غافر - كشف الاسرار و عدة الأبراركشف الاسرار و عدة الأبرار

کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره المؤمن(غافر) آیه ۶۰-۸۵

۴- النوبه الاولى‏

(۴۰/ ۸۵- ۶۰)

قوله تعالى: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی‏ خداوند شما گفت مرا خوانید و فریاد رسى از من جویید، أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏ تا پاسخ کنم شما را، إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی‏ ایشان که مى‏گردن کشند از پرستش من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (۶۰) آرى در شوند در دوزخ بیچاره و خوار.

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ‏ اللَّه اوست که شما را شب آفرید، لِتَسْکُنُوا فِیهِ‏ تا آرام گیرید درو، وَ النَّهارَ مُبْصِراً و روز روشن آفرید تا بینید درو، إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ‏ اللَّه با نیکوکارى است بر مردمان، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (۶۱) لکن بیشتر مردمان آزادى نمى‏ کنند.

ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ آن اللَّه است خداوند شما، خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ آفریدگار هر چیز، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایى جز او، فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ (۶۲) شما را از حق‏ چون برمى‏گردانند؟

کَذلِکَ یُؤْفَکُ‏ هم چنان برمى‏گردانیدند، الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ (۶۳) ایشان که سخنان اللَّه را مى‏منکر شدند و از پذیرفتن آن مى‏بازنشستند.

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً اللَّه اوست که زمین شما را آرامگاه کرد وَ السَّماءَ بِناءً و آسمان کازى برداشته، وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ‏ و شما را پیکر نگاشت و نیکو نگاشت، وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ‏ و شما را از خوشیها و پاکیها روزى داد، ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ آن اللَّه است خداوند شما که آن کرد، فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (۶۴) چون پاک و برتر و بزرگوارست اللَّه خداوند جهانیان.

هُوَ الْحَیُ‏ اوست آن زنده همیشه، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ که نیست خدایى جز او، فَادْعُوهُ‏ او را خداى خوانید، مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ‏ پاک دارید او را پرستش و کردار، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (۶۵) ستایش نیکو بسزا خداوند جهانیان را.

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ‏ بگو مرا باز زده‏اند، أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ که ایشان را پرستم که شما مى‏خدایان خوانید فرود از اللَّه، لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی‏ آن گه که پیغامها آمد مرا از خداوند من، وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ (۶۶) و فرمودند مرا تا گردن نهم خداوند جهانیان را.

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ‏ او آنست که شما را بیافرید از خاکى، ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ پس از آبى، ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ پس از خونى بسته، ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا پس آن گه شما را بیرون مى‏آرد کودک خرد، ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ‏ پس تا آن گه که بروز جوانى خویش رسید، ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً و پس تا آن گه که پیران شوید، وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ‏ و از شما کس است که بمیرد پیش از آن که پیر گردد، وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى‏ و نمیرد تا هنگامى که نام زد کرده رسد، وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۶۷) و تا مگر که بخرد رسید اگر بکودکى نمیرید.

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ‏ او آنست که مرده مى‏زنده کند و مى‏زنده میراند فَإِذا قَضى‏ أَمْراً هر گاه که کارى راند و فرمانى گزارد، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ‏ فَیَکُونُ (۶۸) آنست جز آن نیست که گوید آن را که باش تا بود.

أَ لَمْ تَرَ نبینى، ننگرى، إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ‏ بایشان که پیکار میکنند در سخنان و نشانهاى اللَّه، أَنَّى یُصْرَفُونَ (۶۹) چون برمیگردانند ایشان را از ان.

الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ‏ ایشان که دروغ زن میگیرند و نمى‏پذیرید و کافر مى‏شوند[۲] باین نامه، وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا و بآنچه فرستادگان خویش بآن فرستادیم، فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (۷۰) آرى بود روزى که آگاه شوند[۳].

إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ‏ آن گه که غلها که در دستهاى ایشان بود در گردنهاى ایشان افکنند[۴] وَ السَّلاسِلُ‏ و ایشان را در زنجیرها کشند، یُسْحَبُونَ فِی الْحَمِیمِ (۷۱) ایشان را بر رویها

در آب جوشان دوزخ مى‏کشند، ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ (۷۲) و ایشان را مى‏سوزند و دوزخ بایشان مى‏تاوند.

ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ‏ آن گه گویند ایشان را، أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ (۷۳) مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ کجاست آنچه مى‏انباز آوردید

فرود از اللَّه؟ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا گویند آن انبازان کم شدند از ما، بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً نه ما خود از انبازان هیچیز نگفتیم در ان جهان و نخواندیم و نپرستیدیم، کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ (۷۴) هم چنان بیراه میکند اللَّه ناگرویدگان را [و بر ایشان گذشته فراموش میکند].

ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِ‏ ایشان را گویند این پاداش شما را بآنست که شما شاد مى‏زیستید در زمین بباطل و ناراست، وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ (۷۵) و بآنچه بناز و کشى مى‏خرامیدید در زمین.

ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ‏ در روید از درهاى دوزخ، خالِدِینَ فِیها جاویدان در ان، فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ (۷۶) بد جایگاهى گردن گردن‏کشان را.

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏ شکیبایى کن که وعده دادن اللَّه راست است، فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ‏ اگر با تو نمائیم، بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ‏ چیزى از آنچه وعده دهیم ایشان را از عذاب، أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ‏ یا پیش از ان بمیرانیم ترا، فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ (۷۷) با ما خواهند آورد ایشان را.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ‏ فرستادیم ما رسولان را پیش از تو، مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ‏ و ایشان کس است که سخن و قصه او گفتیم با تو در قرآن، وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ‏ و از ایشان کس است که قصه او و سخن او نگفتیم با تو، وَ ما کانَ لِرَسُولٍ‏ و نبود هرگز رسولى را، أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ که عذابى آورد، إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ مگر بدستورى خداى، فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ‏ چون فرمان اللَّه در رسد، قُضِیَ بِالْحَقِ‏ کار برگزارده آید بداد، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ (۷۸) و ناراستان و دروغ زنان زیانکار مانند.

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ‏ للَّه اوست که بیافرید شما را اشتران، لِتَرْکَبُوا مِنْها تا بران مى‏ نشینید، وَ مِنْها تَأْکُلُونَ (۷۹) و از ان می خورید.

وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ‏ و شما را در ان سودمندهاست، وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَهً فِی صُدُورِکُمْ‏ و تا مى‏رسید وران بدروایست خویش و مراد که در دل دارید، وَ عَلَیْها وَ عَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ (۸۰) و بر شتران و بر کشتیها شما را بر مى‏دارند.

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ‏ و بشما مى‏نماید شگفتهاى خویش در کردگارى خویش، فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ (۸۱) کدام را از نشانهاى اللَّه که نمود و شگفتها که ساخت منکر مى ‏باشید[۵] [و مى‏گویید که ننمود و نساخت‏]؟

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ‏ نه روند در زمین، فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ تا نگرند که چون بود سرانجام ایشان که پیش از ایشان بودند، کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ‏ ازیشان بیشتر بودند و انبوه‏تر، وَ أَشَدَّ قُوَّهً و سخت نیروتر، وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ‏ و با نشانهاتر بودند ازیشان و با بازمانده‏هاتر در زمین، فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ (۸۲) بکار نیامد ایشان را آنچه مى‏ساختند و گرد میکردند.

فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ‏ چون بایشان آمد فرستادگان من پیغامهاى روشن، فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ‏ شاد نشستند بآنچه نزدیک ایشان بود، مِنَ الْعِلْمِ‏ از دانش بکارهاى اینجهانى و خوش آمد ایشان، وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ (۸۳) تا فرا سر ایشان نشست آنچه مى‏بران خندیدند و افسوس مى‏داشتند.

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا چون زور گرفتن ما دیدند بدر مرگ، قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ‏ گفتند بگرویدیم باللّه که یکتاست، وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ (۸۴) و از انباز که مى‏گفتیم بیزار گشتیم.

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ‏ هیچ سود نداشت ایشان را گرویدن ایشان، لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا آن گه که عذاب ما دیدند، سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ‏ نهاد اللَّه اینست که بود همیشه در روزگار گذشته در بندگان او، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ (۸۵) و زیان کار و نومید ماندند آنجا ناگرویدگان.

 

النوبه الثانیه

 

قوله تعالى: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏- مفسران را در این آیه سه قول است، قومى گفتند: دعا بمعنى عبادت است و استجابت بمعنى اثابت، اى- اعبدونى و وحدونى اثبکم و اغفر لکم، لمّا عبر عن العباده بالدّعاء جعل الإثابه استجابه. مى‏گوید مرا پرستید و مرا معبود خود دانید یگانه تا شما را ثواب پرستش دهم نعیم باقى و ملک جاودانه. و خبر درست است که رسول خدا (ص) گفت.

«الدعاء هو العباده» ثمّ قرأ «و قال ربکم ادعونى استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین».

قومى گفتند: دعا اینجا بمعنى استغاثت است، اى- استغیثونى فى الضّرّاء اغثکم فریاد خواهید بمن بوقت گزند و درماندگى تا شما را فریاد رسم و از گزند رهایى دهم چنانک جایى دیگر فرمود: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ‏.

