ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره البقره آیه۱۸۳–۱۹۳
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۳]
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۱۸۳)
[ترجمه]
اى کسانى که ایمان دارید روزه بر شما واجب شد هم چنان که بر پیشینیان شما واجب بود، شاید پرهیزکارى کنید
شرح لغات
صوم- در لغت خوددارى است. و از همین جهت است که به صمت (سکوت) نیز صوم میگویند زیر آنهم خوددارى از سخن گفتن است.
«و ابن درید» میگوید هر چیزى که از حرکت باز ماند آن را صوم میگویند و صامت الرّیح- بمعنى بازماندن «باد» از حرکت است.
و صامَتِ الْشَّمْس- یعنى خورشید در وسط روز قرار گرفت. و صام النهار- نیز بهمان معنى است.
بنا بر این اصل صوم در لغت بمعنى امساک و خوددارى است ولى در شرع عبارت است از اینکه کسانى که داراى شرائط خاصى هستند.باید از چیزهاى مخصوص (که ده عدد بوده و از آنها بمفطرات «روزه» تعبیرمیکنند) در زمان معینى خوددارى نمایند.
و آن اسم است براى یک عمل شرعى که در آن معنى لغوى نیز نهفته است و صیام نیز بمعنى صوم است چنان که گفته میشود صمت، صوماً و صیاماً (و هر دو مصدر فعل «صام» میباشند).
تفسیر:
در این آیه نیز یکى از واجبات دیگر بیان شده است.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا …– یعنى اى کسانى که تصدیق (باصول و فروع دین) نمودهاید و از امام ششم حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود «آن لذّتى که در مورد نداء و خطاب (خداوند) واقع شدن است سختى و مشقت عبادت را برطرف مینماید.» «حسن» که یکى از مفسران است) میگوید باید توجه داشت هر کجا خداوند فرموده (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) در مورد «امر» یا «نهى» بیکى از چیزها وارد شده است.
کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ …– یعنى بر شما عبادت معروف در شرع «روزه» واجب شده است در اینجا ممکن است سؤال- شود با اینکه «روزه» براى تمام مکلفین از مردم واجب است پس چرا در این آیه فقط مردم مؤمن مورد خطاب واقع شده اند؟.
پاسخ اختصاص خطاب بمؤمنین از دو نظر است یکى اینکه چون مؤمنین فقط آن را قبول میکنند لذا مخاطب قرار گرفته اند و دیگر از این جهت که عبادت فقط از مؤمنین صحیح است نه از دیگران.
ولى در هر صورت اختصاص خطاب بمردم مؤمن منافات ندارد که روزه به غیر آنان نیز واجب باشد.
کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ …– مفسرین در معنى این جمله داراى سه نظریه هستند.
۱- وجوب روزه بر ما اجمالًا تشبیه شده به وجوب روزه ملتهایى که پیش از مانیز بر آنها لازم بوده است و مراد این نیست که روزه ما از نظر وقت و عدد و سائر خصوصیات مانند روزه آنها بوده بلکه مقصود اینست که «روزه» روزهایى بر شما واجب شد همانطور که در روزه روزهایى پیشینیان نیز واجب بوده است (ابى مسلم- جبائى).
۲- روزه ماه رمضان همانطور که بر ما واجب شده بر «مسیحیان» نیز واجب بوده ولى چون ماه رمضان در بعضى از سالها مصادف با گرما (تابستان) و سرما (زمستان) مىشد آنان وقت روزه را در بهار قرار دادند و چند روزى نیز بآن اضافه کردند (شعبى- حسن).
۳- روزه ما از پارهاى از شب بود تا پارهاى از شب بعد و در وقت آن نیز اختلاف شده است عدهاى گفتند از وقت نماز عشاء تا نماز عشاء شب بعد خوردن و آشامیدن حرام است و جمعى معتقد شدند که از وقت خواب تا موقع خواب شب بعد، ولى مسلّم است که این حکم برداشته شد.
و مراد از (قبلکم) بنا بر قول (حسن- شعبى) فقط مسیحیاناند و بنا بر قول سایر مفسرین همه اهل کتاب میباشند.
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ …– یعنى تا اینکه بواسطه روزه از گناهان دور گردید (جبائى) و بعضى گفتهاند یعنى در اثر روزه از پرهیزکاران شوید زیرا «روزه» نیرومندترین وسیله اى است که انسان را از زشتیها باز میدارد چنان که از نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مضمونى نقل شده است امّت من وقتى روزه گرفتند نیروى شهوت و هوا و هوس در آنها ضعیف شده دیگر گرد اعمال زشت نمیگردند).
و هشام بن حکم از امام جعفر صادق علیه السلام از علّت (جعل) روزه سؤال کرد حضرت فرموده «روزه واجب شده که ثروتمندان و فقراء با هم مساوى شوند (در تحمّل گرسنگى زیرا ثروتمندان تا روزه نگیرند از رنج گرسنگى بیچارگان اطّلاعى ندارند تا آنان را مورد توجّه و کمک قرار دهند.
از این رو خداوند روزه را واجب فرمود تا اغنیا نیز از ناراحتیهاى گرسنگى بینوایان با خبر شوند و بحال ضعیفان و فقراء رقّت و ترحّم نموده آنها را مورد نوازش قرار دهند.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۴]
أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۸۴)
[ترجمه]
روزهایى چند و هر کس از شما مریض باشد یا مسافر پس چندى از روزهاى دیگر (غیر از ماه رمضان) و بر کسانى که بزحمت و مشقت میتوانند عوض هر روز فدیه دهند غذاى مسکین و هر کس کار نیکى باختیار کند همان براى وى خوبست و روزه داشتن شما را بهتر خواهد بود اگر فوائد آن را بدانید.
شرح لغات
سفر- اصلًا این کلمه از «سفر بمعناى کشف است و چون معمولًا در سفر آنچه براى انسان آشکار نبوده از اخلاق و آداب مردم کشف و روشن میشده لذا باین نام خوانده شده است.
عدّه- بمعناى معدود یعنى شمرده شده میباشد.
یطیقونه- نمیتوانند یا بزحمت و تکلّف میتوانند از طاقت بمعناى توانایى است و طوق از طلا و یا نقره که بدارندهاش عظمت و نیرو مىبخشد باین نام خواندند.
تفسیر
أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ …– روزهاى معلوم و معیّنى و نیز ممکن است منظور این باشد که روزهایى کم مانند آیه کریمه «دراهم معدوده» (درهمهایى که).
در اینکه منظور از این «ایّام» چیست دو قول نقل شده است.
۱- منظور، سه روز از هر ماه است که بعداً این حکم نسخ شد (معاذ و عطا و ابن عباس) و یا سه روز هر ماه باضافه روز عاشورا (قتاده) که روزه این ایام بقول بعضى واجب و بقول دیگران مستحبّ بوده است ولى در اینکه هر چه بود نسخ شد تردیدى ندارند.
قول دوّم- بیشتر مفسّران چون ابن عباس و حسن و جبائى و ابو مسلم و دیگران میگویند مراد از این ایّام معلوم همان ماه رمضان است چیزى که هست خداوند در آیه قبل: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» بطور سر بسته فرمود روزه واجب است و در این آیه بیان میکند که آن روزه، در روزهاى معینى میباشد سپس در آیه بعد (شهر رمضان) توضیح میدهد که آن روزهاى معیّن ماه رمضان است.
قاضى میگوید چون دلیلى بر نسخ در دست نیست از این جهت احتمال دوم در مورد (ایّام) بهتر است که مستلزم نسخ نیست.
«فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ». هر کسى از شما مریض و یا مسافر باشد پس روزهایى دیگر.
در این آیه کلمه: «عَلى سَفَرٍ» که ظرف مىباشد بر کلمه «مریضاً» که اسم است و از جنبه ادبى میگویند عطف ظرف بر اسم جایز نیست بنا بر این گفته میشود کلمه «على سفر» نیز که ظرف است باسم تأویل میشود که «مسافر» باشد و معنایش چنین است که هر کس مریض یا مسافر باشد …
این آیه دلالت میکند که روزه شخص مسافر و مریض درست نیست و باید بخورند زیرا خداوند بمجرد سفر و مرض، قضاى روزه آنان را واجب کرده است.
بعضى تصوّر کرده اند که در آیه چنین تقدیر شده است که «فانظر» یعنى روزهاش را خورده باشد بر او قضاى روزه لازم است ولى این تقدیر بر خلاف ظاهر آیه است و عدّه زیادى از صحابه قائل بوجوب افطار در سفر شدهاند و همین نظریه از پیشوایان ما نیز نقل شده است. و نقل شده مردى که در سفر روزه گرفته بود عمر باو دستور داد که روزهاش را دوباره بگیرد.
و یوسف بن حکم میگوید از عمر سؤال کردم از حکم روزه در مسافرت؟ او جواب داد اگر تو بکسى صدقهاى بدهى و او آن را بتو برگرداند آیا تو خشمگین نمىشوى! افطار روزه در سفر هم صدقهاى است که خداوند بشما داده است.
