ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره البقره آیه۱۹۴–۲۰۳
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۴]
الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (۱۹۴)
[ترجمه]
ماه حرام در مقابل ماه حرام پس هر کس بر شما تجاوز کرد شما نیز باو تجاوز کنید مانند همان تعدى و تجاوزى که بشما کرده است و از خدا بترسید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
شرح لغات:
الشهر الحرام- ماه حرام و علت اینکه این ماهها را بنام ماه حرام نامیدهاند اینست که جنگ و مانند آن در این ماهها حرام است.
حرمات- جمع حرمت و آن چیزیست که باید حفظ و نگهدارى شود و هتک آن حرام است.
قصاص گرفتن حق مظلوم است از ظالم.
اعتدى- ستم کرد و با فعل «عدى» بیک معنا است اگر چه بعضى گفتهاند که کلمه «اعتدى» ظلم بیشترى را میرساند.
تفسیر:
سپس خداوند حکم جنگ در ماههاى حرام را بیان میکند و میفرماید:
«الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ»، و منظور از این ماه حرام همان ذو القعده است و همان ماهى بود که پیامبر قصد مکه داشت در آن ماه و مشرکان جلوگیرى کردند و بالآخره پیمان «حدیبیه» منعقد شد.
در معناى این آیه «الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ» (ماه حرام در برابر ماه حرام) دو وجه بیان شده است:
۱- در آیه کلمه «قتال» (جنگ) حذف شده است و معنایش اینست که جنگ در ماه حرام در برابر جنگ در همین ماه است.
۲- این ماه حرام «ذو القعده» در سال هفتم بعثت که مسلمین موفق بزیارت خانه کعبه و عمره شدند در مقابل آن ماه حرام ذو القعده سال ششم بعثت که مشرکان جلوگیرى کردند.
ماههاى حرام چهار ماه است: «ذو القعده، ذو الحجه محرم و رجب) که سه ماه اول پى در پى (سرد) است و ماه رجب، فرد است.
در این ماه اعراب جنگ را حرام میدانستند حتى کسى قاتل پدر و یا برادرش را میدید در این ماه او را نمیکشت.
وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ …– این آیه را بدو صورت تفسیر کرده اند:
۱- چون قریش در سال ششم از رفتن رسول اکرم و یارانش بمکه با آنکه حرام بسته بودند جلوگیرى کردند و آنان را مجبور به بازگشت بمدینه نمودند بخود مىبالیدند بر این قدرت و پیروزى خداوند بمسلمانان در سال هفتم توفیق و امکان داخل شدن بمکه و انجام عمره داد تا جبران و قصاصى باشد از آنچه در سال گذشته اش واقع شده بود (قتاده- ضحاک- ربیع- عبد الرحمن بن زید، این وجه را گفته و از امام باقر علیه السلام و ابن عباس نیز همین وجه نقل شده است.
۲- حرمات قصاص است یعنى جنگ براى مسلمانان در ماههاى حرام جائز نیست و حرام است جز اینکه بصورت قصاص و مقابله بمثل با مشرکان باشد.
حسن میگویند مشرکین عرب برسول اکرم عرض کردند آیا در ماههاى از جنگ با ما ممنوعى؟
حضرت فرمود بلى، منظور مشرکان این بود که وقتى مطمئن شوند مسلمانان در ماههاى حرام با آنها نمى جنگند در این ماه بمسلمانان حمله کنند و فکر میکردند که مسلمانان پاسخ نخواهند داد در این موقع این آیه نازل شد که اگر مشرکان جنگ کنند و حرمت این ماهها را نگاه ندارند بر شما نیز منعى و اشکالى نیست که به آنها حمله کنید و قصاص نمائید مانند آنچه آنها کردند (این وجه را «زجاج» و «جبائى» گفتهاند.
علت اینکه «حرمات» بصورت جمع بیان شده اینست که منظور حرمت ماه و حرمت شهر مکّه و حرمت احرام میباشد.
و بعضى گفتهاند علت جمع آوردن «حرمات» اینست که شامل هر حرمتى که حلال شمرده شده گردد که مقابله با آن جائز است.
فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا …– هر کس بشما تجاوز ظلم کرد شما نیز متقابلًا باو ستم کنید و گفتیم اگر چه کیفر ستم، عدل است ولى بنام آن فعل نامیده شده است.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ …– از خدا بترسید در آنچه بشما امر کرد و آنچه از آن نهى نموده است و بدانید که خدا با پرهیزکاران است در کمک کردن به آنان و یا کمک خدا با پرهیزکاران است.
و اصل کلمه «مع» (با) بمعناى با هم بودن در مکان و یا در زمان است ولى در اینجا منظور همراه بودن کمک حق با آنها است.
از این آیه این حکم فقهى نیز استفاده میشود که اگر کسى مال دیگرى را غصب و تلف کرد باید اگر مثل و مانند دارد مثل آن را بدهد و اگر مثل ندارد قیمت آن را بپردازد.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۵]
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (۱۹۵)
[ترجمه]
از مال خویش در راه خدا انفاق کنید و با دست خویش خود را به هلاکت نیندازید و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد
شرح لغات
انفقوا- انفاق کنید و انفاق بیرون کردن مال از ملک و قرار دادن آن در ملک دیگرى است.
و لا تلقوا- نیندازید از القاء انداختن چیزى بسمت پائین.
التهلکه- بمعناى هلاک است و بعضى گفتهاند تهلکه آنست که بهلاکت میکشد
تفسیر:
پس از آنکه در آیات گذشته وجوب نبرد با کفار بیان شد بدنبال آن لزوم انفاق در راه خدا بیان میشود و میفرماید: در راه خدا انفاق کنید یعنى از مالهاى خویش در راه جهاد و دین و هر آنچه خدا بدان فرمان داده است انفاق کنید.
کلمه «سبیل» بمعناى راه است و راه خدا همان راه رحمت و ثواب است ولى بیشتر کلمه «سبیل اللَّه» در مورد جهاد بکار میرود که بذل جان عالیترین مرتبه جود و بخشش مىباشد.
وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ …– (خود را بهلاک و خطر میاندازید).
در تفسیر و بیان این آیه وجوهى گفته شده است از اینقرار:
۱- با ترک انفاق خود را به بدبختى نیندازید چه ما در این صورت دشمنان بر شما چیره شده و شما هلاک میشوید (ابن عباس و جمعى از مفسران).
۲- در اثر ناامیدى از آمرزش الهى مرتکب گناه بیشتر نشوید (براء بن عازب و عبیده).
۳- تا وقتى قدرت دفاعى و جنگى در برابر دشمن ندارید خود را به جنگ با آنها نیندازید (ثورى و بلخى).
۴- در انفاق زیاده روى نکنید (جبائى).
و نزدیک بهمین وجه را امام باقر علیه السلام میفرماید که اگر کسى تمام آنچه دارد در راه خدا انفاق کند کار درست و خوبى نکرد و باین آیه کریمه عمل ننموده است.
وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ …– نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست میدارد منظور از این نیکوکارى در اینجا: اقتصاد و میانهروى است و نیکوکاران همان مقتصدان و میانهرواناند.