قول سوم انست که دعا بمعنى سؤال است و استجابت بمعنى اعطا، اى- سلونى اعطکم- میفرماید: سؤال که کنید از من کنید، عطا که خواهید از من خواهید که جواد و مفضل منم، بخشنده فراخ بخش منم، اگر طاعت کنید قبول ور من، اگر سؤال کنید عطا بر من، اگر گناه کنید عفو بر من، آب در جوى من، راحت در کوى من، طرب‏ در طلب من، انس با وصال من، شادى بلقا و رضاى من مصطفى علیه لصلاه و السلام فرمود:«من لم یسئل اللَّه یغضب علیه».

وقال صلى اللَّه علیه و سلم: «اذا سألتم اللَّه فسلوه ببطون اکفکم و لا تسئلوه بظهورها و اذا فرغتم فامسحوا بها وجوهکم و ما سئل اللَّه شیئا احبّ الیه من ان یسئل العافیه».

و گفته ‏اند: دعا لفظى جامع است بیست خصلت از خصال حسنات در ضمن آن مجتمع، همچون معجونى ساخته از اخلاق متفرّق، و آن عبادت است و اخلاص و حمد و شکر و ثنا و تهلیل و توحید و سؤال و رغبت و رهبت و ندا و طلبت و مناجات و افتقار و خضوع و تذلّل و ممکنت و استغاثه و استکانت و التجا، رب العالمین باین کلمات مختصر که فرمود: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏ ترا با این بیست خصلت مى‏خواند و ثواب آن بیست خصلت ترا میدهد، تا بدانى که این قرآن جوامع الکلم است. آن روز که این آیت فرو آمد: قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏ صحابه رسول گفتند: لو نعلم اىّ ساعه و اى وقت ندعوه أ فی لیله ام فى نهاره- کاشک مادانستیمى‏[۶] که کى او را خوانیم در کدام ساعت از ساعات شب و روز او را خوانیم، بروایتى دیگر گفتند: این ربنا أ قریب فنناجیه ام بعید فننادیه- صحابه گفتند: یا رسول اللَّه ما را مى‏فرماید تا او را خوانیم، نزدیک است بما تا بر از خوانیم یا دورست از ما تا بآواز خوانیم؟ بجواب ایشان این آیت آمد:

وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ‏ اى- اخبرهم انى قریب من کلّ عبد اسمع دعاءه و احول بینه و بین قلبه و انا اقرب الیه من حبل الورید و انا اقرب الى القلب من ذى القلب الى قلبه، ثمّ قال: أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ‏ اى- استجیب لکلّ عبد دعاه اذا دعانى بالشرط الذى شرطته علیه و قوله: فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏ یعنى فلیجیبونى فیما افترضت علیهم من الدعاء لى فالاستجابه من اللَّه عز و جل إعطاء ما یسئل و من العبد الانقیاد و الطاعه.

قوله: إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ‏- قرأ ابن کثیر و ابو جعفر و ابو بکر: «سیدخلون» بضمّ الیاء و فتح الخاء. و قرأ الآخرون بفتح الیاء و ضمّ الخاء. «داخرین» اى- صاغرین ذلیلین. قیل لسفیان: ادع اللَّه، قال: ترک الذنوب هو الدّعاء.

ثمّ ذکرهم النعم فقال: اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ‏ اى- لتستریحوا فیه من تعب النهار. و قیل: تخلو بنفسک فتحاسبها، وَ النَّهارَ مُبْصِراً اى- مضیئا، یقال:ابصر النهار اذا أضاء، اى- یبصر به المبصرون ممن یبغى الرزق و یسعى فى طلب المعاش.

إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ‏ بخلق اللیل و النهار، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ‏ ربهم فى نعمه. قال ابن هیصم: جعل اللیل مناسبا للسکون من الحرکه لان الحرکه على وجهین:حرکه طبع و حرکه اختیار، فحرکه الطبع من الحراره و حرکه الاختیار من الخطرات المتتابعه بسبب الحواس، فخلق اللیل باردا لیسکن الحرکه مظلما لیسد الحواس.

ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ اى- اللَّه الذى جعل اللیل و النهار هو ربکم‏ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ «کلّ» هاهنا بمعنى البعض. و قیل: عام خص منه ما لا یدخل فى الخلق. لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ‏ اى- تصرفون عن الحق؟

«کذلک» اى- کما افکتم عن الحق مع قیام الدلائل کذلک‏ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ‏.

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً اى- موضع استقرار تستقرّون علیها و تمشون فیها، وَ السَّماءَ بِناءً سقفا مرفوعا فوقکم کالقبّه، وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ‏- صوره الانسان احسن الامور، لقوله تعالى: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‏- قال مقاتل اى- خلقکم فاحسن خلقکم.

و قال ابن عباس: خلق ابن آدم قائما معتدلا یأکل و یتناول بیده و غیر ابن آدم یتناول بفیه. وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ‏ اللذیذات الحلالات من غیر رزق الدّواب و الطیر، اى- جعل رزقکم اطیب.

