حکایات_تفسیرمجمع البیان

حکایت بغار رفتن حضرت رسول اکرم با ابو بکر ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی

«إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا» هنگامى که کافران او را از مکه بیرون کردند و او بسوى مدینه رهسپار شد.

«ثانِیَ اثْنَیْنِ» یعنى او و ابو بکر.

«إِذْ هُما فِی الْغارِ» هنگامى که آن دو در غار بودند و شخص سومى با آن دو نبود و او یکى از دو نفر بود، و معناى آیه این است که خدا او را در وقتى که جز ابو بکر هیچکس با او نبود یاریش کرد، و منظور از این غار، غار ثور است، و ثور نام کوهى است در مکه.

«إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ» هنگامى که پیغمبر به ابو بکر گفت:

«لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» یعنى نترس که خدا بوضع ما مطلع و بحال ما آگاه است، و او ما را نگهداشته و یارى میکند.

زهرى گفته: هنگامى که رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- با ابو بکر داخل غار شدند خداوند یک جفت کبوتر فرستاد تا بر در غار تخم گذاردند، و عنکبوت را مأمور کرد تا بر آنجا تارى تنید، و چون سراقه بن مالک بجستجوى آن دو آمد و تخم کبوتران و تار عنکبوت را مشاهده کرد، گفت: اگر کسى داخل این غار شده بود این تخمها شکسته شده بود و تار عنکبوت از هم گسیخته بود، و بهمین جهت از آنجا گذشت.

رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- نیز دعا کرده گفت: خدایا چشمشان را کور کن، و در اثر همان دعا نتوانستند داخل غار گردند و شروع بگردش اطراف غار کردند، در آن حال ابو بکر گفت: اگر اینها بپاهاى خود نگاه کرده بودند ما را میدیدند.

و على بن ابراهیم بن هاشم روایت کرده که همراه آنها مردى از قبیله خزاعه بود که نامش ابو کرز بود، وى هم چنان رد پاى رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- را گرفته بود و پیش میآمد تا چون بدر غار رسید بمشرکین گفت: این جاى پاى محمد است و بخدا همانند جاى پایى است که در مقام (ابراهیم) است. و این دیگر جاى پاى ابى قحافه و یا پسر او است، و این دو از این نقطه نگذشته‏ اند، یا اینکه بآسمان بالا رفته و یا در زمین فرو رفته ‏اند، در همین حال سوارى از فرشتگان بصورت انسانى حاضر شد و بر در غار ایستاده بدانها گفت: او را در این کوه‏ها و درّه‏ها جستجو کنید که در این جا نیست، و عنکبوت بر در غار تار تنیده بود. و در آن حال مردى از قریش بر در غار نشست و بول کرد، ابو بکر گفت: اى رسول خدا اینها ما را دیدند؟ حضرت فرمود: اگر ما را دیده بودند با عورت باز روبروى ما نمیآمدند.

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ» یعنى بر محمد- صلى اللَّه علیه و آله- زجاج گفته: یعنى آرامش خاطرى بر دل او انداخت که از آن دانست مشرکین بدو دسترسى پیدا نخواهند کرد.

 

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره التوبه آیه۳۸ -۵۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=