ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره ص ۴۱ الی ۴۴
[سوره ص (۳۸): آیات ۴۱ تا ۴۴]
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (۴۱)
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (۴۲)
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنَّا وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (۴۳)
وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (۴۴)
ترجمه:
و یاد کن بنده ما ایوب را، هنگامى که ندا کرد پروردگارش را که همانا رسانید شیطان به من رنج و شکنجهاى. بزن پایت را که چشمهاى است سرد و آشامیدنى. و بخشیدیم براى او کسانى را و با ایشان مانند آنان، رحمتى از ما و پندى براى صاحبان خرد. و بگیر به دست خود دستهاى را پس بزن به آن و سوگند مشکن، همانا او را شکیبا یافتیم، چه نیکو بندهاى است که او بسیار بازگشت کننده است.
اعراب
نصب- «ابو جعفر» این کلمه را با دو (ضمه) و «یعقوب» با دو فتحه و دیگران به (ضم) نون و سکون (صاد) قرائت کرده اند.
«زجاج» گوید: نَصَب و نُصُب دو لغتى مانند رُشُد و رَشَد مى باشد و آن به معنى شر و بلا مىباشد.
شرح لغات:
رکض- به معنى زدن و دفع به پاست براى سرعت، و از این جهت مى- گویند: (رکض الفرس) یعنى با پاى خود زد که اسب به سرعت راه رود.
ضغث- دستهاى از علف و درخت است.
«یادى از ایوب»
تفسیر:
این بار خداوند به سرگذشت «ایوب» پرداخته و مى گوید:
وَ اذْکُرْ (و یاد کن) اى محمد! (ص) عَبْدَنا أَیُّوبَ (بنده ما ایوب را) خداوند ایوب را تجلیل کرده به این که او را نسبت به خود مىدهد و پیامبر خود را یاد آور مىشود که در مصائب و گرفتارى از او تبعیت کند، حضرت «ایوب» در زمان حضرت «یعقوب بن اسحاق» زندگى مىکرد و با دختر یعقوب ازدواج کرد.
إِذْ نادى رَبَّهُ (هنگامى که ندا کرد پروردگارش را) یعنى دستهاى خود را بلند کرده و به آواز بلند از خداوند درخواست مى کرد.
أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (همانا رسانید به من شیطان رنج و عذاب) یعنى شیطان مرا آزار و مشقت مىرساند، و گفتهاند: شیطان به من وسوسه مىکند که مىگوید: بیماریت به طول انجامیده و خدایت به تو رحم نمىکند. و این سخن «مقاتل» است.
و برخى گفتهاند: که چون «ایوب» مال و فرزندان و نعمتهاى دیگر را از دست داد، شیطان همواره این مصائب را بر او یاد آور مىشد تا او را گمراه کند و از راه در آورد تا صبر خود را از دست بدهد، ولى «ایّوب» صبر و استقامت خود را از دست نداد.
و نیز گفته شده: بیمارى «ایّوب» شدت پیدا کرد تا به اندازه که مردم از او دورى کردند، و شیطان به مردم وسوسه کرد که از «ایّوب» به خاطر مرضش دورى کنند و از میان خود بیرون نمایند و زن او را نگذارند که میان ایشان وارد شود، «ایوب» از این حال بسیار رنجیده و متألم گشت و تردید نداشت که این بیمارى از جانب و امر خداوند مىباشد. «قتاده» گوید: این بیمارى هفت سال ادامه پیدا کرد، و نیز این مطلب از امام صادق (ع) نقل شده است.
اهل تحقیق گویند: بیمارى حضرت ایوب طورى نبود که مردم از او دورى و تنفّر کنند، زیرا چنین حالى زیبنده پیامبران نمىباشد، ولى بیمارى و فقر و از میان رفتن اهل براى امتحان مى باشد.
سپس خداوند به جواب از درخواست ایوب مى فرماید:
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ (بزن به پایت) یعنى خاک زمین را با پایت کنار بزن.
هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ (این چشمهاى است سرد و آشامیدنى) در کلام چیزى محذوف است که این جمله باشد (پس پاى خود را بر زمین زد و چشمهاى جوشید) برخى گفتهاند: دو چشمه جوشید که از یکى شستشو کرده و شفا پیدا کرد و از دیگرى نوشید. (مغتسل) جاى شستشو را گویند و یا نام آبى مىباشد که در آن غسل مى کنند.
وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ (و بخشیدیم براى او کسانش را و مانند ایشان با آنان) این آیه در سوره انبیاء تفسیر شده است.
و نیز از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
خداوند اهل و خانواده ایوب را چه آنان که پیش از بلا مرده بودند و چه آنان که پس از بلاء هلاک شدند زنده گردانید.
رَحْمَهً مِنَّا (رحمتى از ما) یعنى این از رحمت ما بود که نسبت به ایوب انجام دادیم.
وَ ذِکْرى لِأُولِی الْأَلْبابِ (و پندى براى صاحبان خرد) تا عقلا پند گیرند و سرانجام صبر را دانسته، شکیبایى کنند.
گویند: ایوب پس از بهبودى هفت روز مردم را طعام داد تا خدا را حمد و شکر کنند.
وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً (و بگیر به دستت دستهاى) یعنى کفى از ریشه یا ساقه گیاه را، و تفسیر آیه چنین است که حضرت ایوب نذر کرده بود که اگر بهبود یابد همسر خود را صد تازیانه بزند و چون شفا یافت و نتوانست به نذر خود عمل کند به او گفته شد که ساقههایى گرفته و با آنها بزند.
فَاضْرِبْ بِهِ (با آنها بزن) یعنى همه را جمع کرده و یک جا بزن، چون چنین کردى از سوگند خود برائت پیدا مىکنى.
وَ لا تَحْنَثْ (و خلاف سوگند نکن).
«ابن عباس» گوید: شیطان به صورت طبیبى بر همسر ایوب ظاهر شد و گفت من ایوب را شفا مى دهم به این شرط که پس از بهبودى بگوید تو مرا شفا دادى، همسر ایوب قضیه را به وى ارائه کرد و او ناراحت شد و سوگند خورد که پس از بهبودى او را صد تازیانه بزند.
و نیز گفته شده که همسر ایوب براى کارى رفت و چون در بازگشت تاخیر کرد، وى ناراحت شده و سوگند خورد که پس از بهبودى صد تازیانه به همسر خود بزند.
سپس خداوند از عظمت ایوب یاد کرده و مىفرماید:
إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً (همانا ما او را شکیبا یافتیم) بر بلائى که او را مبتلا کردیم.
نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (چه نیکو بندهایست، همانا اوست بسیار بازگشت کننده) «عیاشى» به اسناد خود روایت کرده که «عباد مکّى» گفت که «سفیان ثورى» به من گفت: تو این همه که منزلت و عظمت به حضرت صادق علیه السلام قائل هستى از او بپرس درباره مردى که زنا کرده و بیمار است. اگر حد بر او جارى شود ممکن است بمیرد، چه چیز مىگویى؟، من از حضرت پرسیدم، فرمود: آیا این مسأله از پیش خودت مىباشد یا دیگرى از تو پرسیده است؟
گفتم «سفیان ثورى» این سؤال را از من کرده است، که از تو بپرسم، حضرت فرمود که حضرت رسول (صلى اللَّه علیه و آله) چون مرد بیمارى را به نزد وى آوردند که با زن بیمارى زنا کرده بود و از شدت مرض شکمش بالا آمده و رگهاى رانهایش آشکار شده بود، دستور داد دستهاى از ساقه هاى خرما را به نزدش آوردند و به هر یک از آن دو یک ضربه زد و آنان را رها کرد و این است قول خداوند که مىفرماید: (وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ)
.
ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۱