الشعراء - كشف الاسرار و عدة الأبراركشف الاسرار و عدة الأبرار

کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره الشعرا آیه ۶۸ – ۲۲

۲- النوبه الاولى‏

(۲۶/ ۶۸- ۲۲)

 

قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَ‏ و این انیز دستى است ترا بر من که سپاس نهى بآن بر من‏ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏ (۲۲) که [پدر و مادر و] قوم مرا به بندگى گرفتى تا من در میان شما بالیدم و در دست تو برآمدم.

 

قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ‏ (۲۳) فرعون گفت: خداى جهانیان خود چه چیزست [او خود کیست‏]؟

 

قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا [موسى‏] (ع) گفت: خداوند آسمانها و زمینها و هر چه در میان آن، إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ‏ (۲۴). اگر این سخن را بى ‏گمان خواهید بود.

 

قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ‏ (۲۵)، ایشان را گفت که گرد او بودند: نمى ‏نیوشید؟

 

قالَ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ‏ (۲۶) [موسى‏] گفت: خداوند شما و خداوند پدران پیشینیان شما.

 

قالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ‏ (۲۷) [فرعون‏] گفت: این رسول شما که بشما فرستادند براستى که دیوانه است.

 

قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما [موسى‏] گفت: خداوند دو نیمه جهان، جاى برآمد روز و فروشدن آن و آنچه میان آن، إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ‏ (۲۸) اگر مى ‏دریابید.

 

قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی‏ [فرعون‏] گفت: اگر خدایى گیرى جز زمن، لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ‏ (۲۹) چنان کنم که از زندانیان باشى.

 

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ‏ءٍ مُبِینٍ‏ (۳۰) [موسى‏] گفت: [چه گویى‏] و اگر چیزى آرم بتو [نشانى استوارى خود را] چیزى پیدا آشکارا.

 

قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‏ (۳۱) [فرعون‏] گفت: پس بیار آن را اگر از راست‏گویانى.

 

فَأَلْقى‏ عَصاهُ‏ عصاى خویش را بیوکند فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ‏ (۳۲) چون بنگریست آن مارى بود بزرگ آشکارا.

 

وَ نَزَعَ یَدَهُ‏ و دست راست خویش [را از زیر بازوى چپ خویش‏] بیرون کشید فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ‏ (۳۳) آن دست او را دید سپید روشن تاونده نگرندگانرا.

 

قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ‏ [فرعون‏] گفت: مهینان ایشان را که گرد بر گرد او بودند: إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ‏ (۳۴) آن مرد براستى جادویى است استاد دانا.

 

یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ‏ میخواهد که بیرون کند شما را از زمین شما بجادویى خویش‏ فَما ذا تَأْمُرُونَ‏ (۳۵). چه فرمائید شما در کار او.

 

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ‏ گفتند با پس کن او را و برادر او را [و سخن گفتن با او بگذار]. وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ‏ (۳۶) و در شارستان‏هاى خویش فراهم آورندگان فرست.

 

یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ‏ (۳۷) تا بتو آرند هر جادویى دانا که هست.

 

فَجُمِعَ السَّحَرَهُ فراهم آورند جادوان، لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ‏ (۳۸) هنگام روزى را دانسته و نامزد کرده.

 

وَ قِیلَ لِلنَّاسِ‏ و مردمان را گفتند هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ‏ (۳۹) هستید شما آن را که فراهم آئید؟

 

لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَهَ تا ما از آن سوى باشیم که جادوان از آن سویند، إِنْ کانُوا هُمُ الْغالِبِینَ‏ (۴۰) اگر ایشان به آیند.

 

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَهُ چون جادوان آمدند قالُوا لِفِرْعَوْنَ‏ فرعون را گفتند: أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبِینَ‏ (۴۱) ما را مزدى هست اگر ما به آییم؟

 

قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ‏ (۴۲) [فرعون‏] گفت: آرى [هست‏] وانگه شما براستى که از نزدیک کردگان باشید [از من‏].

 

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ‏ (۴۳) موسى گفت: ایشان را بیفکنید آنچه بخواهید افکند.

 

فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ‏ بیفکندند رسنها و چوبهاى خویش، وَ قالُوا بِعِزَّهِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ‏ (۴۴) و گفتند [بنورد جستن و اختر زدن و یاد گرفتن و پشتى داشتن‏] بخدایى فرعون که ما به آییم.

 

فَأَلْقى‏ مُوسى‏ عَصاهُ‏ بیوکند موسى عصاى خویش، فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ‏ (۴۵) تا که مى‏فروبرد تیز آنچه ایشان ساختند [از پر دیو].

 

فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدِینَ‏ (۴۶) جادوان را بیفکندند [اللَّه را] بر روى سجده بران.

 

قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ‏ (۴۷).گفتند بگرویدیم بخداوند جهانیان

 

رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ‏ (۴۸).  خداوند موسى و هارون.

 

قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ‏ [فرعون‏] گفت ایمان آوردید او را پیش از آن که دستورى دادم شما را؟، إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ جز زان نیست که مهتر و استادتر شما آمد و جادویى آموخت شما را، فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ‏.