و عبد الرحمن بن عوف از پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل کرده که حضرت فرمود:
«کسى که در سفر روزه بگیرد از نظر گناه مانند آن است که در وطن آن را خورده باشد» از ابن عباس نیز نقل شده که خوردن روزه، در سفر لازم است.
و اصحاب ما از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمود:
کسى که در ماه رمضان در مسافرت روزه بگیرد مانند آنست که در وطن، روزه خود را خورده باشد.
و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «اگر کسى در سفر باشد و روزه بگیرد من بر او نماز نمیخوانم.
و از پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نیز نقل شده است که فرمود: «هر کس سفرش براى شکار و در راه گناه نباشد لازم است که روزه خود را افطار نماید و نمازهایش را شکسته بخواند.
عیّاشى از محمّد بن مسلّم و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده که رسول اکرم در سفر نه روزه مستحبى میگرفت و نه واجب تا وقتى این آیه در «کراع الغمیم» (که محلّى بین مکه و مدینه بود نازل شد و موقع ظهر بود حضرت در آنجا آبى طلبید و آشامید و دستور داد دیگران هم روزه خود افطار کنند جمعى از آن حضرت پیروى کردند ولى عده اى گفتند اکنون ظهر است ما روزه خود را بپایان میرسانیم رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله دسته دوم را گناهکار نامید و تا رسول اکرم زنده بود آنان بهمین نام خوانده میشدند.
وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ …– بیشتر دانشمندان ضمیر آخر این فعل را به «صوم» برگردانده و معنا کردهاند که خداوند کسانى را که قدرت روزه گرفتن دارند مخیر کرده است بین اینکه روزه بگیرند و کفّاره ندهند و یا اینکه عوض روزه از هر روزى یک مسکین را غذا دهند و این تخیر از جهت عادت نداشتن مردم بروزه جعل شد. ولى این حکم بعداً با آیه کریمه: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» (هر که در ماه رمضان حاضر باشد باید روزه بگیرد) نسخ شد.
و برخى چون «حسن» و ابو مسلم ضمیر «هاء» در یطیقونه» به «فدیه»(کفاره) برگردانده و معنا کردهاند که بر کسانى که توانایى فدیه دارند …
در اینکه منظور از: «الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ» چه کسانى هستند سه قول بیان شده است.
۱- منظور همه مردماند که در آغاز مخیّر بودند بین روزه و یا فدیه ولى این حکم نسخ شد.
۲- این حکم تخییر درباره زنان باردار و یا شیرده و پیر مردان بود و سپس زنان باردار و بچه شیرده از این حکم استثناء شده و پیران باقى ماندند (حسن- عطا).
۳- مقصود کسانىاند که نخست قدرت روزه گرفتن داشته و سپس عاجز شدهاند بنا بر این در آیه نسخ و تغییر حکمى پیش نیامده است (سدى).
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که مراد کسانىاند که اول توانایى بروزه گرفتن داشته و بعد، در اثر پیرى و یا مرض تشنگى و نظائر آن ناتوان گشته اند و واجب است که آنان براى هر روزى یک «مد»[۱] طعام بدهند.
على بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود: مراد از «الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ» اینست که شخصى که در ماه رمضان بواسطه مرض روزه خود را خورده و سپس خوب شده است ولى تا ماه رمضان دیگر قضاى آن را بجا نیاورده است در این صورت باید روزه آن روزها را بگیرد و نیز براى هر روز یک «مدّ» غذا بدهد.
فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکِینٍ …– درباره مقدار «فدیه» اختلاف شده است اهل عراق گفته اند براى یک روز نصف صاع است[۲] شافعى معتقد است که براى هر یک روز یک «مد» است.
بعقیده ما کسى که قدرت دارد باید براى هر روز دو «مد» بدهد و چنانچه قدرت ندارد یک «مد» کافى است.
فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ …– (هر که بدلخواه نیکویى کند برایش بهتر است.
در اینکه مراد از «خیر» (نیکویى) در این جمله چیست؟ چند قول گفته شده است:
۱- غذا به بیش از یک مسکین دهد (عطا- طاووس).
۲- زیادتر از مقدار خوراک به یک مسکین بدهد که از نصف صاع نیز تجاوز کند (مجاهد).
۳- نیکى کند به بیشتر غذا دادن و ابن عباس با این قول جمع بین دو قول بالا نموده است.
۴- کسى که در همه مورد نیکى کند (حسن)
۵- کسى که هم روزه بگیرد و فدیه دهد (زهرى) أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ …– روزه بگیرید بهتر است از اینکه بخورید و در عوض کفاره دهید و این حکم در صورتى بود که وجوب روزه معین نشده و جائز بود مردم بجاى روزه گرفتن کفاره دهند اما پس از نسخ این حکم و یقین روزه دیگر نمیتوان گفت روزه بهتر از کفاره دادن است زیرا روزه واجب و افطار حرام است.
بعضى گفتهاند معناى آیه اینست که روزه براى کسانى که توانایى گرفتن آن را دارند اجر و ثواب بیشترى دارد از کفاره دادن کسانى که نمیتوانند روزه بگیرند باید کفاره دهند.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ …– اگر بدانید که روزه براى شما بهتر از کفاره دادن یا اگر شما چنین باشید که برترین و بهترین اعمال خود را بدانید و در این آیه کریمه «یُطِیقُونَهُ …» نیز اشاره ایست به اینکه قدرت بر هر کار قبل از آنست[۳]
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۵]
شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۸۵)
[ترجمه]
ماه رمضان ماهى است که نازل شده است در آن قرآن براى هدایت مردم و با دلیلهاى روشن براى راهنمایى و امتیاز حق از باطل، پس هر که دریابد ماه را باید روزه بدارد و هر کس مریض و یا در سفر باشد چندى از روزهاى دیگر، خداوند براى شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است تا اینکه عدد روزه را تکمیل کرده خدا را بعظمت یاد کنید که شما را هدایت کرد، باشد که از این نعمت شکرگزار گردید
شرح لغات:
شهر- بمعناى «ماه» و جمع آن «شهور» و «اشهر» مىباشد و اصل این کلمه بمعناى ظهور و آشکار شدن است و چون هر یک از ماههاى قمرى با دیدن هلال و ماه شب اول ظاهر میگردد لذا بآن «شهر» گفتهاند.
رمضان، اصل این کلمه از «رمض» که بمعناى شدت تابش خورشید بر ریگها مىباشد.در اینکه چرا این ماه به «رمضان» نامیده شد سه وجه بیان شده است:
۱- عادت عرب بر این بوده که ماهها را به زمانها و خصوصیتهاى آن نامگذارى میکردند و چون ماه روزه به تابستان و زمان تابش شدید خورشید بر ریگها مصادف بود لذا، به کلمه اسم «رمضان» نامیده شد.
۲- برخى میگویند کلمه «رمضان» اسمى از اسمهاى الهى است و چون این ماه فضیلت و شرافت دارد باین نام خوانده شده است روى همین اصل از مجاهد نقل شده است که نگوئید «رمضان» بلکه بگوئید ماه رمضان و شما نمیدانید که رمضان چیست و در فضیلت و شرافت این ماه از رسول اکرم نقل شده که فرمود: هر کس از روى ایمان و یقین ماه رمضان را روزه بدارد گناهان گذشتهاش بخشیده مىشود.
۳- جمعى دیگر میگویند مناسبت اینکه ماه روزه ماه رمضان نامیدند اینست که روزه این ماه گناهان را مىسوزاند و «رمض» بمعناى سوزاندن است.
قرآن- اصلا این کلمه بمعناى جمع است کلمات: «قرائت» و «قارى» نیز از همین معنا گرفته شدهاند چون جمع حروف و کلمات مىباشد.
فرقان جدا کننده میان حق و باطل.
یسر- سهولت و آسانى.
عسر- سختى و مشقت.
لتکملوا- تکمیل کنید آن را و بپایان برسانید.
تفسیر
در این آیه وقت روزه بیان شده است و آنچه در آیات پیش گفته شده بود در باره روزهاى معیّنى که روزه آنها واجب است در اینجا معیّن میکند که ماه رمضان مى باشد. و ممکن است «شهر رمضان» مبتداء براى خبر بعدى باشد که نزول قرآن است و معنایش اینست که ماه رمضان آن ماهى است که قرآن نازل شده است.
الَّذِی أُنْزِلَ (فِیهِ الْقُرْآنُ) …– و از آنجا که در ماه رمضان قرآن که اساس دین و ایمان است نازل شده داراى شرافت و فضیلت مخصوصى شده است که مناسب با وجوب روزه که عبادت مهمّى است گردیده است.
چگونه قرآن در ماه رمضان نازل شد؟
در این که مراد از نازل شدن قرآن در ماه رمضان چیست وجوهى بیان شده است:
۱- تمام قرآن در شب قدر بآسمان دنیا فرود آمد و سپس تدریجاً در مدت بیست سال بر پیغمبر اکرم نازل گشت «ابن عباس- سعید بن جبیر- حسن- قتاده) و از امام صادق علیه السلام نیز همین معنا نقل شده است.
