ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الطلاق ۱۱ ا لى ۱۲
[سوره الطلاق (۶۵): الآیات ۱۱ الى ۱۲]
رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً (۱۱)
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً (۱۲)
القراءه
قرأ أهل المدینه و الشام ندخله بالنون و الباقون بالیاء لتقدم الاسم على لفظ الغیبه و النون معناها معنى الیاء.
الإعراب
رسولا ینتصب على ثلاثه أوجه (أحدها) أن یکون بدلا من ذکرا بدل الکل من الکل فعلى هذا یجوز أن یکون الرسول جبرائیل (ع) و یجوز أن یکون محمدا ص (و الثانی) أن یکون مفعول فعل محذوف تقدیره أرسل رسولا و یدل على إضماره قوله قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً فعلى هذا یکون الرسول معناه محمدا ص (و الثالث) أن یکون مفعول قوله ذِکْراً و یکون تقدیره أنزل الله إلیکم إن ذکر رسولا و یکون الرسول یحتمل الوجهین.
المعنى
«رَسُولًا» إذا کان المراد به الوجه الأول و هو أن یکون بدلا من ذکرا و المراد به النبی ص أو جبرائیل (ع) فیجوز أن یکون المراد بالذکر الشرف أی ذا ذکر رسولا «یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ» أی واضحات «لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ» أی من ظلمات الکفر «إِلَى النُّورِ» أی نور الإیمان و قیل من ظلمات الجهل إلى نور العلم و إنما شبه الإیمان بالنور لأنه یؤدی إلى نور القبر و القیامه و الجنه و شبه الکفر بالظلمه لأنه یؤدی إلى ظلمه القبر و ظلمه جهنم «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً» أی یعطیه أحسن ما یعطی أحدا و ذلک مبالغه فی وصف نعیم الجنه «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» أی و خلق من الأرض مثلهن فی العدد لا فی الکیفیه لأن کیفیه السماء مخالفه لکیفیه الأرض و لیس فی القرآن آیه تدل على أن الأرضین سبع مثل السماوات إلا هذه الآیه و لا خلاف فی السماوات أنها سماء فوق سماء و أما الأرضون فقال قوم إنها سبع أرضین طباقا بعضها فوق بعض کالسماوات لأنها لو کانت مصمته لکانت أرضا واحده و فی کل أرض خلق خلقهم الله کما شاء و روى أبو صالح عن ابن عباس أنها سبع أرضین لیس بعضها فوق بعض یفرق بینهن البحار و یظل جمیعهن السماء و الله سبحانه أعلم بصحه ما استأثر بعلمه و اشتبه على خلقه
و قد روى العیاشی بإسناده عن الحسین بن خالد عن أبی الحسن (ع) قال بسط کفه ثم وضع الیمنی علیها فقال هذه الأرض الدنیا و السماء الدنیا علیها قبه و الأرض و الثانیه فوق السماء الدنیا و السماء الثانیه فوقها قبه و الأرض الثالثه فوق السماء الثانیه و السماء الثالثه فوقها قبه حتى ذکر الرابعه و الخامسه و السادسه فقال و الأرض السابعه فوق السماء السادسه و السماء السابعه فوقها قبه و عرش الرحمن فوق السماء السابعه و هو قوله «سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»
«یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ» و إنما صاحب الأمر النبی ص و هو على وجه الأرض و إنما یتنزل الأمر من فوق بین السماوات و الأرضین فعلى هذا یکون المعنى تتنزل الملائکه بأوامره إلى الأنبیاء و قیل معناه یتنزل الأمر بین السماوات و الأرضین من الله سبحانه بحیاه بعض و موت بعض و سلامه حی و هلاک آخر و غنى إنسان و فقر آخر و تصریف الأمور على الحکمه «لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» بالتدبیر فی خلق السماوات و الأرض و الاستدلال بذلک على أن صانعهما قادر لذاته عالم لذاته و ذلک قوله «وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً» و معناه أن معلوماته متمیزه له بمنزله ما قد أحاط به فلم یفته شیء منها و کذلک قوله «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً» معناه أنه لیس بمنزله ما یحضره العلم بمکانه فیکون کأنه قد أحاط به.
مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰
ترجمه:
(۱۱) پیامبرى را (بسوى شما فرستاد) که آیه هاى خداى را که بیان کننده (احکام) است براى شما میخواند تا کسانى را که ایمان آوردند و کردار شایسته کردند از تاریکیها بسوى روشنایى بیرون کند و هر که بخدا ایمان آورد و کار نیکو بکند او را به بهشتهایى درآورد که جویهاى آب از زیر (قصر و درختان) آن روانست در حالى که همیشه در آنجا جاوید بمانند. حقّا خدا روزى را براى مؤمن نیکو در بهشت گردانیده است.
(۱۲) خداى یکتا آن ذاتیست که هفت آسمان و از زمین مانند آنها را آفرید فرمان میان آنها (بوسیله فرشتگان) فرود آید تا بدانید که خداى تعالى بر آفریدن همه چیز تواناست و تا بدانید که خدا بهمه چیز احاطه علمى دارد.
قرائت:
اهل مدینه و شام ندخله بنون قرائت کرده و دیگران بیاء خواندهاند براى مقدّم شدن اسم اللَّه بر لفظ غیبت و نون هم معنایش معناى یاء است.
اعراب:
رسولا بر سه وجه منصوب میشود:
۱- بدل از ذکر باشد بدل کلّ از کلّ پس بنا بر این ممکن است، که رسول جبرئیل علیه السّلام باشد و ممکن است که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله باشد.
۲- مفعول فعل محذوف باشد تقدیرش اینست ارسل رسولا و دلیل بر اضمار و تقدیر، قول خدا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً میباشد. پس بنا بر این معناى رسول، محمّد صلّى اللَّه علیه و آله است.
۳- اینکه مفعول قول او ذکر او تقدیرش این باشد انزل اللَّه الیکم ان ذکر رسول و رسول دو احتمال دارد: ۱- جبرئیل ۲- محمّد صلّى اللَّه علیه و آله.
مقصود و تفسیر:
(رَسُولًا) وقتى مقصود بآن وجه اوّل باشد که بدل از ذکر و مقصود پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله یا جبرئیل علیه السّلام باشد. پس ممکن است که مقصود بذکر شرف یعنى صاحب ذکر و شرف پیامبرى که:
یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ تلاوت کند براى شما آیات روشن، و آشکارا را- یعنى واضحات را.
لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ تا اینکه بیرون آورد کسانى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند از تاریکیهاى کفر.
إِلَى النُّورِ بسوى نور ایمان. و بعضى گفته اند: از تاریکیهاى جهل بنور علم و تشبیه ایمان بنور براى اینست که ایمان مؤدّى بنور قبر و قیامت و بهشت میشود. و تشبیه کرد کفر را به تاریکى براى اینکه کفر او را به تاریکى قبر و تاریکى دوزخ مى رساند.
وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا- الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً و هر که بخدا ایمان آورد و کار نیکو بکند او را به بهشتهایى درآورد که جویهاى آب از زیر قصر، و درختان آن روانست، در حالى که همیشه در آنجا جاویدان خواهند بود حقّا خدا روزى را براى مؤمن نیکو گردانیده. یعنى عطا کند خدا او را بهتر چیزى که باحدى عطا کند و این مبالغه در تعریف نعمتهاى بهشتى است.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ خداى یکتا آن ذاتیست که هفت آسمان و از زمین مانند آنها را آفرید. یعنى و از زمین مثل آسمان در عدد خلق کرد نه در کیفیّت و چگونگى براى اینکه کیفیّت آسمان مخالف با کیفیّت زمین است.
