كشف الاسرار و عدة الأبراریونس - كشف الاسرار و عدة الأبرار

کشف الأسرار و عده الأبرار رشید الدین میبدى سوره یونس آیه ۸ – ۱

۱۰- سوره یونس علیه السلام- مکیه

۱- النوبه الاولى‏

(۱۰/ ۸- ۱)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

الر منم آن خداوند که مى ‏بینم جز من دارنده و پروراننده نه، تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ‏ این آیتها آن نامه است، الْحَکِیمِ. (۱) آن نامه نیکو حکمت راست حکم.

أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً مردمان را شگفت آمد و بنزدیک ایشان شگفت بود، أَنْ أَوْحَیْنا إِلى‏ رَجُلٍ مِنْهُمْ‏ که پیغام دادیم بمردى هم از ایشان، أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ‏ که مردمان را بیم نماى و آگاه کن، وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا و بشارت ده گرویدگان را، أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ‏ که ایشان را است وعده راست و کارى پیش شده، عِنْدَ رَبِّهِمْ‏ بنزدیک خداوند ایشان، قالَ الْکافِرُونَ‏ ناگرویدگان گفتند: إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ. (۲) این جادویى است آشکارا.

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ‏ خداوند شما اللَّه است، الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ او که هفت آسمان و هفت زمین آفرید از آغاز، فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ‏ در شش روز، ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ‏ آن گه مستولى شد بر عرش، یُدَبِّرُ الْأَمْرَ میسازد کار و پیش مى‏برد و مى‏اندازد، ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ‏ نیست هیچ شفیع کس را مگر پس دستورى او، ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ اوست خداوند شما، فَاعْبُدُوهُ‏ او را پرستید، أَ فَلا تَذَکَّرُونَ؟ (۳) پند نپذیرید و حق درنیابید؟

إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً با اوست بازگشت شما همه، وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا هنگام نهادن خداى است این براستى، إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ‏ اوست که آفریده مى‏آرد از آغاز و فردا آن را زنده کند باز، لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا تا پاداش دهند ایشان را که بگرویدند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ و کارهاى نیک کردند بسزا، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا و ایشان که کافر شدند و بگرویدند، لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ‏ ایشان را شرابى از آب جوشیده، وَ عَذابٌ أَلِیمٌ‏ و عذابى دردنماى، بِما کانُوا یَکْفُرُونَ‏. (۴) بآنچه کافر شدند.

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً اوست که خورشید را روشن گردانید، وَ الْقَمَرَ نُوراً و ماه را روشنایى داد، وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ‏ و آن را باز انداخت و چنان ساخت که میرود در منزلها بریدن فلک را، لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ‏ [تا بر دیدار ماه‏] و رفتن او شمار سال و ماه و روزگار میدانید، ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِ‏ نیافرید خداى آن را مگر بدانش خویش و توان خویش بیکتایى خویش، یُفَصِّلُ الْآیاتِ‏ نشانهاى گشاده روشن مى‏نماید و پیغامهاى روشن گشاده مى‏فرستد، لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ. (۵) ایشان را که بدانند.

إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ در شد آمد شب و روز، وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ و در آنچه خداى آفرید در آسمان و زمین از آفریده‏هاى خویش، لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ‏. (۶) نشانهاى روشن است بیکتایى ایشان را که از خشم خداى و از جحود حق او مى‏ پرهیزند.

إِنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا ایشان که دیدار ما نمى‏بیوسند و بانگیزانیدن ما بنمى ‏گروند، وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا و باین جهان [بى آن جهان‏] مى‏ بسندند.و خرسندى کنند وَ اطْمَأَنُّوا بِها و بآن آرام مى‏ کنند [پى‏ دار آخرت‏]، وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ‏. (۷) و ایشان که از وعد و وعید ما ناآگاه و ناگرویدند،

أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏. (۸) ایشان آنند که جایگاه ایشان آتش است بآنچه میکردند.

