حکایات_تفسیرمجمع البیان

حدیث عجیبى درباره ثلّه ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن فضل بن حسن طبرسی سوره واقعه

و از چیزهایى که قول او را تأیید نموده و از طریق روایت هم تقویت مى‏شود روایتیست که آن را ناقلین اخبار باسنادشان از ابن مسعود روایت نموده‏اند که گفت:

شبى پیامبر خدا (ص) براى ما حدیث میفرمود تا آنکه بسیار شد، سپس ما بمنزلمان رفتیم پس چون صبح شد، خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شدیم پس فرمود: دیشب تمام پیامبران با پیروانشان را بمن نشان دادند، پس پیامبرى بود که چند نفرى از امّتش با او بودند و پیامبرى بود که با او یک مرد از امّتش بود و پیامبرى هم بود که با او هیچکس از امّتش نبود تا آنکه برادرم موسى علیه السلام آمد با کبکبه‏اى از بنى اسرائیل، پس چون آنها را دیدم تعجّب نمودم و گفتم پروردگار من اینها کیانند، پس خطاب رسید: این برادر تو موسى بن عمران و پیروان او از بنى اسرائیل است، پس گفتم امّت من کجا است؟

فرمود: نگاه کن بطرف دست راستت، پس ناگاه دیدم سنگها و کوه‏هاى‏ مکّه مسدود شد بچهره‏ها مردانى، پس گفتم چه کسانى هستند، پس گفته شد این گروه امّت تو هستند، آیا راضى شدى؟

گفتم: پروردگار من راضى هستم و فرمود: نگاهى بسمت چپ کن، پس ناگاه دیدم که افق و تمام فضاء مسدود شد بوجود مردانى، پس گفتم پروردگار من اینها کیانند؟ گفته شد، اینها هم امّت تو هستند، آیا راضى شدى گفتم پروردگارا من راضى هستم، پس خطاب رسید که با این گروه هفتاد هزار از امّت تو بدون حساب داخل بهشت میشوند.

پس عکاشه بن محصن اسدى از بنى خزیمه قصیده‏اى در این موضوع- انشاء کرد، پس گفت: اى پیامبر خدا دعا کن که پروردگارت مرا از ایشان قرار دهد، پس پیامبر (ص) گفت: بار الها او را از ایشان قرار بده، سپس مرد دیگرى قصیده‏اى سرود و گفت:

اى پیامبر خدا بخوان پروردگارت را که مرا هم از ایشان قرار دهد.

پیامبر فرمود: عکاشه از تو سبقت گرفت، پس پیامبر خدا گفت:

پدر و مادرم بقربان شما، اگر توانستید که از آن هفتاد هزار نفر باشید باشید و اگر از آن عاجز شوید و کوتاهى کردید، پس از اهل ظراب و مردانى باشید که سمت راست منند، و اگر از آن عاجز شدید، پس از اهل افق باشید، و من دیدم در آن طرف- مردم بسیار را که زیاد اجتماع نمودند.

ابن مسعود گوید: گفتم: این گروه هفتاد هزار نفرند، پس اتفاق افتاد رأى ما بر اینکه ایشان مردمى هستند که در اسلام بدنیا آمده و همواره عمل به اسلام کردند تا بر دین اسلام از دنیا رفتند، پس من سخن آنها را بپیامبر صلّى اللَّه علیه و آله رسانیدم، پس فرمود: اینطور نیست که شما خیال کردید و لکن ایشان مردمى هستند که دزدى نمى‏کردند و تکبر نمى‏نمودند و فال بد نمى‏زدند و بر پروردگارشان توکّل میکردند.

آن گاه فرمود:

من امید دارم که پیروان من یک چهارم اهل بهشت باشند.

گوید: پس ما گفتیم اللَّه اکبر.

سپس فرمود:

من امیدوارم که یک سوّم اهل بهشت باشند.

پس گفتیم: اللَّه اکبر.

پس از آن فرمود:

که من امید دارم که یک قسم از اهل بهشت باشند، پس آن حضرت تلاوت فرمود «ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ ثُلَّهٌ مِنَ الْآخِرِینَ»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=