معناى غیبت ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده
معناى غیبت
[وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً] بعضى از شما بدى بعضى دیگر را در غیبت او ذکر نکند.
و غیبت آن است که عیب مؤمن را ظاهر سازى عیبى را که خداوند در غیاب او آن را پوشانیده است، اعمّ از آنکه اظهار عیب با زبان باشد یا با سایر جوارح، با تصریح باشد، یا کنایه و اشاره.
البتّه غیبت در صورتى است که عیب موجود در شخص را اظهار کنى و بروز دهى، امّا عیبهایى که اصلا در مؤمن وجود ندارد نسبت دادن آنها به مؤمن بهتان است نه غیبت و آن شدیدتر از غیبت است.
از آنچه که در سورهى بقره در بیان قول خداى تعالى:
وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وجه حرمت مسخره کردن مؤمن، لقب و اسم بد روى او گذاشتن، گمان بد به او بردن، تجسّس از عورت، غیبت و بهتان او بدتر و شدیدتر از زناست روشن مىشود.
و نیز ظاهر مىشود که چگونه غیبت بدتر و شدیدتر از زناست؟
و در فقه مواردى که غیبت در آن موارد جائز است ذکر شده است.
از امام صادق علیه السّلام آمده است: از غیبت سؤال شد، فرمود: غیبت عبارت است از آنکه دربارهى دین برادرت چیزى بگویى که آن را انجام داده است و مطلبى را درباره او فاش سازى که خداى تعالى آن را پوشیده ساخته و حدّ دربارهى او قائم نشده است.
در روایت دیگرى آمده است: امّا چیزى که در مؤمن ظاهر و آشکار است مانند تیزى و زرنگى و عجله پس آن عیبى ندارد.
از امام کاظم علیه السّلام آمده است: کسى که پشت سر شخصى دیگر چیزى را بگوید که همه آن را مىدانند و در شخصى وجود دارد غیبت محسوب نمىشود. و اگر پشت سر او چیزى بگوید که در شخص وجود دارد ولى مردم از آن آگاه نیستند آن غیبت است، اگر چیزى را ذکر کند که در شخص نیست بهتان است[۷].
در حدیث دیگرى آمده است: آنچه که در فاسق وجود دارد بگویید تا مردم از آن بر حذر باشند[۸].
در اخبار متعدّد از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به این مضمون روایت شده است: مبادا غیبت کنید که غیبت از زنا شدیدتر است.
سپس فرمود: شخص زنا مىکند و سپس توبه مىکند و خداوند توبه او را قبول مىکند، ولى غیبت کننده بخشیده نمى شود مگر آنکه صاحب غیبت او را ببخشد[۹].
غیبت حرام در مورد مؤمن یا مطلق مسلمان است، یا در مورد کسى است که صورت اسلام را پذیرفته باشد خواه خود را به اسلام منتسب سازد، یا مسلمان باشد یا مؤمن.
بعضى از اهل معرفت گفتهاند: حکم غیر مؤمن حکم چهارپایان است، پس همان طور که چهار پایان غیبت ندارند غیر مؤمن نیز غیبت ندارد.
و همچنین کسى که در حقیقت متّصف به اسلام نباشد غیبت ندارد،چه کسى که خود را به اسلام بسته و خویش را منتسب به اسلام مىداند مانند کسى که خویش را به یهودیّت و نصرانیت منتسب مىنمایند داراى حرمت و احترام نیستند.
حرمت و احترام براى کسى است که به مظاهر خدا با بیعت عام یا خاصّ متّصل شده باشد.
تحقیق مطلب این است که دیدن عیب از بندگان بلکه از مطلق خلق خدا جز از نظر بد و پست ناشى نمىشود و آن نظر کردن به اشیاست به صورت مباین با حقّ که مقدّم و صانع است و از حقّ تعالى و صنع و آفرینش او غفلت ورزیدن است.
و نظر کردن به نفس و خودپسندى آن است، یا از نفس و عیوب آن غافل شدن است.
و آنگاه که خداوند بدى بندهاى را بخواهد نسبت به عیوب دیگران او را بینا مىسازد و نسبت به عیوب خودش کور مىسازد.
و ذکر اشیا و عیب گرفتن از آنها در حقیقت به عیب کردن از آفرینش بر مىگردد، غفلت کردن از صانع و آفریدهى او در هنگام نظر به مصنوع کفر بر صانع است.
و غفلت کردن از نفس و عیوب آن مذموم و ناپسند است و خودبینى و خودپسندى اصل جمیع بدیهاست، پس دیدن بدیها از غیر انسان قبیح است، دیدن بدى از انسان قبیحتر و زشتتر، از کسى که خود را به اسلام نسبت مىدهد باز هم قبیحتر و قبیح آن در مورد مسلمان شدیدتر و در مورد مؤمن باز هم شدیدتر است.
و ذکر مؤمن در غیاب و حضور او به بدى آن چنان قبیح است که هیچ قبیحى از آن قبیحتر نیست تا آنجا که به خبرى نسبت داده شده است که غیبت از هفتاد زنا با مادر در کعبه بدتر و شدیدترست.
و لذا به عیسى علیه السّلام نسبت داده شده که او با حواریّین بر مردار گندیدهى سگى برخورد کردند، حواریّین گفتند: چقدر متعفّن و گند است؟
عیسى علیه السّلام فرمود: چقدر دندانهاى او سفید است؟
روایت شده که نوح بر سگ بدقیافهاى برخورد و گفت: چقدر این سگ زشت و قبیح است؟
سگ به زانو نشست و با زبان فصیح گفت: اى نوح اگر به خلقت خدا راضى نیستى خلقت مرا عوض کن اى پیامبر خدا.