النوبه الثانیه

این سوره یونس صد و نه آیت و هزار و هشتصد و سى و دو کلمت است و هفت هزار و پانصد و شصت و هفت حرف همه به مکه فرو آمد مگر یک آیت: وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ‏ که این یک آیت بمدینه فرو آمد در شأن جهودان و گفته ‏اند سه آیت ازین سوره بمدینه فرو آمد: فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ‏ الى آخر الآیات الثلث، و قیل- کلها مکیه الا آیتین: قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ‏ نزلت فى‏ ابىّ بن کعب الانصارى و ذلک ان رسول اللَّه لما امر ان یقرأ علیه القرآن. قال ابىّ یا رسول اللَّه و قد ذکرت هناک فبکى بکاء شدیدا، و نزلت هذه الآیه، فهى فخر و شرف لابىّ و حکمها باق فى غیره و الآیه التی تلیها ذم القوم لانهم حرّموا ما احل اللَّه لهم فصار حکمها فى کل من فعل مثل ذلک الى یوم القیمه. و درین سورت هشت آیت منسوخ است بجاى خویش گوئیم ان شاء اللَّه.

و در فضیلت سورت، أبى کعب روایت کند از مصطفى ص‏ قال: من قرأ سوره یونس اعطى من الاجر عشر حسنات بعدد من صدّق بیونس و کذّب به و بعدد من غرق مع فرعون.

قوله: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ در آیت تسمیت هم کمال عبادت است هم حصول برکت هم غفران معصیت و برداشت درجت. اما کمال عبادت آنست که مصطفى ص گفت:لا وضوء لمن لم یذکر اسم اللَّه علیه‏

این- لا- بمعنى نفى کمال و فضیلت است چنان که گفت‏ لا صلاه لجار المسجد الا فى المسجد و لا فتى الا على‏

و قال (ص): اذا توضأ احدکم فذکر اسم اللَّه علیه طهر جمیع اعضائه و اذا لم یذکر اسم اللَّه علیه لم یطهر منه الا ما مسه الماء.

اما حصول برکت آنست که رب العالمین نام خود را مبارک گفت: تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ‏ با برکت است نام خداوند بزرگوار و بزرگوارى کردن، هر کارى که در مبدأ و مقطع وى نام خداى رود با برکت و پر خیر بود.

قومى پیش مصطفى آمدند گفتند یا رسول اللَّه طعام که میخوریم ما را کفایت نمى ‏باشد و سیرى نمیکند. رسول خدا گفت:سمّوا اللَّه عز و جل و اجتمعوا علیه یبارک لکم فیه.

و غفران معصیت و برداشت درجت آنست که بو هریره روایت کند از مصطفى ص‏ قال: «من کتب بسم اللَّه الرحمن الرحیم و لم یعور الهاء الذى فى اللَّه کتب له الف الف حسنه و محا عنه الف الف سیّئه و رفع له الف الف درجه و من قال- بسم اللَّه الرحمن الرحیم کتب اللَّه له اربعه آلاف حسنه و محا عنه اربعه الاف سیئه و رفع له اربعه آلاف درجه

وقال‏- تنوق رجل فى بسم اللَّه الرحمن الرحیم فغفر له.

قوله: الر قرائت مکى، حفص و یعقوب فتح راست و باقى بکسر خوانند و معنى آنست که. انا اللَّه ارى انا الرب‏ لا رب غیرى. قتاده گفت- نامى است از نامهاى قرآن و گفته‏ اند. نام سورت است و گفته ‏اند- قسم است که رب العالمین بنامهاى خود سوگند یاد میکند. الف اللَّه است، و- لا- لطیف، و- را- رحیم.