۲- ابتداء نزول قرآن در شب قدر بوده که در ماه رمضان است (ابن اسحاق)
3- در شب قدر آنچه در یک سال مورد نیاز بود به آسمان دنیا فرود مىآمد سپس تدریجاً بر حسب لزوم بر پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نازل مىگشت (سدى از ابن عباس)
و ثعلبى از ابى ذر غفارى و او از پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله نقل مىکند که فرمود: صحف حضرت ابراهیم علیه السلام در سوم ماه رمضان (و بنقلى در شب اول) نازل گشت و تورات موسى علیه السلام در ششم و انجیل عیسى علیه السلام در سیزدهم و زبور داود علیه السلام در هیجدهم و فرقان بر محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در ۲۴ ماه رمضان نازل گشت و همین روایت را عیاشى از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نیز نقل نموده است.
۴- مراد از «أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» اینست که قرآن در مورد وجوب روزه نازل شده و حکم آن را بیان کرده است. مثل این که گفته میشود خداوند در مورد زکات فلان مطلب را نازل نموده که منظور نزول در وجوب آن است سپس در وصف قرآن مىفرماید «هُدىً لِلنَّاسِ» هادى و رهنماى است در علومى که مردم را بدان موظف کرده است.
وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى …– در آن دلیلهایى است از هدایت و در فرق هدایت اول و دوم در این دو جمله این دو قول گفته شده است.
۱- هدایت اول راهنمایى و هدایت از گمراهى و هدایت دوم بمعنى بیان احکام حلال و حرام مىباشد از (ابن عباس).
۲- مردم از هدایت اول راهنمایى بعلومى است که مردم به آنها مکلّف شده اند و هدایت دوم بیان تاریخ پیغمبران و ادیان و سرگذشت آنها است چه آنها (بطور صحیح) از غیر قرآن بدست نمى آید از (قاضى- اصم).
وَ الْفُرْقانِ …– آنچه باعث امتیاز حق و باطل مى شود از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: قرآن اسم است براى تمام آن و فرقان نام قسمتى است که لازم است مردم به آنها عمل نمایند.
از امام پنجم حضرت باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله در جمعه آخر ماه شعبان براى مردم خطبه اى (در مورد ماه رمضان) خواند بدین نحو، پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود: «اى جمعیّت ماهى بر سر شما سایه افکنده که در آن شبى قرار دارد که از هزار ماه بهتر است و آن کسى که یک شب در این ماه به انجام نمازهاى مستحبى بپردازد مانند آن است که در ماههاى دیگر هفتاد شب را نماز خوانده باشد و کسى که یک کار نیک مستحبى در آن انجام دهد پاداش آن به مقدار پاداش عبادت واجبى است که در ماههاى دیگر کرده است. و کسى که عبادت واجبى را در این ماه بجاى آورد مانند کسى است که در ماههاى دیگر هفتاد عبادت واجب از واجبات خدا را انجام داده باشد.
ماه رمضان ماه شکیبایى است و پاداش آن بهشت است. این ماه کمک (بدیگران) است، این ماهى است که خداوند روزى مردمان مؤمن را فراوان مىگرداند.
کسى که در این ماه یک بنده مؤمن روزهدار را افطار دهد پاداش و ثواب آن مانند آزاد کردن یک بنده است و گناهان گذشته او بخشیده مىشود شخصى عرض کرد یا رسول اللَّه تمام ما قدرت افطار دادن نداریم فرمود: خداوند داراى کرم است هر که قدرت بر افطار دادن ندارد اگر یک مقدار شیر یا یک شربت آب گوارا و یا دانه خرمایى بدهد خداوند همان ثواب را به او خواهد داد.
کسى که در این ماه کار نوکر و غلام خود را سبک گرداند. خداوند عالم در روز قیامت حساب اعمال او را آسان و سهل میگیرد.
این ماهى است که اوّل آن، رحمت و وسط آن، آمرزش و پایانش پذیرفتن دعا و آزادى از آتش دوزخ مىباشد.
چهار عمل است که ناگزیر از انجام آن هستید که بواسطه دو تاى از آنها خدا را راضى میگردانید و دو تاى دیگر را نیز باید داشته باشید. امّا آن دو که موجب رضایت خدا است.
۱- شهادت به اینکه خدایى بجز پروردگار عالم نیست.
۲- اقرار به اینکه من فرستاده خدا هستم.
و آن دو وظیفه دیگر عبارت است از.
۱- خواستن حاجتها و طلب بهشت از خداوند.
۲- درخواست سلامت و رهایى از آتش.
سلمان فارسى از آن حضرت نقل کرده که فرمود چهار عمل و صفت است هر چه میتوانید آن را زیاد گردانید در دو تاى از آنها خشنودى و رضایت پروردگار شما است و دو تاى دیگر است که ناگزیر باید داشته باشید امّا آنچه باعث خشنودى خدا مىباشد.
۱- شهادت به اینکه خدایى نیست جز پروردگار یکتا.
۲- از خداوند درخواست آمرزش نمائید.
و آن دو که ناگزیر باید داشته باشید.
۱- از خداوند درخواست بهشت نمائید.
۲- نجات خود را از آتش بخواهید.
و فرمود خواب روزهدار عبادت است و سکوت او تسبیح، دعایش اجابت شده پاداش عمل او دو چندان میباشد.
فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ …– در معناى این جمله دو قول گفته شده.
۱- کسى که در ماه غائب نبوده و در شهر و وطن خویش حاضر است باید تمام ماه را روزه بگیرد بنا بر این «الف و لام» در «الشهر» براى عهد ذهنى است که بماه رمضان اشاره است و همین احتمال را زراره از امام محمّد باقر علیه السلام نیز نقل کرده وقتى که از آن حضرت سؤال کرد درباره این جمله حضرت فرمود هر که حاضر باشد در ماه رمضان باید روزه بگیرد و هر کس مسافرت کند باید آن را افطار نماید.
و نیز على علیه السلام و ابن عباس، مجاهد و عده اى دیگر از مفسرین میگویند مراد از آیه این است «هر که در محل خود باشد و ماه رمضان برسد باید تمام آن را روزه بگیرد.
۲- کسى که ماه رمضان را ببیند در حالى که مقیم در وطنش باشد اگر مکلّف است لازم است که همان ماه را روزه بگیرد.
و در این آیه اگر چه به آیات قبلى متصل است ولى حکم مختار بودن بین روزه گرفتن و فدیه دادن را نسخ نموده است چه، آیه اى که ناسخ آیه دیگر است لازم نیست که بین او و آیه منسوخ فاصله باشد بلکه ممکن است هر دو در یک وقت نازل شده باشند. و وجه اوّل از این دو معنا در نظر تقویت میشود.
وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ …– تفسیر این آیه قبلًا گفته شد و میزان در مرضى که موجب افطار روزه میشود ترس از زیاد شدن بیش از اندازه آن است. ابو بصیر از امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کرد که میزان مرضى که اگر پدید آمد میتوان روزه را افطار نمود چیست؟ امام علیه السلام فرمود خود انسان امین شناخته شده و تشخیص آن بخودش واگذار شده است مرض هر چه باشد اگر شخص در خودش توانایى روزه گرفتن نمى بیند باید روزه را افطار کند و اگر در خود توانایى مى بیند باید روزه را بگیرد.
و نیز نقل شده که اگر مرض طورى باشد که انسان نتواند بمقدار نماز خواندن سر پا بایستد باید روزه را افطار نماید- و بالآخره میان دانشمندان در بیان میزان مرضى که مجوّز روزه نگرفتن است اختلاف میباشد.
و اما میزان سفرى که باعث افطار کردن است در نزد ما (شیعه) با قید اینکه باید سفر مباح یا در راه اطاعت خدا باشد هشت فرسخ است که ۲۴ میل میباشد و از نظر شافعى ۱۶ فرسخ و ابى حنیفه ۲۴ فرسخ است.
در اینکه مراد از (عده من ایام اخر) چه وقت است این اقوال گفته شده است:
۱- جمعى از مفسرین میگویند وقت آن مضیّق و فورى است بنا بر این بمجرد اینکه مرض او برطرف شد و یا اینکه از سفر باز آمد قضاء آنها را بجا آورد.
۲- ابو حنیفه میگوید وقت آن وسعت دارد هر وقت بجا آورد کافى است.
۳- در نزد ما (شیعه) وقت آن تا رسیدن ماه رمضان بعد از آن است و چنانچه ماه رمضان رسید و هنوز قضاء آنها را نگرفته است باید بعد از آن ماه رمضان قضاى روزهها را بگیرد و فدیه هم بدهد و در گرفتن آنها میتواند پشت سر هم انجام دهد و و میتواند متفرق بجا آورد ولى پشت سر هم بودن بهتر است شافعى نیز همین طور گفته است.
