تفسیر بیان السعادة-المائدة

ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره المائده ۱۰۰ تا ۱۲۰

[سوره المائده (۵): آیات ۱۰۰ تا ۱۰۱]

قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰۰)

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ (۱۰۱)

ترجمه:

بگو اى پیامبر هرگز مردم پاک و ناپاک یکسان نخواهند بود هر چند در جهان بسیارى پلیدان شما را به شگفت آرند. پس اى خردمندان از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید.

اى اهل ایمان هرگز از چیزهایى مپرسید که اگر فاش گردد شما را بد مى‏آید و اگر پرسش آن را به هنگام نزول آیات قرآن واگذارید قرآن براى شما آنچه مصلحت باشد بیان مى‏کند خدا از عقاب سؤالات بى‏ جاى شما درگذشت که خدا آمرزنده و بردبار است.

تفسیر:

قُلْ‏ بگو این محمّد صلّى اللّه علیه و آله به امّتت‏ لا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ‏ که ناپاک و پاک هرگز مساوى نیستند، یعنى این کبراى کلّى بدیهى را به آنها یادآورى کن تا اینکه به یادشان باشد، و از خبیث بر حذر باشند و در طیّب رغبت کنند در وقتى که طیّب یا خبیث بر آنها عارض گردد و پیش بیاید از اعمال و اخلاق و اوصاف و حیوان و انسان … بدین ترتیب که بگوئید:

این خبیث است یا طیّب است و هر خبیثى بد و مکروه است و هر طیّبى‏ خوب و مرغوب است، و منظور چیزى است که آن از هر قصد شده ‏اى مقصود است و آن ولایت علىّ (ع) و ولایت دشمنان على (ع) است، زیرا که طیّب بودن علىّ (ع) را کسى انکار نمى‏کند.

وَ لَوْ أَعْجَبَکَ‏ کلامى است از جانب خدا و خطاب به محمّد صلّى اللّه علیه و آله است یعنى اى محمّد صلّى اللّه علیه و آله به آنان بگو که خبیث و طیّب یکسان نیستند اگر تو را به شگفت نیاورد و یا اگر کَثْرَهُ الْخَبِیثِ‏ زیادى پلیدها ترا به شگفت آورد. ممکن است جزء مفعول قول باشد، و بنا بر این خطاب به غیر معیّن است، یعنى بگو به آنان که آن دو مساوى نیستند، و اگر فراوانى و زیادى خبیث تو را به شگفتى وادارد از جهت این است که سنخیّت با خبیث که در وجود بیشتر مردم غلبه دارد اقتضاى فراوانى خبیث و پیروى آن را مى‏کند و عدم سنخیّت بین مردم و طیّب مقتضى این است که پیروانى نداشته باشد و قلّت در جانب طیّب قرار گیرد.

«ف» پس به کثرت نگاه نکنید و از پاکى غافل نشوید.

فَاتَّقُوا اللَّهَ‏ و در ترک طیّب و اتّخاذ خبیث از خدا بترسید.

یا أُولِی الْأَلْبابِ‏ از صاحبان خرد شما مخاطب هستید که مورد اعتنا قرار مى‏گیرید نه غیر شما، که غیر شما نمى‏توانند طیّب را از خبیث تمیز دهند تا مستحقّ خطاب به ترک خبیث شوند.

لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ‏ یعنى اگر حتما مى‏خواهید از آن بپرسید پس وقتى که قرآن نازل مى‏شود بر شما آن را ظاهر مى‏کنیم، پس قول خدا «حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ» متعلّق به تبدیل است از امیر المؤمنین (ع) است‏[۱] که رسول خدا سخنرانى کرد و فرمود:

خداوند بر شما حجّ را واجب کرده، پس عکاشه بن محصن گفت: (سراقه بن مالک روایت کرده) آیا در هر سال واجب است یا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از او روى گردانید تا اینکه سؤالش را دو بار یا سه بار تکرار کرد. آنگاه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: واى بر تو، چه چیز تو را ایمن کرده است که من بگویم: بلى، به خدا سوگند اگر مى‏گفتم بلى، واجب مى‏شد، و اگر واجب مى‏شد نمى‏توانستید انجام دهید و اگر ترک مى‏کردید، کافر مى‏شدید، پس آنچه را که من ترک کردم شما هم ترک کنید، گذشتگان پیش از شما به سبب کثرت سؤالشان و اختلافشان بر پیامبران عهد خود هلاک شدند، پس هرگاه چیزى را به شما امر کردم از آن به مقدار توانایى خودتان بیاورید، و هرگاه از چیزى نهى کردم از آن اجتناب کنید.

پس مقصود از «سؤال از چیزهائى است، که اگر روشن و ظاهر شود ناراحتتان مى‏کند»، زیادى سؤال و دقّت است در چیزى که به آن مکلّف شده ‏اند.

و در خبر وارد شده است‏[۲]، که بنى اسرائیل به سبب کثرت سؤال از گاو ماده‏ اى که امر به ذبح آن شدند بر خود سخت گرفتند، پس خداوند بر آنها سخت گرفت.