باین نامها سوگند یاد میکند که این حروف آیات کتاب حکیم است و نامه خداوند است جل جلاله و تقدست اسماؤه و تفسیر و معانى این حروف در سوره البقره بشرح رفت. و قیل- معناه: هذه الآیات التی انزلتها علیک آیات القران الحکیم المحکم المتقن الممنوع من الخلل و الباطل لا لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه. و گفته‏ اند حکیم بمعنى حاکم است اى- هو القرآن الحاکم بین الناس.

چنان که جایى دیگر گفت: وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ‏، و روا باشد که حکیم بمعنى محکوم باشد، اى- حکم فیه بالعدل و الاحسان و حکم فیه بالجنه لمن اطاعه و بالنار لمن عصاه و حکم فیه بالحلال و الحرام و الارزاق و الآجال، و حکیم کسى را گویند که سخن حکمت گوید. و نیز گویند این سخنى حکیم است یعنى از حکمت یا با حکمت. عبد اللَّه بن عباس گفت ان الکلمه الحکیمه لتزید الشریف شرفا و ترفع المملوک حتى تجلسه مجالس الملوک.

قوله: أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً الف استفهام است بمعنى توبیخ و این ناس مشرکان قریش‏اند و سبب نزول این آیت آن بود که کفره قریش بر سبیل انکار میگفتند عجب کاریست که خداى در همه عالم رسولى نیافت که بخلق فرستد مگر یتیم بو طالب، و روا باشد که انکار ایشان باصل رسالت بود که میگفتند: اللَّه اعظم من ان یکون رسوله بشرا مثل محمد، خداى بزرگتر از آنست که بشرى را چون محمد بخلق فرستد.

رب العالمین گفت: أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً اى- لیس بعجب لانه ارسل الى من قبلهم من هو مثله و التعجب انما یکون مما لا یعهد مثله و لا یعرف سببه. گفت این عجب نیست که پیش از ایشان رسولان از خدا بخلق آمدند و تعجب در چیزى کنند که معهود نباشد، میان خلق و نه آن را سببى بود. و تقدیره: ا کان ایحاؤنا الى رجل منهم بان انذر الناس عجبا فیکون ان فى الاولى فى محل الرفع و فى الثانیه فى محلّ النصب.

وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏ قدم الصدق ما تقدم لهم من اللَّه‏ من المواعید الصادقه و سبق لهم من حسن العباده و الطاعه، و قیل- قدم الصدق شفاعه المصطفى و شفاعه المؤمنین بعضهم لبعض و قیل- اراد به السقط یقوم محبنطئا على باب الجنّه فیقول لا ادخلها حتى یدخلها والدىّ.

روى انس بن مالک قال قال رسول اللَّه ص: اذا کان یوم القیمه نودى فى اطفال المسلمین ان اخرجوا من قبورکم فیخرجون من قبورهم و ینادى فیهم ان امضوا الى الجنه زمرا فیقولون یا ربنا و والدانا معنا فینادى فیهم الثانیه ان امضوا الى الجنه زمرا فیقولون یا ربنا و والدانا معنا فینادى فیهم الثالثه ان امضوا الى الجنه زمرا فیقولون یا ربنا و والدانا معنا فیبسم الرب تعالى فى الرابعه فیقول و والداکم معکم فیثب کل طفل الى ابویه فیأخذون بایدیهم فیدخلونهم الجنه فهم اعرف بآبائهم و امهاتهم یومئذ من اولادکم الذین فى بیوتکم.

قوله: قالَ الْکافِرُونَ‏ تقدیره فلمّا انذرهم قال الکافرون‏ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ‏ قرائت اهل مدینه است و ابو عمرو، یعنى- ان هذا الرجل اى- محمدا ص لساحر مبین باقى بى الف خوانند اى- ان هذا الوحى لسحر مبین.

إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ‏ اى- فى مده مقدارها ستّه ایّام لأن الایام تکونت بعد خلق السماوات و الارض من دوران الفلک ثم استوى على العرش، شرح و بیان این همه در سوره الاعراف رفت. و یقال جمع السماوات لانها اجناس مختلفه کل سماء من غیر جنس الأخرى و وحّد الارض لانها کلها تراب.