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ …– بعضى گفتهاند مراد سهل بودن حکم حکم خدا است در مورد اینکه بمریض و مسافر دستور افطار داده و روزه را مانند دیگران بر آنها واجب نکرده است.
و عده اى گفته اند منظور سهل و آسان بودن حکم خدا در تمام کارها است.
وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ …– سختى و زحمت شما را نمیخواهد.
این آیه دلیل است بر فساد قول «جبریّه[۴] چه از این آیه استفاده میشود که کارهایى که مردم مىکنند دو قسمت است یک قسمت از آنها سهل و آسان است و قسمت دیگر پر مشقّت و سخت و چیزهایى که خداوند از مردم انجام یا ترک آن را میخواهد از قسمت اوّل میباشد نه از قسمت دوّم و در صورتى که خداوند چیزهاى پر مشقت و سخت را از آنان نمیخواهد پس آنچه از قدرت آنها خارج است بطور مسلّم نمى طلبد.
وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ …– در معناى این جمله سه قول گفته شده است.
۱- خداوند آنچه بر شما سهل و آسان است میخواهد بنا بر این چند روزى که مریض یا در سفر بوده و روزه نگرفته اید وقتى که مرض شما برطرف شد و یا از سفر بوطن خویش آمدید چند روزى که در ماه رمضان روزه نگرفته اید قضاى آنها را بجا آورید تا اینکه عدد ماه رمضان تکمیل شود.
۲- براى اینکه عدد ماه رمضان تکمیل گردد بشما اجازه افطار روزه داده شد.
۳- اتمام عدد ماه رمضان براى افراد سالم و حاضر در وطن سهل است ولى بر کسانى که مریض یا در سفراند سخت خواهد بود و باید براى آنکه ماه رمضان را تکمیل نمایند چند روزى در وقت دیگر روزه بگیرند.
بعضىها معتقدند که عدد روزه ماه رمضان ۳۰ روزه است و اگر ماه ۲۹ روز هم باشد باید ۳۰ روز را تمام کرد. آنان براى اثبات قول خویش بآیه فوق استناد کردهاند از این پندار دو جواب داده شده است.
۱- مراد از آیه این است که آنچه بر شما واجب شده باید تمام کنید و این معنى منافات ندارد که گاهى آنچه واجب شده ۳۰ روز ۲۹ روز.
۲- مقصود این است که چند روزى که از ماه رمضان را در حال مرض یا سفر افطار کرده اید در حال صحت و در وطن جبران کنید و شاهد این معنا این است که این جمله را بعد از بیان حکم مریض و مسافر ذکر نموده است.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۶]
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (۱۸۶)
[ترجمه]
چنانچه بندگانم مرا از تو پرسند من نزدیک هستم و اگر کسى مرا بخواند دعاى او را اجابت مینمایم باید مرا اجابت کنند و ایمان بمن آورند شاید براه راست و هدایت برسند.
شرح لغات:
اجاب و استجاب: بیک معنا است و اصل آنها از «وجوب» است که بمعنى قطع مىباشد و از آنجا که سائل وقتى سؤال مىکند جواب دهنده بواسطه پاسخ، بسخن او پایان مىدهد و در حقیقت جواب، قطع کلام او است لذا با آن جواب گفته مىشود.
مبرّد مىگوید. اجاب و استجاب با هم فرق دارند «استجاب بمعناى انقیاد است ولى اجاب به آن معنا نیست».
یرشدون: براه راست برسند از «رشد» بمعناى راستى و درستى آن ضدّ غى است که بمعناى انحراف و گمراهى مىباشد.
جهت نزول
در مورد نزول آیه فوق دو مطلب نقل شده است:
۱- کسى از پیغمبر اکرم سؤال کرد: آیا خدا نزدیک است که او را آهسته بخوانم یا دور است تا با او به صداى بلند سخن گویم سپس این آیه فرود آمد. حسن
2- جمعى از رسول اکرم سؤال کردند که خدا را چگونه بخوانیم؟ در پاسخ آنان این آیه نازل گشت (قتاده).
تفسیر
پس از آن که خداوند روزه را بیان نموده بدنبال آن، دعا و ارزش آن، و کیفیّت اجابتش را بیان مىنماید.
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی …– در اینجا بقرینه جمله بعد، از صفت خدا سؤال شده است.
فَإِنِّی قَرِیبٌ …– بگو خدا نزدیک است. از این آیه استفاده مىشود که خداوند مکان ندارد چه اگر مکان داشت نسبت به تمام دعا کنندگان نزدیک نبود.
و بعضى گفته اند معناى آن، سرعت در اجابت دعاء، دعاکنندگان است چه سریع و قریب (از نظر معنا) نزدیک بهم هستند.
و عده دیگر گفته اند: از آنجا که نزدیک بودن مکانى مناسب با افرادى دارد که در مکان و مادّى باشند و خداوند منزّه از آن است. از این رو معناى آیه، چنین است: «من مىشنوم دعاى کسى را که مرا بخواند مانند کسى که در مکان نزدیک باشد».
أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ …– (اجابت مىکنم خواسته خوانندگان را بهنگام خواندن من).
فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی …– در معناى این جمله چهار قول گفته شده است:
۱- در آنچه آنها را خوانده ام باید اجابت کنند (ابو عبیده).
۲- باید به فرمان حق باشند و بخواهند پیروى او را در انجام اوامر و ترک منهیات (مبرّد- سراج).
۳- مراد بفرمانبردارى اجابت کنند (مجاهد).
۴- مرا بخوانند- از پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نقل شده که فرمود: ناتوانترین مردم کسى است که از دعا عاجز باشد و بخیلترین مردم کسى است که در سلام (بدیگران) بخل نماید.
وَ لْیُؤْمِنُوا بِی …– آنچه من فرستاده ام تصدیق کنند.
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: معناى این جمله این است که بطور یقین باید بدانند که من قدرت دارم آنچه را مى خواهند به آنان بدهم.
لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ …– شاید هدایت، شده و بحق برسند.
سؤال:
ممکن است سؤال شود که ما بسیارى از مردم را مى بینیم که دعا مى کنند ولى خداوند اجابت نمى کند بنا بر این، با آیه فوق چگونه سازگار است؟
پاسخ:
کسى نیست که دعا کند و دعایش موافق حکمت خداوند و بنفع دین او بوده و فسادى هم برایش نداشته باشد جز این که خداوند دعایش را اجابت میکند.
این مطلبى است که باید دعا کننده باور داشته باشد چیزى که هست گاهى مصالح و منافع بنده ایجاب مىکند که زودتر آن دعا مستجاب شود و زمانى دیرتر.
سؤال:
اگر گفته شود ما میدانیم آنچه حکمت خداوند ایجاب کند انجام میدهد و در این صورت دعاى بنده و اجابت خدا چه معنا است؟
پاسخ:
در پاسخ به دو نکته باید توجه داشت:
۱- از آنجا که خود دعا اظهار خضوع و انقیاد در برابر خداوند است پس دعا عبادت خواهد بود.
۲- چه بسا خود دعا مصلحتى بوجود مىآورد که حکمت خداوند ایجاب مىکند بر طبق آن مصلحت دعایش را مستجاب کند در صورتى که قبل از دعا چنین مصلحتى نبوده و در نتیجه حکمتى هم از خدا درباره آن وجود نداشت شاهد این مطلب روایت زیر است:
ابى سعید خدرى از پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نقل مىکند که فرمود: هر مسلمانى که دعا کند در صورتى که دعاى او در مورد گناه و قطع رحم نباشد خداوند یکى از این سه مطلب را باو میدهد.
۱- فوراً دعایش را مستجاب مىکند.
۲- در آخرت خواسته اش را باو میدهد.
۳- (بواسطه آن دعا) یک بدى و گرفتارى را نمیگذارد باو برسد.
بعضى عرض کردند یا رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنا بر این ما زیاد دعا مىکنیم. فرمود خدا زیادتر کند و در روایت انس بن مالک است که رسول اکرم سه مرتبه فرمود: خدا زیادتر و نیکوتر کند.
و نیز جابر بن عبد اللَّه از پیغمبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم نقل کرده که حضرت فرمود چه بسا بندهاى دعا مىکند ولى از آنجا که خداوند آن بنده را دوست میدارد به جبرئیل خطاب مىکند اجابت دعاى بنده ام را عقب بینداز من دوست دارم پیوسته صداى او را بشنوم و گاهى بنده اى دعا مىکند ولى چون مورد غضب خدا است به جبرئیل امر مى کند زود دعاى او را مستجاب نما، چه من نمى خواهم صداى او را بشنوم.
و از امیر المؤمنین على علیه السلام نقل شده که فرمود: «گاهى براى این که پاداش و خواسته دعا کننده زیادتر گردد اجابت دعایش تأخیر مىافتد».
از ابراهیم بن ادهم سؤال کردند چرا ما دعا مىکنیم ولى مستجاب نمىگردد؟
در پاسخ آنان گفت: «براى این که شما خدا را شناختهاید ولى فرمانش را نمىبرید.