روایت شده که چون فرزند صفیّه دختر عبد المطلّب درگذشت عمر جلو آمد و به صفیّه گفت: گوشواره‏ ات را بپوشان که خویشى تو به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله، نفعى به تو نمى‏رساند، صفیّه گفت: اصلا گوشواره‏ اى در من تو دیدى اى فرزند زن متعفّن، پس از آن صفیّه بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داخل شد در حالى که گریه مى‏کرد و شکایت مى‏نمود، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خارج شد و ندا سر داد که براى نماز جماعت حاضر شوند، مردم جمع شدند، رسول خدا فرمود: چگونه است اقوامى که گمان مى‏کنند خویشى من سودى ندارد، من اگر در مقام محمود بایستم حتى از دین خارج ‏شده‏هاى شما را شفاعت مى‏توانم کرد، امروز کسى از من نمى‏پرسد پدرش کیست مگر اینکه به او خبر مى‏دهم، پس مردى آمد و گفت: اى‏ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پدر من کیست؟ فرمود: پدر تو کسى غیر از آن است که الآن پدر تو خوانده مى‏شود پس دیگرى بلند شد و گفت: پدر من کیست یا رسول خدا؟ فرمود: پدر تو کسى است که الآن پدر خوانده مى‏شود.

سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چه فکر مى‏کند کسى که گمان مى‏کند خویشى من نفعى ندارد هیچ از پدرش سؤال نمى‏کند، پس عمر بلند شد و گفت: اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پناه به خدا مى‏برم از غضب خدا و خشم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله. از من بگذر خدا از تو بگذرد، پس این آیه نازل شد.

بنا بر این معنى آیه این است: از چیزهائى که خداوند آنها را بر شما پوشیده است، مانند نسب‏هاى شما سؤال نکنید که اگر ظاهر شود ناراحت مى‏شوید.

و ممکن است آن را تعمیم داد نسبت به هر چیزى که ظهور و روشن شدن آن سبب ناراحتى شود از قبیل تکالیف و انسان و اخلاق و اوصاف و اعمال از طرف سؤال‏ کننده و غیر آن.

عَفَا اللَّهُ عَنْها صفت دیگر «اشیاء» است یعنى از اشیایى سؤال نکنید که خدا آن اشیا را رها کرده و براى شما بیان نکرده است.

وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ‏ و خداوند آمرزنده و بردبار است.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۰۲ تا ۱۰۳]

قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ (۱۰۲)

ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لا سائِبَهٍ وَ لا وَصِیلَهٍ وَ لا حامٍ وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۳)

ترجمه:

قومى قبل از شما از آن امور پرسیدند. آنگاه که بر ایشان بیان شد بدان کافر گردیدند.

خدا براى بحیره و وصیله و سائبه و حام (یعنى ۱- شتر را گوش شکافته آزاد کنند، ۲- شتر به نذر، مطلق العنان سازند، ۳- بچّه هفتم گوسفند را که نر باشد نذر بتها کنند، ۴- شترى را که ده شکم بزاید سوارنشوند) حکمى مقرّر نفرمود و لکن کافران در جعل این احکام بر خدا دروغ بستند چه آنکه بیشتر آنان خرد را بکار نمى‏بندند.

تفسیر:

قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ‏ قومى قبل از شما پرسیدند چه چیزهایى است که براى شما بد است سپس یا از جهت اینکه آن امور را بد دانستند و قبول نکردند کافر شدند و یا اینکه بواسطه این امور نسبت به پیامبران خود کفر ورزیدند.

ما جَعَلَ اللَّهُ‏ استیناف است براى بیان حال کفّار در سنّت‏هاى مردودشان که آن را خداوند تشریع نکرده و سنت ننموده است.

مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لا سائِبَهٍ وَ لا وَصِیلَهٍ وَ لا حامٍ‏ از امام صادق (ع) است‏[۳] که اهل جاهلیّت هرگاه شتر در یک شکم دو تا مى‏زائید مى‏گفتند: وصیله یعنى وصل شده است و ذبح و گوشت آن را حلال نمى‏دانستند، و اگر ده شکم مى‏زائید آن را سائبه قرار مى‏دادند و سوار شدن و خوردن آن را حلال نمى‏دانستند، و «حام» شتر نر است که اصلا آن را حلال نمى‏دانستند.

و روایت شده که بحیره شترى است که پنج شکم زائیده باشد، اگر شکم پنجم مذکّر بود آن را نحر مى‏کردند و زنان و مردان مى‏خوردند و اگر پنجمى مؤنّث بود گوشش را مى‏شکافتند و بر زنها حرام مى‏شد. پس خداوند این آیه را نازل فرمود که هیچ یک از آنها را خداوند حرام نکرده است، و در تفسیر این آیه غیر از این معنى نیز ذکر شده است.

وَ لکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ‏ و لیکن کافران بر خدا دروغ مى‏بندند به اینکه نسبت تحریم را به او مى‏دهند.

وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ‏ یعنى اینکه پیروان و مقلّدین چیزى از صحّت و فساد و افترا و غیرش را تعقّل نمى‏کنند تا متنبّه شوند که این افتراى بر خداست، پس نباید از آنها تقلید کنند.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۰۴ تا ۱۰۵]

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (۱۰۴)

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۱۰۵)

ترجمه:

و چون به آنها گفته شد از حکم کتابى که خدا فرستاد و از دستور رسول او پیروى کنید گفتند: آن دینى که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است آیا باید از پدران خود در صورتى که آنها مردم جاهلى بوده و به حقّ راه نیافته باشند باز پیروى کنند؟

اى اهل ایمان شما ایمان خود را محکم نگاه دارید و اگر همه عالم گمراه شوند و شما براه هدایت باشید زیانى از کفر آنها به شما نخواهد رسید بازگشت همه خلق به سوى خداست و همه شما را در قیامت بدانچه کرده‏اید آگاه مى‏سازد و به پاداش اعمالتان مى‏رساند

تفسیر:

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ‏ چون به آنها گفته شود که به سوى کتاب خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیائید و از حدود شرع تجاوز نکنید.

قالُوا از باب اینکه به آنچه که به آن عادت کرده بودند اکتفا کرده، و همان را تقلید کردند، بدون تعقّل گفتند:

حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا همان گونه که پدرانمان را یافتیم براى ما کافى است. یعنى دلیل جز فعل پدرانشان ندارند، و نسبت دادن به پدرانشان رسواتر از نسبت دادن به علمائشان مى‏باشد.

أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ‏ «علیکم» اسم فعل است بمعنى «الزموا» یعنى بگیرید و ملزم‏ شوید، «انفسکم» به رفع نیز خوانده شده که در این صورت «علیکم» ظرف است و خبر «انفسکم» و معنى آن این است که نفسهاى خودتان را بگیرید و مادام که نفس‏هاى خود را اصلاح نکرده ‏اید به غیر خودتان نرسانید، زیرا اشتغال به غیر قبل از اصلاح خود سفاهت است و سبب فساد دیگرى مى‏گردد که از غیر گرفته شده است و سبب استحکام فساد مى‏شود و آن‏وقت ظلمات نفس مستحکم و متراکم مى‏شود.

پس مادام که انسان در نفس خودش به فساد و مرض مبتلاست شایسته است که کسى را طلب کند که بر امراض و مفاسدش مطّلع باشد، پس هرگاه او را یافت باید از او چیزى بیاموزد که با آن فسادش را اصلاح کند و امراضش را معالجه کند.

وقتى آن را یاد گرفت شایسته است خود را از هر چیزى که وى را به نفس خودش مشغول سازد باز دارد و از اصلاح نفس خود مادام که فساد در آن باقى است، باز نایستد.

و آن شخص که به دست او هدایت شده ‏اید یا نبىّ صلّى اللّه علیه و آله است که در این صورت «آمنوا» یعنى آنها که به دست محمّد صلّى اللّه علیه و آله بیعت کردند، یا ولىّ است که به معنى بیعت کردن به دست علىّ (ع) مى‏شود.

و محتمل است اعمّ از نبىّ صلّى اللّه علیه و آله و ولىّ باشد که در این صورت «آمنوا» نیز عامّ مى‏شود.

وقتى دانستى که ولایت حقیقت هر صاحب حقیقت و نفسیّت هر صاحب نفسى است (این معنى براى کسى که ایمان به علىّ (ع) آورده، و متّصل به ملکوت ولىّ خود شده باشد ظاهر مى‏شود زیرا او در این صورت مى‏بیند که ملکوت ولیّش با اینکه پائین‏ترین مرتبه ولایت است حقیقت او و نفس اوست و اینکه او مظهر آن ولایت است …) تفسیر آیه براى تو آسان مى‏شود، به اینکه بگوئى بر شما باد امامتان: و «آمنوا» یعنى با بیعت خاصّ ولوى ایمان بیاورید، چون در بیعت عامّ بیعت‏ کننده‏ متوجّه قلب و نفسش نمى‏شود، زیرا متّصل به قلب نیست و مادام که متوجّه قلبش نشود حضور در نزد امامش براى او میسّر نمى‏شود، و مادام که این حضور براى او ممکن نباشد مأمور به ملازمت نمى‏شود، و با ملازمت است که جمیع خیرات دنیوى و اخروى حاصل مى‏شود، لذا به آن ملازمت امر شدند و اعراض از همه بر آنان لازم آمد.

آنچه که در مجمع روایت‏[۴] شده است به همین معنى اشاره دارد، در مجمع روایت شده است که أبا تغلبه از این آیه از رسول خدا سؤال نمود، پس رسول خدا فرمود: به معروف عمل کنید و از منکر خوددارى نمایید، پس هرگاه دیدى که دنیا را اختیار کرده ‏اى و از امساک و بخل اطاعت و از هواى نفس پیروى نموده ‏اى، و اعجاب و خودپسندى و خوش آمدن از رأى خود را دیدى، بر تو باد به خصوصیت و ویژگى‏هاى نفست، زیرا مراد از این خصوصیت نسبت‏هاى صورى نیست بلکه نسبت‏هاى روحانى است، و شکّى نیست که امامش از خاص‏ترین این خواصّ است.

لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ‏ یعنى هنگامى که شما هدایت یافتید گمراهى کسانى که گمراه شدند، به شما ضرر و زیانى نمى ‏رساند و (بالعکس) اگر هدایت نشوید گمراهى کسى که گمراه شده به شما ضرر مى‏رساند به جهت سنخیّتى که با آنها دارید و فسادى که از آنها اقتباس مى‏کنید.

إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏ بازگشت شما به سوى خداست و او شما را نسبت به آنچه که انجام مى‏دادید آگاه خواهد ساخت پس هر کس ملازم امامش یا نفسش باشد داراى پاداش و جزاست، و هر کس مراقب مردم باشد و به بدى‏هاى آنان نظر بکند  جزاى آن براى او ثابت مى‏شود.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیه ۱۰۶]

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَهُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَهُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَهَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ (۱۰۶)

ترجمه:

اى اهل ایمان چون یکى از شما را هنگام مرگ فرارسد براى وصیّت دو شاهد عادل گواه گیرید چه از خودتان باشند یا از غیر خودتان، که اگر در سفر به شما مصیبت مرگ رسد آن دو شاهد را نگاه دارید اگر از آنها بدگمان باشید تا بعد از نماز آنها را سوگند دهید که ما (به حقّ شهادت مى‏دهیم) حاضر نیستیم حق کسى را در برابر چیزى بفروشیم اگر چه شهادت در مورد خویشان خود ما باشد. و گواهى خود را براى خدا کتمان نخواهیم کرد که در این صورت البتّه از گناهکاران خواهیم بود.

تفسیر:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا در اینجا آمنوا به معنى اسلموا یعنى اسلام آوردند مى‏باشند چون حکمى که مى‏آید از احکام اسلام است.

شَهادَهُ بَیْنِکُمْ‏ یعنى از جهت تحمّل شهادتى که انجام مى‏دهید.

إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّهِ اثْنانِ‏ اگر مرگتان فرا رسید شهادت دو نفر ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ‏ عادل از شما مسلمانان.

أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ‏ یا از غیر خودتان یا از اهل کتاب (ضرورى است).

إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ‏ اگر در زمین سفر کردید، فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَهُ الْمَوْتِ‏ و اجل شما نزدیک شد و کسى را که متحمّل شهادت است پیدا کردید،

تَحْبِسُونَهُما وقت اداء یعنى آن دو نفر را وادار کنید که بایستند و صبر کنند.

مِنْ بَعْدِ الصَّلاهِ تا بعد از نماز، از جهت تغلیظ سوگند به سبب شرف وقت، و از جهت اینکه از رسوایى بین مردم مى‏ترسند که تحریف کنند چون مردم براى نماز اجتماع کردند.

فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ‏ پس آن دوتاى دیگر غیر از شما قسم مى‏خورند، و این حبس و نگهدارى به علّت سوگند است.

إِنِ ارْتَبْتُمْ‏ اگر شک کردید و بدگمان شدید وگرنه احتیاجى به نگهداشتن دو شاهد تا بعد از نماز نیست.

و آن جمله معترضه است بین قسم و مقسم علیه، و ممکن است که از قول قسم خورندگان بوده و از قبیل مترادف قسم و شرط باشد، و ممکن است جواب قسم باشد چون مقدم شده و به همین جهت هم مجزوم نشده است.

لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً که به هیچ قیمتى از مال دنیا شهادت را دگرگون نمى‏کنیم.

وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَهَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ‏ کسى که قسم براى او خورده مى‏شود گرچه با ما خویشى داشته باشد گواهى خود را کتمان نخواهیم کرد، که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۰۷ تا ۱۰۸]

فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ (۱۰۷)

ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَهِ عَلى‏ وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اسْمَعُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ (۱۰۸)

ترجمه:

اگر بر احوال آن دو شاهد اطلاعى حاصل شد که مستوجب گناهى شده ‏اند دو شاهد دیگر که احقّ باشند به جاى آنها قیام‏ کنند پس به خدا سوگند یاد کنند که شهادت ما راست‏تر از شهادت دو شاهد پیشین است و ما اصلا از حق تجاوز نکردیم تا ستمکار باشیم،

این‏گونه که بیان شد نزدیکتر است به آنکه هم شهادت خود را بر وجه خود ادا کنند و هم از اینکه باز (اوصیاى بر ورثه) قسم را ردّ کنند بیمناک نباشند و از خدا بترسید و سخن حقّ بشنوید که خدا مردم بدکار را هدایت نخواهد کرد.

تفسیر:

فَإِنْ عُثِرَ عَلى‏ أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً اگر اطلاع حاصل شد آن دو شاهد که از غیر شماست به سبب تحریف و خیانت مستوجب گناهى شده‏اند.

فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما یعنى به امر ورثه که شهادت به ضرر آنها داده مى‏شود دو شاهد دیگر که به ارث و شهادت سزاوارتر باشند به جاى آنها قیام کنند، چنانکه به دنبال آن مى‏فرماید: مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ‏ که بیان همین معنى است، یعنى از جانب کسانى که به آنها به‏وسیله استحقاق گناه با تحریف و خیانت جنایت شده است دو نفر دیگر که به شهادت سزاوارتر باشند انتخاب مى‏شوند.

فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنَّا إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ذلِکَ‏ یعنى این سوگند دادن غلیظ وقت احتمال افتضاح و رسوائى است به سبب جانشین شدن دو نفر دیگر به جاى دو نفر اوّل.

أَدْنى‏ أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَهِ عَلى‏ وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ‏ بهتر است که قسم را بر شهود ورثه برگردانند و قبول کنند قسم شهود ورثه را و قسم آنان تکذیب شود و به واسطه قسم دروغ نسبت خیانت به آنها رسوا شدند. و جمع ضمیرها براى تعمیم شهود است. و در تفسیر آیه و نزول آن اخبارى در تفسیر صافى و غیر آن ذکر شده است.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ اى شهود در تحریف شهادت و کسانى که شهادت‏ علیه آنهاست از خدا بترسید و شهادت را بدون خیانت ردّ کنید.

وَ اسْمَعُوا آنچه را که به آن پند داده مى‏شوید با حالت اجابت و قبول بشنوید.

وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ‏ زیرا قومى را که از امر خدا خارج شده‏ اند، خدا هدایت نمى‏کند.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۰۹ تا ۱۱۰]

یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (۱۰۹)

إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلى‏ والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِی وَ إِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ (۱۱۰)

ترجمه:

روزى که خدا همه پیامبران را جمع گرداند و آنگاه آنان را گوید که چگونه امّت از دعوت شما اجابت کردند؟ (ایمان آوردند یا عصیان کردند؟) پیامبران گویند: خدایا نمى‏دانیم تویى که به باطن همه موجودات کاملا دانائى.

اى پیغمبر مردم را متذکّر گردان که خدا عیسى مریم را گفت به خاطر آر نعمتى را که ما به تو و مادرت عطا کردیم آنگاه که ترا به تأیید روح القدس توانا ساختیم که در گهواره و هنگام بزرگى با مردم سخن گفتى و آنکه ترا کتاب و حکمت یاد دادم و به تو علم تورات و انجیل آموختم و هنگامى که از گل شکل مرغى را به امر من ساخته در آن دمیدى به امر من مرغى گردید و آنگاه که کور مادر زاد و پیس را به امر من شفا دادى و مردگان را به امر من از قبر بیرون آوردى و آنگاه که دست ستم بنى اسرائیل را از سر تو کوتاه کردم وقتى که تو با معجزات روشن به هدایت آنها آمدى و کافران بنى اسرائیل باز به تو گفتند این معجزات‏ حیرت‏ انگیز جز سحرى آشکار نخواهد بود.

تفسیر:

یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ‏ ظرف قول خدا «لا یهدى» یا «لا ذکر» است یا ظرف «ذکّر» مقدّر است، یا اینکه مقصود کنایه از کسى است که محمّد صلّى اللّه علیه و آله را در ولایت امیر المؤمنین (ع) اجابت نکرده است.

فَیَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ‏ در دعوت عامّ یا در دعوت خاصّ به سوى جانشینانتان، و در خبر به همین تفسیر شده است. پس از امام باقر (ع)[۵] است که براى این آیه تأویلى است، مى‏گوید: چه جواب داده شدید درباره جانشینانتان که خلیفه خود بر امّت‏هایتان قرار دادید؟ پس مى‏گویند ما علم نداریم به آنچه که بعد از ما انجام دادند. و قول خداى تعالى: قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ‏ اشاره به همین معنى دارد، زیرا نفى علم بعد از حیات آنها صحیح است چه در زمان حیاتشان خود مى‏دانند چه کسى اجابت کرد و چه کسى اجابت نکرد، و چگونه اجابت کردند.

إِذْ قالَ اللَّهُ‏ خداوند فرمود: اذْکُرْ به یاد آور، یا ذَکِّرْ یعنى به یادشان بیاور، یا اینکه بدل است از «یوم یجمع اللّه» یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلى‏ والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا یعنى (اى عیسى) در جمیع احوالت نعمت خدا را به یاد آور.

وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجِیلَ … یعنى نبوّت، ولایت و دو صورت نبوّت را به تو آموختیم و تکرار «باذنى» براى رفع توهّم وجود خدایان متعدّد است، زیرا این کار محقّق نیست مگر از جهت الهیّت و یکى بودن خدا … تکرار «باذنى» براى رفع توهّم وجود خدایان متعدّد است، زیرا این کار محقّق نیست مگر از جهت الهیّت و یکى بودن خدا.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۱۱ تا ۱۱۲]

وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ (۱۱۱)

إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۱۲)

 

ترجمه:

و یاد کن هنگامى که به حواریّون وحى کردیم که به من و رسول من ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم خدایا گواه باش که ما تسلیم امر توئیم،

یاد آر هنگامى که حواریّون گفتند اى عیسى مریم آیا خداى تو تواند که از آسمان براى ما مائده بفرستد عیسى در جواب گفت اگر ایمان آورده‏اید از خدا بترسید (هرگز در قدرت خدا یا اجابت دعاى پیغمبر خدا شکّ نکنید).