 

[آرى آگاه باشید] که زود باشد که بدانید. لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ‏ دستها و پاهاى شما را ببرم چپ و راست. وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ‏ (۴۹) و شما را بیاویزم همگان.

 

قالُوا لا ضَیْرَ گفتند. گزند نیست، باک نیست. إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ‏ (۵۰) ما با خداوند خویش گشتیم.

 

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا ما امیدواریم که بیامرزد ما را خداوند ما گناهان ما. أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ‏ (۵۱) آن گه که ما اوّل گرویدگان باشیم [بموسى‏].

 

وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ و پیغام کردیم بموسى، أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی‏ که بشب ببر بندگان مرا [بسوى دریا.] إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ‏ (۵۲) تا ایشان از پس شما بیایند [که بخواهند آمد].

 

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ‏ (۵۳) فرعون در شارستانها مردم انگیزندگان فرستاد.

 

إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَهٌ قَلِیلُونَ‏ (۵۴) گفت: اینان تنى چندند سخت اندک،

 

وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ‏ (۵۵) و ایشان ما را بدرد خشم آورده ‏اند.

 

وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ‏ (۵۶) و ما انبوهیم هام پشت بهم ساخته [و جنگ را برخاسته‏].

 

فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ، وَ کُنُوزٍ (۵۷) بیرون آوردیم ایشان را از بهشتها و چشمه‏ هاى روان‏ و گنجها

 

وَ مَقامٍ کَرِیمٍ‏ (۵۸)، کَذلِکَ‏ و جایگاههاى بنازچنان

 

‏ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ‏ (۵۹) و فرا بنى اسرائیل دادیم از کشته بازمانده.

 

فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ‏ (۶۰) در پى ایشان نشستند تا برآمد آفتاب.

 

فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ‏ چون هام دیدار شد هر دو گروه با یکدیگر، قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ‏ (۶۱) یاران موسى گفتند در ما رسیدند.

 

قالَ‏ [موسى‏] کَلَّا گفت موسى نه نه چنین نرسند، إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ‏ (۶۲) خداوند من با من مرا راه مى ‏نماید.

 

فَأَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ پیغام دادیم بموسى و فرمان که بعصاى خویش دریا بزن! فَانْفَلَقَ‏ بشکافت دریا، فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ‏ (۶۳) تا هر پاره ‏اى ازو چون کوهى بگشت بزرگ.

 

وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِینَ‏ (۶۴) و تنگ درآوردیم آنجا دیگران را.

 

وَ أَنْجَیْنا مُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ‏ (۶۵) و رهانیدیم موسى را و هر که با وى بود همگان.

 

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ‏ (۶۶) پس بآب بکشتیم دیگران را.

 

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً در آن [کرد و درین گفت‏] عبرتى است [سخت بزرگ و پندى سخت نیکو و پیدا]، وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‏ (۶۷) و بیشتر مردمان گرونده نیستند.

 

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ‏ (۶۸) و خداوند تو تواناى است مهربان [با همه مى ‏تاود اما مى ‏بخشاید].

  

 

 

النوبه الثانیه

 

 

قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ‏،- این آیت را دو تأویل گفته ‏اند:

یکى آنست که در نوبت اول رفت که موسى (ع) بر وجه تهکم و انکار با فرعون گفت: و ایّه نعمه لک على فى ان عبّدت بنى اسرائیل و قتلت اولادهم ظلما و استعبدت ابوى حتى نشأت فیکم و لو لم تستعبدهم و لم تقتلهم کان لى من اهلى من یربینى و لم یلقونى فى الیم، فاى نعمه لک علىّ؟ باین قول‏ وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ بر طریق استفهام است، یعنى- او تلک نعمه، فحذف الف الاستفهام، کقوله: فَهُمُ الْخالِدُونَ‏. یعنى- أ فهم الخالدون.

و قال الشاعر:

لم انس یوم الرّحیل وقفتها و طرفها فى دموعها غرق‏
و قولها و الرّکاب واقفه تترکنى هکذا و تنطلق‏

یعنى- أ تترکنى؟ و قیل معناه- تمنّ علىّ بالتربیه، و قد استعبدت قومى و من اهین قومه ذل. فتعبیدک بنى اسرائیل قد احبط احسانک الىّ.

 

تأویل دیگر آنست که موسى نعمت شناخت از فرعون بر خود و منّت پذیرفت و اقرار کرد، گفت: لعمرى هى نعمه ان عبّدت بنى اسرائیل و ربیتنى و لم تستعبدنى کاستعبادهم، لعمرى که این نعمتى است و ترا بر من منّت است که بنى اسرائیل را بردگان گرفتى و مرا برده نگرفتى. وجهى دیگر گفته ‏اند که این نعمت است و ترا بر من منّت است که بنى اسرائیل را بردگان گرفتى تا من گریختم و باین روز دولت‏ و نبوت افتادم. فبهت فرعون و انقطع و اخذ فى کلام آخر.