پیغمبر را شناختهاید ولى از دستوراتش پیروى نمىکنید قرآن را شناختهاید ولى به آنچه در آن است. عمل نمىکنید. نعمتهاى خدا را مىخورید و شکر آنها را بجا نمىآورید. بهشت را شناختهاید ولى آن را طلب نمىکنید. آتش (دوزخ) را شناختهاید ولى خود را از آن نجات نمیدهید. شیطان را مىشناسید ولى با او مبارزه نکرده بلکه مطابق خواستهاش رفتار مىنمایید.
مرگ را میدانید ولى خود را براى آن آماده نمىکنید. مردگان را زیر خاک مىنمایید و از آنها عبرت نمىگیرید. عیبهاى خود را رها کرده و به عیبجویى از مردم پرداختهاید.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۷]
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۱۸۷)
[ترجمه]
آمیزش زنان شما در شب روزه براى شما حلال شد آنان پوشش شما هستند و شما پوشش آنها مىباشید خدا دانا بود که شما خود را بخیانت مىدهید شما را بخشید اینک میتوانید با آنها آمیزش کنید آنچه را خدا براى شما قرار داده پیروى کنید، بخورید و بیاشامید تا سفیدى صبح از شب براى شما نمایان گردد آن گاه روزه بگیرید تا شب، وقتى که در مسجد معتکفید با زنان آمیزش نکنید این حدود خدا است بآن نزدیک نگردید چنین خدا آیات خود را براى مردم بیان مىکند شاید پرهیزگارى نمایید
شرح لغات
رفث: آمیزش و بعضى گفتهاند اصل آن سخن زشت است که کنایه از آمیزش آورده شده است
لباس: چیزى که بدن را میپوشاند.
تختانون: خیانت مىکنید از «اختیان» بمعنا خیانت.
باشروهنّ: با آنها نزدیک شوید از «مباشرت» که بمعناى رساندن پوست بدن بپوست بدن دیگرى است.
الخیط الأبیض: سفیدى اول صبح- بنا بر این اول روز، طلوع فجر دوّم است
الخیط الاسود: سیاهى شب.
عاکفون: معتکفید- از «عکوف و اعتکاف» که ماندن در مکان است و در شرع عبارت است از ماندن در مکان مخصوصى (مسجد) براى انجام عبادت
حد: منع و حدود خدا واجبات او است. و حد بمعانى دیگرى نیز آمده است از قبیل حد براى زناکاران حد بمعناى تیزى شمشیر و غیر شمشیر حد براى حدود خانه و غیر خانه که جدا کننده بین دو چیز است و باین مناسبت به «حدّ» خانه «حد» گفته اند که مانع است از داخل شدن بیگانه و آهن را که حدید مىگویند براى آن است که دشمن را دور مىگرداند و بالأخره معناى اصلى حد منع است و اینها موارد استعمال این کلمه است.
شأن نزول آیه:
على بن ابراهیم از پدر خود و بالأخره از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده که (در اول اسلام حکم روزه این بود) عمل زناشویى از اوّل تا آخر ماه رمضان حرام بود و نیز اگر کسى در شب، پیش از افطار خوابش مىبرد خوردن و آشامیدن براى او حرام مىباشد تا موقع افطار شب بعد از آن (اتفاقاً) یکى از اصحاب پیغمبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنام «مطعم بن جبیر» برادر «عبد اللَّه بن جبیر» که مردى پیر و ضعیف بود روزه بود و موقع افطار بخانه آمده که افطار کند همسرش دیر غذا آورد و وى خوابش برد وقتى که (غذا حاضر گشت) از خواب بیدار شد و به همسرش گفت: غذا خوردن براى من دیگر حرام شده است. (چیزى نخورد) فرداى آن شب در کندن خندق شرکت نمود[۵].
ولى به زمین افتاده غش کرد وقتى که رسول اکرم او را دید دلش بحال وى سوخت از طرفى بعضى از جوانان پنهانى در شبهاى ماه رمضان با زنان خود آمیزش مىکردند پس این آیه نازل شد و آمیزش در شبهاى ماه رمضان و غذا خوردن اگر چه بخواب روند حلال گشت.
اهل سنت در این که این شخص «قیس بن صرمه» یا «ابو صرمه» یا «ابو قیس بن صرمه» یا «صرمه بن ایاس» بوده است اختلاف کردهاند میگویند وى نزد رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمده گفت: من تمام روز را در باغ خود کار مىکردم وقتى که موقع افطار بخانه آمدم تا افطار کنم همسرم در آوردن غذا دیر کرد من خوابم برد. مرا از خواب بیدار کردند ولى غذا خوردن برایم ممنوع شده بود و روزه گرفتن برایم مشکل بود (یعنى روزه خود را خوردم) عمر برخواسته گفت: یا رسول اللَّه خیلى معذرت مىخواهم من شب با همسر خود آمیزش کردم. عده دیگر نیز برخواسته گفتند ما نیز چنین کرده ایم سپس آیه فوق نازل گشت (ابن عباس- سدى).
تفسیر:
سپس خداوند وقت روزه و احکام آن را بیان مىکند.
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ …– یعنى آمیزش با زنان در شب روزه براى شما حلال شده است.
ابن عباس مىگوید خداوند روى رعایت عفّت و حیا در کلام هر چه بیان مى کند که ممکن است زنندگى داشته باشد از آنها کنایه مى آورد مانند این کلمات: رفث، لباس، مباشره، افضاء همه کنایه از عمل آمیزشى است.
و زجاج مىگوید «رفث» کلمه جامعى است که کنایه آورده مى شود از هر چیزى که مرد از زن خود مى خواهد و این آیه مى رساند که عمل آمیزش قبلًا (در ماه رمضان) حرام بوده که مى خواهد ممنوعیّت آن را به دارد.
و مراد از شب روزه آن شبى است که فرداى آن، روزه مىگیرند.
از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود عمل آمیزشى در تمام شبهاى اول ماه مکروه است جز در شب اول ماه رمضان که بخاطر نزول این آیه مستحبّ مى باشد.
و مناسبتر این است که مراد مستحبّ بودن عمل آمیزشى در تمام شبهاى ماه رمضان باشد و کلمه «لیله» در آیه بمعنى جنس شب است که تمام شبهاى آن را شامل مىگردد.
هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ …– یعنى آنان (سبب) آرامشاند براى شما و شما نیز آرامشید براى آنها همانطور که میفرماید وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِباساً یعنى شهر را آرامش براى شما قرار دادیم (ابن عباس- مجاهد- قتاده) و معنایش این است که شما با زنان با آرامش زندگى میکنید و بسیار کم اتفاق مىافتد که زن و مرد بدون یکدیگر آرامش و آسایشى داشته باشند.
و بعضى گفتهاند: علت این که هر کدام از زن و شوهر را لباس دیگرى معرفى کرده آن است که چون در موقع آمیزش بدن هر کدام به بدن دیگرى قرار مىگیرد پس هر یک در حکم لباس دیگرى است.
عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ …– چون آمیزش شبهاى ماه رمضان و غذا خوردن بعد از خواب براى شما حرام بود و شما نافرمانى کردید. اکنون متوجه نعمت خدا باشید که شما را در انجام آنها مجاز نمود. خدا میداند که شما بوسیله گناه آمیزش خیانت کردید.
و بعضى گفتهاند: لازم بود شما شهوات خود را کم کنید و با دورى از منهیات الهى از لذّتها خوددارى کنید ولى خداوند بر شما آسان گرفت.
فَتابَ عَلَیْکُمْ …– توبه شما را پذیرفت و بعضى گفتهاند: یعنى شما را مجاز نمود و سختگیرى را از شما برداشت.
وَ عَفا عَنْکُمْ …– این جمله به دو صورت ممکن است معنا شود.
۱- گناهان شما را بخشید.
۲- ممنوعیّت را از شما برداشت زیرا برداشتن حرمت، بخشش آنها است.
فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ …– در شب، آمیزش کنید. عبارت آیه اگر چه بصورت «امر» گفته شده ولى معناى آن، مباح بودن است.
وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ …– در معنى این جمله دو وجه گفته شده است.
۱- بخواهید فرزندى که خدا براى شما قرار مىدهد یعنى وقتى مرد با همسر خود آمیزش مىکند منظورش این باشد که خداوند فرزندى باو عطا کند که خدا را پرستش کند و حمد او گوید (بیشتر مفسّرین).
۲- بخواهید آنچه را که خداوند در کتابش (قرآن) براى شما حلال کرده است چه خداوند همانطورى که دوست دارد که آنچه حرام کرده ترک شود همچنین دوست دارد آنچه را اجازه داده مورد استفاده قرار گیرد.
وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا …– بخورید و بیاشامید یعنى مجازید در خوردن و آشامیدن.
حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ …– تا روشن شود براى شما یعنى واقعاً براى شما ظاهر و روشن گردد.
الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ …– روزه از شب، بنا بر این، اول روز همان طلوع فجر دوم است[۶] و بعضى گفته اند یعنى سفیدى صبح از تاریکى شب واضح گردد و بعضى دیگر گفته اند: یعنى سفیدى اول روز از سیاهى آخر شب روشن شود.
و جهت این که ظهور صبح باین نحو، بنخ تشبیه شده این است که ملاک در حرمت افطار و وجوب روزه پخش شدن سفیدى نیست بلکه ملاک پیدا شدن خط روشنایى است به اندازه نخ از میان سیاهى شب که در نظر به اندازه نخى اگر پیدا شد همین کافى است در حرمت غذا خوردن.
مِنَ الْفَجْرِ …– در معناى «من» دو احتمال داده شده است.
۱- من تبعیضیه که معناى بعض داشته باشد یعنى تمام صبح باعث حرمت غذا خوردن نیست بلکه همین که خطى به مقدار نخ از بعض صبح روشن شد باید از چیزهایى که روزه را باطل مىکند خوددارى شود (ابن درید).
۲- بمعنى بیان باشد و آنچه را در جمله پیش «پیدا شدن خط سفیدى در سیاهى»گفته شده اینک بیان مىکند که منظور خط سفیدى به اندازه نخ از صبح ظاهر شود.
نقل شده که «عدى بن حاتم» به رسول اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم عرض کرد من دو نخ از «مو» یکى سفید و دیگرى سیاه در برابر خود قرار دادم و هر چه به آنها نگاه کردم چیزى برایم روشن نشد. پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بطورى از گفته او خندید که دندانهایش نمایان گشت سپس فرمود اى پسر حاتم منظور بیان اول روزه است از وقتى که سفیدى روز از سیاهى شب آشکار شود سپس آخرین وقت روزه را بیان کرده مىفرماید:
ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ …– اول روزه، طلوع فجر دوم است که آن روشنایى است که بشکل مستطیل در افق پیدا مىشود و آن را فجر صادق مىگویند و نماز صبح از این موقع واجب مىشود و آخر روزه به آمدن شب است و آنهم بعد از غروب مىباشد و علامت آن این است که مقدارى سرخى که با پنهان شدن خورشید در سمت مشرق بوجود مىآید کم کم از بین میرود و بجاى آن سیاهى پیدا میشود (موقع افطار است) این علامت فقط مخصوص مکانهایى است که کوه و تپّه دارد اما در افقهاى باز و بدون کوه و بلندى تنها پنهان شدن خورشید کافى است.
وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ …– در معناى این جمله دو قول گفته شده است.
۱- منظور از آن منع از آمیزش است (ابن عباس- حسن).
۲- مراد منع از آمیزش و کمتر از آن مانند بوسیدن و غیر آن مىباشد این قول از مالک و ابن زید نقل شده عقیده ما (شیعه) نیز همین است.
وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ …– یعنى در حالى که در مساجد اعتکاف کردهاید با زنان در نیامیزید و نزد ما (شیعه) اعتکاف فقط در چهار مسجد درست است.
۱- مسجد الحرام (در مکّه).
۲- مسجد پیغمبر (در مدینه).
۳- مسجد کوفه.
۴- مسجد بصره.
و سایر دانشمندان اهل سنت میگویند در تمام مسجدها اعتکاف صحیح است و فقط مالک است که آن را مختص به مسجد جامع (شهر) میداند.
و نیز نزد ما اعتکاف بدون روزه گرفتن صحیح نیست و ابو حنیفه و مالک نیز چنین گفتهاند ولى شافعى مىگوید بدون روزه هم صحیح است.
و باز نزد ما (شیعه) اعتکاف در کمتر از سه روز صحیح نیست ولى در نزد ابو حنیفه بیک روز هم صحیح است و مالک مىگوید باید ده روز باشد.
و شافعى مىگوید هر چه باشد کافى است اگر چه یک ساعت باشد و ضمناً از این آیه استفاده مىشود که در حال اعتکاف آمیزش با زنان حرام است چه شب باشد و چه روز زیرا عدم جواز را مشروط نمود بحال اعتکاف.
تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ …– اشاره به احکامى است که بیان شده است. و حدود خدا محرمات او است (حسن) و ضحّاک گفته مراد گناهان است و زجاج مىگوید منظور چیزهایى است که خداوند از آنها منع کرده است.
فَلا تَقْرَبُوها …– یعنى آنها را انجام ندهید و بعضى گفتهاند مراد واجبات خدا است پس نزدیک آنها نشوید به مخالفت و نافرمانى در آنها.
کَذلِکَ …– یعنى مثل این بیانى که گفته شد.
یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ …– یعنى حجّتها و براهین که در مورد اوامر و نواهى بیان شده است.
لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ …– یعنى تا این که از گناهان و تجاوز به حدودى که درباره واجبات و محرّمات و مباحات تعیین کرده. پرهیز کنید.
و این آیه مىرساند که خداوند پرهیزکارى را از تمام مردم خواسته است
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۸]
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۱۸۸)
[ترجمه]
از روى نادانى بباطل مالهاى یکدیگر را مخورید و نبرید آنها را نزد قاضیان که قسمتى از مالهاى مردم را از راه گناه بخورید.
شرح لغات:
باطل: چیزى که از بین مىرود و بعضى گفتهاند باطل چیزى است که بر خلاف واقع و حقیقت باشد.
حَکَم: کسى که بین طرفین دعوا و نزاع حکم کند.
تدلوا: و بیاندازید که در اینجا بمعناى اقامه و آوردن دلیل است
تفسیر
پس از آن که در آیات پیش قسمتى از احکام اسلام را در مورد حلال و حرام بیان کرد در اینجا نیز یکى از دستورات اسلامى را بیان مىنماید.
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ …– نباید بوجه غیر حلال مانند غضب و ستم نمودن مالهاى یکدیگر را بخورید مانند لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ یعنى بعضى مر بعضى دیگر را نکشید و بعضى گفتهاند مراد این است که مالهاى یکدیگر را بوسیله لهو و لعب مانند قمار و بازیهاى دیگر نگیرید.
و از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود قریش همسر و مالهاى شخصى را بسا قمار کرده میگرفتند آن گاه خداوند آنان را از این کار نهى نمود و بهتر این است مراد از آیه تمام اینها باشد چه همه آنها را شامل مىشود.
وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ …– آنها را نزد قاضیان ببرید. در معنا و مراد از این جمله از آیه چند احتمال داده شده است.
۱- ودیعه ها و چیزهایى که «بیّنه» و دلیل بر آنها نیست (ابن عباس- حسن- قتاده).
۲- مال یتیمان که در دست اوصیاء آنها است که وقتى از آنان مطالبه مىشود نزد قاضیان مىبرند که قسمتى را بگیرند و در ظاهر راهى براى آنها بود (جبائى)
3- مالهایى که به گواهى و شهادت دروغ گرفته مىشود (کلبى) و بهتر آن است که همه آنها مراد باشد.
لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ …– یعنى تا این که قسمتى از مالهاى مردم را بنحوى که موجب گناه است بخورید مثل این که مالى را مىدانید از خود شما نیست ولى نزد قاضى برده و او حکم کند که از شما است اگر چه آن مال در ظاهر از شما مىشود ولى در حقیقت مال مردم است و شما مىخورید و داراى کیفرى سخت مىباشد.
و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود خدا میدانست که بزودى در میان این امّت قاضیانى خواهند آمد که بر خلاف حق و واقع حکم مىکنند از این جهت مردمان با ایمان را نهى مىکرد که به این گونه قاضیان که میدانند بر خلاف حق حکم مىکنند مراجعه ننمایند.
و از این آیه استفاده مىشود که اقدام بر گناه با علم و اطلاع از آن یا در صورتى که امکان علم و اطلاع برایش باشد گناه بیشترى است
[سوره البقره (۲): آیه ۱۸۹]
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۱۸۹)
[ترجمه]
از ماههاى نو از تو سؤال مىکنند بگو آنها وقتها است براى مردم و حج. نیکى آن نیست که از پشت، بخانهها درآئید بلکه نیکى آن است که پرهیزکارى نمایید و از درها بخانهها بروید و از خدا بترسید شاید رستگار گردید.
شرح لغات
اهلّه: جمع هلال است و هلال بمعناى ماه شب اول مىباشد.
توقیت: معین کردن وقت و هر چیزى که نهایت آن معین شده باشد موقت مىگویند و میقات بمعناى آخر وقت است همانطورى که آخرت، میقات مخلوقات مىباشد و دیدن هر ماه، آخر ماه (گذشته) است.
حجّ: معناى آن در پیش گفته شده است.
البرّ: فایده و نفع نیکو.
ظهر: پشت.
باب: محل ورود (درب).
جهت نزول آیه
نقل شده که معاذ بن جبل گفت: یا رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم یهودیان زیاد از اهله (ماهها) از ما سؤال مىکنند. سپس این آیه فرود آمد.
و قتاده مىگوید. براى ما گفته اند که یهودیان به پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىگفتند:
چرا این ماهها را پدید آورده اى؟ آن گاه این آیه نازل گشت.