یُدَبِّرُ الْأَمْرَ یقضیه وحده و قیل یرتب الامور مراتبها على احکام عواقبها.

و قیل- یدبّر الامر. ینزل الوحى، ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ‏ این جواب ایشان است که خداى را انبازان میگفتند و ایشان را مى‏ پرستیدند و مى‏ گفتند: هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ‏. و گفته ‏اند که این باوّل آیت تعلق دارد. میگوید: خداى بیافرید، آسمانها و زمینها بى ‏شفاعت شفیعى و بى ‏تدبیر مدبرى بعلم و ارادت خویش آفرید، بقدرت و حکمت خویش یقول تعالى: ادبر عبادى بعلمى انى بعبادى خبیر بصیر.

آن گه گفت: ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ‏ خداوند شما و دارنده و پروراننده شما اوست که آسمان و زمین آفرید و خود میدانید و اقرار میدهید که آفریدگار خلق اوست‏ نه بتان. پس او را پرستید و در خداوندى و خداکارى، او را یگانه شناسید و با وى در پرستش هیچ انباز مگیرید. أَ فَلا تَذَکَّرُونَ‏ ا فلا تتدبرون ان لا یستحق غیره العباده.

إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً. یعنى بالموت و البعث و النشور جمیعا نصب على الحال و وعد اللَّه نصب على المصدر اى- وعدکم اللَّه وعدا حَقًّا اى- حققه حقا. میگوید:

خداى شما را وعده داده وعده راست درست که در آن خلف نه که بازگشت شما پس از مرگ با وى است و بعث و نشور و حساب و کتاب و جزاى اعمال در پیش. آن گه گفت بر استیناف:

إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ‏ لخلقه ثمّ یمیته ثمّ یعیده قرائت ابو جعفر انّه یبدأ الخلق بفتح الف است یعنى الیه مرجعکم جمیعا لانه‏ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ‏ لیجزى‏ الَّذِینَ آمَنُوا اى- یعیده‏ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ اى- بالعدل. عدل اینجا احسان است که جاى دیگر میگوید: هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ‏- اى- الجنّه و نعیمها.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِیمٍ‏ اى- ماء حار قد انتهى حرّه، حمیم فعیل بمعنى مفعول یقال حمّ الماء اذا اسخن و الحمیم العرق منه لسخنته، و الحمام لحراره مائه او لانه یتعرق فیه.

قوله: هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً اى- خلقها ضیاء فیکون منصوبا على الحال. و ضیاء مصدر ضاء و تقدیره جعل الشمس ذات ضیاء و یجوز ان یکون ضیاء جمیع ضوء وَ الْقَمَرَ نُوراً یستضاء به فى اللیالى. قال: الکلبى یضی‏ء وجوههما لاهل السماوات السبع و ظهورهما لاهل الارضین السبع.

وَ قَدَّرَهُ‏ این- ها- با قمر شود، اى- قدر القمر یسیر منازل فیکون ظرفا للسیر و قیل- قدر له‏ مَنازِلَ‏. میگوید- تقدیر کرد و باز انداخت سیر قمر به بیست و هشت منزل در بریدن دوازده برج در هر برجى دو روز و سیکى تا هر ماه فلک بتمامى باز برد، وظیفه‏ایست آن را ساخته و انداخته. لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ‏ تا شمار ماه و سال و روزگار میدانید بسیر قمر درین منازل. ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلَّا بِالْحَقِ‏ یعنى- للحق لم یخلقه باطلا بل اظهارا لصنعه و دلاله على قدرته و حکمته. وَ لِتُجْزى‏ کُلُ‏ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ‏. ابن جریر گفت: الحق هاهنا هو اللَّه، اى- ما خلق اللَّه ذلک الا باللّه، اى- وحده لا شریک معه. یُفَصِّلُ الْآیاتِ‏ بیاء قرائت ابن کثیر و ابو عمرو و حفص و بنون قرائت باقى و در نون معنى تعظیم است.

إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ. کلبى گفت، اهل مکه گفتند: یا محمد ائتنا بآیه حتّى نؤمن بک و نصدّقک فنزل: إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ فى مجى‏ء کل واحد منهما خلف الآخر و اختلاف الوانهما. وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ من الخلائق و العجائب و الدّلالات. لایات یوجب العلم الیقین. لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ‏ الشرک.

إِنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا این آیت در شأن منکران بعث و نشور آمد. رجا اینجا بمعنى تصدیق است هم چنان که در سوره الفرقان گفت. وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا و لقاء بعث است پس مرگ، یعنى- ان الذین لا یصدقون بالبعث بعد الموت.

و قیل- معناه لا یخافون عقابنا و لا یرجون ثوابنا.

رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا من اللَّه حظا فاختاروها و عملوا لها و اطمأنّوا و سکنوا الیها بدلا من الآخره. وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا اى- عن البعث و الثواب و العقاب. و قیل- عن القران و محمد غافِلُونَ‏ تارکون لها مکذّبون.

أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ اى- مصیرهم و مرجعهم. النّار بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏ من الکفر و التکذیب.

النوبه الثالثه

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ اللَّه منوّر القلوب، الرحمن کاشف الکروب، الرحیم غافر الذّنوب. اللَّه است افروزنده دل دوستان. رحمن است باز برنده اندوه بیچارگان.

رحیم است آمرزنده گناه عاصیان. اللَّه یعطى الرّؤیه بغیر حجاب، الرّحمن یرزق الرزق بغیر حساب، الرّحیم یغفر الذّنب بغیر عتاب، اللَّه است که دیدار خود رهى را کرامت کند بى‏حجاب. رحمن است که از خزینه خود روزى دهد بى‏ حساب. رحیم است که بفضل خود بیامرزد بى‏ عتاب. اللَّه لارواح السابقین، الرحمن لقلوب المقتصدین، الرحیم لذنوب الظالمین. خداى است که ارواح سابقان بفضل وى نازد، رحمن است که دلهاى‏ مقتصدان بمهر وى گراید، رحیم است که گناه ظالمان بعفو خود شوید. من سمع اللَّه اورثه شغبا و من سمع الرحمن اورثه طلبا و من سمع الرّحیم اورثه طربا، فالنفس مع الشغب و القلب مع الطلب و الرّوح مع الطّرب. یکى خطاب خداى شنید در شغب آمد، یکى سماع نام رحمن کرد در طلب آمد، یکى در استماع نام رحیم بماند در طرب آمد. تن محلّ امانت است چون خطاب خداى شنید بى‏قرار گشت. دل بارگاه محبت است به سماع، نام رحمن در دایره طلب و شوق افتاد. جان نقطه‏ گاه عشق است چون بشارت نعت رحیم یافت بر شادروان رجا در طرب بماند هر چه نعمت بود نثار تن گشت هر چه منت بود بدل دادند آنچه رؤیت و مشاهدت بود نصیب جان آمد.

پیر طریقت گفت: الهى یاد تو میان دل و زبان است و مهر تو در میان سر و جان، یافت تو زندگانى جان است و رستخیز نهان. اى ناجسته یافته و دریافته نادر یافته. یافت تو روز است که خود برآید ناگاهان. او که ترا یافت نه بشادى پردازد نه باندهان.

قوله: الر الالف الف الوحدانیّه، و اللام لطفه باهل المعرفه، و الرّاء رحمته بکافّه البریّه، جلال احدیّت بنعت عزّت و کمال حکمت سوگند یاد میکند، میگوید- بوحدانیت و فردانیت، بلطف من با دوستان من، برحمت من بر بندگان من، که این کتاب نامه من است و این حروف کلام من، از حدوث پاک و از نقص دور و از عیب منزّه. سخنى راست، حدیثى پاک، کلامى درست، کلامى که صحبت حق را بیعت است و ذخیره آن در سرّ عارفان ودیعت است. پیغامى که از قطیعت امان است، و بى‏قرار را درمان است، روشنایى دیده و دولت دل و زندگانى جان است.

أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى‏ رَجُلٍ مِنْهُمْ‏. کافران را سه چیز شگفت آمد و از آن تعجّب همى ‏کردند: یکى انگیختن خلق برستاخیز و باز آفریدن پس از مرگ.

دیگر فرستادن خداى رسولان را بخلق و دعوت کردن ایشان بحقّ. سیوم تخصیص محمد ص به پیغامبرى و برگزیدن وى از میان خلق برسولى. اگر آن مدبران از کمال قدرت خداى خبر داشتندید بعث و نشور را منکر نبودندید و اگر عزّت خداى و کمال پادشاهى وى بدانستندید فرستادن رسولان بخلق ایشان را شگفت نیامدید و اگر دریافتندید که اللَّه خداوند است و کردگار آن کند که خود خواهد و بارادت خود حکم کند و کار اندر تخصیص و تکریم مصطفى روا داشتندید و جحود نکردندید لکن چه سود که دیده حق بین نداشتند تا حق بدیدندید و نه بصیرت دل تا حق دریافتندید، امّا حکمت فرستادن پیغامبران بخلق الزام حجت است تا کافر را بى عذر و بى حجت عذاب نکند. همانست که گفت جلّ جلاله: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا امّا مؤمن اگر خواهد او را بیامرزد بى‏ توبت و بى‏خدمت زیرا که عذاب کردن بى‏حجت ظلم است و ربّ العزّه پاکست و منزه از جور و ظلم. یقول تعالى: وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ و آمرزیدن مؤمن بى‏خدمت فضل است، و ربّ العزّه با فضل عظیم است و کرم بى‏ نهایت.

یقول تعالى: وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‏. و گفته‏ اند رسولان را بخلق فرستاد تا مؤمنان را بشارت دهند بفضل کبیر و کافران را بیم نمایند بعذاب الیم. اینست که رب العالمین گفت:

أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ‏ جایى دیگر گفت: رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‏ اى محمد کافران را بیم ده که دوزخ براى ایشان تافته و ساخته مؤمنان را بشارت ده که بهشت از بهر ایشان آراسته و پرداخته.

وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏. قال محمد بن على الترمذى:

قدم الصدق هو امام الصالحین و الصدیقین و هو الشفیع المطاع و السائل المجاب محمد ص.

و گفته ‏اند قدم صدق سبق عنایت است و فضل هدایت. روز ازل در میثاق اول ارواح مؤمنان را مجلس انس از جام محبت بکأس مودّت، شربت مهر داده و ایشان را سرمست و سرگشته آن شربت کرده، و ایشان را وعده داده وعده‏ اى راست درست که باز آرم شما را باین منزل کرامت و باز بنوازم شما را زیادت ازین فضیلت، وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ‏ فذلک قوله‏ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا رجوع بازگشت است و بازگشت را هر آینه بدایتى بود لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ. جنید گفت: در رموز این آیت که، إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً قال- منه الابتداء و الیه الانتهاء و ما بین ذلک مراتع فضله و تواتر نعمه فمن سبق له فى الابتداء سعاده اظهر علیه فى مراتعه و تقلّبه فى نعمه باظهار لسان الشّکر و حال الرضاء و مشاهده المنعم. و من لم یجز له سعاده الابتداء ابطل ایّامه فى سیاسه نفسه و جمع الحطام الفانیه لیردّه الى ما سبق له فى الابتداء من الشقاوه.