تفسیر:

وَ إِذْ أَوْحَیْتُ‏ منظور از «اوحیت» وحى الهام است نه وحى ارسال.

إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ إِذْ قالَ الْحَوارِیُّونَ‏ مقصود از این قسمت آیه تنبیه امّت است بر چیزى که شایسته آنها نیست مانند طلب کردن آیات از رسول صلّى اللّه علیه و آله یا از امیر المؤمنین (ع)، و آنچه که سابقا از نعمت‏هاى عیسى (ع) ذکر شد مقدّمه همین مقصد بود و اشاره به این بود که آنها فقط محض هواى نفس درخواست مائده کردند، وگرنه نعمت‏هائى که خداوند به عیسى داده بود آنها را از آیات دیگر بى‏نیاز مى‏کرد، لذا خداوند اسلوب را تغییر داد و آن را بدون عطف آورد تا توهّم نشود که آن مانند نعمت‏هاى سابق است.

آنان از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نیز درخواست آیات کردند، و بعد از آنکه آیات (معجزات) را آورد کافر شدند، و از علىّ (ع) نیز درخواست کردند و بعد از آوردن آن کرامات، باز کافر شدند چنانکه در تاریخها و اخبار آمده است.

یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ هَلْ یَسْتَطِیعُ رَبُّکَ‏ گویا که سؤال قبل از این است که‏ خدا را کاملا بشناسند، یا مقصود استطاعتى است که مطابق با حکمت باشد، و «هل تستطیع» به صورت خطاب نیز خوانده شده است، یعنى آیا مى‏توانى از پروردگارت درخواست کنى.

أَنْ یُنَزِّلَ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ که از آسمان براى، مائده ‏اى فروفرستد. مائده سفره‏ ایست که طعام روى آن گذاشته مى‏شود از «ماد» بمعنى تحرّک یا از «ماده» هنگامى که بخشیده شود.

قالَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ بپرهیزید از پیشنهاد دادن بر خدا.

إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‏ اگر به خدا و به قدرت او ایمان دارید.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۱۳ تا ۱۱۵]

قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشَّاهِدِینَ (۱۱۳)

قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ (۱۱۴)

قالَ اللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ (۱۱۵)

ترجمه:

حواریّون گفتند ما شکّ نکردیم لیکن مى‏خواهیم از آن مائده آسمانى تناول کنیم تا دلهاى ما مطمئن شود (و بر یقین ما بیفزاید) و تا به راستى عهدهاى تو پى ببریم و بر آن گواه باشیم‏

عیسى مریم گفت بار الها، اى پروردگار، تو بر ما از آسمان مائده ‏اى فرست تا این روز براى ما و براى کسانى که بعد از ما مى‏آیند روز عید مبارکى گردد و آیت و حجّتى از جانب تو براى ما باشد که تو بهترین روزى‏ دهندگانى، خدا فرمود من آن مائده را براى شما مى‏فرستم ولى هر که بعد از نزول مائده کافر شود وى را عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را این چنین عذابى نکرده باشم.

تفسیر:

قالُوا نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها گفتند: ما (نظر سوئى نداریم) مى‏خواهیم‏ از آن مائده آسمانى بخوریم مقدّمه‏ اى چنین، جهت عذر درخواست و سؤال است‏ وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا و قلبمان مطمئن گردد، نه مثل اطمینان قلبى که ابراهیم طلب مى‏کرد، به قرینه‏ وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا یعنى تا بدانیم که تو در ادّعاى نبوّت ما را تصدیق مى‏کنى، ادّعاى نبوّت از قادرى که قدرتش رسا و بلیغ باشد. یا اینکه مقصودشان اطمینان به سبب شهود است مانند ابراهیم (ع) بعد از یقین علمى و مقصود از قول خدا: وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا علم شهودى است.

وَ نَکُونَ عَلَیْها مِنَ الشَّاهِدِینَ‏ تا ما شاهد نزول مائده براى کسانى که غایب هستند، یا بر خوردن حاضر بودند، باشیم.

قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا اللَّهُمَّ رَبَّنا تکرار نداست و در وقت دعا کردن و آن وظیفه دعاکننده ‏هاست.

أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عِیداً یعنى روز نزول مائده براى ما روز عید باشد، یا اینکه براى ما سرور و خوشحالى باشد، زیرا عید به معنى بازگشت است و سرور و شادمانى گاهگاهى بر مى‏گردد.

لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا بدل تفصیلى است یعنى براى حاضرین و براى کسانى که تا روز قیامت نیامده ‏اند، یا براى جمیع ما.

وَ آیَهً مِنْکَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ‏ از واسطه‏ هاى روزى از افراد انسان، و از اسباب علوى و زمینى، و از قواى نباتى که آن نزدیکترین واسطه رزق صورى است، و از افراد انسان از دشمنان و دوستان که اسباب کمال بندگان بودند به سبب قهر و لطف، و از معلّمین حرفه‏ ها و صنعت‏ها و از مکمّلین نفوس یا تعلیم حقیقى روحانى و از مدرکات ظاهرى و باطنى حیوانى و انسانى جهت رزق حقیقى روحانى.