«عکرمه» میگوید معناى آیه اینست نیک کنید گمان خود را به پروردگارتان تا خدا بشما نیکى کند.
«عبد الرحمن بن زید» در معناى آیه میگوید: به نیازمندان مکرّر کمک کنید.
ولى باید گفت آیه معناى عام و وسیعى دارد و شامل تمام این مصادیق مىباشد و منافاتى هم با هم ندارد.
از این آیه استفاده میشود که براى انسان جائز نیست دست بکارهایى بزند که احتمال و خوف خطر جانى دارد و همچنین در مواردى که امر بمعروف مواجه با خطر احتمالى است جائز است ترک آن.
و نیز این آیه دلالت دارد بر جائز بودن صلح با کفار در صورتى که امام براى خود و یا براى مسلمین خطرى به بینید همانطورى که رسول اکرم در «حدیبیه» و حضرت على در «صفین» و امام حسن علیه السلام با معاویه صلح برقرار کردند.
و اما داستان حسین بن على و جنگش با طرفداران یزید با احتمال کشته شدن داشت میتوان گفت روى چند جهت بود:
۱- او فکر میکرد که مردم نسبت او را با رسول اکرم در نظر دارند حضرتش را نمیکشند.
۲- حضرت میدانست و یا ظن قوى داشت که اگر جنگ هم نکند او را میکشند هم چنان که پسر عمش مسلم بن عقیل را کشتند در این صورت کشته شدن با عزت و در راه خدا و جهاد برایش آسانتر و گواراتر بود.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۶]
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَهٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَهٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَهٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَهٌ کامِلَهٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ (۱۹۶)
[ترجمه]
اعمال حج و عمره را براى خدا به پایان برسانید و اگر ممنوع شدید هر اندازه از قربانى که سهل است انجام دهید و سر نتراشید تا وقتى که قربانى شما بمحل خود برسد و هر که از شما مریض است، یا دردسر دارد سر بتراشید بعوض، روزهاى یا صدقهاى یا ذبح گوسفندى مىباید، و چون امان یافتید هر که پس از فراغ از عمره به حج پرداخته باشد، هر چه میسّر شود قربان کند و هر کس بقربانى قدرت نداشت سه روز در حج و هفت روز چون بازگشتید روزه دارید این ده روز تمام است این براى کسى است که خانوادهاش مقیم مسجد الحرام نباشد از خدا بترسید و بدانید که مجازات خدا سخت است
شرح لغات:
احصرتم- ممنوع شدید و بمردى که حبس شده «محصور» میگویند.
الهدى- قربانى در بیان معناى اصلى این کلمه دو قول است:
۱- «هدیه» که قربانى هدیهایست که شخص بمنظور تقرب بخدا میدهد.
۲- راندن همانطور که میگویند: «هداه» الى الرشاد یعنى او را بسوى نیکى راند و سوق داد و قربانى را از این جهت که به حرم سوق داده میشود «هدى» گفته اند.
حلق- تراشیدن.
الاذى- آزار و اذیت و هر چیزى که باعث ناراحتى گردد.
نسک- جمع «نسیکه» که بمعناى قربانى است و بمعناى عبادت نیز آمده است و ناسک به مرد عابد میگویند:
تمتّع- لذّت ببرد از «تمتع» که لذّت بردن است حجّ تمتّع اینست که شخص در ماه حج عمره بجا بیاورد سپس از احرام خارج شده و آنچه را که در حال احرام ممنوع بود انجام دهد و لذت برد و بعد، براى حجّ محرم گردد بدون اینکه به یکى از میقاتها برود.
اهل- زن و یا نزدیکترین فرد به مرد، اهل او شمرده میشود و تاهل «بمعناى زن گرفتن» است. اهل بیت ساکنان خانه را گویند و کلمه «اهلًا و مرحباً» و کلمه: «اهلًا و مرحباً» نیز بمعناى اختصاص تحیت و سلام به شخص.
العقاب- عذاب و کیفر و با ریشه و اصل این کلمه که از عقب بمعناى دنبال است تناسب دارد چه، کیفر کارهاى زشت بدنبال آن مىباشد.
تفسیر:
ابن عباس و مجاهد، میگویند این قسمت از آیات براى بیان حکم لزوم و وجوب حج و عمره پس از بیان حکم وجوب جهاد آمده است و میفرماید که اعمال حج و حدود و خصوصیات حج و عمره را انجام داده آنها را بپایان رسانید.
ولى مطابق نقلى از امیر المؤمنین و على بن الحسین علیهما السلام کلمه «اتمّوا» بمعناى بپایان رسانید نیست بلکه بمعناى «اقیموا» (بپا دارید) مىباشد و از مفسرین «سعید بن جبیر و مسروق و سدى» همین وجه را گفتهاند که معناى آیه چنین میشود: حج و عمره تا آخر آنچه دارند بپا دارید.
کلمه: «للَّه» (براى خدا) یعنى عمل حج را براى خدا و نزدیک شدن به او انجام دهید.
و عمره مانند حج از نظر ما (امامیه) واجب است و عقیده شافعى نیز همین است در نظر بعدیش ولى دانشمندان عراق میگویند عمره مستحبّ است.
ارکان اعمال حج عبارتند از: نیّت، احرام، وقوف بعرفه، وقوف بمشعر، طواف زیارت، و سعى بین صفا و مروه.
اما اعمال واجب حج که رکن نیستند از اینقرار است: تلبیه (لَبَّیکَ الَّهُمَّ لَبَّیْکَ …)، دو رکعت نماز طواف، طواف النّساء و دو رکعت نماز آن و اعمال مستحبى حج در کتابهاى فقهى مفصّل بیان شده است.
واجبات رکن عمره نیز از اینقرار است: نیت، احرام، طواف زیارت، سعى بین صفا و مروه و واجبات غیر رکن عمره همان، تلبیه، دو رکعت نماز طواف، طواف النّساء و دو رکعت نماز آن مىباشد.
فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ …- (اگر ممنوع شدید …) در تفسیر این قسمت دو قول بیان شده است از اینقرار:
۱- اگر ترس یا دشمن یا بیمارى شما را منع کرد (ابن عباس- مجاهد- قتاده و عطا) و نیز همین معنا از ائمّه ما نقل شده است.
۲- اگر قدرت جبّار و زرمندى شما را مانع شد (مالک).
فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ …- (آنچه از قربانى ممکن شد) بر شما است آن قربانى که آسانتر است یا هدیه کنید آن قربانى را که براى شما امکان دارد.
قربانى سه قسم است
1- شتر
2- گاو
۳- گوسفند و آسانتر از همه آنها همان گوسفند است.
این قول که بر سه نوع حیوان میتواند قربانى شده از على علیه السلام نقل شده است و ابن عباس و حسن و قتاده بر همین عقیدهاند.
ولى عبد اللَّه بن عمر و عایشه میگویند که جز گاو و شتر جائز نیست نزد ما قول اول صحیح است.
وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ …– سر را نتراشید تا برسد قربانى بمحلّ خودش.
