حکایت شان نزول آیه ظهار ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره مجادله
ابن عباس گوید: این آیات نازل شده درباره زنى از انصار سپس از خزرج و نامش خوله دختر خویلد است.
قتاده و مقاتل گویند: آن خوله دختر ثعلبه انصارى و شوهرش اوس بن صامت است، و این علّتش این بود که آن زن خوشگل و زیبا بود از جهت بدن پس شوهرش او را دید که در سجده نماز است، پس نسبت باو تحریک شد، و وقتى نمازش تمام شد خواست با او آمیزش کند، پس او امتناع کرد و نگذاشت پس اوس بر او غضب کرد و او مردى بود که زود خشمگین میشد، پس باو گفت: «انت علىّ کظهر امّى» تو براى من مثل پشت ما در منى، سپس پشیمان شد بر آنچه را که گفته بود و ظهار از جمله طلاقهاى اهل جاهلیّت بود، و باو گفت من گمان نمیکنم مگر آنکه تو بر من حرام شده اى، پس گفت: نگو این را و بر و نزد پیغمبر (ص) و از آن حضرت سؤال کن، پس گفت من حیا میکنم که از آن حضرت سؤال کنم از این مسئله، گفت پس مرا واگذار تا سؤال کنم از آن حضرت، گفت برو بپرس، پس خوله خدمت آن حضرت آمد و عایشه مشغول شستن نیمى از سر مبارک آن حضرت بود پس گفت: یا رسول اللَّه شوهر من اوس بن صامت با من ازدواج کرد و حال آنکه من زن جوان توانگر و مالدار و صاحب فامیل بودم پس مال مرا خورد و جوانى مرا تباه کرد و فامیل مرا پراکنده نمود و سنّ من بزرگ شد، ظهار کرد مرا و اکنون پشیمان و نادم است، پس آیا راهى هست که مرا با او جمع کند و با من آمیزش کند.
پس فرمود: من نمیبینم تو را مگر که حرام شدى بر شوهرت و درباره تو چیزى و دستورى بمن نرسیده، پس خوله مرتّب مراجعه به پیامبر (ص) میکرد، و وقتى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله باو میفرمود حرام شدى بر شوهرت، فریاد میزد و مى گفت من بدبختى و نیاز و سختى حالم را بخدا شکایت میکنم بار خدا یا نازل فرما بر زبان پیامبرت.
و این اوّل ظهار در اسلام بود، پس عایشه برخاست تا نصف دیگر سر آن حضرت را بشوید، پس خوله گفت فدایت شوم تأملى در امر من نما اى پیامبر خدا.
پس عایشه گفت: کوتاه کن سخنت و جدالت را آیا نمىبینى صورت و چهره رسول خدا را، و وقتى وحى بر آن حضرت نازل میشد او را مثل بیهوشى دست مى داد پس چون وحى تمام شد، فرمود:
شوهرت را بطلب، و بر او تلاوت نمود رسول خدا (ص) قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها … تا آخر آیات.
عایشه گفت: فرخنده است خدایى که شنوایى او توسعه همه صداها را دارد و میشنود که زنى با پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله مجادله و گفتگو میکند و من در کنار اطاق بعضى از سخنان او را میشنوم و برخى را نمیشنوم که خدا نازل فرمود قَدْ سَمِعَ اللَّهُ … پس چون این آیات را بر او خواند باو فرمود آیا استطاعت و توان آزاد کردن بندهاى دارى؟ گفت: در وقتى که همه مال من نابود شده و رقبه برده گران است و من کم مال و تهى دستم، پس فرمود:
آیا توان آن دارى که دو ماه پیاپى روزه بگیرى؟ پس گفت: قسم بخدایا رسول اللَّه من اگر روزى سه مرتبه نخورم چشمم کم دید میشود و میترسم کور شوم، فرمود:
پس آیا توان آن دارى که شصت مسکین را سیر کنى گفت: نه بخدا قسم مگر آنکه مرا بر این کفّاره کمک نمایى، اى پیامبر خدا، فرمود: من تو را به پانزده صاع کمک و یارى میکنم و از خدا میخواهم که بتو برکت دهد، پس رسول خدا «ص» او را پانزده صاع اعانت نمود و دعا کرد براى او پس امر آن زن و شوهر مجتمع شد.
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره مجادله