تفسیر
حکم دیگرى را این آیات بیان میکند باین صورت که میفرماید: مردم از تو درباره «هلال» (ماه شب اول) و زیاد و کم شدن حجم آن مىپرسند که چه فلسفه و حکمتى در آن نهفته است؟
در پاسخ بگو: این حالات مختلف ماه وسیلهایست براى تقدیر و اندازهگیرى زمانها که در نتیجه آن در کارهاى دینى چون روزه ماه رمضان و افطار در ماه شوال و عدّه زنان و نیز از آن در کارهاى دنیوى بهره بردارى کرده و حساب کنید.
زیرا اگر ماه همیشه بیک حالت و مثلًا مدور بود این نتیجه بدست نمىآمد.
از این آیه که معیار و ملاک اندازهگیرى را «هلال» و حالات مختلف آن قرار داده میتوان فهمید که تنها دیدن ماه رمضان، ملاک واجب شدن روز و دیدن ماه شوال میزان افطار است و حساب روزها میزان نیست.
لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها …– نیکى آن نیست که از پشت دیوار بخانهها درآئید.
در معناى این جمله سه قول گفته شده است:
۱- در جاهلیت رسم این بود که اگر کسى براى حجّ محرم مىشد از در خانهاش وارد نمىشد تا حجّش تمام شود و سوراخهایى در پشت خانه ها باین منظور درست کرده بودند که در آنها در این هنگام داخل خارج میشدند و مسلمانان از عمل باین کار نهى شدند (ابن عباس- قتاده- عطا-) و ابو الجارود نیز همین معنا را از امام محمّد باقر علیه السلام نقل کرده است.
برخى میگویند تنها قبیله هاى: «قریش، کنانه، خزاعه» «ثقیف و جشم» که از نظر تعصب شدید و صلابت در عقیده بآنها «حمس» (میگفتند «حمس» بمعناى سختى است) چنین رفتارى را نداشتند. اگر چه بعقیده بعضى دیگر آنها نیز مانند سایر قبیله ها داراى حسن عادتى بودند.
علت اینکه اینان در موقع احرام چنین روشى داشتند این بود که میخواستند میان آنها در آسمان چیزى حائل و حاجب نباشد.
۲- در کارها از راهش وارد شوید و منظور داخل شدن خانه ها نیست این معنا را جابر از امام باقر علیه السلام نقل کرده است.
۳- نیکى آن نیست که از افراد نالایق انتظار کار نیک داشته باشید بلکه نیکى در اینست که کارهاى خوب را از افرادى شایسته طلب کنید.
لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى …– (نیکویى آنست که پارسا و پرهیزکار باشید) که قبلًا شرح این قسمت داده شد.
وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها …– (بهر کار و یا هر خانه از در آن داخل شوید).
امام باقر علیه السلام میفرماید اهل بیت پیامبر درهاى الهى و دعوت کنندگان و راهنمایان بسوى بهشتاند تا روز قیامت.
رسول اکرم فرمود من شهر علم و مطابق برخى روایات حکمتم و على در آن شهر است و نمیتوان باین شهر جز از در آن داخل شد.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ …– (تقوى پیشه کنید شاید رستگار شوید) یعنى از آنچه خداوند نهى کرده و فرمان به ترک آن داده پرهیز کنید باشد تا رستگار شده بپاداش پرهیزکاران نائل شوید.
نظم آیات و تناسب آنها با هم
وجه اتصال این آیات (لَیْسَ الْبِرُّ …) به آیات قبلى (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ …)
اینست که چون در آن آیات بیان شد که «هلال» براى اندازهگیرى وقتها و حجّ است بدنبال آن، این قسمت از حکم احرام را بیان میکند که این عادت مردم پس از احرام و داخل نشدن از در خانه نمیتواند ملاک نیکى و خوبى باشد.
بعضى گفتهاند مناسبت این آیات با مطالب قبلى اینست که همانطورى که اختلاف شکل «ماه» معیار و میزان شناسایى وقت و زمان و سبب اندازهگیرى است همچنین هر چیزى باید معیار و ملاک داشته باشد و روى آن تنظیم گردد و داخل شدن به خانه از سوراخهاى پشت خانه روى میزان منطقى و صحیح نیست و باید هر چیزى به محور فرمان الهى استوار گردد چه، خضوع در برابر فرمان حق و ترک آنچه نخواسته بهتر است از دنبالهروى کورکورانه از محیط و عمل به چیزهایى که خدا نخواسته است.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۰]
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (۱۹۰)
[ترجمه]
در راه خدا با کسانى که به جنگ شما میآیند پیکار کنید ولى ستمکار نباشید که خدا ستمکاران را دوست ندارد).
شرح لغات:
قاتلوا- نبرد کنید از «قتال» بمعناى جنگ با کسى که آماده جنگ شده است
لا تعتدوا- تجاوز نکنید- از «اعتداء» از حد و اندازه گذران.
شأن نزول
ابن عباس میگوید این آیه در مورد صلح حدیبیه نازل شد و خلاصه جریان این بود که رسول اکرم بقصد انجام عمره با یارانش که یکهزار و چهار صد نفر بودند از مدینه بطرف مکه حرکت نمود و هنگامى که در «حدیبیه» فرود آمدند مشرکین از رفتن آنها بمکه جلوگیرى کردند رسول اکرم در همانجا قربانیها را ذبح کرد و پیمان صلحى باین نحو میان آن حضرت و مشرکین برقرار گشت.
پیمان صلح حدیبیه
قسمتى از مواد صلح حدیبیه از اینقرار است «در آن سال پیامبر اکرم بمکه نرفته بمدینه بازگردد متقابلًا در سال بعد، مشرکین مانع نشوند و پیغمبر و یارانش با کمال امن بمکه روند و در مدت سه روز طواف خانه کعبه کرده و سایر اعمال را انجام دهند ولى بلافاصله پس از سه روز بمدینه برگردند».
روى این قرارداد، آن سال مسلمین بمدینه برگشتند و سال بعدش در همان موقع رسول اکرم و یارانش براى انجام «عمره قضا» آماده حرکت بمکه شدند و با آنکه طبق پیمان حدیبیه مشرکین قرار بود با مسلمانان کارى نداشته باشند ولى باز مسلمانان مى ترسیدند که مبادا قریش به پیمان خود وفا نکنند و باز هم از رفتن بمکه مبالغت نمایند و کار بجنگ بکشد و چون در ماه حرام بود آن حضرت از وقوع جنگ نگران بود سپس خداوند این آیه را نازل فرمود که اگر مشرکین پیشى به جنگ کردند شما نیز جنگ کنید اگر چه در ماه حرام باشد.
بعضى گفته اند این اولین آیه ایست که در مورد جنگ نازل شده است و از وقتى این آیه نازل شد هر کس با پیامبر مى جنگید آن حضرت هم با او نبرد میکرد و هر کس سر جنگ نداشت آن حضرت را با او کارى نبود تا اینکه این آیه نازل شد:
فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ …– (مشرکان را هر کجا یافتید بکشید) که دستور کلى میدهد مشرکان را هر کجا دیدید چه در حال جنگ و چه در حال عادى بکشید و بنا بر این، حکم قتلى که تنها در حال جنگ باید مشرکان را کشت با این آیه منسوخ شد.
تفسیر
در این آیات خداوند بمؤمن فرمان جهاد داده میفرماید:
وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ …در راه دین پروردگار و براى خدا بکشید و جنگ کنید با کسانى که با شما مى جنگند.
بعضى گفته اند مقصود از این آیه اینست که مسلمانان مأمور شدند که فقط با مردان بجنگند نه زنان.
برخى دیگر معتقدند که این آیه فقط براى جنگ مسلمانان با اهل مکه است ولى بهتر اینست که بگوئیم که این آیه مطلق است و فرمان جنگ با مشرکان را میدهد
مگر مواردى که با دلیل استثناء شده باشد.
وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ …– (تجاوز نکنید که خدا تجاوزکاران را دوست نمیدارد).
در بیان این آیه دو وجه گفته شده است:
۱- فقط با کسانى که مأمور به جنگ با آنها شده اید نبرد کنید و بجنگ دیگران نروید.
۲- با کسانى که با شما سر جنگ دارند بجنگید و از این مورد تجاوز نکنید و با کسانى که با شما کارى ندارند نجنگید.
خدا تجاوزکاران را دوست ندارد و معناى دوست نداشتن این نوع مدار و بیان غضب خدا و نکوهش مردم است و ما قبلًا معناى دوستى خدا را بیان کردیم.
آیا این حکم نسخ شد؟
بعضى گفتهاند که این آیه نسخ شده با آیه کریمه «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ … «که دستور جنگ با مشرکان را مطلقاً میدهد.
ولى از ابن عباس و مجاهد نقل شده است که این آیه نسخ شد زیرا از اول منظور، عدم تعرّض نسبت بزنان و کودکان و جنگ با خصوص مردان بوده است و این حکم همچنین باقى است.