یعنى تا قربانى بمحلّش نرسیده و ذبح شده شما از احرام خارج نشوید و سر نتراشید در اینکه محل این قربانى (هدى) کجا است دو قول شده است،
۱- «حرم» که اگر شخص محرم در حرم قربانى را ذبح و نحر کند در روز عید از احرام خارج میشود (ابن عباس، ابن مسعود، حسن و عطا).
۲- محلى که رسول خدا در آن محل از رفتن بمکه ممنوع شد در «حدیبیه» و خود آن حضرت نحر کرد و بیارانش دستور داد که همه نحر کنند و حدیبیه جزء حرم نیست.
ولى بنا بمذهب امامیه در احرام حج محل قربانى منى است و تنها براى مریض و یا محصور بدشمن جائز است که در حرم و یا در حدیبیه نحر و ذبح کند و در احرام عمره محل قربانى مکه است:
فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ …– (هر کس بیمار یا آزار بسر داشته باشد (و سر بتراشد) غرض آن روزهاى یا صدقهاى یا ذبح گوسفندى مىباشد).
یعنى اگر کسى بیمار شود یا نوعى ناراحتى در سرش پدید آید که تنها درمانش سر تراشى است در این صورت میتواند در حال احرام سر بتراشد ولى باید «فدیه» دهد، و اصحاب ما (امامیه) میگویند این آیه درباره شخصى بنام «کعب بن عجره» نازل شد که در سرش ناراحتى خاصى پیدا شده و جانور افتاده بود.
فَفِدْیَهٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَهٍ أَوْ نُسُکٍ …– بجاى این سر تراشیدن فدیهاى باید داد که روزه یا صدقه و یا قربانى است و از ائمه ما علیهم السلام نقل شده که روزه سه روزه است و صدقه باید بر ۶ مسکین باشد و بنا بروایتى ده مسکین و قربانى هم گوسفند باشد و شخص مخیَّر است که یکى از اینها را اختیار کند.
فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ …– (هر گاه ایمن شدید هر که پس از فراغ از عمره به حجّ پرداخته باشد میسر نشود قربان کند).
یعنى هر گاه از ترس دشمن و یا بیمارى و یا هر مانع دیگر ایمن یافتید پس هر قربانى که ممکن شد بدهید.
حجّ تمتّع از نظر ما (شیعه) فرض کسى است که در مسجد الحرام حاضر نباشد و حد اقل، دوازده میل از هر طرف با مکه فاصله داشته باشد.
و حکم عمره تمتّع اینست که شخص در ماههاى حرام از میقات محرم شده داخل مکه شود طواف کند و سعى بین صفا و مروه نماید و پس از تقصیر (کوتاه کردن ناخن یا موى سر) از احرام خارج گردد و بار دیگر براى حج از مسجد الحرام احرام به بندد و بسوى عرفات خارج شود سپس بمشعر رود و اعمال حج را آن چنان که در کتابهاى فقهى نوشته شده انجام دهد و در بعضى از آنچه گفته شد میان دانشمندان اختلاف است.
قربانى حج تمتّع بدون تردید و اختلاف واجب است بنصّ آیه کریمه ولى خلاف در اینست که آیا قربانى خود، یکى از اعمال است و یا جبران و فدیه مىباشد ولى بعقیده ما خود قربانى یکى از اعمال مستقل حج است.
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَهِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ …– کسى که نه خود قربانى و نه پولش را دارد بر اوست روزه سه روز در حج.
ما معتقدیم این سه روز هفتم و هشتم و نهم ذیحجه میباشد اگر در اول دهه ذیحجه هم اگر سه روز بگیرد نیز کافى است ولى اگر روز هشتم و نهم را گرفت یک روز باقیمانده را بعد از ایام تشریق باید قضا کند.
و اگر روز هشتم هم روزه نگرفت باید پس از ایام تشریق سه روز بدنبال هم روزه بگیرد.
وَ سَبْعَهٍ إِذا رَجَعْتُمْ …– و هفت روز دیگر را هنگامى که بوطن خویش بازگشتید روزه بگیرید این دو قول را قتاده و عطا گفته اند.
مجاهد میگوید منظور از مراجعت بازگشت از «منى» است یعنى پس از آنکه از منى بمکه برگشتند باید آن هفت روز را روزه بگیرید ولى نزد ما (شیعه) همان قول اول صحیح است
تِلْکَ عَشَرَهٌ کامِلَهٌ …- در معناى این جمله چند احتمال داده شده است:
۱- وقتى که عوض قربانى روزه گرفتید ثواب آن کامل و تمام میشود این قول را حسن گفته و مجاهد نیز آن را اختیار کرده است و از حضرت امام باقر علیه السلام همین معنا نقل شده است.
۲- آن سه روز که در حج روزه گرفته اید با هفت روزى که در وطن روزه میگیرید بر رویهم ده روز کامل میشود روزه ده روز براى شما واجب بوده است.
بنا بر وجه دوم آوردن این جمله «تِلْکَ عَشَرَهٌ کامِلَهٌ» در آیه کریمه براى دفع توهمى است در آیه و آن توهم اینست که شخص مخیّر باشد که سه روز روزه در حج بگیرد یا هفت روز در وطن.
این توهم وقتى از آیه پیدا میشود که حرف «و» را در آیه «وَ سَبْعَهٍ إِذا رَجَعْتُمْ» بمعناى «او» (یا) بگیریم مانند آیه کریمه: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» (از زنان که پاکیزهاند براى شما دو یا سه یا چهار بهمسرى خود اختیار کنید) که در این آیه کلمه «و» بمعناى «او» (یا) مىباشد.
۳- این جمله فقط براى تاکید آمده است.
ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ …– یعنى عمره تمتع گفته شد براى اهل مکه و کسانى که مانند آنها است نمیباشد و فقط براى کسانى است که حاضر در مکه نبوده و بین محل زندگى او و مکّه بیش از دوازده میل از هر طرف فاصله باشد وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ ...- از خدا بپرهیزید و آنچه بشما امر و یا نهى میکند و بدانید که مجازات خدا سخت است براى کسانى که نافرمانى او کنند.
داستان حج پیامبر (ص)
معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود رسول اکرم در مدت ده سال که در مدینه بود حج بجا نیاورد تا آیه کریمه: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ …[۱]» نازل شد.
رسول اکرم عازم حج شده بمنادیان دستور داد با صداى رسا بمردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر میخواهد بمکه رود و حجّ کند این اطلاع بمردم ساکن مدینه و اطراف و بادیه نشینان رسید و همه اجتماع کردند.
رسول اکرم چهار روز بآخر ذیقعده مانده حرکت کرد و هنگامى که به «ذى الحلیفه» رسید ظهر شد حضرت در آنجا غسل کرد و حرکت کرد تا رسید بمسجد شجره در آنجا نماز ظهر را خواند و براى حجّ احرام بست.
حدیث ادامه دارد تا اینجا که فرمود هنگامى که رسول اکرم از سعى بین صفا و مروه فارغ شد در مروه ایستاد و رو بمردم کرد حمد و ثناى الهى بجا آورد.