 

فقال: وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ‏، اى- ما صفته الرّب، هو المالک المدبر، و اذا اطلق یقتضى مالک الخلق اجمع، و العالمون اسم لما سوى اللَّه، و قیل اسم یقع على ذوى- العلم من المخلوقین دون الجمادات. فرعون گفت: این خداى جهانیان که تو مى ‏گویى من رسول اویم، صفت وى بگو تا خود چیست و از چه جنس است؟

موسى گفت: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ‏، بانّ- السماوات و الارض اجسام مصنوعه لا بدّ لها من رب، و الذى ادعوکم الیه ذلک الرب.

موسى در بیان جنسیّت نشد، دانست که اللَّه تعالى نه جنسى است از اجناس، بلکه در بیان ربوبیّت و صفات الاهیّت شد، گفت: آن خداوند که من شما را بر توحید او مى‏ خوانم خداوند هفت آسمان و هفت زمین است، و هر چه در آن. اگر یقین میدانید که آن را ناچار کردگارى مى ‏باید آن کردگار اوست جل جلاله.

 

قال فرعون لمن حوله من اشراف قومه و هم خمس مائه رجل اصحاب الاسوره: أَ لا تَسْتَمِعُونَ‏، فرعون با اشراف قوم خود نگرست، گفت: نمى ‏نیوشید؟

تعجّب نمى ‏کنید از این محال که موسى میگوید؟ و گفته ‏اند که: وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ‏، این «ما» بمعنى «من» است، کقوله: وَ السَّماءِ وَ ما بَناها، اى- و من بناها، معنى همچنانست که جاى دیگر گفت: فَمَنْ رَبُّکُما یا مُوسى‏ فرعون بر طریق استخفاف گفت: این خداى شما خود کیست تا نام او برند. جواب وى در سوره الدخان آمد بر قرائت بو جعفر: مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ‏ فرعون خود کیست؟ ازین ناپاکى، گزاف‏گویى، گزاف‏کارى از جمله گزاف‏کاران.

 

پس موسى در بیان حجّت بیفزود، گفت: رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ‏ فرعون را گفت: تو که دعوى ربوبیّت میکنى و اینان که ترا مى‏ پرستند همه آنید که گرفتار بلیّات و آفاتید، و بر شما سمات حدوث است، چنان که بر پدران شما بود،و آن گه ایشان دعوى ربوبیّت نکردند، دانستند که آن کس که در معرض آفات و بلیّات بود و بروى سمات حدوث بود، او خدایى را نشاید، تو از کجا دعوى ربوبیّت میکنى و همچون ایشانى و ازیشانى؟ نه که خداوند شما و خداوندان پدران شما یکى است جل جلاله و عظم شأنه؟. و قیل انّ فرعون کان یدعى الربوبیّه على اهل عصره و زمانه فلم یدع ذلک على من قبله، فبیّن بهذه الآیه انّ المستحقّ للربوبیه من هو رب اهل کلّ عصر و زمان.

 

پس فرعون از جواب درماند، روى با قوم خود کرد، گفت: إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ‏ این رسول که بشما فرستادند دیوانه است سخنى میگوید بى ‏حاصل، از عقل دور.

 

موسى در بیان عظمت حقّ بیفزود، گفت: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ‏ اگر شما عقل دارید و مى ‏دریابید بدانید که این آفتاب که از مشرق برمى‏آید و بمغرب فرو شود آن را صانعى باید و کردگارى، آن صانع رب العالمین است، که شما صفت وى از من مى ‏پرسید.

 

فرعون چون حجّت بر خود لازم دید در آن مناظره از عجز خود بترسید، سخن با تهدید گردانید، گفت: لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ‏، و کان سجنه اشد من قتله، لانه کان یعذّب المسجونین‏[۱] بانواع التعذیب.

 

موسى چون تهدّد فرعون دید او را برفق با انصاف و بیان حجّت خواند، گفت: أَ وَ لَوْ جِئْتُکَ بِشَیْ‏ءٍ مُبِینٍ‏، یعنى- او تفعل ذلک، و ان اتیتک على ما اقول بحجه بیّنه، و اگر من حجتى روشن آرم بر درستى قول خویش و معجزتى آشکارا نمایم که بر عقلها غلبه کند مرا هم محبوس کنى؟

فرعون گفت: فَأْتِ بِهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ‏ بأنّک رسول رب العالمین الینا. و فى ید موسى عصا من شجر الآس من الجنه. قال ابن عباس: کان آدم جاء بالعصا من الجنه فلما مات آدم قبضها جبرئیل و دفعها الى موسى باللیل حین توجه الى مدین.

 

قال موسى لفرعون: ما هذه بیدى قال فرعون: هذه عصا، فَأَلْقاها موسى من یده‏ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ‏، یعنى- حیّه- ذکرا اصفرا شعر العنق عظیما، ملأ الدار، قائما على ذنبه، یتلمظ على فرعون و قومه یرعبهم. یقال الثعبان العظیم الطویل و هو اعظم الحیّات. و قال فى موضع آخر: کَأَنَّها جَانٌ‏، و الجان الصغیر من الحیات و لا تناقض فیه، لانّ خلقها خلق الثعبان العظیم و اهتزازها و حرکتها و خفّتها کاهتزاز الجانّ. و قوله‏ مُبِینٌ‏، اى- بیّن ظاهر انه ثعبان لا لبس فیه و یحتمل ان یکون مبیّنا صحه دعواه.

