حکایات كشف الأسرار و عدة الأبراركشف الاسرار و عدة الأبرار

قصه بنا نهادن بیت المقدس کشف الأسرار و عده الأبرار

پریان از بهر سلیمان مسجدها میکردند و بناهاى عالى میساختند چنان که سلیمان مى‏فرمود، و از آن یکى شارستان‏ بیت المقدس است و مسجد اقصى.

و قصه بنا نهادن آن بر قول اصحاب سیر آنست که: رب العالمین در نژاد ابراهیم علیه السلام برکت کرد تا از نسل وى چندان بهم آمدند که کس طاقت شمردن ایشان نداشت خصوصا در روزگار داود علیه السلام، داود خواست که عدد بنى اسرائیل بداند ایشان که در زمین فلسطین مسکن داشتند؛

روزگارى دراز مى‏ شمردند و بسر نرسیدند و از دریافت و دانست عدد ایشان نومید گشتند، پس وحى آمد به داود از درگاه عزت جل جلاله که این کثرت ایشان از آنست که ابراهیم (ع) چون بوفاى عهد ما باز آمد و آن خواب که او را نمودیم بذبح فرزند تصدیق کرد، و ذلک قوله.

قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا؛ من او را وعده دادم که در نسل و نژاد وى برکت کنم، اکنون که ترا کثرت ایشان عجب آمد و ایشان فراوانى از خویشتن دیدند و خود بین گشتند، من که خداوندم بجلال و عزت خود سوگند یاد کردم که عدد ایشان با کم کنم در بلائى‏ و نکبتى که بر ایشان گمارم، اکنون ایشان مخیّرند اى داود میان سه بلیّت، ازین سه آن یکى که اختیار کنند بر ایشان گمارم:

یا قحط و نیاز و گرسنگى بر ایشان گمارم سه سال، یا دشمن بر ایشان مسلط کنم سه ماه، یا طاعون و وبا بر ایشان فروگشایم سه روز داود بنى اسرائیل را جمع کرد و ایشان را درین سه خصلت مخیّر کرد، از هر سه بلیّت طاعون اختیار کردند گفتند این یکى آسان‏تر است و از فضیحت دورتر، پس همه جهاز مرگ بساختند، غسل کردند و حنوط بر خود ریختند و کفن در پوشیدند و بصحرا بیرون شدند با اهل و عیال خرد و بزرگ در ان صعید بیت المقدس پیش از بنا نهادن آن و داود بر صخره بسجود در افتاده و دعا و تضرع میکند؛

رب العالمین طاعون بر ایشان فرو گشاد؛ یک شبانروز چندان هلاک شدند که بعد از آن بدو ماه ایشان را دفن نتوانستند کرد، چون یک شبانروز از طاعون بگذشت رب العالمین تضرع ایشان بپسندید و دعاى داود اجابت کرد و آن طاعون ازیشان برداشت، پس بشکر آن رب العزه در آن مقام بر ایشان رحمت کرد، داود بفرمود تا آنجا مسجدى سازند که پیوسته آنجا ذکر اللَّه رود و دعا و تضرع، پس ایشان در کار ایستادند و نخست مدینه بیت المقدس بنا نهادند،

داود بر دوش خود سنگ مى‏ کشید و خیار بنى اسرائیل هم چنان سنگ مى ‏کشیدند، تا یک قامت بنا بر آوردند، پس وحى آمد به داود که این شارستان را بیت المقدس نام نهادیم جایى پاک است و خانه‏اى پاک؛ قدمگاه پیغمبران و هجرت گاه و نزول گاه پاکان و نیکان؛ و تو مردى خونریز بدست تو این بنا تمام برنیاید؛ لکن ترا پسرى آید نام او سلیمان املّکه بعدک و اسلمه من سفک الدماء و اقضى اتمامه، على یده یکون صیته و ذکره لک باقیا فصلّوا فیه زمانا.

گفته‏اند داود را آن روز صد سال و بیست و هفت سال بود؛ چون سال وى بصد و چهل رسید از دنیا بیرون شد و سلیمان بجاى وى بنشست و جن و شیاطین را فرمود تا آن بناى شارستان تمام کردند و آن را دوازده ربض ساختند هر ربضى سبطى را از اسباط بنى اسرائیل و کانوا اثنى عشر سبطا. چون از نهاد شارستان فارغ گشتند؛ آن گه مسجد اقصى را بنا نهادند و بالواح زر و سیم و جواهر پرداختند؛ و شرح این قصه بتمامى در سوره بنى اسرائیل یاد کردیم.

 

کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره سبا‏‏‏ آیه ۱۲- ۲۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=