سپس فرمود این جبرئیل است (و اشاره کرد به پشت سرش) بمن امر میکند که دستور دهم هر کس قربانى نیاورده باید محلّ[۲] شود و حتى اگر من قربانى نیاورده بودم مُحلّ میشدم ولى هر کس قربانى آورده جائز نیست که از احرام خارج شود تا وقتى قربانى بمحلّ خود برسد (در منى ذبح و نحر شود).
پس مردى از میان جمعیت برخاست و از روى انکار عرض کرد آیا ما «حاج» و قاصد حج باشیم در حالى که از سر ما آب بچکد؟ (یعنى غسل جنابت کرده باشیم).
حضرت فرموده تو باین حکم هرگز ایمان نخواهى آورد! سپس سراقه بن مالک از جا برخاسته عرض کرد یا رسول اللَّه احکام دین را بما آموختى گویا ما امروز بدنیا آمدیم اینک بما بگو این حکم مخصوص همین سال است یا براى همیشه میباشد؟
رسول اکرم فرمود این حکم، ابدى است تا روز قیامت سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد فرمود: عمره و حج این چنین باهماند و عمره داخل حج شد تا روز قیامت.
در این هنگام على علیه السلام از یمن بمکّه رسید و وارد بر رسول اکرم شد وقتى که بخانه رفت دید فاطمه زهرا از حال احرام خارج شده و لباسهاى رنگین پوشیده است.
از فاطمه سؤال کرد که این چه حال است چرا از احرام خارج شدهاى؟ دختر پیغمبر گفت رسول خدا ما را چنین دستور داده است.
على علیه السلام نزد رسول اکرم آمده عرض کرد یا رسول .. من فاطمه را دیدم که لباس رنگین پوشیده و از احرام خارج شده است رسول اکرم فرمود: من مردم را باین حکم دستور داده ام.
سپس فرمود یا على تو چگونه محرم شده و تلبیه گفته اى عرض کرد مانند شما، حضرت فرمود تو بر احرامت باقى باش مانند خود من و تو در قربانى با من شریک هستى.
امام صادق بعد، فرمود رسول اکرم و یارانش وقتى بمکّه رسیدند بمنزل هیچ کس نرفته و در بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم موقع ظهر که رسول اکرم دستور داد تا مردم غسل کنند و براى حجّ احرام بسته و تلبیه گویند.
رسول اکرم و یارانش لبیک گویان حرکت کردند براى حجّ تا رسیدند به «منى» در آنجا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالى که مردم بدور آن حضرت جمع بودند.
عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمیکردند و در مزدلفه میماندند و از آنجا حرکت میکردند و دیگران را مانع مى شدند زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهى دیگر بازمیگشتند تا خداوند این آیه را نازل کرد:
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ …– (هم چنان که مردم حرکت میکنند شما نیز حرکت کنید).
میگویند منظور قرآن از کلمه «الناس» ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و کسانىاند که بعد از ایشان بودند و دستور اینست که همه شما حرکت کنید.
بدنبال نزول آیه رسول اکرم دستور حرکت از مزدلفه بعرفات داد و این امر مخالف تصور قریش بود که رسول خدا مانند آنها حرکت کند.
رسول اکرم وارد صحراى عرفات شد و در مکانى بنام «غره» که وسط آن صحرا بود نزدیک کوههاى اراک خیمه خود را برپا کرد و مسلمین نیز گرد آن حضرت خیمه زدند وقتى ظهر شد حضرت غسل کرد و تلبیه را ترک گفت تا بمحل نماز آمد و در آنجا مردم را موعظه کرد احکام و اوامر و نواهى الهى را بیان نموده سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند.
از آنجا حرکت کرد بموقف عرفات رسید و در آنجا ایستاد مردم همه دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند حضرت بآنها فرمود همه این بیابان و صحرا موقوف است و تنها محل وقوف اینجا نیست که من ایستاده و شترم را خواباندم مردم متفرق شدند تا وقتى که خورشید غروب کرد.
رسول اکرم آن گاه دستور حرکت داد تا بمزدلفه که همان مشعر الحرام است رسیدند در آنجا نماز مغرب و عشاء را باز بیک اذان و اقامه خواندند و در آنجا ماند تا وقتى نماز صبح را نیز بجا آورد.
رسول خدا دستور داد افراد ناتوان بنى هاشم عجله کنند و در شب جلوتر از دیگران بسوى منى حرکت نمایند ولى فرمود که تا خورشید طلوع نکند رمى جمره عقبه ننمایند.
وقتى هوا روشن شد رسول (خدا و مسلمانان بسوى منى کوچ کرده وارد منى شدند و جمره عقبه را رمى کردند و قربانىهایى را که رسول اکرم آورده بود ۶۴ یا ۶۶ رأس بود و على علیه السلام ۳۴ یا ۳۶ رأس در آنجا همه قربانىها را کشتند و رسول خدا فرمود از هر قربانى کمى بگیرند و آنها را در دیگ پخته و حضرت با على خوردند و گوشت و پوست همه قربانیها را صدقه دادند.
رسول خدا سپس بزیارت بیت اللَّه رفت و بعد، بسوى منى بازگشت و تا آخر روزهاى تشریق (سیزدهم ماه) در آنجا ماندند و هر روز سه جمره را رمى کردند و از آنجا حرکت کردند تا به بیابان اطراف مکه رسیدند.
در این هنگام عایشه جلو آمد عرض کرد سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حجّ را انجام دادهام پیغمبر او را با برادرش عبد الرحمن بن ابى بکر به «تنعیم» (محلى است خارج مکه که براى احرام عمره بدانجا میروند) فرستاد و از آنجا براى عمره مفرده محرم شد و به خانه رفت و طواف کرده و دو رکعت نماز طواف خواند در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعى کرد نزد رسول اکرم آمد و همانروز از مکه حرکت کردند و حضرت داخل مسجد الحرام نشد و طواف نکرد از بالاى مکه وارد شد و از پائین مکه محله «ذى طوى» خارج گشت.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۷]
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ (۱۹۷)
[ترجمه]
وقت حج ماههاى معین است پس هر کس که ملتزم به حج شود در آن ماهها باید آمیزش با زنان و کار ناروا چون دروغ و مجادله و بدگویى را ترک کند و شما هر کار نیک کنید خدا بر آن آگاه است و توشه گیرید که بهترین توشهها پرهیزکارى است و از من بترسید اى صاحبان عقل و بصیرت
شرح لغات:
الرّفث- اصل این کلمه بمعناى بدگویى و فحش است ولى در مورد آمیزش با زنان و یا وعده و اشاره به آنان بکار میرود.
فسوق- بیرون آمدن از اطاعت.
جدال- با مجادله، منازعه، مشاجره و مخاصمه هم معنى است.
تزوّدوا توشه بگیرید و «زاد» غذایى است که براى سفر تهیه میشود.
الالباب- جمع «لُبّ» بمعناى عقل است و چون عقل بهترین و بالاترین نعمتى است در انسان بآن «لبّ» گفتهاند.