 

فرعون چون دید که عصا مار گشت و قصد آن دارد که فرعون را فرو برد، موسى ذنب وى گرفت و در دست وى عصا گشت، هم چنان که بود. فرعون گفت:

هل من آیه غیرها بیرون ازین دیگر آیت دارى؟ موسى دست راست خویش بیرون کرد و فرا فرعون نمود. گفت: این چیست؟ گفت: دست. آن گه زیر بازوى چپ خویش کرد و باز بیرون آورد روشن و سپید آن را شعاع بود همچون آفتاب رخشان و درفشان‏[۲].

فرعون با اشراف قوم خود نگرست. گفت: إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ‏. اینست جادوى استاد دانا. الساحر- المحتال بما یوهم الاعجاز- اینجا گفت: قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ‏، یعنى فرعون با اشراف قوم گفت: إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ‏ و در سوره الاعراف گفت: قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ‏، یعنى اشراف قوم فرعون گفتند:

إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ‏ وجه جمع آنست که نخست فرعون گفت: با ایشان که حاضر بودند در مجلس وى، و ایشان همان باز گفتند با قومى که غائب بودند.

یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ‏، اى- یرید ان یوقع العداوه و الفرقه بینکم حتى یحارب بعضکم بعضا، و حتى یخرجکم من دیارکم و یتغلب علیکم.

 

و قیل لم یرد اخراج القبط انما اراد اخراج بنى اسرائیل، الا تراه یقول: أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ‏ و تقدیره: یخرج خدمکم و مهّانکم من بنى اسرائیل من ارض مصر الى ارض الشام، و اذا اخرجهم فکانما اخرجکم. فَما ذا تَأْمُرُونَ‏، هذا من المؤامره لا من الامر، اى- ما ذا تشیرون به علىّ. فرعون در کار موسى با مهینان قوم خویش مشاورت کرد و ندانست آن بدبخت که آن کس که دعوى ربوبیّت کند از مشاورت دیگران مستغنى باید، که ربوبیّت و مشاورت بهم راست نیایند.

ایشان جواب دادند که: أَرْجِهْ وَ أَخاهُ‏، اى- اخرهما و لا تقتلهما حتى تنظر ما امرهما: وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ‏، یعنى- فرق الشرط فى الاعصار و البلدان و اقطار مملکتک، فیجمعوا لک السحره و العلماء منهم، فیعارضوه بمثل سحره و یتّضح للعامه کذبه. فرعون قصد آن داشت که موسى را بکشد، اشراف قوم وى گفتند:

او را مکش تا آن گه که مردمان را معلوم گردد که او دروغ‏زن است، جادوان را گرد کن تا همچون سحر وى سحر آرند و بر وى غلبه کنند و دروغ و سحر وى پیدا گردد و آن گه تو معذور باشى در قتل وى، در آن زمان جادوان سخت فراخ بود که فرعون در ممالک خویش در هر شهرى جادوان داشت ایشان را ساخته از بهر کارهاى معظم که در پیش آید.

فَجُمِعَ السَّحَرَهُ لِمِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ‏، و هو یوم الزینه. قال ابن عباس: وافق ذلک یوم السبت فى اوّل یوم من السنه، و هذا یوم النیروز و قال ابن زید: اجتماعهم للمیقات بالاسکندریه و اختلاف الروایات فى عدد السحره و بیان هذه القصه سبق فى‏ سوره طه و الاعراف. و قیل للناس، یعنى- للعامه والدهما و الرعاع من اهل مملکته.

 

هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ‏ لتنظروا الى ما یفعل الفریقان و لمن یکون الغلبه لموسى او للسحره لعلنا نتّبع السحره، اى- اذا غلبناه و اطلع الناس على سحره و ظهرت فضیحته حینئذ نتّبع السحره، و نقتل موسى و فرعون و هکذا غالب ظنّنا. آن گه که سحره حاضر شدند و فریقتین بر هم رسیدند فرعون رعایاى خود همه جمع کرد و ظنّ وى چنان بود که موسى مغلوب خواهد گشت، یعنى- که تا مردم او را بینند و سحر و دروغ وى معلوم گردد و آن گه بر دیدار مردم، موسى و برادر را بکشد، چنان که جادوان گفتند و حکم کردند.

 

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَهُ فرعون للموعد قالُوا له: أَ إِنَّ لَنا العطاء عندک و الجزاء على اعمالنا بالخیر ان کنّا نحن الغالبین لموسى؟

قالَ: نَعَمْ‏، ان غلبتم اعطیناکم الاجر الذى سألتموه و نریدکم ما لم تسألوه ان تکونوا من المختصین الذین یقربون من مجالسنا، و کان ذلک عنده من اعظم المراتب.

قالَ لَهُمْ مُوسى‏ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ‏، تریدون ان تلقوا، ظاهر الکلام امر و معناه- التّهاون فى الامر و ترک المبالاه بهم و بافعالهم-.

 

فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ‏. قیل کان مع کلّ واحد منهم حبل و عصا ملطخه بالزیبق، فجعلت ترتهش و تتحرک حتى خیّل الى موسى من سحرهم انها تسعى.