قالَ اللَّهُ‏ خداوند در جواب آنها فرمود:

إِنِّی مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ‏ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ‏ من آن را براى شما مى‏فرستم ولى هر کس از شما بعد از آن کفر بورزد، او را چنان مجازاتى کنم که احدى از جهانیان را بدانسان مجازات نکرده باشم. نزول آیه و کیفیّت مائده و کیفیّت خوردن آنها در کتابهاى مفصّل با اختلاف در روایات، مذکور است.

 

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۱۶ تا ۱۱۷]

وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ (۱۱۶)

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ (۱۱۷)

ترجمه:

و یاد کن آنگاه که خدا به عیسى بن مریم گفت آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را دو خداى دیگر سواى خداى عالم اختیار کنید؟ عیسى گفت خدایا تو منزّهى و هرگز مرا نرسد که چنین سخنى به ناحقّ گویم چنانکه من این را گفته بودم تو مى‏دانستى که تو از اسرار من آگاهى و من از سرّ تو آگاه نیستم همانا تویى که به همه اسرار جهانیان آگاهى‏

من به آنها چیزى جز آنکه تو امر کردى نگفتم (و آنچه برابر امر تو گفتم این بود که) خداى یکتا را بپرستید که پروردگار من و شماست. من خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودمى مادام که در میان آنها بودم و چون روح مرا تصرّف کردى تو خود نگهبان و ناظر اعمال آنها بودى و بر همه خلق عالم گواهى.

تفسیر:

وَ إِذْ قالَ اللَّهُ‏ فعل ماضى آورد براى اینکه وقوع آن محقّق است، یا اینکه آن داستان نسبت به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله که مخاطب است، در زمان گذشته انجام شده است.

یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ‏ خطاب به عیسى و مقصود ملامت کردن امت او و سرزنش آنها است. در عین حال کنایه از امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله است، آنان که به الهیّت ائمّه (ع) قائل شدند.

مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ سرّ این مطلب که موضوع را با مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ مقیّد ساخته و در بسیارى از امثال این آیه نیز آورده است این است که قرار دادن خلفا به عنوان مظاهر الهیّت خدا و اله قرار دادن آنان به سبب الوهیّت خدا چنانکه از ائمّه (ع) در تفسیر این قول خدا هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ‏ وارد شده ایرادى ندارد زیرا این آیه کنایه از تسلّط خلفاى خداست …، و قائلین به آن عقاب ندارند، امّا قرار دادن آنها و غیر آنها در مقابل خدا و مغایر با خدا، کفر است و باعث عتاب و سرزنش قائلین آن است.

قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی‏ گفت چه چیز سزاوارتر است که من انجام دهم؟ و تعبیر به مضارع براى اشاره به این است که با وجود اینکه عیسى (ع) در شریف‏ترین حالات است لایق و مناسب حال او نیست که به چنین سخنى دهان بگشاید تا چه برسد به اینکه او در پست‏ترین حالت‏ها باشد.

گویا که گفته است لایق به حال من و اقرار من به عبودیّت تو و خلوص در طاعت تو در این حالت خوب این است که:

أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍ‏ سخنى به ناحق نگویم پس چگونه آن سخن را در پست‏ترین احوال گفته باشم.

إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ‏ اگر گفته بودم تو دانسته ‏اى زیرا که تو تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ‏ مى‏دانى آنچه که در درون من است و من نمى‏دانم آنچه که در ذات تو است این سخن از باب مشاکله (همانندى) است، یا معنى آن این است که من علم ندارم به آنچه که در ذات تو است، یا اینکه این کلمه کنایه از چیزى است که انسان آن را از غیر مخفى مى‏کند بدون ملاحظه نفس و روح.

إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ‏ همانا فقط تو از اسرار نهان آگاهى، این عبارت بیان علّت هر دو جمله است با منطوق و مفهومش.

ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ‏ «ان» در عبارت‏ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ‏ «أن» تفسیریّه است به منزله لفظ «اى» (یا) و تفسیر کلمه «قول» است به اینکه قول را به معنى امر قرار دهیم، یا تفسیر «أمرتنى» است به تقدیر امر از قول بعد از «أن» (یعنى امر کردى مرا که بگویم، بگویم در ظاهر نیست ولى در معنى وجود دارد) و تقدیر چنین است: «ما قلت لهم الّا ما أمرتنى به أن قل اعبدوا اللّه» و بنا بر این دیگر احتیاج به تکلّف و زحمت در ذکر «ربى و ربّکم» بعد از «اعبدوا اللّه» نیست، یا اینکه «أن» (در ان اعبدوا اللّه) مصدریّه است که بدل یا بیان باشد براى «ما» و قول به معنى امر مى‏باشد، یا اینکه بیان ضمیر مجرور باشد، و در بدل لازم نیست طرح و حذف مبدل منه جائز باشد تا اینکه گفته شود لازمه آن سخن باقى ماندن موصول است بدون عاید.