نوح متحیّر گشت، خود را ملامت و سرزنش مىنمود و چهل سال بر حال خودش گریه و زارى مىکرد تا خداى تعالى خطاب نمود: اى نوح تا کى گریه و زارى مىکنى؟ توبهى تو را قبول کردم.
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده است: هر کس بدون عذر دروغ بگوید هفتاد ملایکه او را لعنت مىکنند و از دل او عفونت و گند و بوى بد بیرون مىآید و تا به عرش مىرسد و حاملین عرش او را لعنت مىکنند، خداوند به خاطر همان دروغ هفتاد زنا براى او مى نویسد که کوچکترین آن مانند کسى است که با مادرش زنا کند.
دروغ از هر کس که باشد قبیح و زشت است و به خصوص از مؤمن، و لکن غیبت مؤمن به مراتب از آن بدتر و زشتتر است.
و از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده است: هر کس مؤمنى را آزار دهد مرا اذیّت کرده، هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده است، هر کس خدا را اذیّت کند در تورات، انجیل، زبور و فرقان ملعون است.
و این مطلب همان است که در سورهى بقره ذکر کردیم که غیبت مؤمن و ذکر او به بدى در غیاب و حضور او و ایذاى او همهى اینها به صاحبش بر مىگردد.
پس هر کس غیبت مؤمنى را بکند و او را به زشتى و بدى ذکر نماید مانند کسى است که از صاحب او غیبت کند و او را به بدى یاد نماید.
و غیبت کردن از صاحب مؤمن که از بزرگترین آیات الهى است و ذکر او به بدى فوق همهى گناهان و غایت و نهایت آنهاست.
چنانچه خداى تعالى فرمود: ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ یعنى عاقبت کسانى که عمل زشت و بدى انجام دادند و آیات الهى را تکذیب کردند و آن را به استهزا و مسخره گرفتند.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: کسى مؤمنى را غیبت کند به چیزى که در مؤمن وجود دارد و خداوند هرگز آن دو را در بهشت جمع نمىکند، هر کس مؤمنى را غیبت نماید به چیزى که در او وجود ندارد عصمت و ربط بین آن دو قطع مىشود، شخص غیبت کننده همیشه در آتش خواهد بوده و چه بازگشت بدى است.
پس غیبت کردن در موضوعى که در مؤمن وجود ندارد خاصیت غیبت و دروغ هر دو را دارد.
و نیز رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: شخصى را روز قیامت مىآورند و در آن موقف نامهى عمل او را به دستش مىدهند، نگاه مىکند و هیچ کار خوب در آن نمىبیند، مىگوید: خدایا این نامهى عمل من نیست،چون در این نامه اطاعتهاى خود را اصلا نمىبینم، پس خداى تعالى به او مىگوید: پروردگار تو گمراه نمىشود و فراموش نمىکند، عمل تو با غیبت کردن مردم از بین رفت.
سپس شخص دیگرى را مىآورند و نامهى عملش را مىدهند، در آن اطاعتهاى زیادى مىبیند، پس او مىگوید: این نامهى عمل من نیست، چه من این همه اطاعت نداشته ام.
پس خداى تعالى به او مىگوید: این نامهى عمل تو است فلاتى غیبت تو را کرد و کارهاى خوب او را به تو دادهاند. و نیز رسول خدا فرمود: دروغ مىگوید کسى که گمان مىکند حلالزاده است در حالى که با غیبت گوشت مردم را مىخورد، از غیبت اجتناب کنید که آن خورشت سگان آتش است.
و چه خوب گفته است مولوى قدّس سرّه:
| عیب بر خود نه نه بر آیات دین | کى رسد بر چرخ دین مرغ گلین | |
| پس تو حیران باش بىلا و بلى | تا ز رحمت پیشت آید محملى | |
| عیب باشد کو نبیند جز که عیب | عیب کى بیند روان پاک غیب | |
| اى خنک جانى که عیب خویش دید | هر چه عیبى دید آن بر خود خرید | |
[أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ] آیا شما دوست مىدارید گوشت برادر مرده خود را خورید البته کراهت ونفرت از آن دارید (پس بدانید که مثل غیبت مؤمن به حقیقت همین است).
استفهام انکارى و لفظ «أحد» را آورد تا مفید عموم باشد، خوردن گوشت مردهى برادر و تأکید مفهوم نفى حبّ بهوسیله عطف «کرهتموه» براى مبالغه است که نهى از غیبت را با مبالغه برساند.
تمثیل غیبت به خوردن گوشت مرده بدان جهت است که اسما قالبهاى مسمّیات هستند، خود به طور مستقلّ حکمى ندارند، کسى که مؤمنى را به بدى یاد مىکند نمىشود مگر آنکه مؤمن را از لطیفهى ایمانش تخلیه نماید.
پس ذکر مؤمن بر زبان و شنیدن آن با گوش به منزلهى گوشت مؤمن است که از روح خالى باشد که غیبتکننده آن را با دهانش مىجود و در شکمش داخل مىکند، چه داخل کردن در شکم از طریق گوش مانند داخل کردن در شکم از طریق حلق و گلو است، روى همین جهت در خبر که وارد شده است که، شنوندهى غیبت شریک غیبت کننده است[۱۰].
ترجمه بیان السعاده فى مقامات العباده سلطان محمد گنابادی«سلطان علیشاه» سوره الحجرات