وَ قالُوا مقسمین‏ بِعِزَّهِ فِرْعَوْنَ‏، اى- بعظمه فرعون. هذا کقوله تعالى: وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ، اى- بعظیم. إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ‏ لموسى. ایشان عصاها و رسنها بر ان صفت بیوکندند، بچشم موسى و دیگران چنان مى ‏نمود که آن همه مارانند و بموسى نهیب مى ‏بردند. موسى در خویشتن بترسید از آن سحر ایشان و انما خاف خوف طباع فنسى الوحى فذکره جبرئیل (ع)، و هو على یمینه تلک الساعه، جبرئیل او را گفت: یا موسى چه ترسى؟ الق ما فى یمینک تلقف ما صنعوا. عصاى خویش بیفکن تا آن همه ساز و کید ایشان که ساخته ‏اند فرو برد.

فَأَلْقى‏ مُوسى‏ عَصاهُ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ‏ التلقف- تناول الشی‏ء بالفم بسرعه، ما یَأْفِکُونَ‏ اى- ما یوهمون به الانقلاب زورا و بطلانا.

 

فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ ساجِدِینَ‏، اى- فألقى الذین کانوا سحره قبل سجودهم ساجدین، و السجود- الخضوع بإلقاء الوجه على الارض- القاهم عرفان الحق.

قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ، رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ‏، قالَ: آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ‏. مضى تفسیره- قوله‏ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ‏، هذه اللام التی فى سوف لام التوکید و القسم التی یدخل على الفعل، مثل قوله: إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ‏ و یدل على قسم مضمر، و انّما دخلت على سوف لان سوف لمّا لزمت الفعل صار دخول اللام علیها کانه على الفعل، و یقال: انّ اللام مع- التوکید تفید الحال و سوف للاستقبال فکیف جمعت بینهما؟ فالجواب: لتقریب هذه- المستقبل حتى کانه فى الحال، و انما قال: لَأُقَطِّعَنَ‏ بلفظ التفعیل لکثره الایدى و الارجل، کما تقول: فتحت الباب و فتحت الأبواب، و قطع الخلاف ان یقطع الید الیمنى و الرجل الیسرى، و ذلک زمانه من جانبى البدن، وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ‏.

 

قال المفسرون: علقهم عن جذوع النخل حتى ماتوا. قال هاهنا و فى طه: وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ‏ على معنى اجمع علیکم التقطیع و التصلیب. و قال فى الاعراف: ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ‏ فوقّت و اوقع المهله لیکون هذا التصلیب لعذابهم اشد.

قالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ‏، لا ضیر مصدر ضاره یضیره ضیرا. اذا ضرّه، اى- لا یضرّنا ما صنعت بنا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا راجعون یجازینا بصبرنا على عقوبتک ایّانا و ثباتنا على التوحید. و فى الآیه دلاله على ان الانسان ان یظهر الحق و ان خاف القتل.

إِنَّا نَطْمَعُ‏، اى- نرجو أَنْ یَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطایانا السالفه أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ‏، اى- لاجل ان کنا اول المؤمنین من القبط قومک. و قیل اول المؤمنین فى هذه الحاله عند ظهور الآیه.

 

وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی‏،- ابن جریح گفت حق تعالى جبرئیل را فرستاد بموسى که بنى اسرائیل را جمع کن و ایشان را فرماى تا هر چهار خاندان با یک خانه شوند و آن گه بر در آن خانه نشانى کنند از خون جدا یا که فریشتگان از آسمان خواهند آمد باهل مصر تا ابکار ایشان را بکشند، و هر خانه ‏اى که بر در وى این علامت خون باشد در آنجا نشوند، و حق جل جلاله این قتل بآن فرمود تا دیگر روز قبطیان بدفن ایشان مشغول شوند و بنى اسرائیل که از مقام برخاسته ‏اند در پیش افتند، و نیز فرمود: اخبزوا خبزا فطیرا فانه اسرع لکم، نان که پزید از بهر زاد راه فطیر پزید تا زودتر بر آید و واپس نمایند، بنى اسرائیل بفرمان اللَّه آن شب برفتند سوى بحر، و عدد ایشان ششصد هزار و هفتاد هزار بود، هارون بر مقدّمه لشکر و موسى بر ساقه ایشان، بامداد روز یکشنبه قبطیان بدفن ابکار مشغول شدند، و فرعون آن روز فرمود تا خیل و حشم وى همه جمع آمدند و دیگر روز روز دوشنبه فرا پى بنى اسرائیل نشستند. هامان بر مقدمه لشکر با دو هزار بار هزار سوار و فرعون در کوکبه خویش با پنج هزار بار هزار سوار، اینست که رب العالمین گفت: إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ‏ شما آنید که ایشان از پس شما بخواهند آمد:

 

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ‏، اى- بعث فرعون فى بلاد مملکته نقباء یحشرون العساکر و یجمعون الجیوش لطلب موسى (ع) و من معه من بنى اسرائیل، فلما حضروا قال: إِنَّ هؤُلاءِ، یعنى- بنى اسرائیل، لَشِرْذِمَهٌ، اى- طائفه قَلِیلُونَ‏ و هم ستمائه الف و سبعون الفا و جمع قلیل کما یجمع الواحد فیقال هؤلاء الواحدون.