ثمّ دل على نفسه فقال: ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ اى- الذى صنع هذه الاشیاء و انعم بهذا کلّه هو ربکم الذى یستوجب منکم العباده، فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ‏.

هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ- معنى الحى هو الفعال الدراک حتى ان من لا فعل له اصلا و لا ادراک فهو میّت، و اقل درجات الادراک ان یشعر المدرک بنفسه فما لا یشعر بنفسه فهو الجماد المیّت فالحى الکامل المطلق هو اللَّه عز و جل فهو الذى یندرج جمیع المدرکات تحت ادراکه و جمیع الموجودات تحت فعله حتى لا یشذ عن علمه مدرک و لا عن فعله مفعول وکلّ ذلک للَّه تعالى فهو الحى المطلق و کلّ حىّ سواه فحیاته بقدر ادراکه و فعله.

ثمّ قال: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ‏ اى- اخلصوا له دینکم و عبادتکم فانه لا یقبل من الدین الّا ما اخلص له. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏- قال الفراء: هو خبر و فیه اضمار الامر، مجازه:فادعوه و احمدوه. قال ابن عباس: من قال لا اله الّا اللَّه فلیقل على اثرها الحمد للَّه رب العالمین فذلک قوله عز و جل: فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏.

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ‏- روى انّ کفّار قریش قالوا: یا محمد الا تنظر الى ملّه ابیک عبد اللَّه و ملّه جدّک عبد المطلب فتأخذ بها؟ فانزل اللَّه عزّ و جل: قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ اى- الاصنام‏ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی‏ اى- القرآن و الوحى، وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ‏ اى- استقیم له و اخضع و اخلص له التوحید.

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ‏ اى- خلق اصلکم من تراب یعنى آدم علیه السلام‏ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ اى- ثمّ خلقکم من ماء الصلب یوضع فى الرّحم، ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ اى- یصیر النطفه دما جامدا؛ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا اى- اطفالا. العرب توحّد الجماعه کثیرا کالارض مع السماوات بمعنى الارضین و کالسمع مع الأبصار بمعنى الاسماع. ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ‏ اى- منتهى شبابکم و قوّتکم. یقال: اذا بلغ الانسان احدى و عشرین سنه دخل فى الاشدّ و ذلک حین اشتدّت عظامه و قویت أعضاءه، ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً اى- تصیروا الى حاله الشیخوخه. یقال: اذا ظهر البیاض بالانسان فقد شاب و اذا دخل فى الهرم فقد شاخ، قال الشاعر.

فمن عاش شبّ و من شبّ شاب‏ و من شاب شاخ و من شاخ ماتا

روى ان ابا بکر قال: یا رسول اللَّه قد شبت، فقال: «شیّبتنى هود و اخوانها»

یعنى سوره هود. و کان الشیب برسول اللَّه (ص) قلیلا. یقال کان شاب منه احدى و عشرون شعره، و یقال: سبع عشره شعره. و قال انس: لم یکن فى رأسه و لحیته عشرون شعره بیضاء.

و قال بعض الصحابه: ما شانه اللَّه ببیضاء، و سئل آخر منهم فاشار الى عنفقته، یعنى کان البیاض فى عنفقته و انما اختلفوا لقلّتها، یقال، کان اذا ادهن خفى شیبه.

وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ‏ اى- من قبل ان یشیخ، وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى‏ اى- وقتا محدودا لا تجاوزونه یرید اجل الحیاه الى الموت. و قیل: الاجل المسمّى یوم القیمه یعنى تتناسلون الى ذلک الاجل ثمّ ینقطع، وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‏ اى- ابقاکم لتتفکّروا فیما لکم و علیکم و لکى تعقلوا توحید ربکم و قدرته.

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ‏ لا خالق للحیاه و الموت الّا اللَّه فلا محیى و لا ممیت الّا اللَّه، فَإِذا قَضى‏ أَمْراً اى- اذا اراد امرا کان فى علمه کونه؛ فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‏ مرّه واحده لا یثنى قوله مرّتین.

و قیل فیکون من غیر کلفه و عنآء.أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ‏ یعنى القرآن لیس من عند اللَّه.

و قیل:انها نزلت فى القدریه.

و قیل: نزلت فى المشرکین، أَنَّى یُصْرَفُونَ‏ اى- کیف یصرفون عن دین لحق ذکر الجدال مکرّر فى السوره فى اربعه مواضع فجاز ان یکون فى اربعه اقوام او اربعه اصناف، و جاز ان یکون التکرار للتأکید.

الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ‏ اى- بالقرآن الّذى انزلت علیک یا محمد، وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا اى- بالدین الحق الذى ارسلنا به رسلنا و قیل: بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا یعنى سنّه النبى (ص) کان جبرئیل ینزل بهما جمیعا. و مثله قوله عز و جل: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ‏ و قوله: فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ، ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ‏.

فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ‏ یعنى و بال فعلهم یوم القیمه.

إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ‏ یعنى اذ الاغلال فى ایدیهم الى اعناقهم، کقوله: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا. قیل: «السلاسل» عطف على «الاغلال»

و قیل:رفع بالابتداء و ما بعده خبره، و التقدیر: یسحبون بالسلاسل فى الحمیم- ایشان را بر رویها در آب جوشان دوزخ میکشند.

ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ‏ تسجر بهم جهنم- عذاب دوزخیان انواع است: یکى از ان سلاسل است در دست زبانیه، زنجیرها آتشین که دوزخیان را بدان ببندند هر زنجیرى هفتاد گز هر گزى هفتاد حلقه، اگر یک حلقه آن بر کوه‏هاى دنیا نهند چون ارزیز بگدازد، آن زنجیرها بدهن کافر فرو کنند و بزیرش بیرون کشند و بآن زنجیر ایشان را در حمیم کشند. حمیم آب گرم است جوشان، اگر یک قدح از ان بدریاهاى دنیا فرو ریزند همه زهر شود، قدحى از ان بدست کافر دهند هر چه بر روى وى پوست و گوشت و چشم و بینى بود همه اندران قدح افتد، اینست که رب العزه فرمود: یَشْوِی الْوُجُوهَ‏.

چون حمیم بشکم رسد هر چه اندر شکم بود بزیر بیرون شود، فذلک قوله: سُقُوا ماءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ‏ و از ان حمیم بر سر ایشان مى‏ریزند تا پوست و گوشت و پى و رگ ازیشان فروریزد استخوان بماند سوخته، ندا آید که:- یا مالک جدد لهم العذاب فانى مجدد لهم الأبدان-. گفته ‏اند که عاصیان مؤمنان را در دوزخ ده چیز نباشد روى ایشان سیاه نبود، چشم ایشان ازرق نبود، در گردن ایشان غلّ نبود، در دست ایشان زنجیر نبود، بر پاى ایشان بند نبود، گزیدن مار و کژدم نبود، حمیم و زقوم نبود، مقارنت دیو نبود، نومیدى نبود، جاوید فرقت و قطعت و لعنت نبود، چون حرارت و زبانه آتش بایشان رسد؛ ندا آید که: «یا نار کفّى عن وجوه من سجدنى فلا سبیل لک على مساجدهم».

«ثمّ قیل لهم» اى- یقول لهم الخزنه و هم فى ذلک العذاب‏ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏- خازنان دوزخ ایشان را گویند: کجااند آن انبازان که مى‏گرفتید فرود از اللَّه؟ ایشان دو گروه شوند، گروهى بگناه و کفر خویش معترف شوند. لقوله: فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ‏ جواب دهند و گویند: «ضلّوا عنّا» اى- فقدناهم و لا نراهم، یعنون عیسى و عزیرا و الملائکه. و گروهى انکار کنند گویند: لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً، همانست که جایى دیگر فرمود. ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ وَ اللَّهِ رَبِّنا ما کُنَّا مُشْرِکِینَ‏. قال الحسین بن الفضل: بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً اى- ضاعت عبادتنا لها فلم نکن نصنع شیئا، کما یقول من ضاع عمله: ما کنت اعمل شیئا. کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ‏ عن الرشد و الایمان و عن طریق الجنّه.

ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ‏- القول هاهنا مضمر، اى- یقال لهم: ذلکم العذاب‏ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ‏ اى- تبطرون و تتکبّرون‏ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِ‏ اى- بالباطل، وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ‏ اى- هذا جزاء فرحکم بتکذیب الانبیاء و اشراککم و کفرکم لنعم اللَّه و استهزائکم بالمؤمنین. یقال: الفرح الشرک و المرح العدوان و قیل: فرحوا بما کان یصیب رسول اللَّه (ص) و المؤمنین من المصائب. و قیل: فرحوا بغیر ما کان یجوز لهم الفرح به، قال اللَّه عز و جل:قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا.

ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ‏ اى- یقال لهم ادخلوا الأبواب السبعه، خالِدِینَ فِیها مقیمین لا تخرجون، فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ‏ عن الایمان باللّه.

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏ اى- اصبر یا محمد على ما تلقاه من قومک من الاذى فانّ وعد اللَّه فى الانتقام لک منهم حق، فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ‏ یا محمد فى حیاتک‏ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ‏ من العذاب و هو القتل و الاسر، أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ‏ قبل ان نریک عذابهم فى الدنیا، فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ‏ فى الآخره فنجزیهم باعمالهم.