تفسیر:
وقت حج ماههاى معینى است که تغیر پذیر نیست و مقدّم و مؤخّر نمیشود و کسانى که آن را تاخیر میانداختند مورد سرزنش قرار گرفته و آیه کریمه در حقشان میفرماید: «إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَهٌ فِی الْکُفْرِ[۳]» …– تاخیر حج افزایش در کفر است.
ماههاى حج از نظر ما: شوال، ذو القعده و ده روز اول از ذى الحجّه است بنا بر آنچه از امام باقر علیه السلام نقل شده است و ابن عباس و مجاهد و حسن و بعضى دیگر نیز بر همین عقیدهاند.
ولى جمعى چون «عطا، و ربیع و طاوس» معتقدند که ماههاى حج شوال ذى القعده و تمام ذى الحجّه است و در اخبار ما نیز همان عقیده نقل شده است.
جهت اینکه این ماهها را ماه حج میگویند اینست که بدون خلاف احرام براى حج درست نیست جز در این ماهها و نزد ماه احرام براى عمره تمتع نیز جز در این ماهها جائز نیست.
و کسانى که معتقدند تمام ذى الحجه از ماههاى حجّ است میگویند چون بعضى از اعمالى که باید در ماه حج انجام شود مانند سه روز روزه و ذبح قربانى وقتى صحیح باشد که بعد از عید نیز انجام شود ما مىفهمیم که ذیحجّه ماه حج است.
سؤال
اگر گفته شود بنا بر اینکه ماه تنها حج شوال و ذیقعده و ده روز از ذیحجه باشد نه آن، چگونه کلمه جمع «اشهر» (ماهها) بر آن دو ماه و ده روز اطلاق شده است؟
پاسخ
در پاسخ از این سؤال دو وجه ذکر کردهاند.
۱- در عرب معمول است که لفظ جمع را بدو فرد هم اطلاق میکنند.
۲- کارى که در یک قسمت و جزء از زمانى واقع میشود گاهى به همه آن زمان نسبت میدهند و چون حج در دهه اول ذیحجّه واقع میشود بهمه آن ماه، ماه حجّ میگویند و باضافه آن دو ماه «شوال و ذیقعده» سه ماه میشود مثل روز ورود زید که ورود در یک قسمت از آن روز واقع شده ولى همه آن روز را بنام روز ورود میخوانند.
فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ …– پس هر کس که بر خود لازم کند حج را در این ماه و ملتزم بدان گردد و احرام بندد به حج باتفاق همه مذاهب) یا به عمره تمتع (بنا بذهب امامیه) باید آمیزش با زنان را ترک کند و کلمه «رفث» در آیه بوجوهى تفسیر شده است از اینقرار:
۱- خود آمیزش که به این کلمه کنایه آورده شده است این عقیده اصحاب ما و قتاده و ابن مسعود است
۲- وعدهگذارى آمیزش بقول ابن عباس، عبد اللَّه بن عمر و عطا.
۳- معنایى عام شامل خود آمیزش و مقدمات آن از مزاح و مشابه آن و نیز وعده گذارى آن بقول «حسن».
وَ لا فُسُوقَ …– در بیان مقصود از کلمه «فسوق» نیز اقوالى است:
۱- اصحاب ما (شیعه) میگویند مقصود، دروغ است که در موقع احرام باید ترک شود.
۲- مراد از این کلمه همه معاصى و گناهان است که باید ترک شود (ابن عباس، حسن و قتاده) و این معنا اعم از وجه اول که خصوص دروغ بوده مىباشد.
۳- مقصود، مردم را به لقب زشت یاد کردن است بقرینه آیه کریمه: «بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ[۴]» (پس از ایمان، زشت است که مردم را به لقبهاى بد یاد کنید) (این عقیده «ضحاک» است).
۴- منظور فحش دادن بمردم مؤمن است چون در حدیث آمده است که فحش بمؤمن از فسوق و کشتن او کفر است (على بن ابراهیم و مجاهد)
۵- مراد همه کارهایى است که در غیر حال احرام جائز ولى در حال احرام حرام است ولى این وجه که اختصاص دادن نهى محرم به آنچه در حال احرام باو حرام شده است تخصیص عام است بدون دلیل.
و کلمه «لا فسوق» نهى عام است و کلمه: فی الحج فقط براى بیان عظمت حج است نه بیان تخصص به آن مثل اینکه اگر کسى: بگوید: «اگر روزهاى باید گوش و چشم تو نیز روزه باشد» که معنایش ترک گناه بوسیله چشم و گوش که همیشه حرام است ولى در حال روزه تأکید بیشترى شده است.
وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ …– اصحاب ما میگویند منظور از «جدال» گفتن «لا و اللَّه» و «بلى و اللَّه» است چه براستى سوگند بخورد و چه بدروغ.
ولى مفسرین دیگر در بیان آن دو قول گفتهاند:
۱- از روى دشمنى و عصبانیت، لجاج و فحاشى نکنید (ابن عباس، ابن مسعود و حسن).
۲- در اینکه حج باید در ماه ذیحجه باشد جدال نکنید چه، مردم گاهى ماههاى حج را فراموش میکردند، آنها را جلو و یا عقب میانداختند و گاهى در غیر آن واقع میشد (مجاهد و سدى).
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ …– آنچه را از نیکى و خیر انجام دهید خدا میداند یعنى آنچه شما از کارهاى خیر انجام میدهید خداوند شما را بآنها پاداش میدهد چه او در همه حال عالم بهمه معلومات است نه فقط به کارهاى نیک مردم ولى جمله «میداند کارهاى شما را» بجاى «پاداش میدهد شما را بر آنها» آورده تا مبالغه بیشترى باشد در بیان عدل خودش که او مانند کسى است که کارى نیک را دیده و آشکارا شده و پاداش میدهد نه اینکه فقط بداند او این کار را خواهد کرد.
تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى …– توشه بگیرید که بهترین توشه ها پرهیزکارى است.
در معناى این جمله دو قول است:
۱- خطاب متوجه بمردمى است که خود را بنام صاحبان توکّل به خدا شناسانده و توشه و ذخیرهاى نداشتند و میگوید شما باید براى خود غذا و توشه ذخیره کنید و زحمت خودتان را به دوش دیگران نیندازید ولى بدانید که بهترین توشه ها تقوى و پرهیزکارى است (حسن- قتاده و مجاهد).
۲- از اعمال صالحه و کارهاى نیک توشه بردارید که بهترین توشه ها تقوى است.
ذکر این جمله پس از بیان احکام حج براى بیان این مطلب است که موقعیت حج سزاوارترین و بهترین وقتى است که در آن باید اعمال نیک انجام داده و از آنها توشه گرفت.
وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ …– اى صاحبان عقل و بصیرت در آنچه امر کرده یا نهى نمودهام پرهیزکارى را پیشه کنید.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۸]
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ (۱۹۸)
[ترجمه]
گناهى بر شما نیست که از پروردگار خویش فزونى خواهید و چون از عرفات سرازیر شدید پس خدا را در مشعر الحرام یاد کنید، بیاد او باشید که شما را پس از آنکه در گمراهى بودید هدایت کرد
شرح لغات
جناح- باک- گناه دینى و انحراف از راه راست.