وَ إِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ‏، اى- مغضوبون بمخالفتهم دیننا و قتلهم ابکارنا و ذهابهم باموالنا التی استعاروها و خروجهم من ارضنا[۳] بغیر اذن منا.

 

وَ إِنَّا لَجَمِیعٌ حاذِرُونَ‏، بالالف کوفى و شامى من بقى حذرون بغیر الف، و هما لغتان، یقال رجل حاذر و حذر، و قیل الحذر- المتیقّظ المتحفّظ الذى لا یترک الحزم، و الحاذر- المستعد ذو أداه و قوه و سلاح، و المعنى- نحن جمیع اذا اتبعناهم وثقنا بغلبتهم.

 

فَأَخْرَجْناهُمْ‏ من مصر مِنْ جَنَّاتٍ‏، اى- ارض ذات بساتین و انهار جاریه.

وَ کُنُوزٍ، یعنى- الاموال الظاهره من الذهب و الفضه، انما سمى کنزا لانه لم یعط حق اللَّه منه و کل مال لا یعطى حق اللَّه منه فهو کنز، و ان کان ظاهرا، وَ مَقامٍ کَرِیمٍ‏، یعنى- المساکن الحسان و المجالس الرفیعه من مجالس الملوک. کَذلِکَ‏، یعنى- کذلک حالهم، و اورثنا ارضهم و دیارهم‏ بَنِی إِسْرائِیلَ‏- فانهم رجعوا بعد غرق العدوّ الى مصر و سکنوا دیارهم و اخذوا اموالهم.

 

قوله: فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ‏، راجع الى قوله: إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ‏، یعنى- اتبعهم و لحقهم فرعون و قومه وقت شروق الشمس، یقال اتبعه و تبعه اذا خرج خلفه مقتصّا اثره و اتبعه اذا جعله قدوه مُشْرِقِینَ‏، اى- داخلین فى وقت شروق الشمس و شروقها طلوعها، و اشراقها- إضاءتها وقت الضحا-، یقال: اشرق و اصبح و امسى و اظهر- اذا حصل فى الشروق و الصباح و المساء و الظهیره.

 

قوله: فَلَمَّا تَراءَا الْجَمْعانِ‏، اى- اما صار احدهما مرأى من الآخر فوقعت الاعین على الاعین، یعنى- بنى اسرائیل و القبط. قالَ‏ بنو اسرائیل:

إِنَّا لَمُدْرَکُونَ‏، هذا فرعون و جنوده قد لحقونا من ورائنا و هذا البحر امامنا لا منفذ لنا فیه.

قالَ‏ موسى‏ کَلَّا، یعنى- ارتدعوا و انزجروا عن هذه المقاله فانهم لا یدرکوننا إِنَّ مَعِی رَبِّی‏ ناصرى و حافظى و منجینى من فرعون و قومه‏ سَیَهْدِینِ‏ الى طریق النجاه منهم. موسى این سخن از بهر آن گفت که از جبرئیل شنیده بود آن گه که از مصر بیرون آمد، گفت: موعد ما بینى و بینک البحر، وعده‏گاه ما شط بحر نیل است. دانست که رب العزه مخرج وى آنجا پدید کند. روى عن عبد اللَّه بن سلام انّ موسى لما انتهى الى البحر قال: «یا من کان قبل کل شى‏ء و المکون لکل شى‏ء و الکائن بعد کل شى‏ء اجعل لنا مخرجا.

 

فاوحى اللَّه الیه: أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ. 

و عن عبد اللَّه بن مسعود قال:

قال رسول اللَّه (ص): «الا اعلمک الکلمات التی قالهن موسى حین انفلق البحر»؟ قلت بلى قال: «قل اللهم لک الحمد و الیک المشتکى و بک المستغاث و انت المستعان و لا حول و لا قوه الا باللّه».

 

قال ابن مسعود: فما ترکتهن منذ سمعتهن من النبى (ص).

ابن جریح گفت: چون موسى بشط بحر رسید بادى عظیم برخاست و موج در دریا افتاد چندان که کوه کوه یوشع گفت: یا مکلم اللَّه این امرت؟ اى آن کس که حق جل جلاله با تو سخن گفته تا کجا خواهى رفت و کجات فرموده‏ اند که باشى؟

گفت: تا اینجا. یوشع گفت: اینک دریا در پیش و دشمن از پس، کار ما چون خواهد بود؟ موسى گفت: آرى بگشاید کار ما گشاینده کار، و یوشع آن ساعت اسب خویش در آب راند و سنب اسب تر نشد اما دیگرى در آب راند و بآب فرو شد. موسى آن ساعت درماند، جبرئیل آمد و گفت: اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ دریا بزن بعصاى خویش.