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ‏ اى- بعثنا الى الماضیه رسلا کما بعثناک الى قومک، مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ‏ اى- سمّیناهم لک فانت تعرفهم، وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ‏ اى- لم نسمّهم لک فصبروا على اذى القوم فتأسّ بهم و اصبر. ذهب بعض المفسرین الى ان الانبیاء معدودون و ان عددهم مائه الف و اربعه و عشرون الفا، و ذلک‏

فى خبر ابى ذر رضى اللَّه عنه قال‏ قلت: یا رسول اللَّه کم الانبیاء؟ قال: «مائه الف و اربعه و عشرون الفا» قلت: یا رسول اللَّه کم الرسل من ذلک؟ قال: «ثلاثمائه و ثلاثه عشر جمّ غفیر» قلت: کثیر طیّب، قلت: من کان اوّلهم؟ قال: «آدم» قلت: یا رسول اللَّه أ نبیّ مرسل؟ قال: «نعم خلقه اللَّه عز و جل بیده و نفخ فیه من روحه» قال: «یا با ذر اربعه سریانیّون: آدم و شیث و ادریس و نوح و اربعه من العرب: هود و شعیب و صالح و نبیّک، یا با ذر اوّل انبیاء بنى اسرائیل موسى و آخرهم عیسى و اول الرسل آدم و آخرهم محمد».

و ذهب بعضهم الى ان عدد الانبیاء ثمانیه آلاف، و فى ذلک ما

روى عن النبى (ص) قال: «بعثت على اثر ثمانیه آلاف نبىّ».

و ذهب بعضهم انّ عددهم غیر معلوم و لا یجوز حصرهم بل یجب الایمان بجملتهم.

و عن علىّ (ع) قال: «بعث اللَّه رسولا اسود لم یقصّه فى القرآن».

وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏ اى- بأمر اللّه و ارادته، فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ‏ یعنى بالعذاب لهم و هو القتل ببدر قُضِیَ بِالْحَقِ‏ اى- اهلکوا بالحق، یعنى على استحقاق، وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ‏ اى- الکافرون، و المبطل صاحب الباطل.

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ»- الانعام هاهنا الإبل خاصه، و فى قوله: وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَهً وَ فَرْشاً الإبل و البقر و الماعزه و الضّائنه، لِتَرْکَبُوا مِنْها اى- بعضا منها، وَ مِنْها تَأْکُلُونَ‏ اى- و تأکلون بعضا منها، اى- منها ما یصلح للرّکوب و منها ما یصلح للاکل، وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ‏ اى- الالبان و الاوبار و الجلود، وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَهً فِی صُدُورِکُمْ‏ اى- تحمل اثقالکم فى اسفارکم من بلد الى بلد و تستعملونها فى الزراعه و الدّیاسه، وَ عَلَیْها اى على الإبل فى البرّ وَ عَلَى الْفُلْکِ‏ فى البحر «تحملون» هذا کقوله عز و جل: وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ.

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ‏ اى دلائل قدرته، فَأَیَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ‏ انّها لیس من عند اللَّه، هذا کقوله: فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ‏.

ثمّ خوّف کفّار مکه مثل عذاب الامم الخالیه لیحذروا فلا یکذّبوا محمدا (ص) فقال: أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ‏ فیعتبروا بما یشاهدونه من آثار الامم الماضیه کانُوا أَکْثَرَ من اهل مکه عددا وَ أَشَدَّ قُوَّهً فى الأبدان و العدد وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ‏ یعنى ما احدثوا من القصور و الأبنیه، فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ‏ اى- ما کانوا یلدون و یبنون و یغرسون و یجمعون، هذا کقوله: ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ‏ اى- و ما ولد و جمع.

فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ‏- هذا کقوله: کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ‏. و معنى العلم هاهنا الحیل کقول قارون: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدِی‏. و قال مجاهد: هو قولهم: نحن نعلم ان لن نبعث و لن نعذّب، سمّى ذلک علما على ما یدّعونه و یزعمونه و هو فى الحقیقه جهل. و قیل: فى الآیه تقدیم و تأخیر، تقدیره:

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبیّنات من العلم فرحوا بما عندهم‏ وَ حاقَ بِهِمْ‏ اى- احاط بهم و لزمهم‏ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ‏ اى- جزاء فعلهم و قولهم.

فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا اى- عاینوا العذاب عند الموت، قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ‏ اى- تبرّأنا من الاصنام و ممّا کنّا نعدل باللّه.

فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ‏ اى- تصدیقهم بالوحدانیه اضطرارا فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا اى- عذابنا یعنى لم یأتوا به فى الوقت المأمور به فلم ینفعهم ذلک، سُنَّتَ اللَّهِ‏ نصب على المصدر، اى- سنّ اللَّه سنّه بینهم و هى عذاب الکفار و عدم الانتفاع بالایمان وقت البأس. و قیل: سنه اللَّه نصب على الاغراء، اى- احذروا سنّه اللَّه‏ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ‏ انهم اذا عاینوا العذاب لم ینفعهم الایمان، هذا کقوله: فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ‏. وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ‏ بذهاب الدّارین. قال الزجاج: الکافر خاسر فى کلّ وقت و لکنّه یتبیّن له خسرانه اذا رأى العذاب.

