حکایت نخستین مسلمانان ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی
انس گوید: رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله-روز دوشنبه مبعوث بنبوت شد، و على علیه السلام روز سه شنبه (یعنى روز دیگر) مسلمان شد و نماز خواند.
مجاهد و ابن اسحاق گفته اند: على علیه السلام ده ساله بود که ایمان آورد، و پیوسته با رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- بود، چون که آن حضرت او را از پدرش ابو طالب گرفته و بنزد خود برد و در کنار خود تربیتش کرد و هم چنان با آن حضرت بود تا وقتى که مبعوث بنبوت شد.
و کلبى گفته: هنگامى که على علیه السلام مسلمان شد نه ساله بود.
و أبو الأسود گفته: دوازده ساله بود، و این سخنى است که سید ابو طالب هروى گفته و صحیح هم همین است.
و در تفسیر ثعلبى است که اسماعیل بن ایاس بن عفیف از پدرش از جدش عفیف روایت کرده که گفت: من تجارت میکردم و در ایام حج بمکه رفتم و بخانه عباس بن- عبد المطلب که سابقه رفاقتى با او داشتم وارد شدم، و او شغلش آن بود که بیمن میرفت و عطر میخرید و در ایام حج در مکه میفروخت، روزى من و عباس در منى بودیم که دیدم هنگام زوال خورشید جوانى بیامد و نگاهى به آسمان کرد آن گاه بسمت کعبه ایستاد و طولى نکشید پسرى بیامد و در طرف راستش بایستاد و بدنبال او زنى آمد و پشت سر آن دو ایستاد، آن جوان برکوع رفت آن دو نیز برکوع رفتند، از رکوع برخاسته بسجده رفت آن دو نیز بسجده افتادند، از سجده برخاست آن دو نیز برخاستند.
من که آن جریان را دیدم بعباس گفتم: جریان بزرگى را مشاهده میکنم! گفت: آرى جریان بزرگى است! گفتم: این چیست؟ پاسخ داد: این جوان برادر زاده من محمد بن عبد اللَّه بن عبد المطلب است که عقیده دارد خدا او را به پیغمبرى برانگیخته و بزودى گنجهاى امپراطور ایران و روم را فتح میکند، و آن پسر على بن ابى طالب است، و آن زن خدیجه دختر خویلد همسر او است و این هر دو بدین او در آمده اند، و سوگند بخدا که در روى کره زمین کسى جز همین سه نفر پیرو این دین نیستند.
عفیف کندى (راوى حدیث) پس از اینکه مسلمان شد میگفت: اى کاش من چهارمى آنها بودم.
و روایت شده که ابو طالب به على علیه السلام گفت: اى فرزند این چه آئینى است که تو بر آن هستى؟ پاسخداد: پدر جان بخدا و پیغمبرش ایمان آورده ام و هر آنچه آورده تصدیق کرده ام و با او براى خدا نماز میگذارم، ابو طالب بدو گفت: براستى که محمد جز بکار نیک دعوت نکند او را رها مکن.
و عبد اللَّه بن موسى بسندش از عباد بن عبد اللَّه روایت کرده و گفت: از على علیه السلام شنیدم که میفرمود: منم بنده خدا، و منم برادر رسول خدا، و منم صدیق اکبر (راستگوى بزرگ) کسى پس از من این سخن را نگوید جز دروغگوى تهمت زن، و من هفت سال پیش از مردم نماز گذاردم.
و در مسند سید ابو طالب هروى است که از رسول خدا- صلى اللَّه علیه و آله- روایت کرده که فرمود: فرشتگان هفت سال بر من و على درود فرستادند، و این بدانجهت بود که کسى جز من و او در زمین نماز نخواند.
و ابراهیم نخعى گفته: نخستین کسى که پس از خدیجه مسلمان شد ابو بکر بود.
و زهرى و سلیمان بن یسار و عروه بن زبیر گفته اند: پس از خدیجه نخستین مسلمان زید بن حارثه بود.
و حاکم ابو القاسم حسکانى بسند خود از عبد الرحمن بن عوف روایت کرده که در تفسیر این آیه گفته: «پیشروان نخستین …» ده تن از قریش بودند و نخستین کسى که از آن ده نفر مسلمان شد على بن ابى طالب علیه السلام بود.
ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره التوبه آیه۸۶ -۹۹