و در قرآن آیهاى نیست که دلالت بر هفت زمین مثل آسمان کند، مگر این آیه و خلافى نیست در آسمانها که آسمان بالاى آسمان است و امّا زمینها پس قومى گفتهاند که آن هفت طبقه زمین است که بعضى مانند آسمان بالاى دیگریست. براى اینکه اگر آن منضمّ و متّصل بهم باشد یک زمین خواهد بود و حال آنکه در هر زمینى خلقى هستند که خداوند آنها را آفریده است چنان که خواسته است.
ابو صالح از ابن عبّاس روایت کرده که آن هفت زمین است که بعضى بالاى بعض دیگر نیست، دریاها آنها را از هم جدا و تمام آنها را آسمان سایبانى میکند و خداوند سبحان داناتر است بدرستى آنچه بعلم خودش اختیار فرمود و بر خلقش مشتبه شد.[۱] و بتحقیق عیاشى باسنادش از حسین بن خالد از ابى الحسن علیه السّلام روایت نمود گفت باز کرد کف دستش را آن گاه گذارد کف راست را بر آن و فرمود: این زمین دنیا و آسمان دنیا بر آن قبه است. و زمین دوّم بالاى آسمان دنیا و آسمان دوّم بالاى آن قبّه است و زمین سوّم بالاى آسمان دوّم ،آسمان سوّم بر آن قبّه است تا ذکر کرد چهارم و پنجم و ششم و فرمود: و زمین هفتم بالاى آسمان ششم و آسمان هفتم بر آن قبّه است. و عرش خدا بالاى آسمان هفتم است و آن قول خداى تعالى است سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ.
یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَ نازل میشود امر میان آسمان و زمین و البتّه امر از طرف خدا در اختیار پیامبر (ص) قرار میگیرد و آن حضرت بر روى زمین- (مدینه طیّبه و مکّه معظّمه) و البتّه امر از بالا نازل میشود از میان آسمانها و زمینها پس بنا بر این مقصود اینست فرشتگان اوامر را بسوى پیامبران، نازل مى کنند.
و بعضى گفته اند: یعنى نازل میشود امر میان آسمانها و زمینها، از خداى سبحان به زنده بودن بعضى و مردن بعضى و سلامتى قومى، و هلاکت دیگرى و توانگرى فردى و تهیدستى دیگرى، و تدبیر کارها همه بر وفق حکمت و صلاح دید خداست.
لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ براى اینکه بدانید که البته خدا بر هر چیز تواناست. یعنى به آفریدن آسمانها و زمینها. و استدلال به این آیه شده بر اینکه آفریدگار آسمان و زمین قادر بالذّات است.
و نیز عالم بالذّات است بدلیل قول او وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً و البتّه خدا بهر چیز احاطه علمى دارد. یعنى که معلومات خدا مشخّص و از هم جدا و ممتاز براى او و بمنزله چیزیست که خدا بآن احاطه دارد و از او چیزى فوت نمیشود. و همین طور است گفته او وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً یعنى او چیزى نیست که علم بذات او حاصل شود یا بر او احاطه نموده و محاط و محدود گردد.
___________________________________________________________________
[۱] و با این تفصیل قول ابن عبّاس باعتبار نزدیکتر است، پس مسلّم ظاهر اینست که خداوند تعالى بر مردم احتجاج فرمود بآنچه میشناختند و معروف نزد ایشان این است که آسمانها بر هفت سیّاره و زمین بر هفت اقلیم است و اقلیمها هفت طبقه نبودند که بعضى بالاى دیگرى باشد بلکه همسایه و بعضى در کنار بعض دیگر بوده پس خداوند تعالى برایشان احتجاج فرمود که شما اعتراف باین دارید پس بدانید که خالق آنها خداى عزّ و جلّ است.
و امّا روایت عیاشى پس آن تطبیق میکند بر آنچه اهل هیئت زمان ما معتقد هستند که هر سیّاره بمنزله زمین است که بر آن جوّ آسمان احاطه دارد و هر آسمان فضاء محیطى است که سیّاره در آن جریان و حرکت دارد.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۵