 

النوبه الثالثه

 

قوله: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏- خداوند مهربان کریم و لطیف و رحیم ببندگان، مایه رمیدگان و پناه مضطران و پادگار بیدلان، جل جلاله و تقدست اسماؤه و تعالت صفاته اندرین آیت بندگان را مى‏نوازد و نواخت خود بر مؤمنان مى‏ نهد و فضل و لطف خود بر ایشان عرضه می کند که‏ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏- می فرماید: بندگان مرا خوانید تا شما را پاسخ کنم، امیدها بمن بردارید تا امیدهاتان وفا کنم، کوشش از بهر من کنید تا کوششهاتان جزا دهم.

پاسخ کننده دعاها بعطا منم، پاسخ کننده امیدها بوفا منم، پاسخ کننده کوششها بجزا منم.

ادعونى بلاغفله استجب لکم بلامهله- مرا خوانید بى‏ غفلت تا شما را پاسخ کنم بى‏ مهلت، مرا خوانید باعتذار و تنصّل تا شما را پاسخ کنم با کرام و تفضّل، مرا خوانید بقدر طاقت تا شما را پاسخ کنم بکشف فاقت، مرا خوانید بدعا و سؤال تا شما را پاسخ کنم بعطا و نوال، مرا خوانید بطاعات موقت تا شما را پاسخ کنم بمثوبات مؤبد. من آن خداوند که از بنده عمل خرد پذیرم و عطاى بزرگ دهم، آن عمل خرد بنده بزرگ دانم و عطاى بزرگ خود اندک شمرم. کریم است آن خداوند که صد نعمت بر سر بنده نثار کند و ذره‏اى نشمرد و کاهى از بنده کوهى انگارد، هر که نیاز باو بردارد توانگرش کند، هر که ناز باو کند عزیزش گرداند.

ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ‏- اى عاصیان شکسته، اى مفلسان درمانده و پاى بگل فروشده، اى مشتاقان درد زده، اى دوستان یک دله؛ در هر حال که باشید غرقه لطف و عطا، یا خسته تیر بلا، همه ما را خوانید، همه ما را دانید، گرد در ما گردید، عزّ از ما جویید رونق مجمع عزیزان قرب ماست، قرب ما خواهید، جمال محفل دوستان حضور ماست‏ حضور ما جویید، هر کجا سه گدا بهم فراز آمدند، قرب حضرت ما آنجا جویید، ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ‏. هر کجا درد زده‏اى دمى گرم برآورد.

نسیم قرب حضرت از نسیم نفس او طلبید، هر کجا غمگینى آهى کرد. خود را در زیر آه آن غمگین تعبیه کنید. اى ملاء اعلى چندین هزار سال عبادت کردید و بآواز تقدیس خویش پاکى حضرت ما یاد کردید، لکن از نسیم وصال ما آگاهى ندارید. اى گدایان برهنه بى‏نوا عبادت فرشتگان ندارید، نواى کرّ و بیان ندارید، سرمایه روحانیان ندارید، لکن یک ذره سوز عشق دارید، آن یک ذره سوز و درد شما بعبادت هزار ساله فرشتگان و تسبیح فراوان روحانیان ندهیم، زبان حال بنده بنعت شکر از سر افتقار و افتخار میگوید:

اکنون بارى بنقد دردى دارم‏ کان درد بصد هزار درمان ندهم‏

اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً- این باز نعمتى و لطفى دیگر است که با یاد بنده میدهد و راه بندگى بروى روشن میدارد و آثار کرامت و دلائل قدرت بوى مى‏نماید و منت بر وى مى‏نهد مى‏فرماید: آسمان و زمین که آفریدم از بهر تو آفریدم، زمین قرارگاه تو کردم، آسمان نظرگاه تو ساختم اگر گاه گاه نظر سوى آسمان نبودى آسمان این تشریف از کجا یافتى که‏ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ». و اگر زمین مخیم جلال سلطنت تو نبودى، این نواخت کى دیدى که‏ وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها فَنِعْمَ الْماهِدُونَ‏.

