وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ از تو دربارهى روح مىپرسند که حیات انسانى بسته آن است، چه روح بر بخار اطلاق مى شود که در قلب تکوّن پیدا مى کند و به واسطهى شرایین در بدن انتشار پیدا مى کند و آن روح حیوانى نامیده مى شود، و هم چنین بر بخارى که از قلب به دماغ متصاعد مى شود و دماغ به سبب برودت آن معتدل مى شود روح اطلاق مى شود و آن را روح نفسانى گویند.
و بر چیزى که حیات حیوان بر آن بستگى دارد نیز روح اطلاق مى شود که نفس حیوانى نام دارد و هم چنین بر چیزى که حیات انسانى منوط بر آن است روح گفته مى شود که نفس ناطقه نام دارد، و مقصود سؤال کنندگان از روح همین است، زیرا روح انسانى و نفس ناطقه چیزى است که براى مردم به سبب آثار قابل درک است که آن تحت الشّعاع نفس انسان مخفى و پنهان است.
روح بر طبقهاى از ملایکه نیز اطلاق مى شود که در لسان اشراق ارباب انواع و در لسان شرع «صافّات صفّا» نامیده مىشود، و بر فرشتهاى که از سایر ملایکه بزرگتر است و به عدد هر انسان وجه و صورت دارد روح گفته مىشود، و آن ربّ النّوع انسان بوده و ریاست و احاطه دارد بر ارباب انواع، و او با هر یک از افراد انسان است در حالى که هیچ یک از افراد انسان با او نیست.
و آنچه که در اخبار وارد شده است او را فرشتهاى معرفى مىکند که از جبرئیل و میکائیل بزرگتر است و با محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سپس با ائمّه علیهم السّلام بود، و اشاره بر همین معناى دارد.
و معناى این که ملایکه یاد شده با محمّد صلّى اللّه علیه و آله بوده نه با سایر انبیا علیهم السّلام این است که همراهى ملایکه با آن حضرت مقرّون بر همراهى با اوست، وگرنه آن ملایکه با همهى ذرّات عالم است، و «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» اشاره به همین معناى است، چه روحى که در آدم دمیده شده سایهى همان روح است.
چون روح مورد سؤال مردم یک امر مجرّد معقول است که جز صاحبان عقول آن را درک نمىکنند و از سوى دیگر سؤال کنندگان اهل حس هستند و ادراکشان از محسوسات فراتر نمى رود خداى تعالى به رسولش امر نمود که جواب آنها را به اجمال بدهد.
پس فرمود: قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی روح ناشى از امر من است بدون این که سابقهى آمادگى مادّه اى باشد تا محسوس باشد و شما بتوانید با حواس ظاهرى یا باطنى آن را درک کنید، یا بگو که روح از عالم امر خدا است و ادراک شما به آن نمىرسد.
و لذا فرمود: وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا و جز به اندکى از شما علم داده نشده، یا علم داده شده قلیل و اندک است، و آن علم محسوس از ناحیهى آثار آن است، و شما نمى توانید به عالم امر علم پیدا کنید و لفظ «ما» نافیه یا استفهام انکارى است.
ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطانعلیشاه»سوره الإسراء۷۱-۱۱۱