تبتغوا- طلب کنید از «ابتغاء» بمعناى طلب و خواستن.
افضتم- کوچ کردید سرازیر شدید از «فیض و فیضان آب بمعناى سر ریز و سرازیر شدن آن است.
عرفات- اسم ناحیه مخصوصى است که وقوف در آن در روز عرفه براى حج واجب است در مناسبت نامیدنش باین اسم این وجوه بیان شده است.
۱- ابراهیم در این روز فهمید آنچه برایش قبلًا توصیف شده بود (از حضرت على علیه السلام و ابن عباس).
۲- آدم و حوا در همین نقطه گرد هم آمده یکدیگر را شناختند پس از آنکه از هم جدا بودند (ضحاک و سدى و از اصحاب ما نیز بر این مضمون روایت شده است).
۳- بمناسب رفعت و بلندى این موقف بدین اسم نامیده شده است.
۴- جبرائیل ابراهیم را مناسک و اعمال میآموخت و او میگفت: «عرفت عرفت» دانستم و لذا اینجا باسم «عرفات» خوانده شد. (عطا).
۵- ابراهیم در شب هشتم خواب دید که باید فرزندش را بکشد صبح از خواب برخاست و همه روز را فکر میکرد که آیا این امر از طرف خدا است یا نه باین مناسب روز هشتم را بنام روز «ترویه» یعنى روز شک و فکر میخوانند.
در شب نهم دو باره همان مطلب را خواب دید وقتى بیدار شد دانست که امر خدا است و لذا بنام «عرفه» خوانده شد.
۶- روایت دارد که جبرئیل به آدم در همین سرزمین گفت: «بگناهت اعتراف کن و اعمال و مناسکت یاد بگیر» آدم گفت: پروردگارا ما بخود ستم کردیم (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا …– و از این جهت این بیابان بنام «عرفات» شد.
مشعر الحرام- همان مزدلفه است که چون نشان حج است و نیز نماز در آن و بیتوته و دعاء در آنجا از اعمال حج مىباشد لذا بنام «مشعر الحرام» خوانده شد و نیز «مزدلفه» اش گویند چون در آنجا دو نماز مغرب و عشاء با هم خوانده میشده (مزدلفه از ازدلاف بمعناى جمع و قرب و نزدیکى است و چون در مشعر دو نماز یک جا و با هم خوانده میشود یا حاجیان در این مکان مجتمع و نزدیک بهم بعبادت مىپردازند و یا بسبب اجتماع آدم و حوا در این محل، لذا بنام «مزدلفه» نامیده شد).
و نیز جبرئیل به ابراهیم گفت «ازدلف الى المشعر الحرام» (بمشعر الحرام نزدیک شود) لذا بنام «مزدلفه» شد.
منى- این سرزمین بنام منى خوانده شده چون ابراهیم آرزو کرد در آنجا که خدا بجاى کشتن فرزندش قربانى معیّن کند (منى بمعناى آرزو و خواهش است).
تفسیر:
لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ …– بر شما باکى نیست که از پروردگارتان فزونى طلب کنید.
در تفسیر این آیه سه وجه گفته شده است.
۱- جمعى، تجارت در حج را گناه میدانستند و این آیه گناه بودن آن را نفى کرده و اذن تجارت میدهد (ابن عباس- مجاهد- حسن و عطا) و از ائمه ما نیز همین وجه روایت شده است.
۲- بعضى از افراد که بصورت اجیر یا مکارى در حج شرکت میکردند مردم میگفتند که براى آنها حجّ نیست ولى این آیه میگوید بر آنان باکى نیست که اجیر یا مکارى باشند و روزى طلب کنند.
۳- این طلب درخواست آمرزش است نه مال و آیه میگوید بر شما باکى نیست که از پروردگارتان طلب آمرزش کنید این معنا را جابر از امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است.
فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ …– هنگامى که از عرفات کوچ کردید پس خدا را در مشعر الحرام یاد کنید.
از این آیه میتوان وجوب وقوف بمشعر را استفاده کرد همانطور که ما معتقدیم زیرا ظاهر امر، اقتضاى وجوب دارد پس خداوند ذکر را در مشعر واجب کرده و وجوب ذکر مستلزم وجوب بودن و وقوف در آنجا است و لذا هر کس ذکر را واجب دانسته وقوف را نیز واجب میداند.
وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ …– بیاد خدا باشید و شکر کنید او را در برابر نعمت او بر شما که هدایت اوست چه، شکر باید باندازه نعمت باشد و روا نیست در برابر نعمت بزرگ و زیاد، شکر اندک.
وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ …– اگر چه شما پیش از آن و یا قبل از بعثت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله از گمراهان نسبت به نبوّت و شریعت بودید و او شما را هدایت کرد.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۹]
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۹۹)
[ترجمه]
پس از جایى که مردم حرکت میکنند شما نیز حرکت کنید و از خداوند درخواست آمرزش و مغفرت نمائید که خدا آمرزنده و مهربان است.
شرح لغات:
و استغفروا- طلب آمرزش و مغفرت کنید و مغفرت بمعناى پوشاندن گناه است و کلمات «غفور و غافر» هر دو بمعناى بخشنده و پوشانیده گناه مىباشد اما در کلمه «غفور مبالغه بیشترى است.
تفسیر:
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ …– کوچ کنید از جایى که مردم کوچ کردند.
در بیان مقصود از آیه دو قول است.
۱- مقصود کوچ کردن از عرفات است و این آیه متوجه قریش و هم پیمانان قریش است که بنام «حمس» خوانده میشوند و آنان با مردم بعرفات نمیرفتند و میگفتند ما اهل حرم الهى هستیم و از آن نباید بیرون رویم و در همان «مزدلفه» میماندند از آنجا کوچ میکردند خداوند با این آیه آنان را نیز امر به حرکت بسوى عرفات و وقوف در آنجا و افاضه از عرفات، فرمود و بنا بر این قول مراد از «الناس» بقیه مردم است (ابن عباس عایشه عطا- مجاهد- حسن و قتاده) و از امام باقر علیه السلام همین قول مروى است.
ضحاک همین قول را تأیید میکند با این اختلاف که میگوید مراد از «النّاس» ابراهیم است و چون ابراهیم امام و پیشواى مردم بوده لذا بمنزله امّت و ملت شمرده شده از او بتعبیر به «النّاس» شده است.
۲- منظور حرکت از مزدلفه است براى «منى» در روز عید قربان قبل از طلوع خورشید براى رمى جمره و قربانى (جبائى).
در بیان و تأیید این قول، جبائى میگوید این قسمت از آیه بدنبال: «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ» (هنگامى که از عرفات کوچ کردید) ذکر شده پس این یک حرکت و کوچ کردن دیگرى است و از این آیه مىفهمیم که هر دو حرکت دستجمعى از عرفات بمشعر و از مشعر به منى واجب است.
مراد از کلمه «النّاس» همان ابراهیم است و نظیر این آیه که از یک شخص تعبیر به مردم شده آیه دیگرى است: «الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ[۵]» که مراد از «النّاس» نعیم بن مسعود اشجعى است.