موسى عصا بزد و دریا شکافته شد. و دوازده راه در میان دریا پیدا شد، هر راهى دو فرسنگ طول آن و دو فرسنگ عرض آن، اینست که رب العالمین گفت: فَانْفَلَقَ‏ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ‏، اى- کل مفروق من الماء کالجبل العظیم. از راست و چپ آن راهها آب ایستاده بود همچون کوه‏هاى عظیم، و در میان آن روزنها گشاده تا همه یکدیگر را میدیدند. موسى ایشان را گفت: ادخلوا البحر فى هذه الطرق در روید در دریا باین راهها ایشان گفتند راهها تر است ترسیم که پایهاى ما بگل فرو شود، رب العالمین باد صبا فرو گشاد تا آن راهها خشک کردند، فذلک قوله: فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً. پس چون موسى و بنى اسرائیل همه از دریا بیرون آمدند موسى میخواست که دریا بحال خود باز شود از بیم آنکه فرعون و قبطیان بآن راهها درآیند و بایشان در رسند، فرمان آمد که: یا موسى اترک البحر رهوا صفوفا ساکنه فانّ فرعون و قومه جند مغرقون: گفته‏ اند که فرعون چون آن راهها دید در میان دریا خواست که در شود دلیل وى گفت: مرو که این راه پرخطر است و ما هرگز در دریا این راه ندیده ‏ایم اگر در خشک زمین برویم راه سه روزه است و هم بایشان رسیم.

 

فرعون گفت: الا ترون هذا الدلیل ما یقول؟ و انّ البحر انما یبس فرقا منّى و أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏. نمى ‏بینید که این دلیل چه میگوید مگر نمیدانید که این دریا خود از بیم من چنین شکافته شد و خشک گشت، و این کلمه آن روز میگفت که: أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏، دلیل همان سخن دیگر بار باز گفت و او را بترسانید. فرعون همت کرد که بازگردد. جبرئیل بر اسب مادیان در پیش ایستاد و در دریا راند و اسب فرعون سر بکشید و قبطیان هم چنان درشدند و میکائیل از پس ایشان همى ‏راند ایشان را تا همه در دریا شدند و دریا بفرمان حق بهم باز افتاد.

اینست که رب العالمین گفت: وَ أَزْلَفْنا ثَمَّ الْآخَرِینَ‏، معنى ازلفنا- جمعنا- و منه لیله المزدلفه اى الجمع. و قیل ازلفنا، اى- قربناهم الى الهلاک و قدّمناهم الى البحر.

 

وَ أَنْجَیْنا مُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ‏. آورده‏ اند که آن‏ روز که موسى نجات یافت و دشمن وى غرق گشت روز دوشنبه بود دهم ماه محرّم‏[۴] و موسى آن روز روزه داشت شکران نعمت را.

 

إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً، اى- انّ فیما فعل اللَّه بموسى و قومه و انجائه ایّاهم من فرعون و قومه و فى انفراق البحر لهم و امساک اجزاء الماء فى الهواء و تغریق فرعون و قومه‏ لَآیَهً بینه على توحید اللَّه و قدرته على ما یشاء. وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ‏، اى الناس مع هذا البرهان الظاهر و السلطان القاهر و الامر المعجز ما آمن اکثرهم.

و قیل فى سابق علمى لم یکن اکثرهم مؤمنین. قال مقاتل: لم یؤمن من اهل مصر غیر آسیه امرأه فرعون و جزبیل‏[۵] المؤمن و مریم بنت ناموشا التی دلّت على عظام یوسف.

 

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ لا یمتنع علیه من اراد الانتقام منه، الرَّحِیمُ‏ لمن تاب الیه ان یعاقبه على ما سلف قبل توبته. روى عن مقاتل بن سلیمان قال کان موسى (ع) فى مصر ثلاثین سنه فلما قتل النفس خرج الى مدین هاربا على رجلیه فى الصیف بغیر زاد، فکان راعیا فى مدین عشر سنین، ثمّ بعثه اللَّه رسولا و هو ابن اربعین سنه، ثمّ دعا قومه ثلاثین سنه، ثم قطع البحر فعاش خمسین سنه، فمات و هو ابن عشرین و مائه سنه.

 

 

النوبه الثالثه

 

قوله تعالى: وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّها عَلَیَ‏ الایه …، موسى (ع) چون بفرعون رسید و او را بر توحید دعوت کرد و لختى آیات و معجزات برو ظاهر کرد فرعون سر وازد از توحید و آن گه بر موسى سپاس و منّت نهاد که: ترا نه من پروردم و از کودکى ببزرگى رسانیدم؟ موسى از روى انکار جواب داد که بر من سپاس چه نهى بآنکه بنى اسرائیل را بندگان گرفتى- و خود کرا رسد که بنده گیرد و خداوندى کند مگر خداى عالمیان کردگار جهان و جهانیان. فرعون گفت: وَ ما رَبُّ الْعالَمِینَ‏ این خداى عالمیان چیست و کیست؟ فرعون این سؤال بى ‏ادب‏ وار کرد و موسى در تعظیم شد، گفت: رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا اى فرعون اگر تو نمیدانى و بتوحید وى راه نمى ‏برى هفت آسمان و هفت زمین، و هر چه در میان آن، نشانست و گواه بر خداوندى و یگانگى او، کائنات و محدثات همه آیات و رایات قدرت او.