و از ائمه علیهم السلام نقل شده است که فرمودند این آیه نسخ کرد آیه دیگرى را که میفرماید، «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ»[۷] از کشتن مشرکان دست برداشته نماز را بپا دارید.
و همچنین آیه کریمه: «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ» (هر کجا آنها را یافتید بکشید آنها را) نسخ کرد آیه دیگرى که فرمود: «وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ دَعْ أَذاهُمْ[۸]» از کفار و منافقان پیروى مکن و دست از تعرض آنها بردار.
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۱]
وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ (۱۹۱)
[ترجمه]
هر کجا مشرکان را یافتید آنها را بکشید و همانطور که آنها شما را (از مکه) بیرون کردند شما (نیز) آنان را بیرون کنید و فتنهگرى (که آنها دارند) سختتر از جنگ است و در مسجد الحرام با آنها بجنگ برنخیزید مگر آنکه آنها با شما نبرد کنند که در این صورت آنها را بکشید و جزاى کافران همین است.
شرح لغات:
ثقفتموهم: یافتید آنها را.
فتنه: اصل این کلمه بمعناى آزمایش و امتحان است ولى بمعانى نیز بکار رفته است که از آن جمله بمعناى گرفتارى مانند آیه کریمه و «فَتَنَّاکَ فُتُوناً[۹]» (ترا پى در پى گرفتار کردیم) و بمعناى عذاب مانند «جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذابِ اللَّهِ»[۱۰] (قرار دادند عذاب مردم را مانند عذاب خدا یعنى آنها را با هم برابر شمردند) و بمعناى جلوگیرى از دین مانند: «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ[۱۱]» (و بیندیش که مبادا جلوى تو را بگیرند از عمل به آنچه خدا بتو نازل کرده است.
ولى در این آیه «فتنه» بمعناى شرک بخدا و پیامبر اوست.
شأن نزول:
یکى از اصحاب پیامبر اکرم مردى از کفار را در یکى از ماههاى حرام کشت مسلمانان او را بر این عمل سرزنش کردند در این موقع آیه کریمه نازل شد که شرک مشرکان بالاتر از کشتن در ماه حرام است اگر چه خود این کشتن نیز حرام است.
تفسیر:
خداوند مسلمانان را مخاطب قرار داده طرز جنگ با کفار را براى آنان بیان میکند که شما هر کجا آنها را یافتید بکشید و همانطور که آنها شما را از مکه بیرون کنید و کشتن مشرکان در ماه حرام اگر چه گناه است ولى شرک و کفر آنها بخدا و پیامبر مهمتر و شر و گناهش بیشتر است.
علت اینکه از شرک و کفر به فتنه تعبیر شده اینست که کفر بهلاکت و بدبختى میکشاند و فتنه آن چیزیست که باعث بدبختى و هلاک است.
و برخى گفتهاند «کفر» فساد و تباهى است که در موقع آزمایش روشن میشود و لذا به کفر «فتنه» گفته میشود.
وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ …– در مسجد الحرام با آنان نجنگید تا اینکه آنها با شما بجنگند.
منظور، ممنوعیت شروع به نبرد در مسجد الحرام و کشتن مشرکان است مگر اینکه آنان آغاز کند که مسلمین حق دفاع دارند لذا میفرماید اگر آنان دست بجنگ زدند شما نیز به مقابله برخیزید و با آنها جنگ کنید که سزاى کافران همین است این آیه دلالت دارد که واجب است کفار را از مکه بیرون کرد تا فتنه و فسادى پیش نیاید و در حدیث نیز وارد شده است که مضمونش اینست «در جزیره العرب دو آئین نباید باشد»
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۲]
فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۹۲)
[ترجمه]
اگر از کفر و شرک دست بردارند همانا خدا آمرزنده است و مهربانست
شرح لغات
انتهوا: خوددارى کردهاند و ترک گناه نمودند از انتهاء که بمعناى امتناع است.
غفور: پوشاننده گناه بطورى که گویا نبوده است.
تفسیر:
اگر اینان از کفر و شرک دست برداشتند همانا خدا آمرزنده و مهربانست و از این آیه میتوان فهمید که توبه قاتل عمدى نیز قبول میشود زیرا شرک بالاتر از قتل و گناه شرک بیشتر از گناه قاتل است
[سوره البقره (۲): آیه ۱۹۳]
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ (۱۹۳)
[ترجمه]
با آنان نبرد کنید تا فتنه و فساد نباشد و فقط خدا اطاعت و فرمانبردارى شود و اگر اینان از کفر دست بر ندارند (با آنها خوشرفتارى کنید) و جز بر ستمگران تجاوز روا نیست
شرح لغات:
دین: اعتقاد بفرمانبردارى و بعقیده بعضى همان دین اسلام است و اصل این کلمه بمعناى عادت مىباشد که بمعناى اطاعت و یا «اسلام» بکار رفته است.
تفسیر:
در این آیات هدف اساسى از جنگ بیان شده است که با کفار و مشرکان بجنگید تا «فتنه» (که بقول ابن عباس و قتاده و مجاهد و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده همان مشرک است) ریشه کن شود و تنها دین و اطاعت از فرمان خدا یا تنها اسلام باقى بماند و اسلام بر همه دینها غالب و پیروز گردد. اگر اینان پذیرفته و از شرک و گناه امتناع ورزیدند و بازگشتند بر آنان عقوبت و کیفرى نخواهد بود و تنها کیفر قتل، براى کفاریست که هم چنان به شرک و کفر خود باقى میمانند.
سؤال؟
چرا کیفر قتل در این آیه بنام «عدوان» و ظلم نامیده شده با اینکه عین عدل و داد است.
پاسخ قبلًا نیز گفته شد که عرب پاداش و جزاى هر کارى را گاه بنام همان کار مىنامد بنا بر این، عقوبت و کیفر کفاره بر تجاوز و ستمگرى آنان بنام «عدوان» و ظلم نامیده شده است همانطور که در آیه کریمه میفرماید «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْکُمْ»[۱۲] (هر کس بشما تجاوز کرد شما نیز باو تجاوز کنید (۱)) که کیفر تجاوز بنام «تجاوز» خوانده شده است با اینکه خود اقتضاى عدل است و آیه کریمه «وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ، سَیِّئَهٌ[۱۳] مثلها- کیفر بر گناه همانند همان گناه مىباشد که از کیفر گناه تتغیر به «سیئه» شده است.
این وجه تفسیر را «قتاده» و «ربیع» و «عکرمه» گفته اند.
ولى «مجاهد» و «سدى» میگویند مقصود از «عدوان» ابتداء به جنگ است.
این آیه که دستور کشتن مشرکان را در هر حال و هر کجا باشند میدهد ناسخ آیه قبلى است که میفرماید با مشرکان در مسجد الحرام بجنگید تا وقتى آنان ابتداء به جنگ نکردهاند (حسن و جبائى).
ولى بنا تفسیر ابن عباس در آیه گذشته که میگفت آیه براى بیان حرمت تعرض نسبت بزنان و کودکان و وجوب نبرد با خصوص مردان است دیگر منسوخ به این آیه نمیباشد.
بعضى میگویند این آیه نیز بیان همان حکم آیات مسابقه است و میفرماید اگر مشرکان در حرم شروع به جنگ با شما کردند شما آنان را بکشید تا فتنه و شرک از میان برود نه دستور کشتن آنها در هر حال و هر جا است.
____________________________________________________________________
[۱] « مد» تقریباً ده سیر است.
[۲] مقدار صاع ۳ کیلو میباشد که نصف آن یک کیلو و نیم است.
[۳] اشاره به بحثى کلامى و فلسفى است که آیا قدرت بر هر کار قبل از آنست و یا همراه با آن و بیشتر فلاسفه معتقدند که قدرت قبل از فعل و کار موجود است و الا لازم میآید که کافر و مکلف نباشند.
[۴] جبریه کسانى هستند که معتقدند انسان از خود هیچ اختیارى ندارد و آنچه از کار نیک انجام میدهد در آنها مجبور است. فساد و بطلان این عقیده از نظر ادلّه عقلى و شرعى در جاى خود ثابت شده است و در آیه فوق نیز اشارهاى بآن میباشد.
[۵] لشکر کشى قریش در جنگ احزاب و خندق کندن مسلمانان مصادف با ماه رمضان شده بود.
[۶] اول کمى روشنایى در آسمان از افق پیدا مىشود پس از مدتى از بین رفته و روشنایى دیگرى مىآید بر سطح افق پدید مىآید ملاک صبح این دومى است که آن را فجر صادق مىگویند.
[۷] آیه ۷۷ از سوره نساء.
[۸] آیه ۴۸ از سوره احزاب.
[۹] آیه( ۴۰) از سوره طه.
[۱۰] آیه ۱۰ از سوره عنکبوت.
[۱۱] آیه ۴۹ از سوره مائده.
[۱۲] آیه ۴۰ از سوره« شورى»
[۱۳] آیه ۱۲۶ از سوره نحل.