسد و هر که خدا را عصیان کند بسوى آتش رفته و منزل و اهلش به دیگرى داده مى- شود و این است قول خداوند که گوید: (ایشانند وارثان).

أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ‏ (آگاه باش که این است زیان بردن آشکار) که پوشیده نمى‏ ماند.

لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ (بر ایشان است از بالایشان سایبان‏هایى از آتش) یعنى پرده و روپوشهایى از آتش و دود آن که از آن به خداوند پناه مى ‏بریم.

وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ‏ (و از پائینشان پرده ‏هایى) یعنى فرشها و بسترهایى از آتش. و این که پائین آنها سایبان گفته مى ‏شود بدین جهت است که‏ براى افراد پائین‏تر، بالا و سایبان حساب مى‏ شود چه این که دوزخ داراى طبقات و درکه‏ هایى مى ‏باشد که اهل دوزخ در آن طبقات قرار مى ‏گیرند. و نیز گفته‏ اند: علت در بکار بردن سایبان‏ها در دوزخ و قطعه ‏هاى آتش مجازاً و بر سبیل توسعه در لفظ مى ‏باشد چه این که در مقابل آنان، اهل بهشت هستند که داراى سایبانها و طبقات مختلف مى ‏باشند، و مراد این است که آتش محیط به ایشان است.

ذلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ‏ (این است که مى‏ ترساند خداوند به آن بندگانش را) یعنى این عذابى را که وصف کرده میترساند خداوند به آن بندگانش را، تا بایشان رحمت کرده، آنان بواسطه امتثال اوامر خدا از آن عذاب دور بمانند، سپس خداوند بندگان خود را امر به پرهیز کرده و مى‏ فرماید:

یا عِبادِ فَاتَّقُونِ‏ (اى بندگان من بپرهیزید) که شما را هشدار داده و حجت را بر شما تمام کردم، و این که لفظ (یاء) در دو کلمه یاد شده حذف شده است به خاطر دلالت کسره بر آن مى ‏باشد.

وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ‏ (و آنان که اجتناب کردند از طاغوت) یعنى از بتها و شیطان. و برخى گفته‏اند مقصود از (طاغوت) هر فردى مى‏باشد که دعوت به عبادت غیر خدا بکند، و (تاء) در آخر این کلمه که علامت تأنیث است به مناسبت جماعت مى‏باشد، در قرائت «حسن» این کلمه به صورت «طواغیت» آمده است.

أَنْ یَعْبُدُوها (این که عبادت کنند آن را) که از عبادت او اجتناب کردند.

وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ‏ (و باز گردیدند بسوى خداوند) یعنى توبه کرده و آنچه قبلًا در دل داشتند کندند.

لَهُمُ الْبُشْرى‏ (بر ایشان است مژدگانى) یعنى بشارت، که آن عبارت است از خبر دادن به چیزى که موجب شادى و ظهور خوشى در چهره‏ ها مى‏ گردد.

«ابو بصیر» از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: شما مژده داده شدگانید و هر که از جبارى اطاعت کند او را عبادت کرده است. و سپس خداوند پیامبر خود را خطاب کرده و مى ‏گوید:

فَبَشِّرْ (پس بشارت بده) اى محمد (ص) عِبادِ (بندگانم را) که کسره به جاى (یاء) تکلم قرار گرفته است.

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏ (آنان را که مى ‏شنوند گفتار را و پیروى مى ‏کنند از نکوتر آن) یعنى آنچه که به قبول و عمل بهتر بوده و رساننده- تر به حق باشد و «سدى» گفته: پیروى مى‏ کنند از نیکوترین دستورى که به آنان شده و به آن عمل مى‏کنند.

روایت شده از «ابو درداء» که گفت: اگر سه چیز نبود خوش نداشتم که یک روز زندگى کنم، تشنگى در روزهاى گرم و سجده در نیمه‏ هاى شب و مجالست با مردمى که سخن‏هاى زیبا را انتخاب مى‏ کنند آن چنان که خرماهاى خوب را مردم جدا و انتخاب مى‏ کنند.

«زجاج» گوید: مى‏ شنوند قرآن و غیر آن را و فقط از قرآن پیروى میکنند.