و فى کلّ شى‏ء له آیه تدلّ على انّه واحد

تاریخ ازل و ابد کم از لحظتى در بدایت اقبال او، نعمت هر دو سراى کم از ذره ‏اى در شعاع آفتاب افضال او، ساختگان خدمتند سوختگان محبت او، خستگان محنتند عزیزان حضرت او، خداوندى که همه ثناها را سزاوارست، در ذات بى ‏نظیر و در صفات بى‏ یارست، در کامرانى با اختیار و در کارسازى بى‏ اختبارست، عاصیان را آمرزگار و با مفلسان نیکوکار است، آرنده ظلمات و برآرنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرار است.

با رنگ رخ تو لاله بى‏مقدارست‏ با بوى سر زلف تو عنبر خوارست‏

 

بدانکه حق جل جلاله و تقدست اسمائه در این آیات چهار جایگه خود را بخلق اضافت کرد، گفت: رَبُّ الْعالَمِینَ‏، رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا، رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ‏، رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَیْنَهُما: و این اضافت، اعنى ذات البارئ جل جلاله الى خلقه در قرآن بر دو وجه بود: یکى اضافت جزوى،دیگر اضافت کلّى.

 

اما اضافت جزوى تشریف مضاف الیه، چنان که مصطفى (ص) گفت: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ‏، وَ اعْبُدْ رَبَّکَ‏، وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ‏، وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ، وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ‏، ازین نمط در قرآن بسیارست و همه تشریف و تکریم مصطفى (ص) است و حق جل جلاله خداوند همه مخلوقات و محدثات است. اما مصطفى (ص) را بذکر مخصوص کرد بزرگ گردانیدن او را بر دل بندگان، هم چنان که همه بقعتها را پادشاهست و خداوند جل جلاله آن گه مکه و کعبه را بذکر مخصوص کرد، گفت:

إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَهِ، فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ‏ بزرگ گردانیدن آن را بر دل خلق.

 

اما اضافت کلّى آنست که درین آیات گفت، و امثال این در قرآن فراوانست، و مقصود بیان قدرتست و اظهار هیبت و عزت کریم است. و بزرگوار آن خداوند را که در هر جایى صنعى خبى دارد و در هر امرى لطفى خفى مینماید.

 

بنگر که صنع خبى با فرعون دشمن چه کرد و لطف خفى موسى کلیم را چه ساخت.

موسى از دشمن بشب بگریخته و روى سوى دریا نهاده و فرعون با خیل و حشم بر پى وى ایستاده. بنى اسرائیل گفتند: یا موسى البحر امامنا و العدو خلفنا، فما الحیله؟

یا موسى از پیش دریا و از پس دشمن حیلت چیست و راه گریز کجا؟ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ‏ ما را دریافتند اینک بما رسیدند. موسى گفت: کَلَّا، إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ‏ نومید مباشید که لطف خفى ما را رهبرست و صنع خبى فرعون را بر گذرست.

 

قوله: إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ‏ موسى (ع) خود را درین حکم مفرد کرد، گفت: مَعِی رَبِّی‏ و نگفت: معنا ربنا زیرا که در سابقه حکم رفته بود که قومى از بنى اسرائیل بعد از هلاک فرعون و قبطیان گوساله پرست خواهند شد، از این جهت خود را در این حکم مفرد کرد. باز مصطفى (ص) چون در غار بود، با صدیق اکبر از احوال صدیق، آن حقائق معانى شناخت که او را با نفس خود قرین کرد و در حکم معیّت آورد، گفت: إِنَّ اللَّهَ مَعَنا.

 

لطیفه: موسى (ع) «معى» فرا پیش داشت که از خود بحق نگریست، باز مصطفى (ص) «اللَّه» فراپیش داشت گفت:

«انّ اللَّه معنا»

که از حق بخود نگریست. هذا کقوله تعالى. أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَ‏ و لم یقل: الى الظل کیف مه الرب.

آن حال مریدست و این حال مراد، آن راه روندگانست و این صفت ربودگان. گفته ‏اند که فرعون چون بکنار دریا رسید، و دریا دید شکافته و راهها پیدا گشته، با قوم خویش گفت: «این دریا از بیم من شکافته گشت و أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏ آن روز گفت: جبرئیل خواست که او را عذاب کند پر خویش بگسترانید تا او را بزمین فرو برد فرمان آمد از جبّار عالم که: مه یا جبرئیل فانما یعجل بالعقوبه من یخاف الموت. و گفته ‏اند موسى خود را گفت: إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ‏ و رب العزّه امّت احمد را گفت: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا. موسى آنچه خود را گفت اللَّه برو رد نکرد، او را راه نجات نمود و کید دشمن از پیش برداشت. چه گویى آنچه حق جل جلاله بخودى خود امّت احمد را گفت، و وعده که داد اولیتر که وفا کند، از غم گناه برهاند و برحمت و مغفرت خود رساند.

______________________________

[۱] ( ۱) نسخه ج: مسجون.

[۲] ( ۱) نسخه الف: دروشان.

[۳] ( ۱) نسخه ج: و خروجهم من ارضهم.

[۴] ( ۱) نسخه ج: ماه محرم دهم روز.

[۵] ( ۲) نسخه ج: خزبیل.

کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=