حکایات_تفسیرمجمع البیان

حکایت مسخره کنندگان حضرت رسول اکرم صل الله علیه وآله وسلم تفسیرمجمع البیان

إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ‏: ما شر آنها که ترا استهزا مى‏کنند، از سر تو کوتاه و آنها را هلاک مى‏کنیم.

ابن عباس و سعید بن جبیر گویند: پنج تن از قریش بودند که پیامبر را استهزا مى‏کردند و خداوند آنها را هلاک کرد:عاص بن وائل، ولید بن مغیره، ابو زمعه، اسود بن یغوث و حرث بن قیس.

برخى گویند: آنها شش نفر بودند و ششمى آنها حارث بن طلاطله- که نام مادرش عیطله است- بود.

گویند: جبرئیل بر پیامبر نازل شد، در حالى که آنان مشغول طواف خانه کعبه بودند و پیامبر در کنار کعبه ایستاده بود، ولید بن مغیره از کنارش گذشت و جبرئیل به ساقش اشاره کرد. هنگامى که از کنار آهنگرى مى‏گذشت و لباسهایش را بر زمین مى‏کشید، میخى به لباسش آویخت و او از فرط خودخواهى براى کندن میخ، خم نشد، بلکه با پایش مى‏خواست آن را بیندازد، ولى میخ به ساقش نشست و سوراخ کرد، بر اثر این زخم، هم چنان بیمار بود تا در گذشت. هنگامى که عاص بن وائل از کنار پیامبر گرامى عبور مى‏کرد، جبرئیل به پایش اشاره کرد. طولى نکشید که خارى به پایش خلید و بر اثر آن در گذشت. چون ابو زمعه (اسود بن مطلب بن عبد مناف) از آنجا گذشت، جبرئیل به چشمش اشاره کرد و کور شد و برخى گویند: برگ سبزى بجانب او پرتاب کرد و کور شد. او همواره سر خود را بدیوار مى ‏کوبید، تا هلاک شد. هنگامى که اسود از آنجا مى‏گذشت، جبرئیل به شکمش اشاره کرد و دچار بیمارى استسقا شد و در گذشت.

برخى گویند: بر اثر مسمومیت، چنان رنگش سیاه شده بود که وقتى بخانه آمد، او را نشناختند. طولى نکشید که در گذشت، در حالى که مى‏گفت: خداى محمد مرا کشت.

چون حارث بن طلاطله، آمد، به سرش اشاره کرد. در نتیجه، از بینیش چرک مى‏آمد تا جان سپرد. برخى گفته‏اند: حرث بن قیس ماهى شور خورد و دچار عطش شد. او چندان آب خورد تا شکمش پاره شد و در گذشت.

 

ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره الحجر آیه ۴۵- ۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=