گفت: ابتداى کارها از خداست و بازگشت همه بخدا، یعنى درآمد هر چیز از قدرت‏ او و بازگشت همه بحکم او، اوّل اوست و آخر او ازل بتقدیر او و ابد بقضاى او. حدوث کاینات بامر او فناى حادثات بقهر او میان این و آن مراتع فضل او و شواهد نعمت او هر که را در ازل رقم سعادت کشیدند در مراتع فضل شاکر نعمت آمد و راضى بقسمت. بزبان ذاکر و بدل شاکر و بجان صافى و معتقد. و هر که در ابتدا حکم شقاوت رفت بر وى، خراب عمر گشت و مفلس روزگار و بد سرانجام آلوده دنیا و گرفته حرام و بسته لعب و لهو. چنین خواست بوى لم یزل تا باز برد او را با حکم ازل و نبشته روز اول اینست که رب العالمین گفت: إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا و یقال- موعود المطیع الفرادیس العلى و موعود العاصى الرحمته و الرضا و الجنّه لطف الحق و الرحمه وصف الحق فاللطف فعل لم یکن ثمّ حصل و الوصف نعت لم یزل. بو بکر واسطى گفته: مطیعان حمالان‏اند و حمالان جز بارى ندارند و این درگاه بى‏نیازان است و عاصیان مفلسان‏اند جز افلاسى ندارند و این بساط مفلسان است اى خداوندان طاعت نگویم طاعت مکنید تا قرآن را گمانى غلط نیوفتد، چندان که توانید و طاقت دارید طاعت بیارید، پس از روى نیستى همه بگذارید که مطیع و طاعت دو بود و این بساط یگانگى است و اى خداوندان زلت دل تنگ مدارید که این بار معصیت هم بار اوست چنان که طاعت بار اوست اما طاعت بگذارند و معصیت بردارند و گذاشتن فعل تو است برداشتن فعل او.

هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً … الایه. ز روى اشارت شمس آفتاب توفیق است که از برج عنایت بتابد بر جوارح بنده تا آراسته خدمت و طاعت گردد، و قمر اشاره بنور توحید است و روشنایى معرفت در دل عارف که باین نور راه برد بمعروف.

پیر طریقت گفت: الهى عارف ترا بنور تو میداند از شعاع نور عبارت نمى ‏تواند در آتش مهر میسوزد و از ناز بار نمى‏ پردازد.

إِنَّ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا … الآیه. کافران بدیدار حق جلّ جلاله امر ندارند که آن را منکراند لا جرم هرگز بآن نرسند و مؤمنان برؤیت حق ایمان دارند و امیدوارند که بینند لا جرم بآن رسند. همانست که مصطفى ص گفت: هر که بوى رسد کرامتى از حق یعنى در خبر بشنود که خداى با بنده کرامت کند و بدیدار خود او را بنوازد، اگر آن بنده نپذیرد این خبر و برؤیت ایمان ندهد، هرگز نرسد بآن کرامت. گفته‏ اند که- امّید دیدار حقّ از آن ندارند که هرگز مشتاق نبوده‏ اند و از آن مشتاق نه‏اند که دوست نداشته ‏اند و از آن دوست نداشته که نشناخته‏ اند و از آن نشناخته ‏اند که طلب نکرده ‏اند و از آن طلب نکردند که خداى ایشان را فرا طلب نگذاشت و راه طلب بایشان فرو بست پس همه از خدا است و بارادت و مشیّت خدا است.

یقول تعالى: وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى‏ لو اراد ان یطلبوه لطلبوا و لو طلبوا لعرفوا و لو عرفوا لاحبّوا و لو احبّوا لاشتاقوا و لو اشتاقوا الیه لرجوا لقاءه و لو رجوا لقاه لرأوه.

قال اللَّه تعالى: وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها اذا کان الّذى لا یرجو لقاءه ماواه العذاب و الفرقه فدلیل الخطاب: انّ الّذى یرجو لقاه فقصاراه الوصله و اللقاء و الزّلفه.

کشف الأسرار و عده الأبرار، ج‏۴،

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=