و نیز چنین تفسیر شده که: مى ‏شنوند دستورها و برنامه ‏هایى که در قرآن و سنت وجود دارد و پیروى و عمل مى‏ کنند به آن چه که بهتر است زیرا که ثوابش بیشتر است، به این که به یکى از دو دستورى که افضل است عمل مى‏کنند چنان که قصاص حق بوده ولى عفو از آن بهتر است و به آن عمل مى‏کنند.

أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ‏ (آنان کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده است) یعنى آنان که وصف شدند کسانى هستند که مورد هدایت خداوندت قرار گرفته و بسوى حق هدایت شده‏ اند.

وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ‏ (و ایشان همانانند صاحبان خرد) که از خردهاى خود استفاده مى‏کنند.

«عبد الرحمن بن زید» گوید: این آیه‏ (وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ) و دو آیه بعد از آن درباره سه نفر نازل شده است که در جاهلیت مى‏گفتند (لا اله الا اللَّه) و آنان عبارتند از «زید بن عمرو بن نفیل» و «ابو ذر غفارى» و «سلمان‏ فارسى».

أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَهُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ (آیا پس آن که کلمه عذاب برایش حق شد، آیا تو هستى که نجات دهى آن را که در آتش است) در تقدیر این آیه اختلاف شده که به برخى از نظریه ‏ها اشاره مى‏ کنیم:

۱- «زجاج» گوید: تقدیر چنین است (أ فمن وجب علیه وعید اللَّه بالعقاب أ فأنت تخلصه من النار- آیا آن که برایش وعده خدا به عذاب واجب شده است تو مى‏توانى او را از آتش خلاص کنى؟) که به جاى ضمیرى که به مبتدا رجوع کند به کلمه‏ (مَنْ فِی النَّارِ) اکتفاء شده است. و این سخن را «اخفش» نیز گفته است.

۲- تقدیر چنین باشد: (ا فأنت تنقد من فى النار منهم- آیا تو نجات مى ‏دهى آن که از ایشان در آتش است) و این که دو بار کلمه استفهام بکار رفته براى تأکید است که تنبیه بر معنى باشد.

۳- «انبارى» گوید: در کلمه‏ (کَلِمَهُ الْعَذابِ) وقف شده و تقدیر چنین است (کمن وجبت له الجنه) و سپس آغاز کرده و مى ‏گوید: (أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ) و مراد از کلمه عذاب عبارت است از قول خداوند که مى‏گوید: (هر آینه پر مى‏کنم دوزخ را تو و از آن چه از تو پیروى کند) و این گفتار براى خاموش کردن حرص پیامبر براى اسلام کافران است و مقصود این است که: اى محمد (ص) تو نمى- توانى اسلام را در دل کافران وارد کنى چه بخواهند و یا نخواهند، پس گناهى بر تو نیست اگر آنان ایمان نیاورند که تقصیر از خودشان مى‏باشد، و شبیه همین، قول خداوند است که مى‏ گوید: (لعلک باخع نفسک على آثارهم)، «شاید تو جان خود را ببازى در پى ایشان- کهف- ۶».

و اکنون خداوند به بیان آن چه براى مؤمنان آماده کرده مى‏ پردازد مانند بیان آن چه براى کافران آماده کرده است و مى‏ گوید:

لکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ‏ (و لیکن آنان که پرهیز کردند پروردگارشان‏ را بر ایشان غرفه‏ هایى) است در بهشت.

مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ‏ (از بالاى آنها است غرفه ‏ها) و قصرهاى.

مَبْنِیَّهٌ (بنا شده) و این جملات در مقابل‏ (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ) مى‏باشد که در بهشت منازل رفیعى است که بعضى فوق بعضى مى‏باشد، چه این که نگاه کردن به سبزه‏زارها و آبها از غرفه ‏ها لذیذتر و گواراتر است.

تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ (روان شود از پائین آنها رودها) یعنى از پائین این غرفه ‏ها.

وَعْدَ اللَّهِ‏ (وعده خداست) که وعده داده است خداوند منازل و غرفه ‏ها را.

لا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعادَ (خداوند وعده را خلاف نمى ‏کند)

.

ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج‏۲۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=