نور قمر و ضیاء آفتاب و زینت ستارگان جمله براى تو است، آفتاب طبّاخ تو ماه شمع تو ستاره دلیل تو آسمان سقف تو زمین بساط تو، فردا که تو نباشى آن سقف فرو گشایند این بساط در نوردند، آن ستارگان فرو ریزانند. بساطى که از بهر دوست گستردند؛ چون دوست رفت ناچار برچینند. عبدى آسمان آفریدم تا ترا ساقى بود وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً زیرا که امروز روز حجاب است، واسطه ناچار است، امّا فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، ساقى، لطف من بود وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ‏. زمین واسطه ساختم تا ترا طعام دهد فَأَنْبَتْنا فِیها حَبًّا وَ عِنَباً وَ قَضْباً وَ زَیْتُوناً وَ نَخْلًا. فردا که روز مشاهدت بود واسطه بکار نیاید، خود گویم: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً. آفتاب آفریدم تا ترا نور دهد که امروز در عالم صورت نور معارف در استار اسرار دلهاى محبّان نهانست، فردا در عالم‏ صفت که نور معارف آشکار گردد، آفتاب صورت چه بکار آید و او را چه محل بود، برهان آن وقت باید که عیان نبود، چون عیان آمد برهان چکند.

وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ‏- جاى دیگر فرمود: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ‏- از موجودات و مخلوقات هیچ کس را آن صورت و آن جمال ندادند که آدمى را دادند، با هیچ مخلوق آن سرّ نبود که با آدمى بود نه با عرش نه با کرسى نه با فلک نه با ملک، زیرا که همه بندگان مجرّداند و آدمیان هم بندگان‏اند و هم دوستان ایشان را مى‏فرماید: إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً. صاحب جمالى باید تا رقیب را بر وى گمارند، حقّ جل جلاله نگفت من رقیب آسمان و زمینم، نگفت من رقیب عرش و کرسى‏ام، آدمیان را گفت من رقیب شماام، زیرا که رقیب شرط صاحب جمال است و بجمال آدمى هیچ مخلوق نیست، هفت قبّه خضرا برکشید و بستارگان و اختران بنگاشت، هفت دائره غبرا پهن باز کشید، جبال راسخات راسیات نصب کرد و صد هزار بدایع و صنایع از کتم عدم در وجود آورد، خورشید عالم آراى را مدوّر کرد، ماه آسمان پیماى را مصوّر کرد، و کون را بجمال ایشان منوّر کرد، و در حقّ هیچ موجود این خطاب نکرد و این تشریف نداد که «و صوّرکم»، مگر این مشتى خاک را.

از جمله نیکوان و خوبان سپاه‏ زیباى کمر تویى و زیباى کلاه‏

وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ‏- چون میدانى که حق جل جلاله رزق تو پیش از وجود تو انداخته و سببهاى آن ساخته و رسانیدن آن را خود ضمان کرده، نیکو نبود که تو خود را دست مال اطماع هر کس کنى و نیاز خود بمخلوق بردارى. گفته ایشانست:

«استعانه المخلوق بالمخلوق کاستعانه المسجون بالمسجون»- یارى خواستن مخلوق از مخلوق چون یارى خواستن زندانى است از زندانى.

بشر حافى گفت: امیر المؤمنین على (ع) را بخواب دیدم گفتم مرا پندى ده، گفت: «ما احسن عطف الاغنیاء على الفقراء طلبا لثواب اللَّه و احسن من ذلک تیه الفقراء على الاغنیاء ثقه باللّه»- چون نیکوست شفقت توانگران بر درویشان از بهر طلب ثواب! و از آن نیکوتر تکبر درویشان است بر توانگران از غایت اعتماد بر کرم حق جل جلاله!!

استاد بو على دقاق گفت فرا دیگرى که اعتقاد تو آنست که ترا از روزى چاره نیست و اعتقاد من آنست که روزى را از تو چاره نیست. آه! کجاست درویشى: میزر تجرید بربسته، رداء تفرید برافکنده، سینه از غبار اغیار پاک کرده، از کون تبرّا و بمکوّن تولّا کرده، تا از زیر قدم جمعیت وى بحکم لطف قدم چشمه طیّبات رزق بر جوشد و ازین شربتهاى جان افزاى بردارد و بدیدار دوست نوش کند! هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ- نگارنده صورتهاى آدمیان، نماینده قدرتها در زمین و آسمان، رساننده روزیهاى بندگان کیست؟ «هو الحىّ»- آن زنده پاینده که همیشه بود و هست و خواهد بود، هستى وى را اوّل نه، بود وى را آخر نه، باقى پس جهانیان و جهان. میراث بر جهان از جهانیان، بازگشت کار خلق با اوست جاودان.

_____________________________

[۲] ( ۱، ۲)- نسخه الف: شند.

[۳] ( ۱، ۲)- نسخه الف: شند.

[۴] ( ۳)- نسخه الف: او کنند

[۵] ( ۱)- نسخه الف: بید.

[۶] ( ۱)- نسخه الف: دانستید.

 

کشف الأسرار و عده الأبرار// ابو الفضل رشید الدین میبدى جلد۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=