بعضى معتقدند که مراد از «النَّاس» تنها ابراهیم نیست بلکه او و اسماعیل و پیغمبران بعد از آنها است و این معنا از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است.
سؤال؟
بکسانى که قول اول را اختیار کرده و میگویند خطاب به قریش است این سؤال متوجه میشود که کلمه «ثُمَّ» در آیه براى بیان ترتیب و تأخیر است در حالى که این حرکت و رفتن بعرفات قبل از «فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ» (وقتى از عرفات کوچ کردید) مىباشد.
پاسخ
اصحاب ما در جواب گفتهاند که در این آیات تقدیم و تأخیر و یا تقدیر آن است و آیه چنین میشود: «لیس علیکم جناح ان تبتغوا فضلا من ربکم ثم افیضوا من حیث افاض الناس»، فاذا افضتم من عرفات فاذکروا …» سعید بن جبیر و زهرى میگویند مقصود از «النّاس» آدم است و کلبى معتقد است که «اهل یمن و ربیعه» مقصود از «النّاس» هستند و بعضى دیگر گفته اند که مقصود از «الناس» علماء، و دانشمنداناند که احکام دین را میدانند و بدیگران نیز میآموزند.
وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ …– از خداوند با پشیمانى از گناهان گذشته طلب مغفرت کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.
[سوره البقره (۲): آیه ۲۰۰]
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ (۲۰۰)
[ترجمه]
آن گاه که اعمال حج را انجام دادید پس خدا را یاد کنید همانند یاد کردن پدر و اجدادتان یا بهتر از آن، پس بعضى از مردم میگویند پروردگارا از دنیا بما بده و براى آنان در آخرت بهرهاى نیست.
شرح لغات:
قضیتم- انجام دادید، اصل «قضا» فیصله دادن کار است یا به فراغت از آن مانند همین آیه یا به اتمام رساندن آن یا به خبر دادن قطعى از آن.
خلاق- بهره و نصیب از خیر.
تفسیر:
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ- زمانى که اعمال خود را انجام دادید و یا از آنها فراغت یافتید.
مناسک جمع «منسک است و «منسک» یا اسم مکان است بمعناى محل عبادت و یا مصدر و بمعناى خود عبادت است اگر بمعناى اول باشد مضمون آیه اینست:
هنگامى که فراغت یافتید از امکنه عبادت و وظائف عبادى آن محلها و انجام دادید آنچه باید در آنجا واقع شود پس بذکر خدا پردازید ولى اگر بمعناى مصدر باشد جمع آوردنش براى بیان همه افعال و اذکار حج است و معنایش اینست که وقتى انجام دادید افعال و اعمال حج را پس بذکر خدا بپردازید.
ذکر خدا چیست؟
در بیان ذکر دو قول است.
۱- تکبیرات مخصوصه ایام منى زیرا ذکرى که در این ایام مستحبّ است همین تکبیرات است.
۲- منظور از این ذکر، همه ادعیه مستحبه در اوقات مختلفه است که اگر در این مواطن و اماکن مقدسه خوانده شود فضیلت بیشترى خواهد داشت.
کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ …– مانند یاد کردن شما از پدر و اجدادتان.
معناى این آیه هانست که از حضرت باقر علیه السلام نقل شده که عادت عرب دوران جاهلیت این بوده که پس از فراغ از حج در این نقطه مجتمع شده و مفاخر پدران و اجداد خود را مىشمردند و دوران گذشته و نعمتهاى و قدرتهاى سابق خود را یادآورى میکردند این آیه دستور میدهد که بجاى یاد از پدران و آثار گذشته در اینجا بیاد خدا باشید.
أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً …– (یا شدیدتر و بیشتر از آن) به اینکه بیشتر نعمتهاى خدا را بیاد آورید و بر آن نعمتها شکر و سپاس کنید زیرا اگر چه پدران آنها وضعى و قدرتى و نعمتى داشتند.
ولى بلا شک، نعمتهاى خدا بر اینان بیشتر و بالاتر است زیرا آنچه را که پدران آنها از افتخارات دارا بودند باز بعنایت الیه بوده و این وجه را از مفسرین «حسن» بیان کرده است در تشبیه ذکر خدا که بالاتر است به ذکر پدران که بمراتب ما دون و متنزل از آن میباشد.
از خدا کمک بجوئید
بعضى میگویند مقصود از «فَاذْکُرُوا اللَّهَ» اینست که از خدا کمک بگیرید و بسوى او پناه برید همانطورى که کودک به پدر خود پناه مىبرد و او را به عنوان «اى پدر» صدا میزند این وجه را «عطا» از مفسرین گفته است ولى وجه اول بهتر است.
فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا …– قرآن در این آیات هدف و خواستههاى مردم را در این اماکن مقدسه بیان میکند که بعضى نعمتهاى دنیا را میخواهند و چیزى از نعمتهاى آخرت آرزو نمیکند و به بعث و رستاخیز ایمان و اعتقاد ندارند و براى اینان از آخرت نصیب و بهرهاى نیست.
[سوره البقره (۲): آیات ۲۰۱ تا ۲۰۲]
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ (۲۰۱) أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ (۲۰۲)
[ترجمه]
از جمله آنها کسى است که میگوید پروردگارا ما را از نعمتهاى دنیا و آخرت هر دو بهرهمند گردان و از عذاب آتش نگاهدار (۲۰۱) آنان از آنچه کسب کردهاند بهره دارند و خدا سریع الحساب است.
شرح لغات:
نصیب- حظّ و بهره.
کسبوا- کسب کردند و کسب، کارى است که وسیله جلب منفعت و یا دفع ضرر مىباشد.
تفسیر:
بدنبال آیات سابقه که حال مردم دنیا پرست را بیان میکرد که تنها خواسته آنها از خدا امور مربوط بدنیا است این آیات حال مردمى را بیان میکند که از خدا نعمت دنیا و آخرت را خواستارند بقول «انس» و «قتاده» در تفسیر آیه از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که مراد از «حسنه» در دنیا گشایش روزى و خوبى معاش و حسن خلق است و مراد از «حسنه» در آخرت خشنودى خدا و بهشت مىباشد.
وجوه دیگرى در تفسیر این دو «حسنه» گفته شده است از اینقرار:
۱- علم و عبادت در دنیا و بهشت در آخرت از «حسن» و «قتاده».
۲- مال و ثروت دنیا و بهشت در آخرت از «ابن زید و سدى».
۳- زن صالحه در دنیا و بهشت در آخرت از «حضرت على علیه السلام».
از رسول اکرم نقل شده که فرموده: بهر کس قلب شاکر و زبان ذاکر و همسر مؤمنه که او را در کارهاى دنیوى و اخروى کمک کند داده شد پس باو «حسنه» در دنیا و «حسنه» در آخرت داده شده و از عذاب آتش مصون و محفوظ است.
وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ …– در تفسیر این آیه وجوهى گفتهاند:
۱- خداوند زود پاداش نیکوکاران را میدهد و زمان پاداش آنها نزدیک است و از نظر مضمون مانند آیه «وَ ما أَمْرُ السَّاعَهِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ، أَوْ هُوَ أَقْرَبُ»[۶] (و نیست کار قیامت در سرعت مگر باندازه یک چشم بهم زدن یا کمتر از آن).