یا اینکه «ان» تفسیریّه است و تفسیر «امرتنى» است بدون تقدیر و ذکر «ربّى و ربّکم» حکایت چیزى است که عیسى به آنها از پیش خودش گفته و آن را به موضوع حکایت شده پیوسته است، تا اشعار به این باشد که وقتى آنها را امر به عبادت کرد براى نفس خودش نیز اقرار به عبودیّت کرد، و اینکه اقرار آنان به ربوبیّت خدا از جهت پیروى از هوا و هوس بوده است، نه از ناحیه شبهه‏اى که از قول عیسى ناشى شده باشد. و ممکن است خبر مبتداى محذوف باشد یا مفعول فعل محذوف.

وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً یعنى من مراقب اعمال آنها بودم.

ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ تا آنجا که بین آنها بودم و چون تعمیم بعد از تخصیص است براى دفع توهّم تخصیص آمده است.

 

 

[سوره المائده (۵): آیات ۱۱۸ تا ۱۲۰]

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱۱۸)

قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۱۱۹)

لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (۱۲۰)

ترجمه:

اگر آنها را عذاب کنى بندگان تو هستند (کسى ترا از آن منع نتواند کرد) و اگر از آنها درگذرى باز توانا و درست‏ کردارى.

خدا گفت که این روز (روز قیامت) روزى است که صادقان از راستى خود بهره‏مند مى‏شوند براى آنها بهشتهایى است که از زیر درختانش نهرها جارى است که در آن به نعمت ابدى متنعّمند خدا از آنها راضى و آنها از خدا خشنودند و این است پیروزى و سعادت بزرگ.

ملک آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست همه ملک خداست و او بر هر چیز تواناست.

تفسیر:

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُکَ‏ در شفاعت است به بهترین وجه.

وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ هیچ مانعى براى تو از مغفرت نیست.

الْحَکِیمُ‏ با لطف و علم خودت استحقاق آنان را در مغفرت و مقدار استحقاقشان را مى‏دانى.

قالَ اللَّهُ‏ خدا گفت: من کسى از آنان را که صادق باشد و از حدّ خودش و از حدّ عیسى تجاوز نکند، مى‏بخشم. زیرا هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏ این روز، روزى است که صادقان از راستى خود بهره‏مند مى‏شوند و درباره‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ‏ که آیا رضاى بنده بر خشنودى خدا پیشى دارد یا رضاى خدا بر خوشنودى بنده، در تفسیر قول خدا: فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‏[۶] و در قول خدا فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ‏[۷] در سوره بقره گذشت.

لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فِیهِنَّ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ از امیر المؤمنین‏[۸] (ع) است که فرمود: بعضى از آیات قرآن بعضى دیگر را نسخ مى‏کند و از امر رسول خدا باید آخرین امر آن حضرت را اخذ کرد، و آخرین چیزى که بر او نازل شد سوره مائده بود، پس ما قبلش را نسخ کرد، و آن را چیزى نسخ نکرد. و مائده بر پیامبر نازل شد درحالى‏که او سوار بر قاطر پیشانى سفید بود، و وحى بر او سنگینى کرد تا اینکه ایستاد و شکمش به طرف پائین فرود آمد تا اینکه دیدم نافش نزدیک زمین گردید، و به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حالت اغماء دست داد تا اینکه دستش را بر بند شمشیر شیبه بن وهب نهاد، سپس این حالت از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر طرف شد، پس سوره مائده را بر ما خواند، و رسول خدا به آن عمل کرد و ما به آن عمل کردیم.

و از امام صادق (ع) است که سوره مائده همه ‏اش کامل نازل شد، و با آن هفتاد هزار هزار ملائکه نازل شد.

______________________________

(۱) بقره: ۱۵۲

(۲) تفسیر الصافى ۲: ص ۱۰۴

[۱] تفسیر الصّافى ۲: ص ۹۱- مجمع البیان ۲: ص ۲۵۰

[۲] تفسیر الصّافى ۲: ص ۹۱- تفسیر البرهان ۱: ص ۵۰۶/ ح ۱- تفسیر القمى ۱: ص ۱۸۸- تفسیر نور الثقلین ۱: ص ۶۸۱/ ح ۴۰۵

[۳] تفسیر الصّافى ۲: ص ۹۵- تفسیر البرهان ۱: ص ۵۰۶/ ح ۱- معانى الاخبار: ص ۱۴۸/ ح ۱

[۴] تفسیر الصافى ۲: ص ۹۴- مجمع البیان ۲ ص ۲۵۴- تفسیر البرهان ۱: ص ۵۰۷/ ح مصباح الشریعه: ص ۱۸ و ۱۹.

[۵] تفسیر الصافى ۲: ص ۹۷- تفسیر البرهان ۱: ص ۵۱۰/ ح ۲- روضه الکافى ۸۱ ص ۳۳۸/ ح ۵۳۵

[۶] بقره آیه ۳۷

[۷] بقره: ۱۵۲

[۸] تفسیر الصافى ۲: ص   ۱۰۴

ترجمه تفسیر بیان السعاده فى مقامات العباده، ج‏۴،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=