دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ کشف الاسرار و عده الأبرار
وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (۸۲)
و چون گفت- خداى و سخن او واجب گشته بریشان افتد [که مهلت بس و آزرم نیست]،بیرون آریم ایشان را جنبنده اى از زمین فرا روى مردم میگوید که مردمان بآیات و سخنان ما و بوعد و وعید ما بنمى گروند و بى گمان نمى باشند.
خلافست میان علماء تفسیر که شکل دابه چون است و از کجا بیرون آید.
حذیفه گفت از رسول خدا شنیدم که گفت طولها ستون ذراعا لا یدرکها طالب و لا یفوتها هارب، تسم المؤمن بین عینیه، و یکتب بین عینیه مؤمن، و تسم الکافر بین عینیه و یکتب بین عینیه کافر، و معها عصا موسى و خاتم سلیمان. و قال ابن عباس لها زغب و ریش و اربع قوائم. و قال ابن الزبیر رأسها رأس ثور و عینها عین خنزیر و اذنها اذن فیل و قرنها قرن ایّل و عنقها عنق نعامه و صدرها صدر اسد و لونها لون نمر و خاصرتها خاصره هرّ و ذنبها ذنب کبش و قوائمها قوائم بعیر بین کل مفصلین اثنا عشر ذراعا، تخرج و معها عصا موسى و خاتم سلیمان. فتنکت فى مسجد المؤمن بعصا موسى نکته بیضا، فیبیض وجهه، و تنکت فى وجه الکافر بخاتم سلیمان نکته سوداء فیسودّ وجهه، و ذلک قوله تعالى : یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ. و هذا حین یغلق باب التوبه لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل. و قال وهب وجهها وجه رجل و سایر خلقها خلق الطیر، و قیل هى على صوره فرس.
امّا بیرون آمدن دابه الارض بدانکه علامتى است از علامتهاى مهین قیامت و خاست رستخیز. و از رسول خدا (ص) پرسیدند که از کجا بیرون آید گفت :
من اعظم المساجد- حرمه على اللَّه؛
یعنى- المسجد الحرام. قال و عیسى یطوف بالبیت و معه المسلمون این خبر دلیل است که نخست عیسى بیرون آید انگه دابه الارض.
ابن عباس گفت وادییست در زمین تهامه از آنجا بیرون آید. عبد اللَّه بن عمر و در زمین طایف بود، آنجا پاى بر زمین زد گفت ازینجا بیرون آید. و گفته اند از اجیاد مکه بیرون آید.
ابن مسعود گفت از میان صفا و مروه. و قال ابن عمر تخرج الدابّه من صدع فى الصفا کجرى الفرس ثلاثه ایّام و ما خرج ثلثها. این خبر موافق آمد با قول حسن بصرى که گفت موسى (ع) از حق درخواست تا دابه الارض بوى نماید. گفتا سه روز و سه شب بیرون مى آمد از زمین و بآسمان برمى شد. موسى چون آن منظر عظیم قطیع دید طاقت نداشت، گفت: ربّ ردّها فردّها، خداوندا بجاى خود باز بر او را و بجاى خود باز شد.
مقاتل گفت: لا یخرج منها غیر رأسها فیبلغ رأسها السحاب. و قول درست آنست که او را سه خرجه است یعنى که سه بار بیرون آید:
اوّل از زمین یمن برآید چنان که اهل بادیه از وى خبر دارند و ذکر وى بایشان رسد امّا بمکه و دیگر شهرها نرسد، و در آن خرجه اوّل صفت عظمت و طول و عرض وى در چشمها نیاید و پیدا نگردد پس ناپدید شود روزگارى دراز چندان که اللَّه خواهد،
پس دوم بار از زمین تهامه برآید و خبر وى به مکه رسد و بدیگر شهرها، باز پنهان شود روزگارى، آن گه سوم بار از میان مکه برآید.
و گفته اند که میان رکن اسود و باب بنى مخزوم بیرون آید بر ان صفت و آن عظمت که گفتیم و بر روى زمین همى رود و هر کجا نفس وى رسد همه نبات و درختان خشک میشود تا در زمین هیچ نبات و درخت سبز نماند مگر درخت سپند که آن خشک نشود از بهر آن که برگه هفتاد پیغامبر با وى است و عصاى موسى و خاتم سلیمان با وى بود، هر مسلمانى را که بیند سر عصا بر پیشانى او نهد یک نقطه نور پدید آید، آن گه سر تا پاى وى همه نور شود و چون کافرى بیند انگشترى سلیمان بر پیشانى او نهد، یک نقطه ظلمت بر پیشانى وى پدید آید. آن گه سر تا پاى وى همه ظلمت و تاریکى گردد. و چون این دابه بیرون آید مسلمانان همه قصد مسجد کنند که وى البته تعرض مسجد نکند و با مردم بزبان ایشان سخن گوید بآن لغت که دریابند: با عربى بزبان عرب و با عجمى بزبان عجم، اینست که ربّ العالمین گفت: تُکَلِّمُهُمْ.
سدّى گفت: تُکَلِّمُهُمْ ببطلان الادیان سوى دین الاسلام و گفته اند سخن گفتن وى آنست که کافر و مسلمان از هم جدا کند، روى فرا قومى کند گوید: ایّها الکفّار مصیرکم الى النار و روى فرا قومى دیگر کند، گوید: ایّها المؤمنون مصیرکم الى الجنه. و قیل تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ فرا روى مردم میگوید، که این مردمان یعنى اهل مکه به بیرون آمدن من گرویده نبودند و ذلک لانّ خروجها من آیات اللَّه قال ابو الجوزاء: سألت ابن عباس تُکَلِّمُهُمْ او تُکَلِّمُهُمْ؟ فقال کلّ ذلک یفعل تکلم المؤمن و تکلم الکافر اى تسمهم انّ الناس بفتح الف قرائت کوفى و یعقوب است یعنى تکلّمهم بانّ الناس و بکسر الف قرائت باقى، و تقدیره- تُکَلِّمُهُمْ فتقول أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ.
کشف الأسرار و عده الأبرار سوره النمل