علت اینکه از پاداش اعمال به حساب تعبیر کرده اینست که درست، پاداش برابر با عمل و بمقدار آن است.
۲- خداوند حساب همه مردم را در قیامت در مدتى کوتاه بررسى مینماید بدون اینکه حساب یکى از مردم مزاحم حساب دیگرى گردد زیرا خداوند «لا یشغله شأن عن شان» است و رسیدگى بیک کار مانع از رسیدگى بکار دیگر در آن نخواهد بود.
در روایت آمده است که خداوند حساب تمام مخلوقات را در مدت یک چشم بهم زدن انجام میدهد.
این مطلب شاهد دیگرى است بر اینکه خداوند جسم نیست و اینکه در سخن گفتن (مثلًا) نیازمند بوسیله و ابزار نمیباشد و میدانیم اگر جسم بوده و یا ابزار مادى کار میکرد و سخن میگفت امکان نداشت که در یک وقت با دو نفر که در دو نقطه و مکان مختلفاند دو مخاطبه و تکلم مختلف داشته باشد طبعاً خطاب یکى، از خطاب به دیگرى مانع میشد و لازم مىآمد که مدت حساب مردم باندازه زمان اعمال آنها طولانى باشد.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود: خداوند همانطور که همه مردم را در زمان واحد روزى میدهد در یک زمان هم بحسابشان رسیدگى میکند.
۳- خداوند دعاى این گروه را فورى اجابت کرد و خواسته آنها را زود بر میآورد بدون معطلى و صرف وقت براى بدست آوردن مقدار استحقاق آنها نه آن چنان که مردم در برآوردن خواسته هاى دیگران مدتى صرف بررسى وضع آنها مىنمایند.
قریب بهمین مضمون از ابن عباس نقل شده است که در معناى آیه میگوید:
منظور اینست که خداوند آنچه عنایت میکند روى تفضّل است نه حساب و در روز قیامت نامههاى اعمال مردم بدست راست آنها داده شده و بآنها گفته میشود: این گناهان شما است که مورد عفو، قرار گرفت و این اعمال نیک شما است که دو برابر پاداش میگیرید
[سوره البقره (۲): آیه ۲۰۳]
وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقى وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (۲۰۳)
[ترجمه]
خدا را در روزهایى چند یاد کنید (ایام تشریق) و هر که دو روز شتاب و یا تأخیر کند (در حرکت از منى) گناهى بر او نیست براى آن کس که پرهیزکار باشد، از خدا بترسید و بدانید که در پیشگاه او محشور میشوید.
شرح لغات:
معدودات- در لغت، بیشتر براى عدد کم، بکار میرود اگر چه هر عددى زیاد و یا کم معدود (شمرده شده) است ولى کلمه «معدود» بر عدد کم بیشتر دلالت دارد.
تحشرون- محشور میشوید و «محشر» محلى است که در آن جمع میشوند.
تفسیر:
این آیات متضمن امر الهى است که در ایام تشریق که سه روز بعد از عید قربان است بیاد خدا باشید و بقول (ابن عباس و حسن» مراد از «ایام معدودات) سه روز بعد از عید (ایام تشریق) و مراد از «ایام معلومات» دهه اوّل ذیحجه است و همین معنى از ائمه ما علیهم السلام نقل شده است.
ولى از مفسرین «فرّاء» میگوید مراد از «معلومات» ایام تشریق و مراد از «معدودات» دهه اول ذیحجه است.
ذکر خدا چیست؟
ذکرى که در آیه امر بآن شده است همین است که پس از هر نماز در این سه روز این تکبیرات خوانده شود «اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر اللَّه اکبر و للَّه الحمد اللَّه اکبر على ما هدانا و الحمد للَّه على ما أولانا و اللَّه اکبر على ما رزقنا من بهیمه الانعام».
اولین نماز که پس از آن، این تکبیرات خوانده میشود نماز عید است و آخر آنها نماز صبح روز چهارم عید. این دستور براى کسى است که در منى باشد و اما کسانى که در شهرها هستند در منى نیستند آنان عقب ده نماز که اولش نماز ظهر روز عید است این تکبیرات را میگویند بنا بر آنچه از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
درباره شروع این تکبیرات که از چه نمازى است بین فقها اختلاف است و ابن عباس و ابن عمر با ما در آنچه گفتیم موافقاند.
فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ …– این آیات متضمن رخصت و جواز حرکت در روز دوم از ایام تشریق است اگر چه افضل ماندن تا روز سوم مىباشد ولى چنانچه بخواهد قبل از سوم حرکت کند باید بعد از زوال و قبل از غروب باشد که اگر غروب شد باید شب را بماند و روز سیزدهم حرکت کند.
در معناى «فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ» دو قول گفته شده است:
۱- چون بسبب حجّ گناهان شخص بخشیده است بنا بر این گناهى بر او نیست (ابن مسعود).
۲- در تعجیل و تأخیر (کوچ کردن) گناهى بر او نیست چون ممکن بود بعضى گمان کنند که عجله کردن در حرکت گناه است آیه براى رفع این گمان میفرماید «کسى هم که عجله کند گناهى بر او نیست» و در این صورت عطف «و من تاخر» و بیان اینکه در صورت تاخر هم گناهى نیست صرفاً براى بیان حکم هر دو صورت بوده و الا روشن است که تاخر آن بدون اشکال است، مثل اینکه میگویند صدقه را اگر آشکارا و یا پنهانى بدهى نیک است با اینکه صدقه دادن پنهانى مسلماً افضل است این وجه را «حسن» گفته است.
لِمَنِ اتَّقى …– در تفسیر این قسمت دو قول است:
۱- اصحاب ما میگویند که کلمه «لمن اتقى» مربوط به «فمن تعجّل» است که معنایش چنین میشود: هر کس زودتر حرکت کند بر او گناهى نیست بشرطى که پرهیز از «صید» کند تا آخرین روز حرکت مردم، این وجه را ابن عباس گفته و«فرّاء» نیز اختیار کرده است.
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است درباره تفسیر: «فَمَنْ تَعَجَّلَ … فِی یَوْمَیْنِ» فرمود هر کس در این دو روز بمیرد همه گناهان او بخشیده شده است و اگر مرگش تاخیر افتاد در صورتى که از گناهان کبیره پرهیز کند هم چنان مورد عفو و بخشش است و بر او گناهى نیست.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ …- از گناهان دورى کنید و بدانید که شما پس از مرگ در مکانى مجتمع خواهید شد که در آنجا خدا بین شما حکم کرد و برفتار اعمالتان پاداش میدهد.
______________________________________________________________
[۱] آیه ۲۷ از سوره حج
[۲] یعنى از احرام خارج گردد
[۳] آیه ۳۷ از سوره توبه
[۴] آیه ۱۱ از سوره حجرات
[۵] آیه ۱۷۲ از سوره آل عمران
[۶] آیه ۷۷ از سوره نحل